#شعر_آیینی
#مربع_ترکیب
#ولادت_امام_سجاد_ع_
وقتی که شب یلداتر از گیسوی یار است
روی زمین زیباتر از صبح بهار است
در خیمه ی دل شور و شادی پرده دار است
ای جان مهیا شو که هنگام نثار است
عود و گلاب آرید و شیرینی و اسپند
زیباست در این جشن میلاد اشک و لبخند
از آسمان پل بسته با گل تا مدینه
نور علی نور است سر تا پا مدینه
در حیرتم عرش است اینجا یا مدینه
بسته بهشت عهد اُخُوّت با مدینه
کوی بنی هاشم تماشایی است امشب
در لحظه های ناب و رؤیایی است امشب
امشب مدینه چون بهشت آرزوهاست
در دامن سبز نجابت گل شکوفاست
سجاده و محراب سرشار تمناست
میلاد ذکر و التجا میلاد تقواست
خلق علی خوی محمد در وجودش
عطر نماز فاطمه دارد سجودش
از نسل ایثار و وفا ایل یقین است
در شور و مستی قلب او عاشق ترین است
غرق نیازش آسمانها و زمین است
او سید سجاد ، زین العابدین است
در هر نگاهش صد صحیفه راز دارد
دست دعایش مصحف اعجاز دارد
حسن ختام کربلا در خطبه ی اوست
شور قیام کربلا در خطبه ی اوست
متن پیام کربلا در خطبه ی اوست
یعنی تمام کربلا در خطبه ی اوست
بر منبر ارشاد در شام بلا رفت
بنیاداستبداد بر باد فنا رفت
دنیا ندیده در دل آرایی نظیرش
افتاد صد یوسف پریشان در مسیرش
لطف و سخاوت خاکبوس است و فقیرش
مردی که در غربت اسارت شد اسیرش
مهر ولایت آفتاب مشرقین است
باغ بهار شهربانو و حسین است
کمیل کاشانی
✅کانال سبک وشعرباب الحرم👇
https://eitaa.com/babollharam
#شعر_آیینی
#مربع_ترکیب
#ولادت_امام_سجاد_ع_
وقتی که شب یلداتر از گیسوی یار است
روی زمین زیباتر از صبح بهار است
در خیمه ی دل شور و شادی پرده دار است
ای جان مهیا شو که هنگام نثار است
عود و گلاب آرید و شیرینی و اسپند
زیباست در این جشن میلاد اشک و لبخند
از آسمان پل بسته با گل تا مدینه
نور علی نور است سر تا پا مدینه
در حیرتم عرش است اینجا یا مدینه
بسته بهشت عهد اُخُوّت با مدینه
کوی بنی هاشم تماشایی است امشب
در لحظه های ناب و رؤیایی است امشب
امشب مدینه چون بهشت آرزوهاست
در دامن سبز نجابت گل شکوفاست
سجاده و محراب سرشار تمناست
میلاد ذکر و التجا میلاد تقواست
خلق علی خوی محمد در وجودش
عطر نماز فاطمه دارد سجودش
از نسل ایثار و وفا ایل یقین است
در شور و مستی قلب او عاشق ترین است
غرق نیازش آسمانها و زمین است
او سید سجاد ، زین العابدین است
در هر نگاهش صد صحیفه راز دارد
دست دعایش مصحف اعجاز دارد
حسن ختام کربلا در خطبه ی اوست
شور قیام کربلا در خطبه ی اوست
متن پیام کربلا در خطبه ی اوست
یعنی تمام کربلا در خطبه ی اوست
بر منبر ارشاد در شام بلا رفت
بنیاداستبداد بر باد فنا رفت
دنیا ندیده در دل آرایی نظیرش
افتاد صد یوسف پریشان در مسیرش
لطف و سخاوت خاکبوس است و فقیرش
مردی که در غربت اسارت شد اسیرش
مهر ولایت آفتاب مشرقین است
باغ بهار شهربانو و حسین است
کمیل کاشانی
#شعر_آیینی
#مربع_ترکیب
#ولادت_امام_زمان_عج
آی ای خسته دلان پنجره ها بگشایید
چشم بر این شب پر مهر و صفا بگشایید
عقده ها از دل افسرده هلا بگشایید
لب به شعر و غزل و مدح و ثنا بگشایید
و بخوانید : " مسیحا نفسی می آید
که ز انفاس خوشش بوی کسی می آید "
چون پرستو سوی سامره به پرواز شدم
خیره بر روشنی این شب پر راز شدم
از صفای قدم دوست سخن ساز شدم
همنوا با نفس حافظ شیراز شدم
"روز هجران و شب فرقت یار آخر شد
زدم این فال و گذشت اختر و کار آخر شد"
شب دیدار شب شادی و شور است امشب
غم درون دل ما زنده به گور است امشب
فصل نوشیدن از جام حضور است امشب
سامره جلوه ی رویایی طور است امشب
"موسم عاشقی و کار به بنیاد آمد
دلبر ماست که با حسن خدا داد آمد"
طرقوا از نفس کون و مکان می شنوم
بانگ تبریک ز حلقوم زمان می شنوم
نغمه ی شادی از اهل جنان می شنوم
"بوی بهبود ز اوضاع جهان می شنوم
مژده ای دل که دگر باد صبا باز آمد
هدهد خوش خبر از طرف سبا باز آمد"
خبر آورد که امشب شب میلاد گل است
نغمه سر کن شب میلاد فرحزاد گل است
باور دشت و دمن جلوه گه یاد گل است
دل حسرت زده ی مرغ چمن شاد گل است
"ساقیا آمدن عید مبارک بادت
و آن مواعید کردی نرود از یادت"
"نفس باد صبا مک فشان خواهد شد
عالم پیر دگر باره جوان خواهد شد
چشم نرگس به شقایق نگران خواهد شد"
شب قدری است که موعود عیان خواهد شد
" او سلیمان زمان است که خاتم با اوست
لاجرم همت پاکان دو عالم با اوست"
ز آسمان خیل ملک بهر خوش آمد آمد
شهر سامره چو فردوس مخلد آمد
به بشر ناب ترین هدیه ی سرمد آمد
قائم و منتقم آل محمد آمد
" نازنین تر ز قدش در چمن ناز نرست
به از این هدیه ندادند به ما روز نخست"
مهدی فاطمه ای آبروی اهل نیاز
مهدی فاطمه ای ماه عرب مهر حجاز
"بسته ام در خم گیسوی تو امید دراز
دل آزرده ی ما را به نسیمی بنواز
شادی مجلسیان در قدم و مقدم توست
هستی آشفته ی گیسوی خم اندر خم توست"
چکنم با غم هجران تو در این شب سرد
سوختم در تب تنهایی و در شعله ی درد
شاهد قصه ی من اشک من و این رخ زرد
"مژده دادند که بر ما گذری خواهی کرد
نیت خیر مگردان که مبارک فالی است
حال هجران تو چه دانی که مشکل حالی است"
عاشق روی تو شب تا به سحر بیدار است
جام چشمان من از اشک غمت سرشار است
گر نیایی به خدا کار دل من زار است
"هر سر موی مرا با تو هزاران کار است
ای دلیل دل گمگشته خدا را مددی"
این به صحرای غم افتاده ز پا را مددی
ﮐﻤﯿﻞ ﮐﺎﺷﺎﻧﯽ
🔹ابیات داخل گیومه از حافظ شیرازی وام گرفته شده است 🔹
#شعر_آیینی
#غزل_مثنوی
#ولادت_امام_زمان_عج
از كوچه ها بوى خدا مىآيد امشب
آواى مردى آشنا مىآيد امشب
مىآيد امشب مردى از سمت رهايى
بر دوش دارد كوله بار آشنايى
مردى كه در چشمش خدا منزل گرفته است
دريا ميان سينهاش ساحل گرفته است
او از تبار نور و خورشيد و سپيده است
چشم زمان زيباتر از او را نديده است
از ايل عاشورائيان سربريده است
گوش زمين از او اناالمهدى شنيدهاست
دستان او آرامبخش قلب درياست
عطر نفسهايش مسيح آسمانهاست
مى آيد از ره تا دواى درد باشد
همناله با دلهاى غم پرورد باشد
مى آيد از ره تا شرف معنا بگيرد
جاى سياهى نور دنيا را بگيرد
مى آيد از ره تا كه محسن پا بگيرد
تا انتقام مادرش زهرا بگيرد
اى چشمراهان سبز پوش از دور آمد
با مصحفى از آيه هاى نور آمد
٭٭٭
آئينه پوش آمد تمام آفرينش
از راه مىآيد امام آفرينش
آيد به دنيا عرش پيمايى كه از او
سنجيده مىگردد مقام آفرينش
آيد سوار رفرف معراج انسان
باشد به دست او زمام آفرينش
ساقى به يمن مقدم او تا قيامت
ريزد مى هستى به جام آفرينش
مهد سعادت مهدى زهرا كه باشد
هرم نگاه او دوام آفرينش
در دامن نرگس گل طاها شكفته
پر شد ز عطر او مشام آفرينش
٭٭٭
او را تمام سبزه زاران مى شناسند
چشم انتظاران بيقراران مى شناسند
جان من امشب حجله گاه ياد مهدى است
امشب خراب آباد دل آباد مهدى است
کمیل کاشانی
#شعر_آیینی
#غزل
#بقیع
دل شكسته ی من تا كه آشناى بقيع است
هميشه و همه جا بر لبم نواى بقيع است
بگو چگونه ننالم كه دل بسان كبوتر
پريده از قفس سينه در هواى بقيع است
صداى زمزمه ی زائران گنبد خضرا
دم غروب پر از شور لحظه هاى بقيع است
قسم به چار امامى كه خفته در دل خاكند
كه عرش جلوه اى از صحن باصفاى بقيع است
هنوز اشك على اين زلال حسرت و اندوه
چراغ غربت شب هاى بى صداى بقيع است
فرشتگان خدا خاكبوس اين حرم نور
بهشت با همه دارائي اش گداى بقيع است
کمیل کاشانی
مدالِ نوکریِ آلِ حیدر
خدا ز لطف و کرامت بر این دَرَم بخشید
مدالِ نوکریِ آلِ حیدرم بخشید
به عشق رویِ تو اصلا سرشت آب و گلم
میان دستِ تو افتاد این عنانِ دلم
مرا جدا ز پلیدانِ شهرِ کوفی کرد
گدا نوشتُ مرا ایهاالرئوفی کرد
تمام دار و ندارم شدی تو ای جانان
کُنَم غُلامیه دربارت ایهاالسلطان
حرارت سخنت دل ربوده از دستم
به زیر دینِ احادیثِ نابِ تو هستم
ز فَابْکِ لِلْحُسَیْنِ تو دل خدایی شد
اسیر دامِ شهنشاهِ کربلایی شد
میانِ گریه و ماتم تو این چنین گفتی
از آن قتیلِ غریبِ دیارِ کین گفتی
تو خواستی ز صحابه که هدیه کن به غریب
برای جدَّم حسین گریه کن یابن الشبیب
برا آن امام هُمامی که زار و تنها ماند
میان گله ی کفتارِ بی حیا جا ماند
چه گویمت که چه بر آلِ کوثر آوردند
چه کینه ها که سرِ جدِّ ما در آوردند
تبر زدند به درختِ شکوه و احساسش
ز تن بریدن و دستانِ نازِ عباسش
مثالِ کاسه ی خون چشمِ انورش کردند
نگین نگین تنِ رعنایِ اکبرش کردند
ز ازدیادِ ستم شیر خواره پر پر شد
ز تیرِ حرمله پاره گلویِ اصغر شد
بریز اشکِ که حریمِ نبی به یغما رفت
نوایِ واعطشا تا به عرشِ اعلی رفت
هوا ز اوجِ مصیبت چو قیرِ گون گردید
عزیزِ فاطمه از اسب واژِگون گردید
عزیزِ مادر ما زخمیِ و غریب افتاد
میانِ لشکر نامرد و نانجیب افتاد
نگارِ حضرتِ احمد،عزیزِ رَّب افتاد
غریقِ خون و عطش شاهِ تشنه لب افتاد
میانِ گودی گودال شور بلوا بود
برای زخم زدنِ او جِدالُ و غوغا بود
ز هر طرف همه حمله به سمتِ او کردند
به قصد کشتنش حَتّی بسی وضو کردند
یکی با نوکِ خنجر به پهلویش میزد
یکی با تهِ چکمه بر رویش میزد
یکی با سرِ نیزه به پیکرش میزد
یکی عصا به تن پاک و اطهرش میزد
شد او کشته ز جور و جفا یابن الشبیب
بریده شد سرِ او از قفا یابن الشبیب
تنش برهنه شدُ جامه اش به غارت رفت
تمامِ اهلِ حرم بعدِ او اسارت رفت
شاعر؟؟؟
#شعر_آیینی #شعر_روضه #شعر_مد #شعر_مناجات_سیدالشهداء
ــــــــــــــــــ
«کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم»
@babollharam
ابن الکریمم
ابن الکریمم وپسرِ شاهِ بی حرم
از خیمه آمدم به تماشایِ دلبرم
من از تبار ِ شیرِ جمل هستم ای سپاه
ده ساله ام ولی ز رگ وخونِ حیدرم
خالی کنید دورِ بزرگِ قبیله را
تعظیم کن سپاه، به این شاهِ محترم
خونِ حسن میانِ رگم موج می زند
گردن زده ز ازرقِ شامی برادرم
از خیمه پابرهنه دویدم به قتلگاه
افتاده شاه رویِ زمین در برابرم
تا استخوانِ بازوی من بی هوا شکست
بی اختیار ناله زدم وای مادرم
تا آمدم بغل کُنمت حرمله رسید
پاشیده شد به ضربه یک تیر،حنجرم
ممزوج شد حسین وحسن زیرِ ضربه ها
اینجا به بعد روضه بخوانم من از شما
باجانِ فاطمه که چنین تا نمی کنند
جان دادنِ غریب تماشا نمی کنند
زهرا نشسته گوشه گودالِ قتلگاه
باحال ِ مادر از چه مدارا نمی کنند
خالی کنید دورِ عمویِ غریب من
دورِ کسی که هلهله برپا نمی کنند
یابن الدعی مکن همه جا نیزه را فرو
پهنایِ نیزه را به گلو جا نمی کنند
بردار پایِ نحس خود از رویِ صورتش
این گونه بغضِ سینه خود وا نمی کنند
در پیش ِ چشم عمه رها کن محاسنش
شیب الخضیب را همه معنا نمی کنند
در بین دنده ها مَشِکَن چوبِ نیزه را
از بهرِ جایزه به تن امضا نمی کنند
آقایِ عالم است برهنه نکن تنش
بر بُردنِ لباس تَقَلا نمی کنند
قاسم نعمتی
#شعر_آیینی #شعر_شهادت_اهل_بیت #شعر_شهادت_حضرت_عبدالله_ابن_الحسن #شعر_شهادت_یتیم_امام_حسن
ــــــــــــــــــ
«کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم»
@babollharam
کنج روضه
از من نخواه با تو نباشم دقیقه ای
دق می کنم بدون محرّم دقیقه ای
بگذار کنج روضه کنارت نفس زنم
شادی همیشه هست ولی غم دقیقه ای
من حاضرم که هستی خود را عوض کنم
با سایه سار بیرق و پرچم دقیقه ای
واللهِ یا حسین ، برابر نمی شود
شش گوشه ی تو با همه عالم دقیقه ای
اصلا چه می شود که بخوانی کنار خود
مثل زهیرِ خسته، مراهم دقیقه ای
(جانانی و اشاره ی جانانم آرزوست)
ما را کنید مُحرم و مَحرم دقیقه ای
بر باد رفت زحمت بازوی فاطمه
کنج تنور گیسوی درهم ... دقیقه ای
وحید محمدی
#شعر_آیینی #شعر_اهل_بیت #شعر_طلیعه_ماه_محرم #شعر_ورودیه_محرم #وحید_محمدی
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم