eitaa logo
کتیبه و پرچم باب الحرم
10.2هزار دنبال‌کننده
4.2هزار عکس
74 ویدیو
568 فایل
فروشگاه باب الحرم↶ @babolharam_shop ثبت سفارش👇 @babolharam_shop_admin شماره تماس: 📞09052226697 ☎️ 02155970902 ☎️ 02155970903 آدرس:شهرری خیابان آستانه نبش کوچه شهید رجبی سایت فروشگاه↶ 🌐 shop.babolharam.net زیر نظر کانال متن روضه👇 @babolharam_net
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام و ارادت خدمت شما مومنین گرامی؛ احتراما با توجه به استقبال شما عزیزان در ایام غدیر، محصولات و ملزومات مجالس روضه در ماه محرم و صفر در کانال فروشگاه آماده عرضه می باشد. ان شاالله با حمایت، خرید و معرفی مجموعه مثل همیشه ما را در این مهم یاری نمایید. ــــــــــــــــــ پی نوشت: ۱_ بخشی از سود حاصل صرف فعالیت های فرهنگی و خیریه کانال متن روضه میشود. ۲_ قیمت ها با حذف واسطه و حاشیه سود بسیار پایین ارائه میگردد. ●━━━━━━━━━━━● «فروشگاه فرهنگی باب الحرم را در پیام رسان های زیر دنبال نمایید» ‏✓ واتس‌آپ ↶ https://chat.whatsapp.com/I6e0Gyreicv5WLj93lX2BX ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_shop ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_shop ✓اینستاگرام↶ http://instagram.com/babolharam_shop
. ♥️ قسم به ناله؛ شب‌های جمعه‌ی؛ زهرا دلم هوای سحر های کربلا کرده صدا زند پسر من کدام بی انصاف تنت بدون کفن بر زمین رها کرده به روز حشر گریبان شمر می گیرم تن تو را به نوک نیزه جا ب جا کرده ....😭😭😭 .😭
هر کجا مجلس عزا برپاست با ادب باش فاطمه آنجاست باز ، گر چشم دل بود ، بینی ز انبیا و ملائکه غوغاست فرش مجلس پر ملائکه است عطرمحفل زجنّت المأوی است عرشیان می شوند خاک نشین چون به آنجانزول عرش عُلاست محفلی کاندر آن عزاداری شودآن جابه حق که بیت الله است به مریضی که شد علاجش سخت گو به آن جا برو که دار شفاست تربت کربلای ثارالله به مرض های بی علاج دواست گریه بر حضرت امام حسین سرّ ترفیع اولیای خداست چشم پیغمبران والاقدر در عزای حسین، غرق بکاست فاش می گویم و یقین دارم به عزاداریش خدا اولی است قدر دانید ای عزاداران اجرتان با خدای بی همتاست قطره ای اشک در عزای حسین چاره ی دردها به روز جزاست " ملتجی " در مجالس روضه صاحب مجلس عزا زهراست غم مخور روز حشر و نشر و حساب دستگیر تو سیّد الشّهداست. مرحوم علی‌ اصغر یونسیان ملتجی
بوی محرم آمده ما را صدا کنید ما را دوباره در غم خود مبتلا کنید سالی به انتظار شما گریه کرده ایم شاید به چشم ما قدمی آشنا کنید این هم شما و این دل ناقابلی که هست وقتش شده که روضه خود را بپا کنید قلبم برای سینه زدن تنگ آمده رخصت دهید و در دلمان کربلا کنید شال عزا به گردن من بسته مادرم دارد امید درد مرا هم دوا کنید حسن لطفی
تا زنده ایم مجلس روضه پناه ماست آب و هوای عشق، همین اشک و آه ماست غرق غمیم و عاشق ماه محرمیم ای تشنه کام! ماه عزای تو ماه ماست روی کتیبه نام «محبان فاطمه» است این پرچم کبود تمام گواه ماست ما رو سپیدِ خادمی ِ هیات توایم روشن ترین لباس، لباس سیاه ماست حر نیستیم اگر ولی از حر شنیده ایم لطف حسین (ع) بیشتر از اشتباه ماست از آب هم مضایقه کردند کوفیان اما ملال نیست! عطش خیمه گاه ماست تا آخرین نفس به ولای تو زنده ایم عطر هزار لاله میان سپاه ماست هرصبحِ جمعه ناحیه ها ندبه می کنند: می آید اوکه منتقم و دادخواه ماست زهرا بشری موحد
شکر خدا که نوکری ام را قبول کرد احرام حج دلبری ام را قبول کرد شکر خدا که هیئتی ام کرده باز هم نذر و نیاز مادری ام را قبول کرد شکر خدا که نام مرا هم نوشته اند یک عمر مشق حیدری ام را قبول کرد شکر خدا که عاقبتم را به خیر کرد بی دست و پا و بی سری ام را قبول کرد شکر خدا که با همه روسیاهی ام این گریه های آخری ام را قبول کرد بی بال و پر ، به عکس حرم خیره می شدم با اینهمه کبوتری ام را قبول کرد شکر خدا که اول ماه محرمی ارباب باز نوکری ام را قبول کرد
تا زنده ایم مجلس روضه پناه ماست آب و هوای عشق، همین اشک و آه ماست غرق غمیم و عاشق ماه محرمیم ای تشنه کام! ماه عزای تو ماه ماست روی کتیبه نام «محبان فاطمه» است این پرچم کبود تمام گواه ماست ما رو سپیدِ خادمی ِ هیات توایم روشن ترین لباس، لباس سیاه ماست حر نیستیم اگر ولی از حر شنیده ایم لطف حسین (ع) بیشتر از اشتباه ماست از آب هم مضایقه کردند کوفیان اما ملال نیست! عطش خیمه گاه ماست تا آخرین نفس به ولای تو زنده ایم عطر هزار لاله میان سپاه ماست هرصبحِ جمعه ناحیه ها ندبه می کنند: می آید اوکه منتقم و دادخواه ماست زهرا بشری موحد
شب جمعه حرمت بوی محرم دارد بانویی کنج حرم مجلس ماتم دارد شب جمعه شده و باز دلم رفت حرم دل آشفتۀ من، صحن تو را کم دارد مادرت روضه گرفته است برایت آقا زیر لب زمزمۀ “وای حسینم” دارد بیرق روضه عیان است ز روی گنبد مجلس روضه همانجاست که پرچم دارد گریۀ مادرتان عرش خدا را لرزاند روضۀ “آه بُنَیَّ ” چقدر غم دارد حجره‌های حرمت پر شده از ذکر حسین هر که آید به حرم نام تو را دم دارد در هوای لب خشکت به لب آب فرات چشم هر زائرتان چشمۀ زمزم دارد عطر سیب حرمت از سر شب تا به سحر برده غم از دل هرکس که به دل غم دارد فطرس امشب چقدر بر تو سلام آورده فطرس انگار خبر از همه عالم دارد مصطفی قربانعلی
شب جمعه حرم غوغاست انگار دوباره روضه ها برپاست انگار پریشان حضرت زهراست انگار کنارش زینب کبراست انگار «گلی گم کرده و میجوید او را» «به هر گل میرسد میبوید او را» لباس کهنه را زهرا بیارد... به رگهای بریده لب گذارد زبان گیرد ، ز دیده خون ببارد: «مسلمانان حسین مادر ندارد» گل نیلوفرِ پرپر حسینم سلام ای پیکر بی سر حسینم امیرِ هردو عالم لشکرت کو؟... گل لیلا ، علیّ اکبرت کو؟... علمدار سپاه ، آب آورت کو؟... سلیمانِ زمان ! انگشترت کو؟... «چرا بر تن حسینم سر نداری؟» «بمیرم من مگر مادر نداری؟» خودم دیدم پرت میسوخت مادر زمین خوردی،سرت میسوخت مادر تمام پیکرت میسوخت مادر بمیرم حنجرت میسوخت مادر هوا را دود میدیدی حسینم سیاهی رفت چشمت نور عینم به خاک و خون کشیده شد سپاهت «الهی شیعتی...» گفتی به آهت شرر زد بر دل زینب نگاهت... دو چشمت بود سمت خیمه گاهت تنت از خون سر رنگین شد ای وای به ناگه سینه ات سنگین شد ای وای تنت را زخمی و بی حال دید و... میان قهقهه خنجر کشید و... صدای گریه هایم را شنید و... سرت را روی زانویم برید و... تمام قتلگه دریای خون شد ز مقتل قاتلت با سر بُرون شد تو را کشتند و لشگر بی حیا شد میان خیمه پای شمر وا شد سرت با هلهله بر نیزه ها شد به خاک کربلا جسمت رها شد «اگر کشتند چرا خاکت نکردند؟» «کفن بر جسم صد چاکت نکردند؟» محمدعلی انصاری
در سینه مان حسینیه هایی مکرم است هر شب برای روضه ات آقا محرم است ما پای شعر محتشمت سینه زن شدیم "باز این چه شورش است که در خلق عالم است" سر های ما چه قابل اگر بشکند حسین "سر های قدسیان همه بر زانوی غم است" این رستخیز سینه زدن هاست کز زمین "بی نفخ صور خاسته تا عرش اعظم است" هر دیده ای که گریه کند در غمت حسین یک چشم او مطابق صد چشمه زمزم است با یاد لحظه ای که علم خورده بر زمین ما گریه می کنیم به هر جا که پرچم است بی خود نمی دهند به کسی اشک ، این ثواب مخصوص دیده ای است که با دوست محرم است هر گوشه ای به داغ تو مشغول و بازهم عالم برای روضه ی داغ شما کم است ما را چه ارزشی است، به این چند قطره اشک جایی که روضه خوان عزای تو آدم است رضا حمامی آرانی (صفیر)
شب جمعه حرم غوغاست انگار دوباره روضه ها برپاست انگار پریشان حضرت زهراست انگار کنارش زینب کبراست انگار «گلی گم کرده و میجوید او را» «به هر گل میرسد میبوید او را» لباس کهنه را زهرا بیارد... به رگهای بریده لب گذارد زبان گیرد ، ز دیده خون ببارد: «مسلمانان حسین مادر ندارد» گل نیلوفرِ پرپر حسینم سلام ای پیکر بی سر حسینم امیرِ هردو عالم لشکرت کو؟... گل لیلا ، علیّ اکبرت کو؟... علمدار سپاه ، آب آورت کو؟... سلیمانِ زمان ! انگشترت کو؟... «چرا بر تن حسینم سر نداری؟» «بمیرم من مگر مادر نداری؟» خودم دیدم پرت میسوخت مادر زمین خوردی،سرت میسوخت مادر تمام پیکرت میسوخت مادر بمیرم حنجرت میسوخت مادر هوا را دود میدیدی حسینم سیاهی رفت چشمت نور عینم به خاک و خون کشیده شد سپاهت «الهی شیعتی...» گفتی به آهت شرر زد بر دل زینب نگاهت... دو چشمت بود سمت خیمه گاهت تنت از خون سر رنگین شد ای وای به ناگه سینه ات سنگین شد ای وای تنت را زخمی و بی حال دید و... میان قهقهه خنجر کشید و... صدای گریه هایم را شنید و... سرت را روی زانویم برید و... تمام قتلگه دریای خون شد ز مقتل قاتلت با سر بُرون شد تو را کشتند و لشگر بی حیا شد میان خیمه پای شمر وا شد سرت با هلهله بر نیزه ها شد به خاک کربلا جسمت رها شد «اگر کشتند چرا خاکت نکردند؟» «کفن بر جسم صد چاکت نکردند؟» محمدعلی انصاری