شهید خرازی یک عارف بود. همیشه با وضو بود. نمازش توام با گریه و شور و حال بود و نماز شبش ترک نمیشد.
عملیات خیبر که توام با صدمات و مشقات زیادی بود. دشمن، منطقه را با انواع و اقسام جنگافزارها و بمبهای شیمیایی مورد حمله قرار داده بود، اما شهید خرازی هرگز حاضر به عقبنشینی و ترک موضع خود نشد، تا اینکه در این عملیات یک دست او در اثر اصابت ترکش قطع گردید و پیکر زخم خورده او به عقب فرستاده شد.
از بیمارستان یزد – همانجایی که بستری بود – به منزل تلفن کرد و به پدرش گفت: من مجروح شدهام و دستم خراش جزئی برداشته، لازم نیست زحمت بکشید و به یزد بیایید، چون مسئله چندان مهمی نیست. همین روزها که مرخص شدم خودم به دیدارتان میآیم.
🥀🥀🥀🥀🥀
🕊 @baShoohada 🕊
سلام دوستان
مهمون امروزمون داداش هادی هست🥰✋
*پیکرے اِربَاً اِربا*🥀🕊️
*شهید هادی جعفری*🌹
تاریخ تولد: ۳ / ۱ / ۱۳۶۵
تاریخ شهادت: ۳ / ۱ / ۱۳۹۴
محل تولد: رئیس آباد / آمل
محل شهادت: عراق
*🌹همسرش← سال ۸۹ باهم عقد و اسفند ۹۲ عروسی🎊 و زندگی مشترکمان را آغاز کردیم🎊هادی بهعنوان مهندس در بخش تهیه ابزارآلات جنگی عازم عراق شده بود🍂همسرم و دوستانش در عراق کارگاهی داشتند مشغول کار بودند🍂که پهباد آمریکایی کارگاه را شناسایی🥀و موشک زده بودند💥 پیکر همسرم در دو بخش آمد🥀 چون شدت انفجار زیاد بود🔥 کارگاهشان چند ساعت در آتش میسوخته🥀بعد از خاموش شدن تکه هایی از پیکرش را پیدا کرده بودند🥀و بعد از تشخیص هویت او را آوردند🥀بخشهایی از پیکر که چند تکه گوشت بود را تشییع کردیم🥀چند روز بعد خبر دادند بخش دیگری از پیکرها پیدا شده🥀نصف دیگر پیکر که از سرتا کمرشان بود فروردین آمد🥀 مادرش← همیشه می گفت اولین شهید رئیسآباد خواهم شد🕊️و همینطور شد روز تولدش به شهادت رسید🎊 و روز تولد همسرش پيكرش آمد🎊 اما دو دست نداشت🥀مانند حضرت عباس (ع) شهید شد💚 و تا بازوانش جدا شده بودند🥀 خمپارهای كه زده بودند💥 اولين بار دست و پايش قطع شده🥀اما همچنان زنده بود و حضرت عباس(ع) را صدا میزده💚اما در انفجار مجدد💥 پیکرش سوخته🥀🔥و به شهادت میرسد*🕊️🕋
*شهید هادی جعفری*
*شادی روحش صلوات*💙🌹
*Zeynab:Roos..🖤💔*
هدایت شده از آرامش دلم تنها خداست
tafsir_yasin_8.mp3
17M
#تفسیر سوره یس ✨
#جلسه هشتم
#واعظ استاد عالی🎤
🦋🍃🦋🍃🦋🍃🦋
https://eitaa.com/joinchat/1130168404C9e93fa7632
#چهرههایی_که_مثل_حضرت_یوسفع_زیبا_شده_بودند!
🌷یکبار به همراه گروه خبری به فاو رفته بودیم. آنجا به پنج رزمنده برخوردیم که از چهرهشان مشخص بود چند روز است نخوابیدهاند. قیافههایشان درهم و داغان بود. من به بچههای گروه پیشنهاد دادم یک شب به جای آنها پست بدهیم تا این رزمندهها استراحت کنند. قبول کردند....
🌷قرار شد اولین نفر، من پست بدهم. رزمندهها گفتند اگر بوی سیر یا سیب آمد بدانید که شیمیایی زدهاند و ما را بیدار کنید. نوبت اول من پست دادم. بعد از دو ساعت آقای حاجیزاده فیلمبردار گروه آمد و پست را از من تحویل گرفت. خلاصه تا صبح پست دادیم و این پنج رزمنده هفت الی هشت ساعت راحت خوابیدند.
🌷صبح که آنها را دیدیم، چهرهشان کاملاً تغییر کرده بود. به تعبیر و تعریف بنده، هر کدام مثل حضرت یوسف (ع) زیبا شده بودند. این چنین جوانهایی از جانشان میگذشتند تا کشورمان در امان بماند. من خوشحالم که توانستم قدم کوتاهی در کنار این عزیزان بردارم و حالا شرمنده جانبازان و خانواده شهدا نباشم.
راوی: آقای علی کاوه یکی از باسابقهترین عکاسان خبری کشورمان
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
🥀🥀🥀🥀🥀
🕊 @baShoohada 🕊
سلام دوستان
مهمون امروزمون داداش محمد هست🥰✋
*پایانِ ماموریتِ بسیجی*🕊️
*شهید محمد حسین حدادیان*🌹
تاریخ تولد: ۲۳ / ۱۰ / ۱۳۷۴
تاریخ شهادت: ۱ / ۱۲ / ۱۳۹۶
محل تولد: تهران
محل شهادت: تهران
*🌹مادرش← خیلی دغدغه رفتن به سوریه را داشت🕊️ دوست داشت مثل شهید حججی شهید شود🥀او به سوریه اعزام شد🕊️ اما خدا خواست که سالم برگردد🕊️محمدحسین شب حادثه پیش من بود🍂گفت: مامان خیابان پاسداران شلوغ شده و تیراندازی است💥 گفتم: شما نرو! مسئولان باید رسیدگی کنند، شما بسیجی هستید🍂بسیجی همیشه دستش خالی است و سینهاش سپر🍃 با عشق میروند، شما نرو🥀 میدانستم میرود🥀میشناختمش، محال بود برای دفاع نرود🍂دستش را به احترام روی سینهاش گذاشت و تعظیم کرد✨حرفی نزد حتی یک چشم هم نگفت که با رفتنش به من دروغ گفته باشد🍂 او به هیئت رفته بود🍂 و میان هیئت از او و دوستانش خواسته میشود که خودشان را به خیابان پاسداران برسانند🕊️راوی← دشمن با میله به سر محمد زد🥀و یک میله نیز در چشمش فرو کرد🥀و بعد با اسلحه شکاری و با شلیک بیش از ۸۰ گلوله💥 به بدن و پیشانیاش زدند🥀سپس با خودروی سمند او را زیر گرفتند🥀و بعد با تیغ موکت بری به جانش افتادند🥀🖤 قصد داشتند پیکرش را مفقود کنند اما نتوانستند🍂او مظلومانه به دست عوامل فتنه به شهادت و به آرزویش رسید*🕊️🕋
*شهید محمد حسین حدادیان*
*شادی روحش صلوات*💙🌹
*Zeynab:Roos..*🖤💔
✍سبک بصیرتی(مبارزه با نفس)
#فرار_از_گناه
🌺🌺
فرار شهید #عبدالحسین_برونسی
سربازیش را باید داخل خانهٔ جناب سرهنگ می گذراند.
آن هم زمان شــاه!
وقتی وارد خانه شد و چشمش به زن نیمه عریان سرهنگ افتاد بدون معطلی پا به فرار گذاشت و خودش را برای جریمه ای که انتظارش را می کشید، آماده می کرد
جریمه اش تمیز کردن تمام دستشویی های پادگان بود.
۱۸ دستــــشویی که در هر نوبت ۴ نفر مامور نظافتشان بودند.
هفت روز از این جریمه سنگین می گذشت که سرهنگ برای بازرسی آمد
و گفت:
بچه داهاتی: سر عقل اومدی؟
عبدالحسین گفت:
این ۱۸ توالت که سهله، اگه سطل بدی دستم و بگی همه این کثافت ها رو خالی کن تو بشکه و ببر توی بیابون و تا آخر سربازی هم کارت همین باشه با کمال میل قبول می کنم؛ اما دیگه تو اون خونه پام رو نمی ذارم
📚کتاب خاک های نرم کوشک،ص ۱۶
🥀🥀🥀🥀🥀
🕊 @baShoohada 🕊