✅ اشعار #شب_سوم_محرم
____________________________
#حضرت_رقیه
پیکرش را کشید یک نامرد
سر او را گرفت دستی سرد
حس غیرت اجین شده با درد
خواهرش داد میزند برگرد
حکم او داده شد , برو زینب
شمر آماده شد , برو زینب
راه دشمن به خیمه ها وا شد
سر یک گوشواره دعوا شد
تا سه ساله غریب و تنها شد
رد دستی بصورتش جا شد
این چه رفتار با یتیمان است ؟
نزنش بی حیا , مسلمان است ...
لشکری که گرفت جانش را
پدرش را برادرانش را
لشکری که زد عمه جانش را
لکنت انداخته زبانش را ...
مثلا یک نفر از آن "زجر" است
علت لکنت زبان , زجر است
روی صورت چقدر اثر مانده
جای انگشتر پدر مانده
با همان دیدِ مختصر مانده
خیره چشمان او به سر مانده
سوخته از سر و کبود از تن ...
فکر کن دختر خودت اصلاً ...
بین نامحرمان , زبانم لال
چشم ها , دختران , زبانم لال
صدقه , قرص نان , زبانم لال
حرمله آن میان , زبانم لال
ساقیِ شاه را نیازارد ...
غیرت الله را نیازارد ...
🔸شاعر:
#حمیدرضا_محسنات
✅ اشعار #شب_سوم_محرم
__________________________
#امام_حسین #مناجات_اول_مجلس
#مناجات_امام_حسین
از جهان گر چه به جز غصه ندیدیم حسین
غم و اندوه شما باز خریدیم حسین
شیوه ی چشم شما بود به دل آتش زد
چقدر از غم تان داغ کشیدیم حسین
آتش عشق تو تا روز ازل شعله کشید
ما چنان دانه ی اسپند پریدیم حسین
تو قتیل العبراتی، تو حسین اشکی
ما هم عمری است به پای تو شهیدیم حسین
قصد، پروانه شدن بود که بر سینه زدیم
پیله ی عشق تو در سینه تنیدیم حسین
**
قامت افراخته بودیم چنان سرو ولی
دخترت را چو بدیدیم خمیدیم حسین
ما به دنبال تو با پای پر از آبله اش
در پی قافله ی روضه دویدیم حسین
آنقدر خار به پاهای من و عمه رسید
تا به این منزل ویرانه رسیدیم حسین
🔸شاعر:
#امیر_عظیمی
✅ مناجات محرمی امام زمان(عج)
________________________
#محرم #مناجات_امام_زمان #شب_سوم_محرم
بر درد تنهایی دچارم ای نگارم
پایان ندارد انتظارم ای نگارم
پاییزی ام، هجران امانم را بریده
برگرد ای باغ و بهارم ای نگارم
خواب مرا فکر وصال از من گرفته
هر شب به یادت بی قرارم ای نگارم
آواره ای بودم مرا نوکر نوشتی
نوکر شدن شد افتخارم ای نگارم
با تو که باشم قدر یک دنیا می ارزم
منهای تو، بی اعتبارم ای نگارم
این آبرو، این اشک ها، این مهر زهرا
من هر چه دارم از تو دارم ای نگارم
بخشید اگر ما را خدا لطف خودت بود
ای رحمت پروردگارم ای نگارم
می ترسم از جان کندنم، پیشم میآیی؟
در وقت سخت احتضارم ای نگارم
مثل همیشه آخر کارم، خودم را
دست رقیه می سپارم ای نگارم
کنج خرابه ناله زد فخر دو عالم
بابا بیا امشب کنارم ای نگارم
دیگر نمی بینم سرت را روی نیزه
کم سو شده چشمان تارم ای نگارم
بر ما اسیرانِ زمین خورده نظر کن
بالانشینِ نی سوارم، ای نگارم
🔸شاعر:
#محمدجواد_شیرازی
#حضرت_رقیه
#شب_سوم_محرم
سخت است دختر باشی وماتم ببینی
منزل به منزل در اسیری غم ببینی
از خواب برخیزی بجای ناز بابا
گیسوی خودرا دست نامَحرَم ببینی
آن چادری که سالها محکم گرفتی
در دست ِ این وآن چنان پرچم ببینی
گفتم نزن ،لج کرد،تازه ناسزا گفت:
فریاد زد بدتر از این را هم ببینی
خورده کسی تا حال سیلیِّ دودستی
تا چند ساعت چهره را مُبهَم ببینی
یک دختر شامی به همبازیِ خود گفت :
دختر شده تاحال ، قامت خم ببینی
گفت آن یکی، پیشش نرو از خارجی هاست
باید که مویش را چنین در هم ببینی
امشب سرت را می کشانم تا خرابه
از نِی، نه ، از نزدیک احوالم ببینی
ای سربریده من بغل می خواهم امشب
اصلاً دلت آمد که من را کم ببینی
یا چشم من تار است یا تغییر کردی
چشمان خود واکن که من را هم ببینی
موی بلندی داشتم با معجرم سوخت
یک فاطمیه غم در این چشمم ببینی
عمه نبود امروز می رفتم کنیزی
جای تو خالی بود که ترسم ببینی
قاسم نعمتی
#حضرت_رقیه
#شب_سوم_محرم
با غم تو این اسیری از رهایی بهتر است
دردمند عاشقی را بی دوایی بهتر است
نیست وقتی هیچکس ناز یتیمی را کشد
برجراحتهای تن بی اعتنایی بهتر است
عمه ی پیرم عصای پیری ام هر وقت نیست
شانه ی دیوارها از هرعصایی بهتر است
میهمان دیرراهب میشوی باشد ولی
دامن طفل یتیم از هرکجایی بهتر است
یا ببر بابا مرا یا جان من را هم بگیر
جان سپردن از غم تو از جدایی بهتر است
میشناسد هرکسی ، با طعنه میخندد به من
گه غریبی بین شهراز آشنایی بهتر است
بین طوفان بلا از کس نمیخواهم کمک
بین کشتی نجاتم ناخدایی بهتر است
لحظه لحظه پیر گشتم حال وقت رفتن است
زودتر بابا برس با سر بیایی بهتر است
از شکایت تا که لب بندم خلاص از جان شوم
با لبت ازکار من مشکل گشایی بهتر است
موسی علیمرادی
ــــــــــــــــــ
«کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم»
@babollharam
#حضرت_رقیه
#شب_سوم_محرم
عاقبت سایه بالای سرم می آید
پدر خوبتر از خوبترم می آید
مثل یک شاخه خشکم که شکستند مرا
پدر از را ه رسد برگ و برم می آید
بی عصا روی زمین میکشم این پیکر را
به امیدی که ز ره بال و پرم می آید
باز هم میل تماشای فلک را دارم
با پدر نیز علمدار حرم می آید
نیست آهی به بساطم بخرم پارچه ای
پدرم گفته که چادر به سرم می آید
گوشواره و النگو به چه کارم آید
وقتی از عرشه نی ها گوهرم می آید
آبرویم نرود کاش در این وادی شام
همه جا گفته ام امشب پدرم می آید
منتظر مانده ام وجان به لبم آمده است
خبری گرکه نیاید خبرم می آید
مو پریشانم مجروحم و پر سوخته ام
هرچه آمد به سر تو به سرم می آید
موسی علیمرادی
ــــــــــــــــــ
«کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم»
@babollharam
#شب_سوم_محرم
#حضرت_رقیه
🏴بند اول
کجایی بابا/که خیلی وقته چشم ب رات نشستم
کجایی بابا/بیا ببین از غمه تو شکستم
نفسم بی تو میگیره
کنج ویرونه دلگی ره
اگه تو نباشی پیشم
دخترت دیگه میمیره
دیگه سیر از زمونم/ بابا بابا
مثه فصل خزونم/ بابا بابا
میمیرم خوب میدونم/ بابا بابا
ابتا یا حسین جان،بابا بابا
🏴 بند دوم
اومدی بابا/بشین رو دامنم بگم کجا بودم
اومدی بابا/بذار برات بگم که با کیا بودم
دخترتو به زور بُردن
توی بزم حرومی ها
ب ین نامحرما بودم
شنیدم حرف بد بابا
منو بُردن تو بازار/ بابا بابا
ب ین یه عده خونخوار/ بابا بابا
دادنم خیلی آزار/ بابا بابا
دیگه سیر از زمونم...
ابتا یا حسین جان،بابا بابا
🏴 بند سوم
نبودی بابا/هر چی صدات زدم کتک میخوردم
نبودی بابا/به عمه ز ینب اونجا که پناه بُردم
اونا ریختن رو سرمو
می کشیدن معجرمو
زیر دست و پا بودمو
آخه میسوخت پیکرمو
زجرو دیدی که اومد/ بابا بابا
کرده بود راهمو َسد/ بابا بابا
با مشت و با لگد زد/ بابا بابا
دیگه سیر از زمونم...
ابتا یا حسین جان،بابا بابا
#شب_سوم_محرم
#حضرت_رقیه_نوحه
#نوحه۱
عمه از این غم،پژمرد
دخترت از این غم،مرد
پیش چشمم لبهایت خیزران خورد
خون و خاکستر،دارد رویت
مثل من آتش دیده مویت
خون تازه می آید بابا از گلویت
ای پدر جان عشق تو پیرم کرد
تو شدی همچون زهرا
دختره نازه بابا
با قد خم سر کردی چادرت را
از سر نیزه دیدم حالت
زخمی و خونی گشته بالت
مادرم را دیدی در صحرا خوش بحالت
دختر من ای عزیز بابا
🏴
#واحد
#شب_اول_محرم
#حضرت_مسلم عليه السلام
#محمد_فصولی🎤
صلی الله علیک
ای نور هر دو دیده
دست مرا بگیر ای / شاه گلو بریده
ای شهید سر جدا
خامس آل عبا
وعده بعدی ما
اربعین کرب و بلا
من اراد الله، به خیرا
عشق تو برده، دل ما را
بی تو میمیرم، عزیزالله
با تو محشورم انشاءالله
در غربت ماندهای
ای مسلم غریبم
میبینمت سرِ دار / ای یار و ای حبیبم
عید قربان من است
اولین قربان تویی
در قیام تشنگان
اولین عطشان تویی
تشنهلب رفتی، به قربانگاه
میکشد از دل، یتیمت آه
میشوم ملحق، پس از یک ماه
من به تو مسلم، انشاءالله
غرقی در اضطراب
سوی تو کِی میآیم
با سر به خاک پاکت/بر روی نی میآیم
من به کوفه میرسم
با سری بر نیزهها
بی تنی که مانده است
غرق خون در کربلا
تو اگر امروز، شدی تنها
میشوم مثل ِ، تو من فردا
غربت است انگار، نصیب ما
در میان این، بیغیرتها
#محمد_بیابانی ✍
#مسلمیه
.ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#واحد #شب_دوم_محرم #ورودیه
صلی الله علیک
ای نور هر دو دیده
دست مرا بگیر ای / شاه گلو بریده
ای شهید سر جدا
خامس آل عبا
وعده بعدی ما
اربعین کرب و بلا
من اراد الله، به خیرا
عشق تو برده، دل ما را
بی تو میمیرم، عزیزالله
با تو محشورم انشاءالله
آه ای کرب و بلا
مهمان رسیده انگار
جان تو را نسیمی/در خون کشیده انگار
پا به خاک تو نهاد
کاروان حاجیان
میشود اینجا تمام
غرق در خون حجشان
تو منایی و، تویی مشعر
میشود در خا ک تو محشر
روی خاک تو، که میریزد
خون پاک این، باغ بیسر
آه ای آب فرات
یک قافله رسیده
با طفل شیرخوار و / با پیر قد خمیده
روز آخر کافی است
از تو یک پیمانه هم
وای اگر منعت کنند
ای فرات از این حرم
ای فرات آن لحـــظهٔ آخر
میروی از مشـــک آبآور
در پی یک قطـــره از آبت
میرود از دست، آخر اصغر
.....................
#واحد #شب_سوم_محرم، #حضرت_رقیه عليها السلام
امشب دیگر دلم
از این جهان بریده
از دوری تو دیگر / جانم به لب رسیده
دخترت دلتنگ توست
در سپاه جنگ توست
غرق خون مثل سرت
صورتم همرنگ توست
دوریَت آتش، به جانم زد
آنکه سنگت زد، مرا هم زد
آنکه آتش در، حرم انداخت
تا ابد آتش، در عالم زد
کی قرآن مرا
در خاک و خون کشیده
از زخم روی لبهات/ جانم به لب رسیده
ای سر از تن جدا
تو کجا اینجا کجا
ردّ سنگت بر جبین
میکُشد امشب مرا
کی مرا از تو، جدا کرده
کی تو را ذبح از، قفا کرده
با سرت خولی چهها کرده
با تو چه ای سر، دنیا کرده
....................
#واحد #شب_چهارم_محرم #طف_حضرت_زینب عليها السلام و شهدا
خواهر قربان تو
مظلومی و غریبی
تنهایی و میانِ / این قوم نانجیبی
غم مخور امروز اگر
شد سپاهت کم حسین
نوجوانهایم فدات
من مگر مُردم حسین
زینب است و این، دو قربانی
نذر تو هستند، تو میدانی
هدیههایم را، نرنجانی
از نگاهم غمم، را میخوانی
قربان تو شدن
رزقی است بینهایت
هر کس فداییت شد / افتاد روی پایت
نزد تو بیارزش است
جان بیمقدار من
من فقط عار توام
تو همیشه یار من
ای فدای تو، سر و جانم
پای تو والله، که میمانم
من که دلتنگِ، شهیدانم
با دل تنگ از، تو میخوانم
........................
#واحد #شب_پنجم_محرم #حضرت_عبدالله_بن_حسن
آخر در قتلگاه
من هم به تو رسیدم
از بین تیر و شمشیر / دنبال تو دویدم
بشکند دستم اگر
نشکند در راه تو
تا نبینم بیکسی
آمد عبدالله تو
من فداییّ، سرت هستم
من شهید آخرت هستم
پر زدم از خیـــمه تا گودال
زخمی از زخم ِ، پرَت هستم
دیدم که محشر است
دور سرت عموجان
زیر هجوم مانده
بال و پرت عموجان
نیزهها دور سرت
در طواف چندمند
نالههای غربتت
بین این غوغا گمند
یک نفر سنگی، به سویت زد
یک نفر با تیر، به رویت زد
یک نفر با خنـــجری آمد
پنجه در تابِ، گیسویت زد
#محمد_بیابانی ✍
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کلمه کلمه این شعر با اشک ثبت شد
#سبک_288_محرم
#دهتایی_شانزدهم
#مهدوی
#توسل_به_امام_زمان_علیه_السلام_با_موضوع_شبهای_محرم
#زمزمه_واحدسنگین_زمینه_شور
#شب_سوم_محرم
#شهادت_حضرت_رقیه_علیها_السلام
امشب میون خرابه ای، بازم غریب فاطمه با قلب بی تاب
مونده توی گوش تو یه عمر، ناله های عمّه ی تو با سر ارباب
می بینی لباس پارَشو، همین بسه دلیل برا اشک روونت
رو خاک خرابه سر گذاشته غریبونه عمّه ی قامت کمونت
العجل الامان
به تن زخمی رقیه در شام بلا
العجل الامان
به عمّه ی شهیده از غم سر ِ جدا
العجل، به رقیّه جان العجل....
🌸🌸🌸🌸🌸
زبان حال سر بریده با حضرت رقیه علیهمالسلام😭:
با سر اومدم کنار تو ببخش منو ای دختر شیرین زبونم
چشماتو ببند و اینقده نگاه نکن به این لبای غرق خونم
گوشواره ی تو شبیه انگشتر من با سنگدلی رفته به غارت
ای وارث درد مادرم،به گوش تو مونده چرا ،ردّ جسارت
هستی تو خون جگر
خیلی دلت پره از مجلس و بازار شام
دیدمت از رو نی
وقتی دشمن تو رو با سنگ میزد از روی بام
العجل به رقیه جان العجل....
🌸🌸🌸🌸🌸
یادم نمیره لحظه ای که با کاسه ی آب اومدی کنار گودال
دیدی بدن بی سر و پاره پارمو، ناله زدی کنار گودال
یک شب تن بی سر منو دیدی و امشب سر من رو دامن توس
روی تو مث منه کبود ،نشون تازیونه ها روی تن توس
آه توی راه شام
با دیدن سرم رو نیزه ها کشیدی زجر
من شدم غرق اشک
وقتی دیدمکه تو رو میزنه با کینه زجر
العجل به رقیه جان العجل....
🌸🌸🌸🌸🌸
پرسیدی با اشک و ناله هات، کی رگهای حنجر پاکمو بریده
من همدارماز تو یک سؤال، گیسوی نازدانه ی من چرا سفیده
برده دلمو لباس خاکی تو و قدّ خمت سمت مدینه
تو کوچه ای که مادرمو چهل نفر زدن جلوی من با کینه
وقتشه دخترم
داره میشه دعای رفتن تو مستجاب
مثل من جون میدی
با شکم گرسنه و لب ِ نخورده آب
العجل به رقیّه جان العجل....
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
.
#شب_اول_محرم
#حضرت_مسلم علیهالسلام
#زمزمه
#یاسین_زندی
دلنگرونم و پریشون
مسلمته غریب و گریون
صدامو بشنو ای آقا جون
برگرد، اگه دوس داری علیِ اصغرو، برگرد
میگیرن ازت علیِ اکبرو، برگرد، ای وای
برگرد، خواهرتنبینه خونوخنجرو، برگرد
نبینه نیزههایِ رو پیکرو، برگرد ای وای
حال و هوای اينجا سرده
دلم پر از غصه و درده
كوفه حسين پر از نامرده
آقا / نگرون دخترای حرمم / آقا
نگرون تير و مشک و علمم / آقا / ای وای
آقا / نگرونم برای قحطی آب / آقا
نگرونم برا شيرخوار رباب / آقا / ای وای
راهت و کج کن به مدینه
دارن ازت حسابی کینه
نذار که مادرت ببینه
رو خاک، تنتافتادهباشه غرقِ بخون، رو خاک
با لبتشنهوحالِپریشون، رو خاک، ای وای
رو خاک، بره از هرنفست تابوتَوون، رو خاک
بهزیرِنیزه بهسختی بدیجون رو خاک، ای وای
دلم بالا دارالاماره
برا رقیه بیقراره
سه ساله که زدن نداره
حیفه، بدنش که تازیونه میخوره، هر شب
سیلیهای بیبهونه میخوره، هرشب ای وای
حیفه،غصههای بچّهگونهمیخوره، هر شب
حسرتِ گیسو و شونه میخوره هرشب، ای وای
.................................
#زمزمه #شب_سوم_محرم
#حضرت_رقیه سلام الله علیها
#سبک_دلنگرونم_و_پریشون
#یاسین_زندی
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
خیمه ها شعله ور، تو گریون
گریه میکردی چه هراسون
میدویدی خیلی پریشون
پاهات / آبله زده چه جور کرده ورم / پاهات
باز میشن آبله هات تو هر قدم / پاهات / ای وای
پاهات / بد لگد خورده و راه میاد به زور / پاهات
تازیانه خورده از زجر شرور / پاهات / ای وای
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
داشتی واسه بابا بهونه
زجر اومده با تازیونه
میگیره بازوت و نشونه
عمه / بغلت میگیره و داره گله / عمه
نا نداری! زدنت مقابله / عمه / ای وای
عمه / دلش آتیشه برا زخم پاهات / عمه
روزی صد مرتبه میمیره برات / عمه / ای وای
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
چه سنگایی به کمرت خورد
به هلهله چشم ترت خورد
عصا چه محکم توو سرت خورد
دیدی / این طرف سری به روی نیزه ها / دیدی
اون طرف رقص یه عده بی حیا / دیدی / ای وای
دیدی / می نشست دختر شامی با ادا / دیدی
جلوی خرابه با ظرف غذا / دیدی / ای وای
..........................
#شب_چهارم_محرم
#زمزمه
#طفلان_حضرت_زینب علیهم السلام
#سبک_دلنگرونم_و_پریشون
#یاسین_زندی✍
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
از غمِ تو سنگینه سینه
غربتتو چشام نبینه
بضاعت منم همینه
داداش / کرده نذر غمِ تو ام بنین / سقّا
داده واسه تو علی اکبرِشو / لیلا / ای وای
داداش / تنهاییت دل منو بدجوری آ/زرده
زینبت قربونیاشو واست آ/ورده / ای وای
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
حسین من! آرومِ جونم
نذار که شرمنده بمونم
فدات بشن دو تا جَوونم
اينا / فداييایِ علی اصغرتن / اينا
سربازای حرم خواهرتن / اينا / ای وای
اينا / دوس دارن مدافع حرم بشن / اينا
دوس دارن داداش براتو جون بدن / اينا / ای وای
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
شکرخدا دادن واست جون
وگرنه می شدم پریشون
نمیام از توو خیمه بیرون
هیچوقت / نباشم شرم چشاتو ببینم / هیچوقت
بمیرم بیکسی هاتو نبینم / هیچوقت / ای وای
هیچوقت / غیرممکنه ازت رو بگیرم / هیچوقت
پیشِ من بغض نکنی که میمیرم / هیچوقت / ای وای
. •┈┈┈┈••✦•••✿•••✦••┈┈┈┈┈•
.
#امام_حسین
#طلیعه_محرم
#واحد #دهه_محرم
میرسه نسیم ماتم حسین
شب اول محرم حسین
همه جمعن پای پرچم حسین
شب اول محرمِ حسین
آوردی زیر خیمه نوکراتو
خدا ازم نگیره روضه هاتو
ممنون مادر توام دوباره
اجازه داد گریه کنم براتو
حسین جانم ....
نوکریت آبرو داد به ما حسین
بابی انت و امی یاحسین
بهتر از روضه ی توست کجاحسین
بابی انت و امی یاحسین
به غم دل من اسیره تو روضه
نوکرت ای کاش بمیره تو روضه
از مادرت شرمنده میشم آقا
اگر که گریه ام نگیره تو روضه
حسین جانم...
#عبدالزهرا
.................................
#حضرت_مسلم
#واحد
#زمزمه
پره نامرده چرا کوفه حسین
یابن فاطمه نیا کوفه حسین
نداره به ما وفا کوفه حسین
یابن فاطمه نیا کوفه حسین
دلم برات زار و حزینه امشب
غصه رو قلب من میشینه امشب
کوفه برای کشتنت مهیاست
مولای من برگرد مدینه امشب
حسین جانم...
آخرش جونم میشه فدای تو
نگرانم واسه بچه های تو
دل من شور میزنه برای تو
نگرانم واسه بچه های تو
نیا که کوفه از تو داره کینه
بیچاره میشه دخترت سکینه
کوفه نیا سخته برای رباب
شیرخواره شو رو نیزه ها ببینه
حسین جانم...
تک و تنها می کنم دعا حسین
کاشکه برگردی مدینه یاحسین
پریشونم بین کوچه ها حسین
کاشکه برگردی مدینه یاحسین
رو نیزه میگرده سرت تو کوفه
بد میگذره به دخترت تو کوفه
اینجا همه پیش سر بریده ات
سنگ میزنن به خواهرت تو کوفه
حسین جانم....
#عبدالزهرا✍
#شب_اول_محرم
...................
#ورودیه
#شب_دوم_محرم
#زمزمه
#واحد
اینجا غم به دل میشینه یاحسین
بیا برگردیم مدینه یا حسین
جان دخترت سکینه یاحسین
بیا برگردیم مدینه یاحسین
عزیز قلب مادرم برادر
میبینی زار و مضطرم برادر
من با تو اومدم ولی میترسم
که بی تو از اینجا برم برادر
حسین جانم...
اومد اینجا بوی مادرم حسین
نگرانتم برادرم حسین
ای همیشه سایه ی سرم حسین
نگرانتم برادرم حسین
تموم صحرا پره نیزه داره
دلم به شور افتاده باز دوباره
حرمله اینجاست تو بگو با رباب
اصغرو از خیمه بیرون نیاره
حسین جانم...
#عبدالزهرا
.................
#شب_سوم_محرم
#حضرت_رقیه
#واحد
روشنیِ دیده ی ترِ منی
ابتا من الذی ایتمنی
نه سری مونده برات نه بدنی
ابتا من الذی ایتمنی
اشک تو از چشم ترت میریزه
خاکستر از روی سرت میریزه
فدات بشم داره رو دامن من
خونِ رگای حنجرت میریزه
اباالمظلوم...
اینجا هیچکی جوابم رو نمیده
کی رگای حنجرت رو بریده
پیشونیت شکسته رنگ پریده
کی رگای حنجرت رو بریده
دیگه نمیتونم قرار بگیرم
از کف پام باید که خار بگیرم
خیلی کتک خوردم ولی نشده که
سر تورو از نیزه دار بگیرم
اباالمظلوم...
برا من یتیمی زوده ای پدر
همه پیکرم کبوده ای پدر
مگه جرم من چی بوده ای پدر
همه پیکرم کبوده ای پدر
اینجا کتک به هر بهانه خوردم
سیلی به جای آب و دانه خوردم
شبیه مادر تو ای پدر جان
منم غلاف و تازیانه خوردم
#عبدالزهرا
مشابه سبک زیر خوانده میشود
•┈┈┈┈••✦•••✿•••✦••┈┈┈┈┈•
#نوحه_زنجیرزنی_حضرت_رقیه_س
#سبک_ارباب_غریب_من
#ویرانه_شده
🌷🌷🌷
✅بند اول
ویرانه شده روشن
از نور رخت بابا ۳
این دختر غمدیده
افتاده دگر از پا۳
از بس دویده ام پی قافله
پایم از ره گردیده پر آبله
یا ابتا حسین بابا حسین جان
____________
✅بنددوم
چون مادرتو خوردم
از دشمن تو سیلی(3)
ازضربه ی دستش بین
گردیده رخم نیلی (3)
برسرخود دگر مویی ندارم
دردیده گانم دیگر سویی ندارن
یا ابتا حسین بابا حسین جان
✅بند سوم
با اشک بصر شستم
خون لخته ز رخسارت۳
لب تشنه ام ای تشنه
لب تشنه دیدارت۳
سوزد از داغ تو همه وجودم
دیده بگشا ببین روی کبودم
یا ابتا حسین بابا حسین جان
#زنجیرزنی
#شب_سوم_محرم
#حضرت_رقیه_س
اجرای سبک:
#کربلایی_سعید_صادقی
.
#زمزمه #دهه_محرم
#شب_اول_محرم
#حضرت_مسلم
میا کوفه آقا که قلبم شکسته
به عشق تو کوفی دو دستم رو بسته
به دیوار غربت سرم رو میذارم
منم بی قرارو تو هستی قرارم
منی که یه مردم توو کوچه بریدم
به یاد عقیله ز دل آه کشیدم
من از کوچه گردی شدم خسته ای یار
چه حالی رو داره سکینه توو بازار
دو تا بچه هام که غریبی مو دیدن
الهی نبینن سرم رو بریدن
ولی از روی تل می بینه سه ساله
میگه با دلی که پر از درد وناله
آهای اهل کوفه نبرّید سرش رو
بذارید ببوسم یه بار حنجرش رو
میگه با دل خون نچرخون بدن رو
ببینید توو گودال، داداشش حسن رو
#محمود_اسدی_شائق✍
.........
.
#شب_دوم_محرم
#ورودیه_به_کربلاء
#زمزمه۱۲
قرار دل من، ببین بی قرارم
برای گلوته که دلشوره دارم
کجاست اینجا ای گل، که قلبم حزینه
نگو که دل من به داغت می شینه
میترسم که قلبم بشه غرق ماتم
الهی یه مو هم نشه از سرت کم
سؤالی دارم از تو ای عشق خواهر
بگو اینا نخله یا نیزه ست برادر
جواب امام
مکن بی قراری مکن گریه خواهر
هنوز که ندیدی روی نیزه ها سر
می بینی همین جا که بی سر می افتم
می بینی زیر پای لشکر می افتم
هنوز که ندیدی به خونها شناور
ندیدی سنانو،توو گودی حنجر
مشو خیره انقدر تو به سوی نیزه
تنم بالا پایین میشه روی نیزه
#محمود_اسدی
.............
.
#شب_سوم_محرم
#حضرت_رقیه_زمزمه
#زمزمه۱۲
سلام سر بریده سلام کربلایی
آخه معلومه که بابایی کجایی
کجا بودی بابا که خونیه لبهات
به من عمّه می گفت سفر رفته بابات
غریبی مو دیدن دلم رو شکستن
چقد زجر و خولی نامردند و پستن
نبودی به اشک چشام خنده کردن
نبودی به زخم پاهام خنده کردن
سرت روبرومه نمی بینم امّا
چقد دستای شامی سنگینه بابا
نمی بینه گر چه چش دختر تو
چرا که بوی دود می آد از سر تو
شنیدم تو گیر کرده بودی تو گودال
چجوری در آوردنت از توو جنجال
شنیدم که بابا جلو چشم زینب
تو جون داشتی و رفت تنت زیر مرکب
#محمود_اسدی_شائق
............
.
#شب_پنجم_محرم
#حضرت_عبدالله_زمزمه
#زمزمه۱۲
صدای غریبیت رو تا من شنیدم
عمو جون تا اینجا رو با سر دویدم
تو رو بین لشکر غریب گیر آوردن
تنت رو با نیزه به هر سویی بردن
برای تن تو دو دستم سپر شد
یتیم حسن باز که شرمنده تر شد
من افتادم ای وای روی پیکر تو
دیدم جای نیزه ست روی حنجر تو
تک و تنها افتاد عمو بین گودال
ببین عمه جونم تنش شد لگد مال
عمومو یه عده ببین دوره کردن
چیشد که با خنده دارن بر میگردن
ببین غرق خونه، نوک پاش تا ابرو
عموم روی خاکا می غلته به پهلو
بذار که برم تا نشه زیرو رو تر
ببین نیزه میره توو جسمش فرو تر
#محمود_اسدی_شائق
..............
.
#شب_ششم_محرم
#حضرت_قاسم_زمزمه
#زمزمه۱۲
پیچیده توو گوشم صدای تو قاسم
میسوزه دل من برای تو قاسم
پُره خونه چشمات پُره خاکه لبهات
بریدم که دیدم بریده ست نفسهات
دیدم یه حرومی موی تو گرفته
سم اسبا حتی بوی تو گرفته
زیر پای اسبا شدی غرق در خون
نمی آد تنت از توی خاکا بیرون
همه تیر زدن به تنت ای شهیدم
به یاد حسن افتادم تا که دیدم
شکسته شد ای وای زیر نعلا سینه
تورو دیدم امّا دلم رفت مدینه
همون جایی که در میسوخت و شرر زد
یکی با لگد هی به پهلوی در زد
دیدم که درافتاده بر جسم مادر
دیدم که همه رد شدن از روی در
#محمود_اسدی_شائق
.👇
4_5994470448979525035.mp3
1.31M
واحد شب سوم
روی زانوم /یه مهمونه
بابام اومد/تو ویرونه
لباش عمه/پر از خونه
دیدی آخر/پیش دخترش اومد
اومد اما/چرا با سرش اومد
بمیرم من/که بی پیکرش اومد
می زارم سرش رو روی زانوهام
آهای شامیا اومد آخر بابام
چیا دیدم /تو این دخمه
همه جونم /پر از زخمه
دیدی که زجر/ چه بی رحمه
لبام از تو/بابایی گله داره
چقدر این شام/بابا حرمله داره
سرم،دستم/پاهام آبله داره
دیگه خوب نمیببنمت با چشام
نمونده نفس دیگه بابا برام
ببر بابا/منو امشب
به جام خودده/کتک زینب
ولی بازم/پرم از تب
می خوام مثل/تو پرپر بشم بابا
برات ای سر/یه مادر بشم بابا
منم کاشکی/که بی سر بشم بابا
می دونم شده زجر تو مثل من
تو رو نیزه می دی و می زدن
#شاعر؛مهدی رحماندوست
#زمینه
#شب_سوم_محرم
اجرای سبک؛رضا مختاری
@babollharam
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#شب_سوم_محرم
#چارپاره
کجایی؟ تو بدون من
نمیرفتی آخه جایی...
ببین رو گردنم ردِّ
طناب افتاده بابایی
کجایی تا ببینی که
نمیتونم پاشم از جام
نشستم کنج ویروونه
میگیرم خار از پاهام
هجوم آوردن و بی تو
توو قلب من تلاطم شد
تموم خاطراتمون
میون شعله ها گم شد
کشیدن از پاهام خلخال
نمونده گردن آویزی
سرم ریخت-آتیش ِ خیمه
نمونده از موهام چیزی
کتک از حرمله(لع) خوردم
بدم میاد ازش بی حد
رباب(س) و گریه می انداخت
به عمه حرف بد میزد
گمونم گوشهٔ ابروم
شکسته...مضطرم کرده
یه شب افتادم از ناقه
با پهلویِ ورم کرده
واسه اینکه من از عمه
جداشم زجر(لع) میومد
همش محکم رو دستم با
غلافِ خنجرش میزد
دلم آتیشه بیتابم
برا داغِ عمیقِ تو
سنان(لع) داره یه انگشتر
شبیه اون عقیقِ تو
یه روز گوشواره م و دید و
دوید و زد سرم فریاد
کشید از گوشم و میگفت
به گوش ِ دخترم میاد
می مُردم تا که می دیدم
به جایِ روی ماهِ تو
نشسته شمر(لع) با خنده
به روی ذوالجناحِ تو!
#مرضیه_عاطفی
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
4_6006065490584143905.opus
180.1K
.
#زمینه
#حضرت_رقیه
#شام_شهادت_حضرت_رقیه
جواب
واویلا واویلا واویلا واویلا
بند ۱
عمه بریز آب روان
آهسته روی پیکرش
آرام تر حرکت بده
اعضای جسم لاغرش
دست به بازویش نزن
خرد شده از سلسله
زخمی شده پایش ز بس
دویده پشت قافله
از کربلا تا شام و کوفه دویده
منزل به منزل درد و محنت کشیده
از درد یک شب هم راحت نخوابیده
بند ۲
عمه بریز آب روان
آهسته آهسته ولی
انگار که افتاده ای
یاد غریبیّ علی
شب بود و حیدر مانده بود
با گریه های کودکان
میزد به سر میگفت که:
اسما بریز آب روان
حیدر بمیرد ورم کرده بازویت
با چه شکسته در پشت در پهلویت
با من نگفته بودی نیلی شد رویت
محمدعلی انصاری✍
#پنجم_صفر
#شب_سوم_محرم