eitaa logo
رفاقت با شهدا
3.6هزار دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
647 ویدیو
15 فایل
بِســـمِ الله الرّحمـــنِ الرّحیـــم أُوْلَئِکَ الَّذِینَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهـمْ لِلتَّقـوَی آن‌ها کســانی‌اند که خدا قلب‌هاشان را برای تقـــوا امتحان کرده🕊 تأسیس1399/2/25
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از آرامش حس حضور خداست
Namaz_39_ostadshojae_softgozar.com.mp3
5.27M
39 ✍ عجب خدایی... بی نیاز از ماست؛ اما هر ساعت از شب و روز؛ که دلم هواشو کرد؛ ❤️جوري آغوش بازمیکنه؛ که انگار هیچ بنده ديگه ای،جز من نداره! 👈این خدا رو باید،سجده کرد. شجاعی 🎤 🍃 🦋🍃 @takhooda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شب خواستگاری مادرش گفت: که ما فردا شب برای صحبت های آخر می آئیم. فردا شب که شد ساعت 8 شب آمدند. حاج علی مثل شب قبل با لباس فرم سپاه از منطقه آمده بود و من با ایشان توی اتاقی نشستیم و با هم صححبت کردیم البته بیشتر او صحبت می کرد. خوب بخاطر دارم که گفت: هدف از ازدواج این است که سنت پیامبر و دستور اسلام را اجرا کنم در روش زندگی ما باید حضرت علی(ع) و حضرت فاطمه زهرا(س) را الگوی خودمان قرار دهیم و شرایط زندگی من این گونه است ممکن است یک روز در کنار شما باشم و شاید تا آخر عمر نباشم و به این مسئله تاکید داشت و اینکه مرد انقلابم و زندگیم دست خودم نیست. کتاب ازدواج در اسلام را بمن داد تا مطالعه کنم و گفت: اگر با این شرایط من راضی هستی بسم ا... و اگر هم نه مشکلی نیست واقعا تمام حقایق خودش را برای من گفت. :همسر شهید 🥀🕊 @baShoohada 🥀🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
من يكي وقتي سر چند شماره از مجله سوره نامه تندي به سيد نوشتم كه يعني من رفتم، و راهي خانه شدم. حالم خيلي خراب بود. حسابي شاكي بودم. پلك كه روي هم گذاشتم «بي بي فاطمه» (صلوات الله عليها) را به خواب ديدم و شروع كردم به عرض حال و ناليدن از مجله، كه «بي بي» فرمود با بچه‌ من چه كار داري؟ من باز از دست حوزه و سيد ناليدم، باز «بي بي» فرمود: با بچه من چه كار داري؟ براي بار سوم كه اين جمله را از زبان مبارك «بي بي» شنيدم، از خواب پريدم. وحشت سراپاي وجودم را فرا گرفته بود و اصلا به خود نبودم تا اينكه نامه اي از سيد دريافت كردم. سيد نوشته بود: «يوسف جان ! دوستت دارم. هر جا مي خواهي بروي، برو! هر كاري كه مي خواهي بكني، بكن! ولي بدان براي من پارتي بازي شده و اجدادم هوايم را دارند» ديگر طاقت نياوردم و راه افتادم به سمت حوزه و عرض كردم سيد پيش از رسيدن نامه ات خبر پارتي ات را داشتم و گفتم آنچه را آن شب در خواب ديده بودم. 🥀🕊 @baShoohada 🥀🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از آرامش حس حضور خداست
4_5920072445657617716.mp3
32.14M
🔊 استاد 📑 «جایگاه عظیم حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها» ✅ لینک فایل تصویری aparat.com/v/cpQye 🗓 ۲۲ دی ماه ۱۴۰۱ - تهران 🎧  کیفیت 64kbps 🍃 🦋🍃 @takhooda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ارادت خاصی به حضرت صدیقه طاهره (سلام الله علیها) داشت . به نام حضرت مجلس روضه زیاد می گرفت . چند تا مسجد و فاطمیه هم به نام و یاد بی بی ساخت . توی مجالس روضه ، هر بار ذکری از مصیبت های حضرت می شد ، قطرات اشک پهنای صورتش را می گرفت و بر زمین می ریخت. خدا رحمت کند شهید محسن اسدی را ، افسر همراه حاجی بود . برای ضبط صحبت های سردار ، همیشه یک واکمن همراه خودش داشت . چند لحظ قبل از سقوط هواپیما ، همان واکمن را روشن کرده بود و چند جمله راجع به اوضاع و احوال خودشان گفته بود . درست در لحظه ی سقوط ،صدای خونسرد حاجی بلند می شود که میگوید : صلوات بفرست. همه صلوات می فرستند. در آن نوار آخرین ذکری که از حاجی و دیگران در لحظه ی سقوط هواپیما شنیده می شود ، ذکر مقدس «یا فاطمةالزهرا» است. 🥀🕊 @baShoohada 🥀🕊
هدایت شده از آرامش حس حضور خداست
Namaz_40_ostadshojae_softgozar.com.mp3
4.82M
40 ❣چون که صد آمد.....نود هم پیش ماست! 👈نماز.... اوج نعمته يه انسانه... به کسی که نماز دادند...همه چیز دادند! ❤️قدر این هم آغوشی بی واسطه رو بدونيم شجاعی 🎤 🍃 🦋🍃 @takhooda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
﷽ 🌸 بِسمِ رَبِّ الشُهَدا و الصِدّیقین 🌸 😍 راوی_دوست_شهید 🌷 یکی از بچه های کار گزینی سید رو صدا زد و گفت : ما دو تا سرباز داریم که همه رو خسته کردند .. نه نماز می خونند نه حرف گوش می کنند 😒 سه بار تاحالا واحدشون رو عوض کردیم. یکبار هم پرونده شون به واحد قضایی ارسال شده اما بی فایده بوده. میتونی اینارو ببری توی واحد خودت؟ سید گفت : باشه مشکلی نیست از این به بعد هر سربازی رو که فکر می کنی مشکل داره بفرست پیش من. 🙏 🌷 اون دوتا سرباز همون شب به واحدمون اومدند. به محض اینکه وارد اتاق شدند سید بلند شد و به استقبالشون رفت و باهاشون دست و روبوسی کرد ... هر دو شون تعجب کرده بودند. 😳 موقع شام بود. بر خلاف برخی از پرسنل ، ما با اون سربازها سر یه سفره نشستیم. بعد از صرف غذا سید ظرف هارو جمع کرد 👌 اصرار من و سرباز ها هم بی فایده بود. 🌷 همه ظرف هارو شست و برگشت. بعد گفت : شما خسته اید تازه هم به این واحد اومدین.امشب رو استراحت کنید. 🙂 فراد صبح که می خواستیم نماز بخونیم این دو سربازم بلند شدند و باهم جماعت خوندیم. از اون روز دیگه لازم نبود کاری رو بهشون بگیم. قبل از اینکه ما حرفی بزنیم هردوشون کار هارو انجام می دادند. 🌷 سید طوری با اونها برخورد می کرد که انگار برادر اونهاست. باهاشون می گفت ، می خندید ، به اونها اعتماد می کرد اوناهم پاسخ اعتماد سید رو به خوبی می دادند 👌 🌷 حتی یکبارم ندیدم سید به اونها بگه مثلا برای نماز صبح بلند بشین بلکه غیر مستقیم پیام خودش رو به اونا منتقل می کرد. مثلا از فضیلت اول وقت نماز می گفت اینکه اگه سحر خیز باشیم چقدر در روح و روان تاثیر داره 🥀🕊 @baShoohada 🥀🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
چرا اسم کتاب شهید ابراهیم هادی شد ؟ وقتی فهمیدیم باید کاری در مورد اقا ابراهیم انجام بدهیم تمام تلاش خودمان را انجام دادبم تا با کمک خدا بهترین کار انجام گیرد.بعد ازنزدیک به دو سال تلاش وپنجاه مصاحبه و تنظیم متن،دوست داشتم نام مناسبی که با روحیات ابراهیم هماهنگ باشد برای کتاب پیدا کنم. اول اسم ان را معجزه اذان انتخاب کردم بعد از مدتی حاج حسین را دیدم و گفتم: چه نامی را برای مجموعه پیشنهاد می کنید؟ایشان گفتند:اذان چون بسیاری از بچه های جنگ را به اذان هایش میشناختند به ان اذان های عجیبش . یکی دیگر از یچه های جنگ جمله شهید ابراهیم حسامی را گفت شهید حسامی به ابراهیم میگفت:عارف پهلوان»شب بود که داشتم به این موضوعات فکرمیکردم. قرانی کنار میز بود که توجهم به ان جلب شد. قران را برداشتم و در دلم گفتم خدایا این کار برای بنده صالح و گمنام تو بوده و میخواهم در مورد نام این مجموعه نظر قران را جویا شوم. بعد ادامه دادم:خدایا من نه استخاره بلد هستم نه میتوانم مفهوم ایات را درست برداشت کنم. بعد بسم الله گفتم و سوره حمد را خواندم . قران را باز کردم ان را روی میز گزاشتم ،صفحه ای که باز شده بود ورق خورد و چند صفحه جلوتر رفت و روی یک صفحه ایستاد. با دیدن ایات بالای صفحه مو بر بدنم راست شد. بی اختیار اشک بر چشمانم حلقه زد. در بالای صفحه ایه 109 به بعد سوره ی صافات جلوه گری میکرد که میفرماید: سلام بر ابراهیم اینگونه نیکوکاران را جزا میدهیم به درستی که او از بندگان مومن ما بود. 🥀🕊 @baShoohada 🥀🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از آرامش حس حضور خداست
Namaz_41_ostadshojae_softgozar.com.mp3
4.54M
41 ✍ نماز؛ يه رابطه عاشقانه است؛ بین کسی که نیاز محضه....با کسی که بی نیاز مطلقه! ❤️هر چی بیشتر نیازت رو بفهمی و دستاتو بالا بگیری.. پیمانه ات رو بیشتر پر می کنند شجاعی 🎤 🍃 🦋🍃 @takhooda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍂این دنیا باتمامی زیبایی ها وانسان های خوب و نیکوےآن محل گذراست نه وقوف وماندن! و تمامی مابایدبرویم وراه این است. دیر یازودفرقےنمی کند؛ اماچه بهتر که زیبابرویم.🍂 🥀🕊 @baShoohada 🥀🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💜 برای نماز شب که بیدار می شد دلم طاقت نمی آورد بهش می گفتم : بسه دیگه مصطفی❗️یکم استراحت کن از این همه عبادت خسته نمیشی ؟ بهم می گفت : تاجر اگه از سرمایه اش خرج کنه بلاخره ورشکست میشه. ☝️ باید سود در بیاره که زندگیش بگذره ... ما اگه قرار باشه نماز شب نخونیم ورشکست می شیم... 😓 شهید_مصطفی_چمران ......🌷 🌷 کوچه دلت رو به اسم یکی از شهــــ💜ـدا بزن و مثل همونم زنـدگـــی کن 😍 🥀🕊 @baShoohada 🥀🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از آرامش حس حضور خداست
4_5803414309195218953.mp3
4.36M
42 ❣اذان دعوت نامه خداست! نهایت بی ادبی اينه که؛ روزی چند بار، دعوت نامه خدا رو نشنیده بگیریم! 👈تمرین کنیم؛ صدای خدا رو، لابلاي کلمات اذان بشنویم. # استاد شجاعی 🎤 🍃 🦋🍃 @takhooda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
♦️ماجرای دست مجروج سردار سلیمانی|| روزی که همه فکر کردند حاج قاسم در جنگ شهید شده است.. سردار مرتضی قربانی، همرزم حاج قاسم در دوران دفاع مقدس: من با حاج قاسم تماس گرفتم دیدم صدایش قطع شد به بیسیمچی او گفتم بیسیم را بده دست حاجی بیسیمچی گفت حاج قاسم شهید شد. گفتم گوشی را به بنی‌اسدی یا رحیمی بده. در تاریکی گشت آنها را پیدا کرد. گفتم چی شده؟ گفت حاجی افتاد روی زمین و شهید شده. حاجی بیهوش شده بود و آنها در تاریکی شب خیال می‌کردند شهید شده است. دوشکایی که حاجی را زد، صد برابرش در هر نقطه شلیک می‌شد. بچه ها رفتند و ایشان رابا برانکار آوردند. رفتم بالای سرش، دستم را روی پیشانی حاجی گذاشتم دیدم گرم است. دستشان کامل منهدم و رها شده بود. خونریزی زیاد بود و ترکش به سینه حاج قاسم اصابت کرده بود. 🥀🕊 @baShoohada 🥀🕊