چنین نوشته به مقتل .حسین راکشتند
فغان وناله بر آن روزگارتان میرفت
نوشته ظهر دهم شدشروع آه و نوا
مصیبت توچنین بود بر زبان میرفت
برای کشتن اصغر.سه تیر ه زهر آلود
سه بار حرمله هربار با کمان میرفت
ز صدر زین به گمانم که شاه افتاده
اگر غلط نکنم عرش در فغان میرفت
لهوف گفته که درعصر روزه عاشورا
بلند مرتبه ای خسته ، نیمه جان میرفت
چنین نوشته مقاتل ! همین که افتادی
برای کشتن تو گوییا سنان میرفت
چنین نوشته مقاتل ! همین که افتادی
به قصد حنجره ات شمر بی امان میرفت
چنین نوشته مقاتل ! همین که افتادی
میان هروله خواهر دوان دوان میرفت
به جسم پاره ی تو تیغ ونیزه ها میخورد
یکی به قصد تنت با عصازنان میرفت #ای_وای
چنین نوشته مقاتل. تنت به خاک افتاد
رسیدخولی و برکشتنت دوان میرفت
برای غارت انگشتر غنیمتی ات
چنان که غائله خوابید ساربان میرفت..
آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)
#قطعه
#روضه
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
#روضه_امام_حسین
بنویسیدتنى زيرلگدپیدابود
شمرملعون به روی سینه ی اوبا پا بود
بنویسید نگاه حرمله خيره بر اوست
که نگاه خسته اش به آسمان هاوا بود
بنویسیدميان لشكری بلوا شد
سره پیراهن كهنه بخدا دعوا بود
بنویسیدبراى ذبح سر آمده اند
شمر ملعون و سنان مقصدشان اینجا بود
بنویسیدکه غارت شده پیراهن او
مادری شاهداین واقعه در آنجا بود
به سرنعش حسین بود که آمدمادر
ناله زدفاطمه ،غش کردبه جسمی بی سر
_آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
-گودال قتلگاه
در زیر پای مرکب اعدا بهم مریز
خورشید خانواده ی زهرا، بهم مریز
چشم انتظاری من ه خواهر کفایت است
تنهاترین مسافر دنیا بهم مریز
شمروسنان سرازتن نازت ربوده اند
ای سربریده ی دل صحرابهم مریز
گویاکه چشم ودست وسرت جابجاشده
من که نمرده ام زبلایا بهم مریز
خاکی به سر کنم که تنت راکشیده اند
جسمی نمانده برتنت آقا بهم مریز
شال تورا ز گو دی گودال برده اند
غارت نموده پیکرت اعدا بهم مریز
حال وهوای خواهرتو دیدنی شده
ازمردنم میانه ی صحرا بهم مریز
آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
حسین جان..
سرتوبرفرازنیزه هابود
لبانت قاری طشت بود
سرت زخمی زسنگ کوفیان شد
سرت مجروح چوب خیزران بود
سرت از بهرمن دریای نور استسرتو سرتوسوخته ی کنج تنوراست
لبانت بوسه گاه بوتراب است
سر توشاهدبزم شراب است
چودیدم نیزه ی روزخیانت
بدیدم جای چوبی برلبانت
عدومیزدمراباصدجسارت
ببین اموال مارا کرده غارت
تنت راپیش مامسلوب کردند
سرت آویزه بریک چوب کردند
طلای دختران غارت نمودند
ببین(مجنون)که معجر می ربودند
📝شعر.آرمین غلامی
(مجنون کرمانشاهی).
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
اشعار جانسوزمقتلی..
سروده ی جدید۳/۸/۹۴___۱۱محرم
________________________
دم گودال سری را مثله کردند
پی غارت پری رامثله کردند
برای کشتنش شرمی نکردند
شه جان پروری رامثله کردند
فرو اندر گلویش رفت نیزه
که قلب خواهری رامثله کردند
سر ساقی عالم رابریدند
تن آب آوری رامثله کردند
جنایت رابه حدخود رساندند
گلوی اصغری رامثله کردند
سکینه داد می زندبین خیمه
که عمه چادری رامثله کردند
کجایی ای تمام هست زینب
لباس دختری رامثله کردند
ز شرم ناله هل من معینت
صدایی، حنجری رامثله کردند.
اگر(مجنون )برایت اشگ دارد
دلیلش! پیکری رامثله کردند
📝.شعر.آرمین غلامی
(مجنون کرمانشاهی).
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
#مقتل
✍از کتاب سرور المومنین نقل شده است : حضرت رقیه سلام اللّه علیها هر بار هنگام نماز ، سجاده پدر را پهن می کرد ، و آن حضرت بر روی آن نماز می خواند .
ظهر عاشورا نیز ، طبق عادت ، سجاده پدر را پهن کرد و به انتظار نشست . ولی پس از مدتی ، ناگهان دید شمر وارد خیمه شد .
حضرت رقیه سلام اللّه علیها به او گفت : آیا پدرم را ندیدی ؟ شمر بعد از آنکه آن کودک را در کنار سجاده ، چشم به راه پدر دید ، به غلام خود گفت : این دختر را بزن .
غلام به این دستور عمل نکرد . شمر خود پیش آمد و چنان سیلی به صورت آن نازدانه زد که عرش خداوند به لرزه در آمد .
📚منبع:
حضرت رقیه سلام اللّه علیها( تالیف علی فلسفی) ص7
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
یک روح واحدند، ولی از بدن، جدا
در اتحاد نیست “تو” از “او” و “من” جدا
این دو، دو نیستند، تجلی وحدتند
پس باطناً یک اند ولی ظاهراً جدا
جسمش کنار خیمه و روحش کنار عرش
این گونه هیچ کس نشد از خویشتن جدا
می برد با خودش همه اهل بیت را
پس داشت می شد از همه پنج تن، جدا
حال غریب بهتر ازین که نمی شود
این است آخر عاقبت از وطن جدا
از نیزه ها بپرس چرا هر چه می کشید
اصلاً نمی شد از بدنش پیرهن جدا
در غارتش کسی به کسی پا نمی دهد
یا می شود لباس جدا، یا بدن جدا
افتاده است گوشه ی گودال سر جدا
افتاده است گوشه ی گودال تن جدا
این کشته هم حسین هم انگار زینب است
این دو، دو نیستند، ولو ظاهراً جدا
«علی اکبر لطیفیان»
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
غریب مادر حسین مظلوم چگونه بر تو عزا بگیرم
توفقی کن کـه جای اکبر رکاب اسب تو را بگیرم
دلـم میکشد پـر بـه سویت برادر
مرو مرو مرو تا ببوسم گلویت برادر
حسینم، حسینم، حسینم، حسینم
مـرو بـرادر کـه بــار دیگـر به قـامت تو کنم نظاره
بـده اجـازه ز اشـک دیـده نثار راهت کنم ستاره
دعا کن دعا کن که زینب نباشد
ز هجر تو صورت به ناخن خراشد
حسینم، حسینم، حسینم، حسینم
مـرو بـه سـرعت کـه همرهت من دویـدم و از نفس فتادم
بـرس بـه دادم ز پـا فتـادم دو دست خـود را به سر نهادم
به دنبــال اسبت دویدم برادر
فتادم شکستم خمیدم برادر
حسینم، حسینم، حسینم، حسینم
اجــازهام ده کـه پیـش رویــت روان بکــام خطــر شــوم من
به حفظ جانت به پیش شمشیر و تیر و نیزه سپر شوم من
دعا میکنم از دل پرشراره
الهی به خیمه بیایی دوباره
حسینم، حسینم، حسینم، حسینم
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
4_5814281753275139111.mp3
256.8K
نوحه شام غریبان
مادر بیا در کربلا
پرپر شده گل های ما
آتش گرفته خیمه ها
مادر بیا، مادر بیا
جانم از سوز غم رسیده بر لب
برس ای مادرم به داد زینب (۲)
حسین جان، حسین جان، جانم حسین جان(۲)
خونین بدن ها را ببین
افتاده بر روی زمین
سرها شده از تن جدا
مادر بیا، مادر بیا
جانم از سوز غم رسیده بر لب
برس ای مادرم به داد زینب (۲)
حسین جان، حسین جان، جانم حسین جان(۲)
مادر ببین گل های من
افتاده بی غسل و کفن
در سرزمین کربلا
مادر بیا، مادر بیا
جانم از سوز غم رسیده بر لب
برس ای مادرم به داد زینب (۲)
حسین جان، حسین جان، جانم حسین جان(۲)
حاج مهدی خرازی
شب یازدهم محرم
شام غریبان
روز عاشورا
دیدم به روی نیزه ها بال و پرت را
دیدم به حرا اربا اربا پیکرت را
دیدم به سرعت آمدند و دوره کردند
دیدم گرفتند اشقیا دور و برت را
دیدم نشسته شمر روی سینه ی تو
دیدم تمام لحظه های آخرت را
بالا سرت بودم - گریبان می دریدم
وقتی که با پا بر زمین میزد سرت را
آقای من هرکار می کردم نمی شد
بیرون کشم از بین مقتل مادرت را
سر را برید و برد و ... من ماندم همان جا
زانو زدم بوسه بگیرم حنجرت را
علیرضا خاکساری
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
روز عاشورا
تير از بس كه خورده بود حسين
بر تنش مثل پيرهن شده بود
نيزه هاشان تمام شد كم كم
موقع سنگ ريختن شده بود
نفسش بين راه بر ميگشت
موقع دست و پا زدن شده بود
بودم اما جلو نمي رفتم
شمر آنقدر بد دهن شده بود
تكه اي را ربود هر كس كه
روبه رو با حسين ِمن شده بود
هرچه كردند رو به قبله نشد
يعني آنقدر پاره تن شده بود
زير انداز خانه هاي دهات
كفن شاه بي كفن شده بود
علی اکبر لطیفیان
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم