eitaa logo
باب جهاد
192 دنبال‌کننده
213 عکس
110 ویدیو
2 فایل
جنگ جنگ تا رفع فتنه از کل جهان
مشاهده در ایتا
دانلود
امروز سالروز فرار شاه از ایران و ایرانی بود، مساله ای که به نظرم خیلی نیاز به تبیین و روایت دارد اما خیلی تا حالا در موردش کار زیادی انجام نشده. شاید یکی از دلایلش هم کم اطلاعی ما از جزئیات این مسأله باشه.‏ کتاب دو روایت از یک عکس رمان نوجوانی هست که آقای ابراهیم حسن بیگی نوشته اند و موضوعش فرار رضاخان و محمدرضا پهلوی هستش. زاویه دید به نوعی انتخاب شده که میشود با این زاویه در قالب رمان اطلاعات تاریخی و حیاتی خوبی را انتقال داد. البته کار بی اشکال نیست. شاید می شد کار کوتاه تر و دقیق تر باشد اما به هر حال کتاب خوبی هست که به نظرم باید خوانده بشه. قبلا از آقای حسن بیگی اشکانه را هم خوانده بودم که انصافا کتاب خوبی هست و مثل همین کتاب در مورد موضوعاتی هست که پرداختن به آنها حیاتی است اما کمتر به این موضوعات پرداخته شده.(پ.ن:برایم عجیب است چرا کارهای آقای حسن بیگی علیرغم همه امتیازاتی که گفتم چرا ترویج و توزیع خوبی ندارند؟!/ سوال:محمدرضا پهلوی وقت فرار چه چیزهایی را با خود برد یا به تعبیر درستتر دزدید؟)
دوستت دارم و نمی‌خواهم تو را به آب و باد به جزر و مد دریا به ساعت‌های خورشیدگرفتگی ربط دهم اهمیتی نمی‌دهم که پیشگویان درباره اتفاقی که رخ می‌دهد چه می بینند در خطوط فنجان قهوه چشم‌های تو جام جهان نمای من است.
در مدرسه‌ای که آقای میثم خامنه‌ای، فرزند رهبر انقلاب درس می‌خواندند، معلم از دانش‌آموزان می‌خواهد که مقوایی برای درس ریاضی تهیه کنند و این رسمی که در تصویر می‌بینید را روی آن ترسیم کنند و به مدرسه بیاورند. ایّام جنگ بود و کمبود اقلام؛ مقوا هم به راحتی پیدا نمی‌شد لذا آقای خامنه‌ای، رئیس‌‌ جمهور وقت یک پاکت مقوایی که آن زمان به جای کیسه نایلونی برای خرید میوه و اقلام استفاده می‌شد را باز می‌کنند و برای انجام رسم به فرزندشان می‌دهند و این جمله را خطاب به معلم روی آن مقوا می‌نویسند: «آقای آموزگار محترم! مقوا نداشتیم، من به میثم و دیگر بچه‌ها گفته‌‌ام از این کاغذها که باید دور ریخته می‌شد استفاده کنند. لطفا مؤاخذه نکنید بلکه تشویق هم بفرمائید. سید علی خامنه‌ای» 👤- به روایت آقای سادات‌ اعلایی معلم دبستان علوی تهران پ.ن: بسیار میترسم که از عهده شکر نعمت این ولیّ خدا بر نیاییم.
چند شب پیش تهران ماموریت بودم. کار که تمام شد باید خودم را به میدان انقلاب می‌رساندم. سوار یک ماشین شخصی عبوری شدم که قبل از بنده دو نفر دیگر هم سوارش شده بودند. به محض سوار شدن متوجه شدم که ضبط ماشین روشن است و دارد یک ترانه ترکی پخش می‌کند. هرچند باب میلم نبود اما خیلی هم اهمیتی نداشت چرا که نه صدای زن بود و نه به نظرم غنا می رسید اما ترک بعدی آهنگ‌ " نازی همدم من " بود که چند باری در عروسی ها شنیده بودم. تا با خودم کنار بیایم که باید چیزی بگویم و یا پیاده شوم ترک بعدی شروع شد که الحمدلله باز هم ترکی بود و صدای مرد. میدان انقلاب که خواستم پیاده شوم، کرایه را پرسیدم تا پرداخت کنم، راننده خیلی با روی خوش گفت:《هیچ، صلوات بفرست!》متوجه شدم که طرف مسافرکش نیست و برای اینکه کار خیر کرده باشد و ملت را توی هوای سرد به مقصد رسانده باشد سوارمان کرده است و توقعش صرفا یک صلوات است. این یک شهروند جمهوری اسلامی است و به خاطر ظاهرش خیلی ها به او طمع کرده اند، ممکن است همین شهروند اگر جنسیتش زن بود مانتویی جلوباز و شال یا روسری ای شل و ول داشت اما همین شهروندان به شدت دل در گرو انسانیت، دین و ارزش‌ها دارند. یکی از اشتباهات محاسباتی دشمن طمع در این آدم‌هاست. پ. ن: و البته این وظیفه ما ظاهرا انقلابی ها را بسیار سنگین‌تر می‌کند چرا که این انسانها بسیار بسیار احتیاج دارند به رفتار انسانی، اسلامی و تبیینی که ما باید انجام دهیم.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روایت آقا ها و آقازاده هایی که انقلاب خمینی کبیر تربیت کرد. رضوان و رحمت خدا بر خمینی و یاران صدیقش... نصرت، عنایت و حفاظت حق شامل علمدار انقلاب خمینیِ روح خدا : " خامنه ای عزیز و حکیم"
خیلی سریع بگم و برم والا این مطلب خیلی جای شکافتن و ریز شدن داره. دیروز آقا، دستور عفو عمومی ای دادند که اگر بخواهیم فقط ایشان را با این دستور بشناسیم یقینا در شناخت او اشتباه کرده ایم و راه به ترکستان خواهیم برد. اگر بخواهیم ایشان را درست بشناسیم- لااقل در این یک مورد- باید از آغاز اغتشاشات مواضع و صحبت‌های ایشان را بررسی کنیم و ببینیم "تایید کار امنیتی کردن را توی حرفهای ایشان در برهه ای" و بعد "رحجان کار تبیینی کردن بر کار امنیتی در برهه دیگر" و حالا "عفو مشروط و عمومی در برهه حاضر" را. این یعنی الگوبرداری از مدل فتح مکه توسط پیامبر عظیم الشان اسلام صلوات الله علیه و آله. و امروز که روز پیروزی نهایی و شکست توطئه است ایشان هم به تأسی از پیامبر شعار الیوم یوم المرحمه را می پذیرد، آنچنان که تا قبل از پیروزی عاقلانه و قاطعانه نپذیرفت. گذشت هنگام قدرت نشان بزرگان انسانیت است و این یک دلیل از هزاران دلیل حقانیت ولی فقیه ماست. خدا نعمت او را بر ما مستدام دارد و ما را نیز در قبال او به آرزوهامان برساند. پ.ن: خیلی ها میگوند این رفتار پدرانه است اما به نظرم ناخواسته اجحاف خواهیم کرد با این حرف چرا که این رفتار پیامبرگونه است دقیقا مثل رفتار یک شیعه تمام عیار!
💢 یک راهب تبتی زنده در کوه‌های نپال کشف شد... 🔻 او با ۲۰۱ سال سن، کهنسالترین فرد جهان به حساب می آید. در تصویر، او در حالت خلسه عمیق یا مدیتیشن به نام تاکاتت است. هنگامی که وی برای اولین بار در یک غار کوهستانی کشف شد آن‌ها فکر کردند که او یک مومیایی است. با این‌حال دانشمندان با بررسی آن‌چه آن‌ها فکر می‌کردند مومیایی‌ست، متوجه شدند که راهب، دارای علائم حیاتی و زنده است. او یک تکه کاغذ به همراه داشت که روی آن نوشته بود: هر چرندی که توی برات میفرستن رو باور نکن...! چقدر مجازی این چندوقت دروغ ساخت و تحویل مردم داد... هر چی هم فحشی دادی خودتی😂
پخش زنده
فعلا قابلیت پخش زنده در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آیامحصول فرهنگ سازی کنونی ما تربیت "انقلابی های فصلی" است؟ راهپیمایی۲۲بهمن امسال یقینا بسیار پر شورتر از سالهای گذشته بود و این در شرایطی بود که ماه های گذشته زیر فشار بسیار سنگین و گسترده جنگ ترکیبی دشمن قرار داشتیم تا دست از حمایت انقلاب بر داریم. تحلیل این مساله کاملا حیاتی است و اجمالا میتوان گفت این حضور معلول مردمی بودن "و البته مردمی ماندن" ذات انقلاب است. اما چرا گاهی خود ما هم توهم میکنیم که انقلاب مردمی بود و اکنون اینگونه نیست؟ در پاسخ این سوال دلایل گوناگونی را می توان گفت که شاید مهمترین آن تعریف اشتباه ما از انقلاب و سپس در پی آن تعریف غلط از انسان انقلابی است. ما انقلاب را پدیده ای می دانیم که در ۲۲ بهمن اتفاق افتاده است و پس از آن ما یادش را هر ساله گرامی می داریم اما حقیقت آن است که انقلاب پدیده است که از ۲۲ بهمن آغاز شد و تا همین امروز هر روز و هر ساعت اتفاق افتاده است و باید پس از این هم همینطور باشد. مگر ظلم ریشه کن شد یا عدالت کاملا مستقر شد؟ مگر سیستم آموزش و پرورش ما اسلامی شد؟ مگر اقتصاد و بانک ما کاملا از حالت طاغوتی بیرون آمد؟ و .... بله حرکت رو به رشد آغاز شده است، رویکردها اصلاح شده و همینقدر انقلاب شدن هم آنقدر اعجاب آور بوده است که دلهای میلیونها ایرانی و حتی غیر ایرانی را به شدت واله و دلبسته خود کرده است. اما آیا این همه انقلاب است؟ روشن است که خیر! انقلاب یعنی دگرگون شدن شرایط و تبدیل به چیز دیگری. دگرگونی اتفاق افتاده است اما کامل تبدیل به چیزی غیر از طاغوت نشده ایم. ولی فقیه داریم اما مگر سرتاسر حکمرانی ما و حاکمان مان تابع ولایت هستند؟( ادامه👈)
که اگر اینگونه بود حوزه علمیه مان ، آموزش و پرورش مان، مدیران مان، بانک مان و... حتی فرهنگ کارمندی مان این نبود! حال که انقلاب شروع شده است و هنوز هم در حال انجام است چگونه میشود ادعا کرد که بدون نفش آفرینی مستمر و بدون وقفه مردم این مهم امکانپذیر است؟ امروز در تمامی عدم موفقیت ها و ناکامی های مان در نیل به اهداف انقلاب همه ما مردم مقصر هستیم چرا که رفته ایم به خیال خوشِ پیروزی انقلاب در کنج عافیت خانه هامان نشسته ایم و به مسئولین می گوییم لنگش کن! باید برای همیشه این گزاره اشتباه که خیلی وقتها خصوصا بعد از حماسه هایی چون راهپیمایی امسال ۲۲ بهمن تکرار می کنیم و می گوییم" مردم کار خودشان را کردند و حالا نوبت مسئولین است" را کنار بگذاریم. قرار نیست انقلاب را کسی جز مردم انجام دهند و البته روشن است که مسئولین هم باید خود را از مردم و مردم هم آنها را جزو خود بدانند. که اگر اینگونه شد هر کدام مان به نسبت توانایی یا به تعبیر دقیقتر قرآن به اندازه وسع مان نقش ایفا خواهیم کرد. خواهش میکنم رجوع کنید به سخنان نایب امام زمان در دیدار با فعالین اقتصادی و ببینید که ایشان هم مشکلات کنونی اقتصادی را حاصل رفتار همه ما می دانند و هم حل آن را در گرو انجام وظیفه همگانی ما مردم! باید نگاهی دوباره به مفهوم انقلاب و انقلابی داشته باشیم و از یک انقلابیِ فصلی خود را به یک انقلابی تمام عیار و همیشگی تبدیل کنیم. پ.ن: برای همین انقلابی فصلی بودن هم خدا را هزاران بار شکر میکنم و به هیچ رو خود را لایقش نمی دانم. خدا ان شاالله ما را در راه انقلاب ثابت قدم کند و روز محشر همه مان را انقلابی انقلاب خمینی و خامنه ای محشور کند. دورادور دست و پای همه انقلابی های دنیا را چه فصلی و چه همیشگی میبوسم.
مناجات عاشقانه شعبانیه از خدای بزرگم میخواهم زندگی ام را به کرم خودش کاملا رنگ مناجات شعبانیه بدهد به حق عزیزش. می دانم که روسیاهم و این آرزوها حتی کمتر رنگ حقیقت دارد اما از او میخواهم در خور خودش با این آرزو برخورد کنه نه آنچنان که مستحقم.
نشسته ایم توی یک سنگر که از همه طرفش مورد هجمه دشمن های مختلف است. هر گوشه ای از سنگر که تیر یا خمپاره میخورد همه مان حمله میکنیم به مسئول تدارکات که چرا سنگر بهتری نساخته است! دست آخر علیرغم فریادها و هشدارهای ممتد فرمانده، تفنگها را از سمت دشمن میچرخانیم سمت مسئول تدارکات. چند لحظه بعد دور تا دور سنگر در محاصره ۳۶۰ درجه ای دشمن است و ما مشغول محاکمه مسئول تدارکات!
اگه شده یک دکمه از خودت به جا بذار! پرده توی عکس، حائل بین آقایان و خانمها در مراسمهای مذهبی خانگی ای است که توفیق برگزاری اش در منزل به اهل خانه عطا شده است الحمدلله. روزی که این پرده را داشتیم آماده می کردیم برای محل وصلش به میله سقفی دکمه کم آوردیم. یک کت قدیمی پدرم داشت، دکمه های آن را شکافتیم و دوختیم بالای پرده. حالا که پدر بزرگوارم مرحوم شده، هربار-سالی دو سه بار- که این پرده را نصب میکنیم، با دیدن دکمه ها یاد او می افتم و صلوات و خیراتی را همراه اهدا ثواب احتمالی مراسم به روح ایشان که به جز حق پدری خیلی حق های دیگری بر گردنم دارد، نثار میکنم. پ.ن: این برای همه ما درس بزرگی می تواند باشد
هدایت شده از حاج مهدی سلحشور
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
﷽ 🏳️ 🏳️ (سلام بانوی خونه امام) بانوای: حاج مهدی سلحشور زمان: چهارشنبه ۲۵ اسفندماه ۱۴۰۰ مکان: میدان بسیج، خیابان ایرانی،حسینیه فاطمیون قم 🔹کیفیت های مختلف(برای دانلود با حجم مختلف) https://aparat.com/v/w75On [ @mahdisalahshuor ]
قطره قطره حرف را توی گوش آبشارها چکانده است توی سینه اش هزار راز سر به مهر مانده است بی سرو صدا ظاهرا فقط نگاه می کند هر کسی که گفته کوه ساکت است اشتباه می کند!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امروز آغازی بود بر یک پایان. همه چیز به عیدغدیر گذشته برمیگردد. یک دوست برای هدیه عید غدیر دنبال کتاب مناسب برای بچه ها بود، از او پرسیدم آیا اگر کتابی در این زمینه تولید شود حمایت خواهد کرد؟و او پاسخ داد بله! از روز بعد طرح جلسه ایده داستان را به همت مسئول دفتر آفرینش های ادبی حوزه طراحی کردیم و به فاصله ای کوتاه اولین جلسه با حضور ۴نویسنده کودک ونوجوان همدانی برگزار گردید. انگیزه تشکیل جلسه، بیان و از نویسندگان گرامی درخواست شد تا طرح داستان های خود را در جلسه بعد ارائه دهند. همینگونه شد و در جلسات بعدی ایده ها بررسی، چکش کاری و نوشته شد. پس از برگزاری حدود۱۰جلسه ۴ داستان آماده گردید. نوبت تصویرگری کتابها و آماده کردن آنها برای چاپ شد. چند ماهی هم در گیر و دار این کارها بودیم که انصافا کار طاقت فرسایی هم بود. به عنوان اولین کتاب، برای "من صبر ندارم" درخواست فیپا و شابک داده شد و به علت تراکم کارهای آخر سال و در شرف برگزاری نمایشگاه کتاب بودن، مجوز چاپ کمی دیر به دستمان رسید. در این میان حتی دوستان عزیز مجموعه حوزه هنری از ارتباطات شخصی خودشان هم استفاده کردند. به هرحال مجوز رسید و کتاب را روانه چاپخانه کردیم، روز قبل از عید نیمه شعبان کتاب به دست مان رسید و همان ابتدا یک خیر گرامی۵۰جلد خرید. امروز پایان طرح تولید اولین کتاب از چهار عنوان کتاب تولیدی جلسه ایده داستان بود و آغاز عملیات ترویج و توزیع آن. رفتیم مدرسه ابتدایی علمی و در حضور مخاطبین گروه سنی ج کتاب " من صبر ندارم" را رونمایی کردیم. امروز از تشکیل اولین جلسه ایده داستان حوزه هنری انقلاب اسلامی استان فقط حدود۷ماه میگذرد.
باب جهاد
امروز آغازی بود بر یک پایان. همه چیز به عیدغدیر گذشته برمیگردد. یک دوست برای هدیه عید غدیر دنبال کتا
ان شاالله سه کتاب دیگر هم در فرصت مناسب رونمایی خواهد شد. حالا نوبت همه کسانی است که دغدغه فرهنگ و هنر انقلاب اسلامی را دارند، این گوی و این میدان. به عنوان اولین قدم پیشنهاد می کنم برای نوروز روبرو کتاب من صبر ندارم را بخرید و به بچه ها عیدی بدهید. کار سختی هم نیست. برای سفارش این کتاب و خرید آن با ۲۰٪ تخفیف می توانید به نام کاربری @Arthamedan1 در ایتا پیام بدهید یا با شماره تلفن 09019656545 تماس بگیرید.
هدایت شده از تعلیقات
🔻 مردم خوب ایران... ☘ شب دوم ماه شعبان بود. رفته بودم میوه فروشی، پسر جوانی میوه فروش بود. ظاهری داش مشتی داشت و اصلا قیافه‌ش مذهبی نبود. به‌نظر دهه هشتادی می‌رسید. میوه را حساب کردم گفت حاج آقا: گفتم: جانم! گفت: خیلی امشب خوشحالم. احساس می‌کنم حال و هوای گرفته همه جا. دلم پر زده برا ماه رمضان. به چهره‌ش که نگاه کردم واقعاً تو آسمونا بود. ☘ رفته بودم مکانیکی برای تعمیر ماشین. چندسالی هست اینجا میرم با همه شون رفیقم. داشتم تعریف می‌کردم حال بقیه همکاراش رو می‌پرسیدم. گفتم شنیدم میثم و وحید که باهم تو یک مغازه کار می‌کردند دیگه باهم نیستند! گفت: بله حاج آقا، جدا شدند. گفتم: چیزی شده؟ گفت: حاج آقا بگذریم بخوام بگم چی شده میشه. ☘ سوار تاکسی شدم. راننده مرد میان‌سالی بود. گفتم شما اسنپ هم هستی؟ گفت: نه. گفتم از وقتی اسنپ آمده کار و کاسبی شما کساد نشده؟ بالاخره مسافر کمتر میشه ملت بیشتر با اسنپ میرن و میان. گفت: نه حاج آقا. اون خدایی که باید روزی بده همون خدای قبل از اومدنه اسنپه. هر چی روزی بوده همون می‌رسه. ♻️ دین‌داری در بین از هر صنف و قشری جلوه‌گر است. شاید گوشه و کنار ناراستی هم باشد که هست ولی در مجموع مردم خوبی داریم. 🆔 https://eitaa.com/taalighat
دنیا برعکس شده است و خودم هم خبر ندارم! فکر میکنم اگر بنده بدی هستم لااقل تو را به عنوان خدا قبول دارم اما حتی اینگونه هم نیست. تو مرا میخوانی و من رو می گردانم، تو به من ابراز علاقه می کنی و من با تو دشمنی می کنم، تو به من محبت می کنی و من این محبت را از تو قبول نمی کنم انگار که من به تو نعمت و منت دارم. اما با همه اینها تو باز هم رحمت و احسان و تفضلت را از من منع نمی کنی! حقیقتا فقط تو شایسته خدا بودن هستی. از تو صبورتر بر بنده ای پست چون خودم ندیده ام. پس رحم کن بر بنده نادانت! در نادانیم همین بس که این چند جمله را هم اگر تو به وسیله اولیائت در دعای افتتاح یادم نداده بودی، با همه وضوحش نمیفهمیدم. پس رحم کن بر بنده نادانت! پس رحم کن بر بنده نادانت که از بس گناه کرد و بخشیدیش، از بس ظلم کرد و از او گذشتی، از بس بد کرد و تو پوشاندی، در خواسته هایش از تو، بر تو منت گذاشت و توهم کرد که در خواستن نیازهایش از تو چه شاهکاری در مقابلت کرده است. پس رحم کن بر بنده نادانت! السلام علی من بذل مهجته فیک لیستنقذ عبادک من الجهاله
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم نویسنده این سطور یک مسلمان اثنی عشری است مثل غالب خوانندگان این متن اما حق ندارد شیعه اثنی عشری را مساوی با خودش بداند، یعنی درست است قبول کرده ایم که اسلام و مذهب مقدس شیعه اثنی عشری حق تام و تمام است اما این به آن معنا نیست که در عمل هم توانایی عمل به همه آن را داشته ایم، حتی خیلی روشن است که در عمل کامل به آن ناتوان بوده ایم چرا که اگر اینگونه بود که ما نیز معصوم بودیم یا لااقل ظهور حضرت صاحب انجام شده بود! امروز این بنده حقیر و روسیاه خدا در جایگاه مسئولیتی در نظام مقدس جمهوری اسلامی و ذیل سلسله مقدس ولایت فقیه که همان ادامه ولایت رسول الله است قرار گرفته ام و باید بکوشم که هر چه بیشتر به این سلسله نورانی خودم را نزدیک کنم اما هیچگاه نه می توانم و نه حق دارم خودم را نماینده یا "این همانِ" نظام مقدس جمهوری اسلامی معرفی کنم چرا که فاصله چون حقیری تا نمایندگی نظام از فرش است تا عرش! مردم هم نشان داده اند خوب می دانند حساب ماها از حساب نظام جداست. اسلام به ذات خود ندارد عیبی هر عیب که هست از مسلمانی ماست
دقیقا سر افطار و قبل از بچه رئیس شبکه پویا راز بقا می دهد آن هم آنقدر مفصل که بیا و ببین! حالا چرا نمیدانم. شاید چون چشم ندارن این چند دقیقه بفهمیم چی داریم میخوریم و همه اش حواس مان به بچه ها باشد که تلویزیون جذب شان نکرده و عصبی هستند از شروع نشدن بچه رئیس و حرص شان را سر سفره خالی کنند.😂 اما زورکی هم که شده دو جمله به گوشم میخورد که سبب خیر میشود. گوینده می گوید عقاب صدای خزیدن موش یا هر حیوان دیگری را زیر برف هم میشنود و از فاصله ۱۵ کیلومتری تحرک شکار را میبیند. با خودم فکر میکنم خدا میخواهد به ما بیاموزد که شکارچی خوب باید خیلی خوب ببیند و بشنود! حالا ما باید شکارچی چی باشیم؟ هر چی خدا گفته! مثلا حکمت و بصیرت که فرمود گمشده ما باید باشد و هرجا دیدیمش شکارش کنیم. کسی که شنونده خوبی نباشد و دور دستها را نبیند به حکمت و بصیرت نمیرسد. غالبا این روزها ما مشکل کل بینی و دور دست دیدن داریم و مثلا نگاه مان فقط جلوی روی مان و سفره خودمان و چند نفر دور و بری هامان هست. گوش شنونده هم که نداریم از بیخ و متکلم وحده هستیم، نهایتا حرف همفکران مان را فقط میشنویم. پ.ن: می دانم تلویزیون وسیله خوبی برای سرگرمی بچه ها نیست. کارتون بچه رئیس هم ایضا اما مجبورم!می فهمی؟ مجبورم!😂
هدایت شده از تعلیقات
💠 سانسور بخشی از بیانات رهبری توسط برخی دوستان انقلابی 🔻 در این مدت که مسئله برجسته بود، دیدیم خیلی ها افراد بدحجاب و بی‌حجاب را با الفاظی چون هرزه، فاحشه و... مورد خطاب قرار می‌دادند. خب، امشب همه دوستان از اینکه آقا درباره حجاب و ضرورت آن صحبت کردند، مسرور و خوشحال بودند. 🔻 اما وقتی کانال‌ها و گروه‌های مختلف را نگاه می‌کردم، بسیار جالب بود که خیلی از رفقای انقلابی این بخش را پوشش ندادند و منعکس نکردند. جایی که آقا حتی برخی از این افراد مکشفه را اهل دین خطاب می‌کند. چرا این جملات را کنار سایر کلمات آقا نمی‌گذاریم؟ چرا رهبری را می‌کنیم؟ چون آنچه ما نمی‌پسندیم را گفته؟ خب، فرق منِ مدعی انقلابی بودن با دیگری چیست که آقا را تا جایی که با میل من همراه است، روایت می‌کنم؟ 🔻 نه اینکه مسئله ناهنجاری حجاب را انکار کنیم. اما آن را درست ببینیم. در این جملات دقت کنیم. ما شهر را در حال روایت کردیم و آقا تحلیل دیگری از بن مایه‌ها و لایه‌های عمیقی دارد که انقلاب رقم زده است. پس بپذیریم در و سطح با آقا فاصله داریم. و این فاصله معنادار است. بیانات سانسور شده رهبری توسط طیفی از برادران و رسانه‌های انقلابی 🔻🔻🔻 🔹 خیلی از کسانی که می‌کنند نمی‌دانند این را؛ اگر بدانند، بدانند که پشت این کاری که اینها دارند می‌کنند چه کسانی هستند، قطعاً نمی‌کنند. 🔹 من می‌دانم. خیلی از اینها کسانی هستند که ، ، اهل ماه رمضان‌اند، اهل گریه و هستند؛ 🔹 توجه ندارند که چه کسی پشت این سیاست رفع حجاب و مبارزه با حجاب است. جاسوسهای دشمن، دستگاههای جاسوسی دشمن دنبال این قضیه است. اگر بدانند حتماً نمی‌کنند. به هر حال این مسئله قطعاً حل خواهد شد. امام در اولین هفته‌های انقلاب، مسئله‌ی حجاب را الزاماً و قاطعاً بیان کردند. جزو کارهای اوائل امام راحل (رضوان‌الله‌علیه) این بود. حالا هم حل خواهد شد ان‌شاءالله. 💻 Farsi.Khamenei.ir 🆔 @taalighat