آه که می زند برون،
از سر و سینه موج خون
من چه کنم که از درون
دست تو میکشد کمان ...
شهید #مهدی_اسحاقیان🌷
16.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 از مهندسی معکوس تا بومی سازی بالستیک ها توسط دانشمندان ایرانی
🔹اولین موشک جمهوری اسلامی برای اخطار به عراق به پالایشگاه کرکوک شلیک می شود/ در اقدامی شوکه کننده ایران باشگاه افسران بعثی در بغداد را با موشک زمین به زمین از بین می برد.
📌بالا بردن پرچم ایران در پادگان اسرائیلی توسط شهید علیرضا موحددانش و دوستانش
🔹با شروع حمله اسرائیل به لبنان، علی از فرماندهانی بود که با یک سری از نیروها عازم لبنان شد.
🔹در لبنان یک شب علی با دو تا از بچهها تعدادی عکس امام و یک پرچم جمهوری اسلامی را با خود برداشت و به طرف یکی از پادگانهای اسرائیلی رفتند. اسرائیلیها اغلب خوابیده بودند و تعداد کمی از نگهبانان از محوطه و اطراف پادگان محافظت میکردند.
🔹علی و بچهها با سرعت توانستند نگهبانان را خلع سلاح کنند. بعد پرچم اسرائیل را پایین آوردند و به جای آن، پرچم جمهوری اسلامی را بالا بردند. عکسهای امام (ره) و پرچمها را نیز روی ماشینها، تانکها و دیوارهای پادگان چسباندند و به سرعت از آنجا فرار کردند.
🔹روز بعد وقتی با دوربین به آن پادگان نگاه کردیم، وحشت اسرائیلیها را از اوضاع به هم ریختهشان، کاملاً احساس کردیم.
🌷اهمیت به نماز
🍃روزی برای #تحویل امانتی به شهر "تبنین" رفته بودیم.در راه برگشت صدای اذان آمد. احمد گفت: کجا نگه می داری تا نماز بخوانیم⁉️گفتم۲۰دقیقه ی دیگر به شهر می رسیم و#همانجا نمازمی خوانیم...
🍃از حرفم #خوشش نیامد و نگاه معنا داری به من کرد و گفت:من مطمئن نیستم تا ۲۰ دقیقه ی دیگر زنده باشم! و نمی خواهم خدا را در حالی ملاقات کنم که نماز #قضا دارم دوست دارم نمازم با نماز #امام_زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و در همان وقت به سوی خدا برود"
راوی:علی مرعی (دوست شهید)
#شهید #احمد_مشلب
#لبیک_یا_رسول_الله
📿 #نماز اول وقت
هر وقت برای مرخصی می آمد ،
همین که میرسید دم در خانه و مرا میدید، با خنده میگفت:
سلام پدرِ شهید .... خوبی پدرِ شهید...؟!!
با خنده دنبالش میکردم که نگو این حرف رو پسر ...!
اما حالا که همه بهم میگن : سلام پدرِ شهید ... دیگه یوسفی نیست که بخوام دنبالش کنم.
راوی: پدر محترم شهید
🌷شهید #یوسف_فدایی_نژاد🌷
یاد امام و شهدا با صلوات🌷
📌بالا بردن پرچم ایران در پادگان اسرائیلی توسط شهید علیرضا موحددانش و دوستانش
🔹با شروع حمله اسرائیل به لبنان، علی از فرماندهانی بود که با یک سری از نیروها عازم لبنان شد.
🔹در لبنان یک شب علی با دو تا از بچهها تعدادی عکس امام و یک پرچم جمهوری اسلامی را با خود برداشت و به طرف یکی از پادگانهای اسرائیلی رفتند. اسرائیلیها اغلب خوابیده بودند و تعداد کمی از نگهبانان از محوطه و اطراف پادگان محافظت میکردند.
🔹علی و بچهها با سرعت توانستند نگهبانان را خلع سلاح کنند. بعد پرچم اسرائیل را پایین آوردند و به جای آن، پرچم جمهوری اسلامی را بالا بردند. عکسهای امام (ره) و پرچمها را نیز روی ماشینها، تانکها و دیوارهای پادگان چسباندند و به سرعت از آنجا فرار کردند.
🔹روز بعد وقتی با دوربین به آن پادگان نگاه کردیم، وحشت اسرائیلیها را از اوضاع به هم ریختهشان، کاملاً احساس کردیم.