🕌 حرم امام حسین علیه السلام صد سال پیش
#صلی_الله_علیک_یااباعبدالله
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللهِ
وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنائِکَ
عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقیتُ
وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللهُ
آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ
اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ
وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ
وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ
وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ
🌷 شهید ناصر کاظمی - شهید بروجردی
🔹 شهید خوشبین، بی سیم چی قرارگاه آنها نیز در تصویر دیده می شود
@sangareshohadababol
🔹اولین سال بعد از شهادت شهید، زمستان سرد شده بود و خلاصه اولین برف زمستان بر زمین نشست. یک شب پدر شوهرم آمد، خیلی ناآرام گفت: عروس گلم، ناصر به تو قول داده که چیزی بخره و نخریده؟ گفتم: نه، هیچی. خیلی اصرار کرد. آخرش دید که من کوتاه نمی آیم، گفت: ....
▫️....گفت: بهت قول داده زمستون که می آد، اولین برف که رو زمین می شینه چی برات بخره؟ چشم هایم پر از اشک شد، گریه ام گرفت، گفت: دیدی یک چیزی هست، بگو ببینم چی بهت قول داده؟ گفتم: شوخی می کرد و می گفت: بذار زمستون بشه برات یک پالتو و یک نیم چکمه می خرم.
🔸این دفعه آقا جون گریه اش گرفت، نشسته بود جلوی من بلند بلند گریه می کرد؛ گفت: دیشب ناصر اومد توی خوابم بهم پول داد گفت: به منيژه قول دادم زمستون که بشه براش یک چکمه و یک پالتو بخرم. حالا که نیستم شما زحمتش رو بکش....
—(راوى: همسر شهید فرمانده ناصر کاظمی)
ا▫️🔹▫️🔹▫️
🌷شهید ناصر کاظمی، فرمانده سپاه کردستان با تمام عشق، در خدمت مردم محروم بود. در کردستان، درخشید و چنان شخصیت والایی از خود بروز داد که مردم ، دل در گرو محبت او سپردند و حتی نام « ناصر» را بر کودکانشان برگزیدند و بر این نام مباهات کردند.
🌷خاطرات #شهید غلامرضا فروتن مقدم
میگفت: من غلامرضا هستم و چاکر
امام رضا علیه السلام باید هر طوری شده، سالی یک بار برم پابوس آقا. این زیارت جزئی از برنامەی هر سالهاش بود. هر سال برای ۲۴ ساعت هم که شده بود، یک سفر میرفت مشهد.
یک بار در یکی از دورههای آموزشی، دو روز
مرخصی خواست. علت را که پرسیدم، گفت:
من هرسال میرم پابوس امام رضا علیه السلام ولی امسال هنوز قسمتم نشده. اگه اجازه بدید این مرخصی رو برای سفر مشهد میخوام.
🍃 #یادش_گرامی
تولد: تهران، سال ۱۳۴۶
شهادت: اصفهان، سانحه هوایی، سال ۱۳۷۹
مزار: گلزار شهدای اصفهان
روایان: سرگرد محمدعلی مشایخی و سرگرد مجتبی روحانی
📚 برگرفته از کتاب خط عاشقی
خاطراتی از عشق شهدا به امام رضا علیه السلام
2️⃣ سالروز ولادت
شهید رمضان علی اباذری کامی
نام پدر : ابراهیم
نام مادر : علیا عنایت زاده
تاریخ تولد :1344/09/01
تاریخ شهادت : 1364/12/05
محل شهادت : آبادان
گلزار:شهدای کامیکلا بابل
🌷خاطره کوتاه از شهید رمضانعلی اباذری
❤️مادر شهید : شبی که شهید خواستند بروند جبهه خیلی خوشحال بود آن شب وقتی من رختخواب را برای او و برادرش منصور انداختم ، ایشان جای خود را برداشت و آورد به اتاق من و کنار جای من گذاشت و گفت : مادر ، من امشب آخرین شبی است که پیش شما هستم دوست دارم که بغل مادر عزیزم بخوابم و روزی که رفت برادرزاده هایش را بغل کرد و به ما گفت بچه ها را دعوا نکنید و اذیتشان نکنید من راضی نیستم .
3️⃣ سالروز ولادت
شهید عسگری باباپور
نام پدر : محمدجعفر
نام مادر: ننه جان قاسمیان
تاریخ تولد :1348/09/01
تاریخ شهادت : 1365/10/04
محل شهادت : خرمشهر
گلزار:شهیدآباد بابل
🌺از شما عزیزان می خواهم ازمنافقین دوری کنید. امام را تنها نگذارید و متعهد به ایشان باشید.روحانیت را دوست بدارید.پاکیزگی را رعایت کنید؛چرا که پاکیزگی نیمی از ایمان است.به پدر و مادر خود خدمت کنید و با آن ها مهربان باشید تا خداوند از شما راضی باشد.نماز را اول وقت و در مسجد بخوانید.
🌹حق الناس را رعایت کنید و بدانید که خداوند هرگز از حق الناس نمی گذرد.در تظاهرات و راه پیمایی ها حضور فعال داشته باشید.در برابر مشکلات زندگی صبور باشید.منظم باشید.همچنین از خواهرانم می خواهم حجاب خود را که اهم واجبات است رعایت کنند تا خون شهدا پایمال نشود.
4️⃣ سالروز ولادت
شهید یدالله براری تاری(نفر وسط)
نام پدر : نامدار
نام مادر: زهرا علی زاده
تاریخ تولد :1344/09/01
تاریخ شهادت : 1364/07/13
محل شهادت : ایستگاه حسینیه اهواز
گلزار: تاری محله بابل
🌺شهید پنج ساله بود که پدرش را از دست داد مادرش با سختی و مشکلات زندگی 4 بچه دیگر را بزرگ کرد و مخارج آنها را تامین میکرد وی تا کلاس سوم راهنمایی درس خواند در مدرسه علی آباد.
🌹شهید یدالله براری از دوران کودکی عاشق جبهه و جنگ بود و همیشه آرزوی رفتن به جبهه داشت مادرش میگفت عجله نکن هر وقت اسمت در سربازی در آمد می روی. اسمش در جبهه درآمد با خوشحالی با دوستانش در جبهه رفت و چون موقع جنگ بود هر 45 روز به او مرخصی می دادند وی اشتیاقش برای جبهه رفتن خیلی از دوبرادر دیگر بیشتر بود و 2 برادر بزرگترش همیشه او را نصیحت می کردند. همیشه نمازش را سر موقع می خواند و خیلی هم مهمان نواز بود او به مدت 10 ماه در جبهه خدمت کرد و سرانجام درسیزدهم مهرماه سال 1364 درمنطقه حسینیه اهواز به درجه رفیع شهادت نائل گشت.