#برگرد_ارباب
السلام علیک یا ابو داود
یامسلم بن عقیل علیه السلام
بنگر به حال مضطرم برگرد ارباب
به غربت و چشم ترم برگرد ارباب
جایی رسیده کار من در نیمه ی شب
یک پیرزن شد یاورم برگرد ارباب
از سنگ بغض کوفیان مانده جراحت
روی جبین اطهرم برگرد ارباب
گشته نصیب من عطش اما حسین جان
فکر لبان اصغرم برگرد ارباب
دیدم عمود آهنین در دست دشمن
فکر سر آب آورم برگرد ارباب
رأسم جدا گردد ز تن اما نباشد
اینجا کنارم خواهرم برگرد ارباب
دیگر لبان خواهرم خونی نگردد
از بوسه روی حنجرم برگرد ارباب
پامال نعل تازه ی دشمن نباشد
در بین مقتل ، پیکرم برگرد ارباب
غارت نشد عمامه و کفش و ردایم
انگشت و هم انگشترم برگرد ارباب
دیگر نگردد جابه جا منزل به منزل
بر روی سرنیزه سرم برگرد ارباب
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم