🍃 #سفر_کربلاخانوادگی #اربعین عبور از گیت مرزی ایران.. والحمدلله .. خداقوت به همه نیروهایی که خالصانه زحمت میکشن.. . ..

☘ #سفر_کربلاخانوادگی #اربعین خروج از ایران گیت عراق و بوی خانه پدری به مشام میرسد😍 #پیش به سوی نجف . . .

#سفر_کربلاخانوادگی اینم اولین #مای_بارد.. ورودی خاک عراق.. به فدای لب عطشان ابا عبدالله 😭 . ان شاءالله روزی وقسمت همتون این لحظات.. . .

🍃 #سفر_کربلاخانوادگی #اربعین بلاخره تو خنکی هوا حدود ساعتای ۷ونیم رسیدیم به نجف... این جمعیتی که می‌بینید هم مردمی هستن که پیاده روی رو از شهرهای دور مثل بصورت و کوت و... شروع کردن... با اینکه سفر سختیه.. اما همه یه نشاط خاصی دارن..😍 . .

سلااااااام عزیزان دل.. سلام منو از #خانه پدری پذیرا باشید.. در حالیکه داغ دیدن ضریح امیرالمؤمنین به دلمون مونده..😭😭 تنگه دلم..برای انگور ضریحت..🥺 . . .نایب الزیاره همتون هستم❤️❤️

دیروز حدودای صبح بود که رسیدیم نجف.. بعد از توسل به امیرالمؤمنین از برکت حضور بچه ها یه محل اسکان پیدا کردیم و جاگیر شدیم.. با اینکه دلم پرمیکشید برای زیارت اما تو محل اسکان موندیم تا هوا خنک شه و بریم زیارت.. تو این سفر وقتی بچه‌ ها همراهتون هستن باید محوریت باشن.. سلامتی و خاطره خوش و خسته نشدن بچه ها خیلی مهمه..😊

😍 خنکای این آب گوارا تو این ظهر تابستون تقدیم به شما.. نائب الزیاره تون هستم.. واقعا نسیم بهشتی می وزه اینجا🥺🥺 . . ‌

💔 دلم شکسته ای دوست.. هوای گریه با من..😭😭 . . دغدغه زیارت رفتن عین خود زیارت است🥺 . . .

🍃 #حکایت_سفر_اربعین دلم شکسته ای دوست.. هوای گریه با من..😭😭 هفته پیش خیلی دودل بودم برای رفتن، آخه هم همسرم سرماخورده بودن وهم بچه ها هنوز خوب نشده بودن.. حتی بیشتر دلم به این بود ‌که نریم..مبادا اتفاقی بیفته.. همه هم تو دلم رو خالی میکردن.. امسال همتون ضعیف ترین..با سه تا بچه مریض(سرماخورده) کجا میخوای بری؟؟ اما من جوابم به همه یه چیز بود. اربعین یه سفر معمولی نیس.. بحث مقدمه سازی ظهور.. میرم که فقط اسمم رو بنویسم.. تلاش از من نتیجه دیگه با ارباب. .

🍃. #حکایت_سفر_اربعین2 بلاخره عشق کار خودش رو کرد.. دلم رو راضی کردم که میریم نهایت اگه حالمون بد شد از مرز رد نمیشیم و برمیگردیم.. راه افتادیم .. شب رسیدیم قم.. جوراب‌های نوزادی رو تحویل گرفتم و دلم ضعف رفت واسه لحظه ای که تو مشایه پخش کنمشون🥺. بردمشون حرم و یه مقدارش رو دادم به یه دوست تا اون ببره و بارم کمی سبک بشه. بعد زیارت حضرت معصومه و مدد گرفتن از خانوم برای ادامه مسیر راه افتادیم سمت مرز.