🌷 *جای شهدا خالی!*🌷
❤ جای *شهید حاج قاسم سلیمانی* خالی کل عمرش در حال جهاد بود و اکثر کشورها رفت ولی هیچ حق ماموریتی و هیچ هدیه ای نگرفت
❤️جای *شهید سپهبد صیاد شیرازی* خالی هر ماه نصف حقوق شو به درجه داران میداد و هروقت که میدان جنگ نبود هر هفته به قم و جمکران با ماشین شخصی خودش میرفت
❤️ﺟﺎﯼ " *ﺷﻬﯿﺪ ﻫﻤﺖ*" ﺧﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﺧﺎﻧﻤﺶ ﻣﯿﮕﻔﺖ:
ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﻪ ﺷﻮﺧﯽ ﺑﻬﺶ ﻣﯿﮕﻔﺘﻢ ﺍﮔﻪ ﺑﺪﻭﻥ ﻣﺎ ﺑﺮﯼ بهشت، ﮔﻮﺷﺘﻮ می بُرَم ..
ﺍﻣﺎ ﻭﻗﺘﯽ ﺟﻨﺎﺯﻩ ﺭﻭ آﻭﺭﺩﻥ ﺩﯾﺪﻡ ﮐﻪ ﺍﺻﻼ ﺳﺮﯼ ﺩﺭ ﮐﺎﺭ ﻧﯿﺴﺖ ..
❤️ﺟﺎﯼ " *ﺷﻬﯿﺪ ﭼﻤﺮﺍﻥ*" ﺧﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﯾﻪ ﺭﻭﺳﺮﯼ ﺑﻪ ﻫﻤﺴﺮ ﻟﺒﻨﺎﻧﯽ ﺍﺵ ﻏﺎﺩﻩ ﺟﺎﺑﺮ ﻫﺪﯾﻪ ﺩﺍﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ :
ﺑﭽﻪ ﻫﺎﯼ ﯾﺘﯿﻢ ﺧﺎﻧﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻥ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺣﺠﺎﺏ ﺑﺒﯿﻨﻦ ...
❤️ﺟﺎﯼ " *ﺷﻬﯿﺪ ﺣﻤﯿﺪ ﺑﺎﮐﺮﯼ*" ﺧﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﺧﺎﻧﻢ ﻓﺎﻃﻤﻪ ﺍﻣﯿﺮﺍﻧﯽ ﻫﻤﺴﺮﺵ ﻣﯿﮕﻔﺖ :
ﺑﻪ ﭼﺸﻢ ﻣﻦ ﺧﻮﺷﮕﻠﺘﺮﯾﻦ ﭘﺎﺳﺪﺍﺭ ﺭﻭﯼ ﺯﻣﯿﻦ ﺑﻮﺩ ...
❤️ﺟﺎﯼ " *ﺷﻬﯿﺪ ﺯﯾﻦ ﺍﻟﺪﯾﻦ*" ﺧﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﻣﯿﮕﻔﺖ :
ﺩﺭ ﺯﻣﺎﻥ ﻏﯿﺒﺖ ﺍﻣﺎﻡ ﺯﻣﺎﻥ ﺑﻪ ﮐﺴﯽ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﻣﯿﮕﻮﯾﻨﺪ ﮐﻪ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺑﺎﺷﺪ ...
ﺧﺎﻧﻤﺶ ﻣﯿﮕﻔﺖ : ﻫﻨﻮﺯﻡ ﮐﻪ ﻫﻨﻮﺯ ﺍﺳﺖ ﺻﺪﺍﯼ ﮐﻤﯿﻞ ﺧﻮﺍﻧﺪﻧﺶ ﺭﺍ ﻣﯿﺸﻨﻮﻡ .. ﺁﯾﺎ ﺑﺎﻭﺭﺗﺎﻥ ﻣﯿﺸﻮﺩ ؟
❤️ﺟﺎﯼ " *ﺷﻬﯿﺪ ﻋﺒﺎﺩﯾﺎﻥ*" ﺧﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﺧﺎﻧﻤﺶ ﺩﺭ ﻣﺮﺛﯿﻪ ﺍﯼ ﻏﻢ ﺍﻧﮕﯿﺰ ﺧﻄﺎﺏ ﺑﻪ ﺷﻮﻫﺮ ﺷﻬﯿﺪﺵ ﻧﻮﺷﺖ :
ﺑﺲ ﻧﯿﺴﺖ ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﺳﺎﻝ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺗﻮ ﺩﻭﯾﺪﻥ ﻭ ﻧﺮﺳﯿﺪﻥ ...؟
ﺗﺎ ﻭﻗﺘﯽ ﺗﻮ ﺑﻮﺩﯼ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺷﻬﺮ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺷﻬﺮ ﺭﻓﺘﻦ ﻭ ﺁﻭﺍﺭﮔﯽ ﺑﻮﺩ
ﻭﻗﺘﯽ ﻫﻢ ﺭﻓﺘﯽ ﺩﺭﺑﺪﺭﯼ ﻭ ﺑﯽ ﮐﺴﯽ ..
ﭘﺲ ﮐﯽ ﻧﻮﺑﺖ ﻣﻦ ﻣﯿﺸﻮﺩ؟
❤️ﺟﺎﯼ " *ﺷﻬﯿﺪ ﺩﻗﺎﯾﻘﯽ*" ﺧﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﺗﻮﯼ ﻭﺻﯿﺖ ﻧﺎﻣﻪ ﺧﻄﺎﺏ ﺑﻪ ﻫﻤﺴﺮﺵ ﻧﻮﺷﺖ :
" ﺍﮔﺮ ﺑﻬﺸﺖ ﻧﺼﯿﺒﻢ ﺷﺪ ﻣﻨﺘﻈﺮﺕ ﻣﯿﻤﺎﻧﻢ "...
حالا ﺧﺎﻧﻤﺶ می ﮔوید:
ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺑﺰﺭﮒ ﮐﺮﺩﻡ ﻭ ﻧﮕﺬﺍﺷﺘﻢ ﺁﺏ ﺗﻮﯼ ﺩﻟﺸﺎﻥ تکان ﺑﺨﻮﺭﺩ ... ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﺳﺖ ﺩﯾﮕﺮ ..
ﻭ ﺣﺎﻻ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﻧﻮﺑﺘﻢ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺍﻡ ﺗﺎ ﺍﻭ ﺍﯾﻨﻘﺪﺭ ﭘﺸﺖ ﺩﺭﻫﺎﯼ ﺑﺎﺯ ﺑﻬﺸﺖ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭﻡ ﺭﺍ ﻧﮑﺸﺪ ...
ﺍﻟﺒﺘﻪ ﺑﺪ ﻫﻢ ﻧﯿﺴﺖ .. ﺑﮕﺬﺍﺭ ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﻫﻢ ﺍﻭ ﻣﺰﻩ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﺭﺍ ﺑﭽﺸﺪ.
❤️ﺟﺎﯼ " *ﺷﻬﯿﺪ ﻣﺤﻤﺪ ﺍﺻﻐﺮﯼ ﺧﻮﺍﻩ*" ﺧﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﯾﻪ ﺭﻭﺯ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻫﻤﺮﺯﻣﻬﺎﺵ ﺑﻪ ﺍﻭ ﮔﻔﺘﻪ ﺑﻮﺩ:
ﻣﺤﻤﺪ! ﻣﻦ ﺩﻟﻢ ﺑﻪ ﺣﺎﻝ ﺗﻮ ﻣﯿﺴﻮﺯﻩ ..ﺑﺎ ﺁﻥ ﻗﺪ ﻭ ﻗﺎﻣﺖ ﺭﺷﯿﺪﺕ،
ﺁﺧﻪ ﻫﯿﭻ ﺟﻌﺒﻪ ﺍﯼ ﭘﯿﺪﺍ ﻧﻤﯿﺸﻪ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺗﻮﺵ ﺑﺬﺍﺭﻥ...
ﻫﻤﻪ ﺗﺎﺑﻮﺕ ﻫﺎﯼ ﺟﺒﻬﻪ ﺍﺯ ﻗﺪﺕ ﮐﻮﺗﺎﻫﺘﺮﻧﺪ ..
ﺧﺎﻧﻤﺶ ﮔﻔﺖ:
ﭘﯿﮑﺮ ﻣﺤﻤﺪ ﺭﻭ ﻧﯿﺎﻭﺭﺩﻥ .....
ﺑﻪ ﻫﻤﺮﺯﻡ ﺷﻮﻫﺮﻡ ﮔﻔﺘﻢ:
ﻓﻘﻂ ﺑﮕﯿﺪ ﭼﺮﺍ ﻧﯿﺎﻭﺭﺩﯾﻨﺶ ...؟
ﺁﻗﺎﯼ ﻋﺎﺑﺪﭘﻮﺭ ، ﻫﻤﺮﺯﻡ ﺷﻮﻫﺮﻡ ﮔﻔﺖ:
ﻓﮑﺮ ﻧﮑﻦ ﻣﻦ ﺍﯾﻨﻘﺪﺭ ﺑﯽ ﻏﯿﺮﺕ ﺑﻮﺩﻡ ﮐﻪ ﺧﻮﺩﻡ ﺑﺮﮔﺮﺩﻡ ﻭ ﻣﺤﻤﺪ ﺭﺍ ﻧﯿﺎﺭﻡ ..
ﻣﺮﺗﺐ ﻣﯿﺰﺩﻧﺪ ﻭ ﻧﻤﯿﺬﺍﺷﺘﻨﺪ ﺗﮑﻮﻥ ﺑﺨﻮﺭﯾﻢ ...
ﻫﻤﻮﻥ ﺑﺎﻻﯼ ﮐﻮﻩ ﮔﺬﺍﺷﺘﯿﻤﺶ
❤️ﺟﺎﯼ " *ﺷﻬﯿﺪ ﺣﺴﻦ ﺁﺑﺸﻨﺎﺳﺎﻥ*" ﺧﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﻫﻤﺴﺮﺵ ﺩﺭ ﺗﺸﯿﯿﻊ ﺟﻨﺎﺯﻩ ﺑﻪ ﭘﺴﺮﻫﺎﯾﺶ ﺍﻓﺸﯿﻦ ﻭ ﺍﻣﯿﻦ ﻣﯿﮕﻔﺖ :
ﮐﻒ ﭘﺎﯼ ﺑﺎﺑﺎ ﺭﺍ ﻣﺎﭺ ﮐﻨﯿﺪ... ﭘﺎﯼ ﺑﺎﺑﺎ ﺧﯿﻠﯽ ﺧﺴﺘﻪ ﺍﺳﺖ...
ﻭ ﭘﺴﺮﻫﺎ ﻫﻢ ﻫﯽ ﮐﻒ ﭘﺎﯼ ﺑﺎﺑﺎ ﺭﺍ ﻣﯿﺒﻮﺳﯿﺪﻧﺪ...
ﻫﻤﺴﺮﺵ ﮔﻔﺖ :
ﻟﺒﺎﺳﻬﺎﯼ ﺧﻮﻧﯽ ﻫﻤﺴﺮﻡ ﺭﺍ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﺩﺍﺧﻞ ﯾﮏ ﮐﯿﺴﻪ ﭘﻼﺳﺘﯿﮏ...
ﺭﻭﺯ ﺳﻮﻡ ﮐﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﺧﻠﻮﺕ ﺗﺮ ﺷﺪ ﺭﻓﺘﻢ ﮐﯿﺴﻪ ﺭﺍ ﺁﻭﺭﺩﻡ...
ﺧﻮﻥ ﻫﻢ ﺍﮔﺮ ﺑﻤﺎﻧﺪ ﺑﻮﯼ ﻣﺮﺩﺍﺭ ﻣﯿﮕﯿﺮﺩ . ﺑﺎ ﺍﺣﺘﯿﺎﻁ ﮔﺮﻩ ﺍﺵ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﮐﺮﺩﻡ ﻭ ﻟﺒﺎﺳﻬﺎ ﺭﺍ ﺁﻭﺭﺩﻡ ﺑﯿﺮﻭﻥ ..
ﺑﻮﯼ ﻋﻄﺮ ﭘﯿﭽﯿﺪ ﺗﻮﯼ ﺧﺎﻧﻪ ...
ﻋﻄﺮ ﮔﻞ ﻣﺤﻤﺪﯼ ..
ﺑﻮﯼ ﻋﻄﺮﯼ ﮐﻪ ﺣﺴﻦ ﻣﯿﺰﺩ ..
ﮔﺎﻫﯽ ﻓﮑﺮ ﻣﯿﮑﻨﻢ ﮐﺎﺵ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻟﺒﺎﺳﻬﺎ ﻋﮑﺲ ﻣﯿﮕﺮﻓﺘﻢ ...
ﺍﻣﺎ ﻓﺎﯾﺪﻩ ﺍﯼ ﻧﺪﺍﺭﺩ ..
ﺗﻮﯼ ﻋﮑﺲ ﮐﻪ ﻣﻌﻠﻮﻡ ﻧﯿﺴﺖ ﺧﺎﻧﻪ ﭼﻪ ﺑﻮﯾﯽ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩ
❤️ ﺟﺎﯼ " *ﺷﻬﯿﺪ ﻋﻠﻤﺪﺍﺭ*" ﺧﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﻣﯿﮕﻔﺖ:
ﺑﺮﺍﯼ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺩﻭﺳﺘﺎﻥ ﺧﻮﺩ ﺩﻋﺎﯼ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﮐﻨﯿﺪ .
و در آخر دعا کنید شهید شویم که اگر شهید نشویم باید بمیریم.
❤️ یاد *شهید بابایی* بخیر که طلاهای همسرش را فروخت و به افسران و سربازان متاهل داد و گفت : مایحتاج عمومی گران شده و حقوق شما کفاف خرج زندگی رو نمیده !!
❤️یاد *شهید رجبی* بخیر که پول قرض الحسنه به دیگر نیروها میداد و میگفت وام است و وقتی میگفتند دفترچه قسطش را بده میگفت کسی دیگر پرداخت میکند.
❤️یاد *شهید بابایی* بخیر که یکی از دوستانش تعریف میکرد هر ماه حقوق شو به یکی از روستاهای اطراف تهران کمک میکرد و یک روز دیدم صورتشو پوشونده و پیرمردی رو به دوش کشیده که معلوله ... شناختمش و رفتم جلو که ببینم چه خبره که فهمیدم پیرمرد رو برا ی استحمام میبره !!
❤️یاد *شهید حسین خرازی* بخیر که قمقمه آبش را در حالی که خودش تشنه بود به همرزمانش میداد و خودش ریگ توی دهانش گذاشت که کامش از تشنگی به هم نچسبه !!
❤️یاد *شهید مهدی باکری* بخیر که انبار دار به مسئولش گفت : میشه این رزمنده رو به من تحویل بدی، چون مثل سه تا کارگر کار میکنه طرف میگه رفتم جلو دیدم فرمانده لشگر مهدی باکریه که صورتشو پوشونده کسی نشناسدش و گفت چیزی به انباردار نگو
❤️یاد *شهید املاکی* بخیر که خودش نیاز به ماسک داشت ولی ماسک را به کسی داد و خودش شهید شد.
🥀 *آره یاد خیلی شهدا به خیر ! که خیلی چیزها به ما یاد دادند که بدون چشم داشت و تلافی کمک کنیم و بفهمیم دیگران رو اگر کاری میکنیم فقط واسه رضای خدا باشه*
*#شبیه شهدا شویم!*
🌷 *شادی ارواح مطهر امام و شهدا و سلامتی و عزت روزافزون حضرت آقا صلوات* 🌹
*اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم*
🌹🕊🌹🕊🌹🕊
✨ @baShoohada ✨
سلام دوستان
مهمون امروزمون داداش توکل هست🥰✋
*بازگشت شهید با عطری خوش*🌷🕊️
*شهید توکل حسنوند*🌹
تاریخ تولد: ۱ / ۴ / ۱۳۴۴
تاریخ شهادت: ۲۹ / ۲ / ۱۳۶۵
محل تولد: خرم آباد
محل شهادت: عراق
🌹 *هميشه روزه بود💛 جبهه هم كه مي رفت با فرمانده اش قرار مي گذاشت كه 10 روز جابجايش نكنند تا بتواند قصد كند و روزه بگيرد*💛 یکی از همرزمانش نقل می کرد: یک روز نشسته بود و ناراحت بود🍂 از او پرسیدم چرا غمگینی؟🥀 گفت: *می ترسم همینطور در منطقه ای آرام بمیرم و یا در بستر🥀دوست دارم در هنگام نبرد سخت💥 شهید شوم و جنازه ام جا بماند.🍂 او همانگونه که خواست شد*🕊️ در عملیات حاج عمران به عنوان نیروی راهنمای گردان🌷 *با چند تن از همرزمان که به سوی کمین دشمن می روند*⭕ در ارتفاع 2519 وتپه شهدا *در اوج گلوله باران و آتش های دشمن*💥 به شهادت می رسد🕊️ *و پیکر پاک او یکسال در منطقه برف گیر حاجعمران میماند*🥀و سرانجام بعد از آزاد سازی این منطقه💫 *توسط رزمندگان پیکر او کاملا سالم💛به دست خانواده اش رسید*💫 به دستور نماينده امام و امام جمعه خرم آباد- *پيكر او به مدت يک هفته در مكان مخصوصی🌷در بيمارستان خرم آباد مورد زيارت عموم مردم شهر قرار گرفت💛عطر خوشبوی پيكر مطهرش💛 بعد از یک سال پیدا شدن همه زائرين را مبهوت كرده بود*🌷‼️در نهایت او به آرزویش رسید🕊️🕋
*شهید توکل حسنوند*
*شادی روحش صلوات*💙🌹
Zeynab:Roos..🖤💔
4_338248212366229604.mp3
2.51M
🌷مناجاتی ڪه قبل از اذان صبح در پادگان دوڪوهه پخش میشد و شهدا و رزمندگان با آن زمزمه عاشقانه
مےڪردند...🌷
حدود سال ۱۳۶۰🌷
#دوڪوهه
#التماس_دعا🌷
🌹🕊🌹🕊🌹🕊
✨ @baShoohada ✨
#خاطرات خواهرشهیدان سیدمرتضی صدری وسیدروح الله صدری👇
یک ماه قبل از شهادت سیدمرتضی مثل همیشه بعد از نماز صبح قرآن می خواند. به او گفتم: چرا گریه می کنید؟ گفت: هر زمان که قرآن می خوانم بی اختیار اشک می ریزم و شنیده ام هر کس چنین باشد در غربت محض می میرد!
شهید سید روح الله آبان ۵۹ اومد خونه ما گفت میخوام برم جبهه گفتند سنت کمه با وایتکسپاک کردیم و ۲ سال زیادش کردیم
قم با همسرم که طلبه هستند و اخوی سه نفری میرفتیم تظاهرات یک کسی تیر خورد و شهید شد سید مرتضی کف خیابون با خون شهید نوشت مرگ بر شاه
قبل انقلاب هر جمعه میرفتیم حضرت عبد العظیم زیارت و بعدشم پدرم میبرد خرید سید مرتضی کتابهای شهید مطهری را میخرید کتابخانه بزرگی داشت که بعد شهادت هدیه کردیم به مسجد محل
اعلامیه های حضرت امام را چاپ میکرد بعد میبردیم مسجد قسمت زنونه را من پخش میکردم قسمت مردونه را ایشون
🌹🕊🌹🕊🌹🕊
✨ @baShoohada ✨
#خاطـراتے_از_افــلاڪیـــان
✍در طول مدتےكہ من با عباس در آمریكا هم اتاق بودم، همہ تفریح عباس در آمریكا در سہ چیز خلاصه مےشد ورزش، عكاسےو دیدن مناظر طبیعے او همیشه روزانه دو وعده غذا می خورد ، صبحانه و شام.
هیچ وقت ندیدم ڪه ظهرها ناهار بخورد من فكر كنم عباس از این عمل ، دو هدف را دنبال می ڪرد ؛ یكے خودسازے و تزكیہ نفس و دیگرے صرفه جویے در مخارج و فرستادن پول براے دوستانش كہ بیشتر در جاهاے دوردست كشور بودند بعضے وقت ها عباس همراه شام، نوشابه مےخورد ؛ اما نه نوشابه هایےمثل پپسی و ڪه در آن زمان موجود بود ؛ بلكہ او همیشه فانتای پرتقالی مےخورد چند باربہ او گفتم كہ براے من پپسی بگیرد ولے دوباره مےدیدم كڹ فانتا خریده است یك بار به او اعتراض ڪردم كه چرا پپسی نمے خرے؟ مگر چہ فرقے مےكند و از نظر قیمت كہ با فانتا تفاوتے ندارد آرام و متین گفت :« حالا نمےشود شما فانا بخورید؟»
گفتم:« خب ، عباس جان براے چہ؟» سرانجام با اصرار من آهستہ گفت :« ڪارخانه پپسی متعلق اسرائیلےهاست به همین خاطر مراجع تقلید مصرف آن را تحریم ڪرده اند .»
بہ او خیره شدم و دانستم كہ او تا چہ حد از شعور سیاسے بالایے برخوردار است و در دل بہ عمق نگرش او بہ مسایل آفرین گفتم.
🗣راوی: خلبان امیراكبر صیادبورانے
#شهیـد_عبـاس_بابایی.
🌹🕊🌹🕊🌹🕊
✨ @baShoohada ✨