eitaa logo
کتیبه و پرچم باب الحرم
10.2هزار دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
36 ویدیو
568 فایل
🔸کانال فروشگاه محصولات فرهنگی↶ @babolharam_shop ثبت سفارش 👇 @babolharam_shop_admin شماره تماس: 📞09052226697 ☎️ 02155970902 ☎️ 02155970903 آدرس: شهرری خیابان آستانه نبش کوچه شهید رجبی پلاک 50 فروشگاه بابُ الحَرَم
مشاهده در ایتا
دانلود
ی اربعین سخت است و غم‌انگیز، دلبر را نبینی در اوج مستی دست ساغر را نبینی آری! گنهکارم ولی نوکر که هستم آقا دلت آمد که نوکر را نبینی؟! شاعر:
ی این روزا کارم اینه که با اشک خاطرات تو رو مرور کنم از کنار عمودِ توو عکسا بکشم آهی و عبور کنم زائرای توو جاده رو هرروز می‌بینم از توو قاب تِلْویزیون می‌زنم هی به سینه با حسرت یه چِشَم اشکه و یه چشمم خون این سزای کدوم گناه منه؟ این روزا خیلی توو سرم جنگه اصلا امسال یجور دیگه دلم واسه‌ مشّایه تا حرم تنگه دوری از تو اَمونم‌و برده من کجا و غم فراق کجا؟ از توو خونه‌ سلام میدم اما خونه‌ی من کجا عراق کجا؟ باشه امسال کربلا نمیام ولی از این فراق می‌میرم اشتیاق تو رو چیکار کنم؟ که از این اشتیاق می‌میرم خودمو توی جاده می‌دیدم که بازم اومدم پیاده‌روی وقتی اون زائر عراقی گفت من به یادت قدم زدم اخوی گرچه بغضی که توو گلومونه حسرت رفتنِ دوباره‌ی ماست من دلم روشنه که حاج‌قاسم اربعین نایب‌الزیاره‌ی ماست شاعر:
✔️مرور خاطره ها... من خسته بودم بر لبم اما تبسم بود یک دست پرچم بود یک دست استکان چای یک سو صدای روضه ی عباس می آمد یک سو صدای گرم یک کودک که : بارِد مای! بر ابری از اشک و شعف مشتاق می رفتم هم آبله هم درد پایم را بغل می کرد هر بار کامم تلخ می شد از غم دنیا چای عراقی بود کامم را عسل می کرد باور نخواهی کرد چیزی را که می گویم چشمان من بیدار بود آن دم که می دیدند ما را کسی در خانه مهمان کرد و با اهلش بر خاک و سرما در حیاط خانه خوابیدند مشّایه یعنی پیرزن یک کیسه ی کوچک پر کرده بود از نان و با پای علیل خود خود را به زائرها رساند و نان تعارف کرد می ساخت درد و پیری و غم را ذلیل خود مرد کهنسال رشیدی بین یک موکب گویا زعیم و شیخ قومی از عشایر بود گفتند نذری دارد و هر سال می آید کارش در این جا شستن جوراب زائر بود مشایه یعنی رنگ هفتاد و دو ملت را هرجا که حرف عشق شد یکرنگ می سازد مشایه یعنی هرکه هستی باش عاشق باش هر چیز غیر از عشق اینجا رنگ می بازد حیرت گناه ماست مایی که نفهمیدیم این چیزها در کربلا بسیار عادی بود ما آنچه می دیدیم را باور نمی کردیم این ماجرا اصلا برای ما زیادی بود باید که برگردیم راه کربلا باز است در کربلا هستیم هر جای زمین هستیم در خانه ی دل جز حسین ابن علی کس نیست در خانه ی خود زائران اربعین هستیم شاعر:
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
ی بند1⃣ کجایی آقا ازت خبر ندارم و هر روز دلم برات بهونه میگیره از یه طرف راه حرم بسته ست از یه طرف پام تو گناه گیره کاظمینی /سامرایی من اسیر غربتم شما کجایی نجفی یا /کربلایی روز اربعین میون موکبایی؟ حالا که حسرت شد قسمت ما فکری کن واسه ما جامونده ها اباصالح التماس دعا/هرکجا هستی/ یاد ماهم باش نجف هستی/کاظمین هستی/کربلا هستی/یاد ماهم باش اباصالح یاد ماهم باش بند 2⃣ کجایی آقا یه لحظه فکرشم نمیکردم گناه من انقده معضل شه دیدن شیش گوشه ی اربابم برام بخاطره مبدل شه تو حرم باز/خالیه جام اربعین رسیده و من هنوز اینجام دیدن تو/شده رویام چقدَر زیارتِ باتو رو میخوام موندم تو دنیای پر از بلا خیلی دلتنگ کربلام آقا اباصالح التماس دعا بند3⃣ کجایی آقا عمود آخرو که میبینی منو مبادا ببری از یاد جای منم سلام بده وقتی چشای خیست به حرم افتاد هرقیامی/هرقعودی تو نمازِ هر زیارتی که بودی تو قنوت یا/هرسجودی دعا کن راه حرم واشه به زودی زیر ایوون یا قبه ی طلا یادی هم کن از دلشکسته ها اباصالح التماس دعا شاعر: و
ی بر پای خسته میدهد تاب و توان تا کربلا موکب به موکب میرود با زائران تا کربلا با گریه حسرت میخورم بر آنکه هر سال اربعین شد همقدم با حضرتِ صاحب-زمان(عج) تا کربلا بر پرچم سبزش نوشته یا لَثارات الحُسین(ع) چون از عمو عباس ِ(ع) خود دارد نشان تا کربلا یاد علی اکبر(ع) می افتد تا که می بیند جوان بیتاب؛ گریه میکند با هر اذان تا کربلا تا بر گلوی طفل شش ماهه می افتد چشم او با اشک؛ خیره میشود بر آسمان تا کربلا یادِ رقیه(س)، یادِ آن دردانۂ بی آب و نان بر دست های کودکان داده ست نان تا کربلا هر لحظه یادِ شام حالش میشود آشوب تر از داغ عمّه زینبش(س) شد روضه خوان تا کربلا از داغ تلّ و مقتل و گودال دارد میرود- غرق عطش با هروله بر سر زنان تا کربلا بر خاک می نشیند و می خوانَد از خدّالتریب با هر فرازِ «ناحیه» داده ست جان تا کربلا! شاعر:
ببار رحمت خود را، هميشه بارانی دلم هوای تو كرده خودت كه ميدانی دو ماه گريه برای مصیبت تو کم‌ است چه ميشود كه هميشه مرا بگريانی به هر محله كه رفتم به چشم خود ديدم نداشت غير در خانه ی تو خواهانی تو را به جان عزيزت بيا از اين خانه مرا جدا مكن آنی و كمتر از آنی غريبه نيست كسی كه غريبه مي آيد چه زود ميشود اينجا كسی خودمانی مقابل حرم تو مسيحی افتاده كه نيست شرط حسينی شدن مسلمانی نگاه تو به سياهی جُون قيمت داد گران شدند غلامان تو به ارزانی به درد تو كه نخوردم اگرچه ميدانم ولي به كار می آيم برای دربانی دوباره آمده اند و دوباره جا ماندم نميشود كه مرا زائرت بگردانی؟ چرا لباس تو را از تنت در آوردند كه اينچنين ته اين قتلگاه عريانی
ی هرکجا رفتم شنیدم صحبت جامانده هاست جای من هم در میان هیئت جامانده هاست دور هم جمعیم تا ابراز همدردی کنیم "از حرم جا مانده ای" هم صحبت جامانده هاست یک زیارتنامه خواندن ظهر روز اربعین گوشه ی صحن و سرایت؛ حسرت جامانده هاست کربلا روزی هر کس شد گوارای وجود آرزو ماندن به دل هم قسمت جامانده هاست در خیالم بارها شش گوشه را بوسیده ام عشق بازی با تو کار خلوت جامانده هاست شهر خالی میشد از عشاق تو یادش بخیر ازدحام شهرمان از کثرت جامانده هاست گریه شاید درد دوری از تو را تسکین دهد مثل شمعی سوختیم؛ این عادت جامانده هاست من یقین دارم به او اجر زیارت می دهند هرکسی روز جزا در کسوت جامانده هاست بعد زوار حریمت حالی از ماهم بپرس نوبتی هم باشد آقا! نوبت جامانده هاست دست مان از پنجره فولاد هم کوتاه شد این هم آقای غریب! از غربت جامانده هاست تکیه ها را شعبه ای از کربلا خواهیم کرد تکیه ها چشم انتظار همت جامانده هاست مادرت حتما به هر جامانده ای سر می زند این تمام دلخوشی و لذت جامانده هاست حال و روزم را رقیه خوب می فهمد حسین! حاجت طفل یتیمت حاجت جامانده هاست " صد پسر در خون بغلطد گم نگردد دختری " خواندن از طفل سه ساله سنت جامانده هاست طفل از روی شتر افتاده را سیلی زدند از حرم جامانده ای را بی هوا سیلی زدند شاعر:
حرارتی ست درون دلم ز داغ حسین فراق، میکشد آخر مرا فراق حسین حسین در دوجهان بهترین رفیق من است دلم بگیرد اگر، میروم سراغ حسین به روی نیزه سرش رفت تا چهل منزل که روشن است زمین از چهلچراغ حسین بهای گریه بر او پر زدن به معراج است به عرش میبرد این اشک را براق حسین چه میشود دم محشر دوباره گریه کنیم برای حضرت زهرا به اتفاق حسین شاعر:
ی جنس بنجل که گفته اند منم خوب ها را ز بد سوا کردند تا به خود آمدیم ، فرصت رفت ما رسیدیم ، سفره تا کردند به مرامت قسم که بیجا نیست انتظاری که از شما دارم جنس بد بیخ ریش صاحب هاست به همه گفته ام تو را دارم کم مگر گریه کرده بودم که سهمم امسال بی قراری شد مانده از کربلا و رانده ز طوس اشکهایم دوباره جاری شد هر کسی از عزیز جا مانده وضع زارش همیشه غمگین است حرف معصومه است باور کن روضه های فراق سنگین است چقدر خواهری برایت کرد آخرش تو غریب جان دادی جای دامان خواهرت بر خاک سر خود را تکان تکان دادی بر سر خود عبا کشیده ای و بین آن حجره دست و پا زده ای جای شکرش هنوز هم باقی ست مادرت را اگر صدا زده ای من خبر دارم از شهیدی که نتوانست دست و پا بزند آخرش هم نشد که مادر را محض یکبار هم صدا بزند به دو علت نشد ، یکی اینکه طفل شش ماهه را زبانی نیست دومین علتش هم این بوده در گلوی بریده جانی نیست همه ی آرزوی مادرها روز دامادی پسر این است پسرش را بغل کند مادر بسکه این اتفاق شیرین است حیف سهم رباب از اصغر نیمی اش پشت خیمه ها افتاد نیمی از سهم دیگرش صدبار بی تعادل به زیر پا افتاد شاعر:
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
ی بند1⃣ کجایی آقا ازت خبر ندارم و هر روز دلم برات بهونه میگیره از یه طرف راه حرم بسته ست از یه طرف پام تو گناه گیره کاظمینی /سامرایی من اسیر غربتم شما کجایی نجفی یا /کربلایی روز اربعین میون موکبایی؟ حالا که حسرت شد قسمت ما فکری کن واسه ما جامونده ها اباصالح التماس دعا/هرکجا هستی/ یاد ماهم باش نجف هستی/کاظمین هستی/کربلا هستی/یاد ماهم باش اباصالح یاد ماهم باش بند 2⃣ کجایی آقا یه لحظه فکرشم نمیکردم گناه من انقده معضل شه دیدن شیش گوشه ی اربابم برام بخاطره مبدل شه تو حرم باز/خالیه جام اربعین رسیده و من هنوز اینجام دیدن تو/شده رویام چقدَر زیارتِ باتو رو میخوام موندم تو دنیای پر از بلا خیلی دلتنگ کربلام آقا اباصالح التماس دعا بند3⃣ کجایی آقا عمود آخرو که میبینی منو مبادا ببری از یاد جای منم سلام بده وقتی چشای خیست به حرم افتاد هرقیامی/هرقعودی تو نمازِ هر زیارتی که بودی تو قنوت یا/هرسجودی دعا کن راه حرم واشه به زودی زیر ایوون یا قبه ی طلا یادی هم کن از دلشکسته ها اباصالح التماس دعا شاعر: و
ی آنکه تقدیر مرا یک عمر پشت در نوشت.. نام من را بین مهمان های تو آخر نوشت دیشب از بس گریه کردم صبح تحویلم گرفت دعوت من را برای این دو چشم تر نوشت جای نان میخواستم قدری تماشایش کنم حیف باشد محضر صاحب کرم از زر نوشت هرقدَر من معصیت کردم به روی من نزد قصه ام را تا ابد در خانه ی دلبر نوشت به من بی آبرو چه آبرویی داده است! من بدی کردم ولی او صورت دیگر نوشت دست من را داد در دست علی مرتضی بعد ازآن نام مرا در دفترش قنبر نوشت یک علی گفتم تمام سیئاتم پاک شد سرنوشتم را خداوند علی از سر نوشت آخر خط بودم و زهرا به فریادم رسید بعد ازآن بخت مرا از هرکسی بهتر نوشت کل دارایی من این است عشقم به حسین.. بین ثروتمند ها اسم مرا مادر نوشت چشم وا کردم که دیدم ناگهان در هیاتم دست زهرا در حسینیه مرا نوکر نوشت از همانموقع  چه کیفی میکنم من با حسین! شرح آن‌ را باید از امروز تا محشر نوشت کربلا غوغاست امروز، آه من جا مانده ام فطرست‌ را دست تقدیر عاقبت بی پر نوشت ** ای فدای اسم شیرینت حسین جان کز ازل.. حق به تقدیر گلویت کندی خنجر نوشت نیزه ها روی تنت یکجور رفته کج شده مزد هل من ناصرت را با سنان لشکر نوشت شمر روی سینه ات مشغول ذبحت بود آه.. قاتلت را مقتل اما غصه ی معجر نوشت شاعر:
ی تا هست کربلا دل ما بی پناه نیست عمري که خرج سینه زنی شد تباه نیست مستیِ ما اگر که گناه است، غم مخور در شهر عشق، هیچ دلی بی گناه نیست پایِ رفاقتِ منِ بیچاره مانده است یعنی حسین چون دگران نیمه راه نیست ميعاد گاه‌ِ هر چه فرشته ست کربلا افسوس جا برایِ منِ روسیاه نیست امسال نیز کرب و بلا سهم ما نبود.. با این حساب روی لبم غير آه نیست ** با سنگ می زنند تو را خیلِ کوفیان این سرو ایستاده مگر پادشاه نیست؟ شمر و سنان و حرمله از راه آمدند برخیز! جای خواهر تو قتلگاه نیست شاعر:
ی نمی دانم گناهم چیست، اما کم گناهی نیست که امسال اربعین ما را به آن درگاه، راهی نیست همیشه کاسه خیل گدایان پرنخواهد شد چه باید کرد؟ باید ساخت، چون گاهی، نگاهی نیست برایم "بُعد منزل نیست..." می خوانند و می دانم نصیب و قسمت جاماندگان جز روسیاهی نیست اگر چه بال و پر دارم، ندارم رخصت پرواز که حالم بهتر از حال کبوتر های چاهی نیست به یاد خاطرات سالهای پیشم و با من به جز حسرت متاعی نیست، جز گریه سلاحی نیست عمود یک هزار و سیصد و هشتاد و چندم بود؟ که دیدم گریه کردن یا نکردن، دلبخواهی نیست ... به دور از کربلا هم زائرت هستیم، آقا جان به غیر از سایه لطف تو ما را سرپناهی نیست شاعر:
حرارتی ست درون دلم ز داغ حسین فراق، میکشد آخر مرا فراق حسین حسین در دوجهان بهترین رفیق من است دلم بگیرد اگر، میروم سراغ حسین به روی نیزه سرش رفت تا چهل منزل که روشن است زمین از چهلچراغ حسین بهای گریه بر او پر زدن به معراج است به عرش میبرد این اشک را براق حسین چه میشود دم محشر دوباره گریه کنیم برای حضرت زهرا به اتفاق حسین شاعر: