کوفه میا
در کوچه بی کس و ، تنها روانه ام
در اوج غربت است ، سیر شبانه ام
در کوفه یاد تو ، ماه یگانه ام
این شهر بی حیا ، شد آشیانه ام
هر دم کنم ندا ، کوفه میا میا
درهای خانه را ، بر من ببسته اند
از آل مصطفی، حرمت شکسته اند
از بهر قتل من ، هر سو نشسته اند
سر رشته ولا ، از خود گسسته اند
ای پور مرتضی ، کوفه میا میا
من وارث علی ، در کوفه ی غمم
بی یاور و غریب ، در شهر ماتمم
معنای بی کسی ، در اهل عالمم
گردیده یا حسین ، ذکر دمادمم
ای عشق اولیا ، کوفه میا میا
مردی نبود و من ، مهمان یک زنم
شب طی شد و رسید ، پایان ماندنم
دیدم پس از نماز ، در بین دشمنم
تیر و سنان بُوَد ، گل های گلشنم
با تو کنم نوا ، کوفه میا میا
من یک تنه به یک ، لشکر برابرم
شهری ز دشمنان ، شوریده بر سرم
هرگز نشد حریف ، آن خصم کافرم
دشمن به مکر خود ، بگرفته پیکرم
ای مظهر خدا ، کوفه میا میا
اکنون به روی بام ، بنما نظاره ام
سوسوی یاد تو ، باشد ستاره ام
من کشته ی تو بر ، دارالاماره ام
بشنو به ناله این ، ذکر دوباره ام
بنگر سر مرا ، کوفه میا میا
محمد مبشری
#شعر_اهل_بیت #شعر_روضه #شعر_شب_اول_محرم #شعر_شهادت_حضرت_مسلم #شعر_محرم
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم