eitaa logo
در جمع شهیدان
217 دنبال‌کننده
4.3هزار عکس
1.6هزار ویدیو
10 فایل
امروزه زنده نگه داشتن یاد و خاطره شهدا کمتر ازشهادت نیست. (مقام معظم رهبری) کانال ولایی ما 👈 @zohoore_ghaem ارتباط با خادم 👈 @mohebolmahdi   
مشاهده در ایتا
دانلود
📢 هر روز یک صفحه قرآن بخوانیم 🔹 امروز؛ صفحه دویست و بیست و سه قرآن کریم سوره مبارکه هود ✏️ توصیه مهم حضرت آیت‌الله خامنه‌ای: هر روز حتماً قرآن بخوانید حتّی روزی نیم صفحه، روزی یک صفحه بخوانید، امّا ترک نشود. در دنیای اسلام هیچ کس نباید پیدا بشود که یک روز بر او بگذرد و آیاتی از قرآن را تلاوت نکند. 💻 Farsi.Khamenei.ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حدیثی از امام رضا علیه السلام در مورد آثار عجیب این صلوات در قبرستان هرکس این صلوات را یک مرتبه بخواند به مدت ده سال عذاب از تمام قبرستان برداشته می شود. اگر دو مرتبه ۴۰ سال اگر سه مرتبه خوانده شود برای همیشه عذاب برداشته می شود. همچنین هرکس این صلوات را بر سر قبر والدین خود بخواند حقوق والدین را ادا کرده است. 🔷کتاب مفاتیح الخیرات
یه تیکه از دنیا انگار دیگه نیستش دلتون تنگ نشده؟
یه تیکه از دنیا انگار دیگه نیستش دلتون تنگ نشده؟ 😭💔
🖼 دیدار دوست... عجب داغ جگرسوزی
عصر روز ۲۶ آبان ماه ۱۴۰۲ بود که خبر آوردند دو جوان و دو عزیز دو خانواده به دست یکی از آشوبگران در اغتشاشات سال گذشته، مجیدرضا رهنورد به شهادت رسیدند، قاتلی که به اعتراف خودش فریب خورده است و حالا باید تاوان آن را پس بدهد و در نهایت در ملاء عام به دار آویخته شد. طوفان در خیابان حرعاملی خبر رسیده بود که پنجشنبه ۲۶ آبان ۱۴۰۱، حوالی ساعت‌۲ بعدازظهر، تجمع اغتشاشگران از سمت بازار تعبدی به‌سمت بازار کیف و کفش خیابان عامل کشیده می‌شود. آشوبی که آبستن جنایتی دل‌خراش بود. با حضور نیرو‌های یگان ویژه و انتظامی، همچنین نیرو‌های پایگاه بسیج محله، جوّ متشنج بازار که دیگر تقریبا به شکل نیمه تعطیل درآمده بود، آرام می‌گیرد، اما آرامشی که بعد از آن طوفان به پا شد و شهر رنگ ماتم و غم دوری به خود گرفت. به گفته حاضران در صحنه یکی دو ساعت بعد از حاکم‌شدن آرامش، جوانی به نام مجیدرضا رهنورد با چاقو به ۶ نیروی بسیجی حمله می‌کند. ۴ نفر مجروح می‌شوند و حسین زینال‌زاده و دانیال رضازاده هر دو در آغوش دوستانشان جان می‌دهند. دو شهید امنیت که هم‌بازی دوران کودکی هم بودند و در بزرگسالی دوستان صمیمی.
دو رفیق، دو شهید دانیال رضازاده و حسین زینال زاده متولد دهه ۷۰ در مشهد از دانشجویان بسیجی دانشگاه شهید منتظری بودند که هر دو در محله هنرور مشهد زندگی می‌کردند و از کودکی با یکدیگر رفیق بودند و چنان به هم نزدیک بودند که آرزوی بزرگشان هم شبیه هم بود؛ آرزوی شهادت. شهید زینال زاده در حادثه سیل لرستان در جریان خدمت جهادی به مردم به‌عنوان جهادگر نمونه شناخته‌شده بود و در موارد دیگری ازجمله خدمت به مردم زلزله‌زده نیز حضور داشته است، در حالی که سرپرستی خانواده را هم بعد از فوت پدرش بر عهده داشته و تکیه‌گاه مادر و برادر ۱۴ ساله‌اش بوده است. رسول میرمحمدی از کسبه محله است. او که دوستی قدیمی با شهید دانیال دارد، می‌گوید: نه من که تمام محله هنوز در شوک ازدست‌دادن این جوان هستیم. او در حالی‌که از شدت هیجان و ناراحتی از دست دادن یک دوست صدایش می‌لرزد، می‌گوید: او نیست، اما خدایش که هست. به‌قدری نجیب و سر به زیر بود که آن‌هایی که او را می‌شناختند به سرش قسم می‌خوردند. «من و شهید حسین به نوعی نسبت فامیلی با هم داریم. اما از ۱۱‌سال قبل ازدواجم، با حسین و دانیال در پایگاه بسیج محله دوستی و رفاقتمان شکل گرفته بود.» این‌ها را علیرضا یزدانی از دوستان مشترک دو شهید می‌گوید و ادامه می‌دهد: از اخلاص و نوع‌دوستی این بچه‌ها همین بس که در موج اول شیوع کرونا و در میان جوّ روانی رعب‌آور و هراس از مرگی که در جامعه حاکم بود، در مدرسه روبه‌روی بیمارستان امام‌رضا (ع) مکانی برای استراحت همراهان بیماران کرونایی تدارک دیده بودند. برای شهادت من دعا کنید همسر شهید دانیال رضازاده بلافاصله بعد از شهادت شد بلندگوی آرمان همسرش. مخصوصا وقتی فاطمه زهرا فدایی در اولین مصاحبه اش با صلابت گفت: دانیال به من می‌گفت که من یک خواسته‌ای از شما دارم؛ خواسته من این است که وقتی دارند خطبه عقدمان را می‌خوانند؛ چون در آن موقع دعا خیلی مستجاب می‌شود، برای شهادت من دعا کنید. من خیلی دوست داشتم که دانیال به آرزوی خود برسد و مطمئن هستم که جای او خیلی خوب است؛ برای همین دوست ندارم آن‌هایی که از این اتفاقات خوشحال می‌شوند و فکر می‌کنند که ما از فدا کردن جوانان خود می‌ترسیم، ناآرامی من را ببینند و خوشحال شوند. مادران شهید مادر شهید زینال زاده این روز‌ها دارد زندگی می‌کند با غمی که هیچ گاه فراموش نمی‌شود. او تعریف می‌کند نزدیک زمان شهادتش کلا دوبار از من خواست که دعا کنم. ۱۰ روز قبل شهادتش داشتم به برادرش غسل شهادت یاد می‌دادم روز جمعه بود برادرش ۱۴ ساله بود. حسین آمد کنار ما خندید گفت مامان دعا می‌کنید من هم شهید شوم. گفتم «نگو مامان تنم می‌لرزد اینجوری میگی.» مادر شهید دانیال رضازاده نیز عنوان کرد: خوشحالم فرزندم به آرزویش رسید و مایه افتخار است برای من و تمام دنیا. انشاالله من را نیز شفاعت کند. مادرش ادامه می‌دهد یکی از دوستانش به شهید گفته بود با دست خالی جلو اغتشاشگران نرو و شهید در پاسخ گفته بود ما با سلاح ایمان قدم بر می‌داریم.