سلام عزیزان همراه
فردا
👈 شنبه (1) مهر
مصادف با
شب شهادت امام حسن عسگری(ع)
👈ساعت: 3:45 /الی 5:45 /عصر
مراسمی برگزار میکنیم👇
سخنرانی👈برادر بزرگوار
میرزاابراهیم سهرابی
♣️بامحوریت وفات حضرت سکینه🖤
( ازساعت 4الی 4:30)
مداحی وسینه زنی
خواهر عزیز👈عذرا جهانیان
♣️شهادت امام حسن عسگری(ع)♣️
ودر مدح پدر..همسر
(ازساعت 4:40 الی 5:20دقیقه)
پذیرایی:
بانی:
👈هرکسی دوست داره تو مراسمات سهیم بشه پی وی لطفا🙏👉
♣️خادم پایگاه طهورا شهدای بازارمحله🖤
دل بی تو به جان آمد
وقت است که باز آیی...
#امام_زمان
🖤 باب الحوائج رقیه/بابلسر
@babalhavaej_roghayee
☑️در گرفتـاریها این دعـا را بخوانیـد
💠🔹از حضرت زینالعابدین علیهالسلام
روایت شده است که میفرمایند:
پدرم در روز عاشورا مرا به سینه خویش چسبانید و در حالی که از زخمهایشان خون فوران میکرد، فرمود: ای فرزند!
↫◄ دعایی را که فاطمه علیهاالسلام آن را به من آموخت فراگیر، او از رسول الله ﷺ و آن حضرت نیز از جبرئیل آن را فرا گرفته بود تا در حوائج، مهمّات، اندوه و حوادث تلخی که بر او وارد میشود و پیشامدهای عظیمی که رخ میدهد آنرا بخواند.
سپـس فرمـود: بخـوان ↯
《بِحَـقِّ یـس وَالْقُـرآنِ الْکَرِیـمِ
وَ بِحَـقِّ طـه وَالْقُـرآنِ الْعَظِیـمِ
یَا مَـنْ یَقْـدِرُ عَلَـی حَوائِـجِ السّائِلِیـنَ
یَا مَـنْ یَعْلَـمُ مـا فِی الضَّمِیـرَ
یَا مُنَفِّـسَ عَـنِ الُمَکُرُوبِیـنَ
یَا مُفَـرِّجَ عَـنِ الْمَغْمُوْمِیـنَ
یا راحِـمَ الشَّیْـخِ الْکَبیـرِ
یَا رازِقَ الطِّفْـلِ الصَّغِیـرِ
یَا مَنْ لا یَحْتـاجُ اِلَی التَّفْسِیـرِ
صَـلِّ عَلَـی مُحَمَّـدٍ وَ آلِ مُحَمَّـدٍ
وَافْعَـلْ بِی کَـذا وَ کَـذا》
به جای «وافعل بی کذا و کذا»
حاجات خود را ذکر کنی ...
📗دعوات، قطبالدین راوندی، صفحه۵۴
═══✼🍃🔳🍃✼══
@mirza_315
#داستان بسیار زیبا
نواختن برای خدا
در زمانهاى قديم، مردی ساز-زن و خوانندهای بود؛ بنام"برديا" که با مهارت تمام، همیشه در مجالس شادی و محافل عروسی مینواخت و وقتی برای رزرو نداشت.
بردیا چون به سن شصت سال رسید، روزی در دربار شاه مینواخت که خودش احساس کرد دستانش دیگر میلرزند و توان ادای نتها را به طور کامل ندارد و صدایش بدتر از دستانش، میلرزید و کم کم صدای ساز و صداى گلویش، ناهنجار میشود.
عذر او را خواستند و گفتند دیگر در مجالس نیاید. بردیا به خانه آمد، همسر و فرزندانش از این که دیگر نمیتوانست کار کند و برایژشان خرجی بیاورد، بسیار آشفته شدند.
بردیا سازش را که همدم لحظههای تنهاییش بود، برداشت و به کنار قبرستان شهر آمد. در دل شب، در پشت دیوار مخروبه قبرستان نشست و سازش را به دستان لرزانش گرفت و در حالی که در کل عمرش آهنگ غمی ننواخته بود، سازش را برای اولین بار، بر نت غم کوک کرد و این بار برای خدایش در تاریکی شب، فقط نواخت.
بردیا مینواخت و خدا خدا میگفت و گریه میکرد و بر گذر عمرش و بر بیوفایی دنیا اشک میریخت و از خدا طلب مرگ میکرد.
در دل شب، به ناگاه دست گرمی را بر شانههای خود حس کرد، سر برداشت تا ببیند کیست. شیخ سعید ابو الخیر را دید، در حالی که کیسهای پر از زر، در دستان شیخ بود. شیخ گفت: این کیسه زر را بگیر و ببر در بازار شهر، دکّانی بخر و کارى را شروع کن.
بردیا شوکه شد و گریه کرد و پرسید: ای شیخ! آیا صدای ناله من تا شهر میرسید که تو خود را به من رساندی؟ شیخ گفت هرگز؛ بلکه صدای ناله مخلوق را قبل از این که کسی بشنود، خالقش میشنود و خالقت مرا که در خواب بودم، بیدار کرد و امر فرمود کیسه زری برای تو در پشت قبرستان شهر بیاورم که مخلوقی مرا میخواند، برو و خواسته او را اجابت کن.
بردیا صورت در خاک مالید و گفت: خدایا عمری در جوانی و در شادابیام با دستان توانا سازهایی زدم براى مردم این شهر، اما چون دستانم لرزید، مرا از خود راندند و فقط یک بار برای تو زدم و خواندم؛ اما تو با دستان لرزان و صدای ناهنجار من، مرا خریدی و رهایم نکردی و مشتری صدای ناهنجار ساز و گلویم شدی و بالاترین دستمزد را پرداختی. تو تنها پشتیبان ما در این روزگار غریب و بیوفا هستی. به رحمت و بزرگیت سوگندت میدهیم که ما را هیچ وقت تنها نگذار و زیر بار منت ناکسان قرار نده.
#خدا
#توبه
🖤 باب الحوائج رقیه/بابلسر
@babalhavaej_roghayee
🕊زیارتنامه ی شهدا🕊
🌹🌱🌹🌱اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ،فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم🌹🌱🌹🌱
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
#شادی_روح_شهدا_صلوات
#شهیداصغرنجات
#شهیدسجادتختی
🖤 باب الحوائج رقیه/بابلسر
@babalhavaej_roghayee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#سحروچشمزخم
قسمت اول:
سنّت خداست که در این عالَم، هم خیر میدان بگیرد هم شرّ.
🖤 باب الحوائج رقیه/بابلسر
@babalhavaej_roghayee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
- حاضریبادوستدخترتازدواجکنی؟
+ نه!بعدیهمدتدلمومیزنه
+ الانبامنهبعداشومیخوامچکار؟
🖤 باب الحوائج رقیه/بابلسر
@babalhavaej_roghayee
🌸 برخیز و سلامی کن و لبخند
🌼 بزن که این صبح نشانی
🌸 ز غم و غصه ندارد.
🌼 لبخند خدا در نفس صبح عیان است
🌸 بگذار خدا دست به قلبت بگذارد
🌼 درود بر شما صبح زیباتون بخیر☕️
🖤 باب الحوائج رقیه/بابلسر
@babalhavaej_roghayee
توسل به حضرت اباعبدالله(ع)
✅آیت الله سید علی آقا قاضی(ره):
«اکثر افرادی که موفق به نفی خواطر شده و توانستهاند ذهن خود را پاک و صاف نموده و از خواطر مصفا کنند و بالاخره سلطان معرفت بر آنها طلوع کرده است، در یکی از این دو حال بوده است:
➕اول: در حین تلاوت قرآن مجید...
➕دوم: از راه توسل به حضرت اباعبداللّه الحسین علیهالسلام.
زیرا آن حضرت را برای رفع حجاب و موانع طریق نسبت به سالکین راه خدا عنایتی عظیم است.»
*رساله لب اللباب، تقریرات درس اخلاق علامه طباطبایى، ص 50.
#آجرکاللهیاصاحبالزمان 🥀🍂
فاطمه امشب به سامرّا عزا برپا کند
دیده را یاد امام عسکری دریا کند
ای خوش آن چشمی که امشب با امام عصر خود خون دل جاری به رخ در مرگ آن مولا کند
#شهادت_امامحسن_عسکری(ع)
#بر_شیعیان_جهان_تسلیت_باد🏴
🖤 باب الحوائج رقیه/بابلسر
@babalhavaej_roghayee
1_6683407186.mp3
4.86M
حسن که باشی روضه هات همینه
سید مهدی حسینی
شهادت امام حسن عسکری (ع)
۱۲ مهر ۱۴۰۱
🖤 باب الحوائج رقیه/بابلسر
@babalhavaej_roghayee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🖤 باب الحوائج رقیه/بابلسر
@babalhavaej_roghayee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸داستان آموزنده جوان طلا فروشی که میگفت من گناه میکنم هیچ اتفاقی هم برام نمیفته...
👌بسیار آموزنده وتاثیرگذار
#سخنرانی-#استاد_مؤمنی
ᚐᚑᚒᚓᚔ﴾࿇﴿ᚔᚓᚒᚑᚐ
🖤 باب الحوائج رقیه/بابلسر
@babalhavaej_roghayee
رُقَیـ♡ـہخاتـون ̶³¹⁵_۲۰۲۳_۰۹_۱۷_۱۲_۳۰_۳۲_۹۲۱.mp3
8.39M
•{﷽}•
از دل علقمه💔😭
❣حضرت رقیه(س)❣
❣ابوفاضل عباس(ع)❣
#شور_روضه #رضا_شیخی -#315-#133
ᚐᚑᚒᚓᚔ﴾࿇﴿ᚔᚓᚒᚑᚐ
🖤 باب الحوائج رقیه/بابلسر
@babalhavaej_roghayee
.💜☔️•
نقشابراهیمبرآسماندلهـا
اصلا مگر میشد ابراهیم بیخیال مشکل و گرفتاری مردم شود، چه در زمان حیاتش و چه در زمان شھادتش؛
همیشه مشکلگشـا بوده است:)
|هـٰادۍدلهـٰا|
.
🖤 باب الحوائج رقیه/بابلسر
@babalhavaej_roghayee
🌹ﺁﺩم های
ﺑــــــــــﺰﺭﮒ
ﻗﺎﻣﺘﺸﺎﻥ ﺑﻠﻨﺪ ﺗﺮ ﻧﻴﺴﺖ؛
ﺧﺎﻧﻪ ﺷﺎﻥ ﺑﺰﺭﮒ ﺗﺮ ﻧﻴﺴﺖ؛
ﺛﺮﻭﺗﺸﺎﻥ ﻫﻢ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﻧﻴﺴﺖ؛
ﺁن ها قلبی ﺑﺰﺭﮒ🤍
ﻭ ﻧﮕﺎهی ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﺩﺍﺭﻧﺪ💐
🖤 باب الحوائج رقیه/بابلسر
@babalhavaej_roghayee
|چرا ابراهیم هادی|
تابستان سال 1386بود. در مسجد امين الدوله تهران مشغول نماز جماعت
مغرب و عشاء بودم. حالت عجيبي بود! تمام نمازگزاران از علماء و بزرگان
بودند. من در گوشه سمت راست صف دوم جماعت ايستاده بودم.
بعد از نماز مغرب، وقتي به اطراف خود نگاه كردم، با کمال تعجب ديدم
اطراف محل نماز جماعت را آب فرا گرفته!
درست مثل اينكه مسجد، جزيرهاي در ميان درياست!
امــام جماعت پيرمردي نوراني با عمامهاي ســفيد بود. از جا برخاســت و
رو به ســمت جمعيت شــروع به صحبت كرد. از پيرمردي كه در كنارم بود
پرسيدم: امام جماعت را ميشناسي؟
جواب داد: حاج شــيخ محمد حســين زاهد هستند. اســتاد حاج آقا حق
شناس و حاج آقا مجتهدي.
من كه از عظمت روحي و بزرگواري شيخ حسين زاهد بسيار شنيده بودم
با دقت تمام به سخنانش گوش ميكردم.
سكوت عجيبي بود. همه به ايشان نگاه ميكردند. ايشان ضمن بيان مطالبي
در مورد عرفان و اخالق فرمودند:
دوســتان، رفقا، مردم ما را بزرگان عرفان و اخلاق ميدانند و... اما رفقاي
عزيز، بزرگان اخلاق و عرفان عملي اينها هستند.
بعد تصوير بزرگي را در دست گرفت. از جاي خود نيم خيز شدم تا بتوانم
خوب نگاه کنم. تصوير، چهره مردي با محاسن بلند را نشان ميداد كه بلوز
قهوهاي بر تنش بود.
خوب به عكس خيره شدم. كاملا او را شناختم. من چهره او را بارها ديده
بودم. شك نداشتم كه خودش است. ابراهيم بود، ابراهيم هادي!!
سخنان او براي من بسيار عجيب بود. شيخ حسين زاهد، استاد عرفان و اخالق
كه علماي بسياري در محضرش شاگردي كردهاند چنين سخني ميگويد!؟
او ابراهيم را استاد اخلاق عملي معرفي كرد!؟
در همين حال با خودم گفتم: شــيخ حسين زاهدكه... او كه سالها قبل از
دنيا رفته!!
هيجان زده ازخواب پريدم. ســاعت ســه بامداد روز بيســتم مرداد 1386
مطابق با بيست و هفتم رجب و مبعث حضرت رسول اكرم صلی الله علیه وآله وسلم 9 بود.
اين خــواب روياي صادقهاي بود کــه لرزه بر اندامــم انداخت. كاغذي
برداشتم و به سرعت آنچه را ديده وشنيده بودم نوشتم.
ديگر خواب به چشمانم نميآمد. در ذهن، خاطراتي كه از ابراهيم هادي
شنيده بودم مرور كردم.
منبع:«سلام بر ابراهیم»
18745749815957.mp3
12.66M
📚|کتابصوتیسلامبرابراهیمجلددوم|
🖤 باب الحوائج رقیه/بابلسر
@babalhavaej_roghayee