eitaa logo
کتیبه و پرچم باب الحرم
10.4هزار دنبال‌کننده
6.9هزار عکس
91 ویدیو
568 فایل
فروشگاه باب الحرم↶ @babolharam_shop ثبت سفارش👇 @babolharam_shop_admin شماره تماس: ☎️ 02155970902 ☎️ 02155970903 📞09052226697 آدرس:شهرری خیابان آستانه نبش کوچه شهید رجبی سایت فروشگاه↶ 🌐 shop.babolharam.net زیر نظر کانال متن روضه👇 @babolharam_net
مشاهده در ایتا
دانلود
4_5890822696169639567.mp3
زمان: حجم: 191.4K
(امام حسن عسکری ع) امام عسکری،ماه مدینه شد از زهر ستم،شهید کینه از این مصیبت خون دل امت یا صاحب الزمان،آجرک الله۲ امام عسکری،شد شهید کین با زهر ستم شد،فدایی دین مهدی گریان شد دل پریشان شد یا صاحب الزمان،آجرک الله۲ در شهر سامره،زین غم غوغا شد از غم عسکری،ماتمسرا شد وقت هم عهدی است خون دل مهدی است یا صاحب الزمان،آجرک الله۲ عسکری از دشمن،چه ها کشیده مهدی از داغش شد،قامت خمیده با دیده ی تر گشته خونجگر یا صاحب الزمان،آجرک الله۲ آن که عمری بوده،پناه مردم رود سوی جنان،حسن دوم محرم رازش خواند نمازش یا صاحب الزمان،آجرک الله۲ مهدی فاطمه،قلب شکسته از هجران بابا،در غم نشسته سوزد از این غم گرفته ماتم یا صاحب الزمان،آجرک الله۲ خانه ی عسکری،شد بزم عزا ریزد سرشک غم،از بهر بابا گوید دمادم وای از این ماتم یا صاحب الزمان،آجرک الله۲ (سبک: حاج ناظم )
من خیلی وقته که به تو بد کردم بد قولی کردم تا که عادت کردم من با گناه های زیادم هربار راه ظهورت رو آقا سد کردم حلالم کن،میدونم خیلی وقته که تو شلوغیه دنیا اسیرم حلالم کن،بذار سایت بمونه روی سرم آقا شاید بمیرم حلالم کن،حالامن هر جوری باشم از در خونت جایی نمیرم حلالم کن ۴ ...................................... من با همه غیر از تو آقا ساختم حتی زمانی که به دنیا باختم شاید که دیر باشه ولی باید گفت من خیلی وقته که تو رو نشناختم نگاهم کن،میخوام آدم بشم دوباره به زندگی برگردم نگاهم کن،میخوام باز به همه بگم خنده تو رو حس کردم نگاهم کن،دیگه تا عمر دارم آقا دور پرچمت میگردم نگاهم کن۴ ✍️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
زبانحال امام عسکری علیه السلام پسرم گریه نکن جان پدر قربانت همه قربان تو و چشم زخون گریانت دیدن اشک تو سوزنده تر از این زهر است میزند شعله به من دیدهء پُر بارانت بعد من بی کس و تنها و غریبی جانا ای بقربان تو و غربت بی پایانت هیچکس نیست تسلّی بدهد بر غم تو یا که آرام کند آه دل سوزانت خون لبهای پدر را که کنون میگیری کاش میشد که ببوسم پسرم دستانت حسن دوم زهرایم و زهرم دادند منکه رفتم به سلامت سرو دست و جانت بعد من سمت مدینه اگر افتاد رهت بگو از سامره با مادر رُخ ریحانت تو به مادر بگو از داغ تو ما پژمردیم سوختند از غم و دردت همهء طفلانت لگد پای حرامی چِقَدَر محکم بود قطع شد ریشهء ششماهه گل گلدانت روی پهلوی تو واکرد دهن ضربهء میخ کاش میزد عوض میخ تو را پیکانت ظرف آبی که به نزدیک لبم آوردی بُرد من را به ببر جدّ به خون غلطانت عوض آب فقط نیزه به خوردش دادند لطمه میزد روی تَل عمّهء سرگردانت مجتبی صمدی شهاب ۱۴۰۱ @babollharam
یا صاحب الزمان عج ای خوبترین بیا زبدها بگذر ما روضه گرفتیم از اینجا بگذر دانم که شب و روز دعامان کردی ما یاد تو کم کنیم از ما بگذر دین پدرت اسیر بحران شده است آدم بخدا اسیر شیطان شده است مردم به شما نیازمندند بیا بر نیزه دوباره باز قرآن شده است بازآ که ز دل عذاب را برداری این فتنهء بی حساب را برداری یکجاست فقط که بی حجابی خوبست وقتی تو زرُخ حجاب را برداری ای صاحب روضه ها بیا مهدی جان ای وارث هل اتی بیا مهدی جان امشب دل مارا تو ببر همراهت تا پیش پدر به سامرا مهدی جان بگذار دمی به دیدهء ماپارا امشب تو ببر به سامرا دلها را با روسیهی به کار تو می آئیم تنها منشین مصیبت بابا را مجتبی صمدی شهاب ۱۴۰۱ @babollharam
شعر روضه امام حسن عسکری علیه السلام مادرت نیست ولیکن پسرت هست هنوز جای شکر است که مهدی به سرت هست هنوز نفست تنگ شده کنج قفس افتادی باز خوب است که این بال و پرت هست هنوز پسرت آمده بالای سرت آقاجان مرهمی بر جگر پر شررت هست هنوز اثر وضعی سم خشکی لبهاست، ولی خوب شد کاسه ی آبی به برت هست هنوز لب تو خشک و دو چشمان تو تر آقا جان گوییا ظهر عطش در نظرت هست هنوز وحید محمدی @babollharam
حديث عشق تو ديوانه کرده عالم را به خون نشانده دل دودمان آدم را غم تو موهبت کبرياست در دل من نمي دهم به سرور بهشت اين غم را غبار ماتم تو آبرو به من بخشيد به عالمي ندهم اين غبار ماتم را به يمن گريه براي تو روز محشر هم خموش مي کنم از اشک خود جهنم را اگر بناست دمي بي تو بگزرد عمرم هزار بار بميرم نبينم آندم را گداي دولت عشقم که فرق بسيار است گداي دولت عشق و گداي درهم را به نيم قطره اشک محبتت ندهم اگر دهند به دستم تمام عالم را محبت تو ، رشته نجات مرا رها نمي کنم اين ريسمان محکم را سخن ز سوز دلت با که مي توان گفتن که سوختي دل بيگانه را و مَحرم را نشست تخت سليمان به خون ، چو ياد آورد حديث قتلگه و ساربان و خاتم را سپهر از چه نشد پاره پاره آن ساعت که نقش خاک زمين ديد عرش اعظم را روا نبود که امت به سر بريدن تو دهند اجر رسالت رسول خاتم را بنات فاطمه را بانگ العطش به چرخ به جاي آب بجوشد ز سينه خون يم را @babollharam