بسم الله الرحمن الرحيم
#حضرت_رقیه_س_شهادت
#مصطفی_هاشمی_نسب
گویا به سر رسیده غم انتظــارها
از راه آمده است نگــارِ نگـــارها
بابا خوش آمدی، قدمت روی چشم من
چشمی که خون شده ز غم روزگارها
این گیسوان مختصرم فرش راه تو
باقیش مانده است میان شرارها
پاهای کوچکم پر آلاله ها شده
بس که دویده ام پی تان در فرارها
گفتی مرا دوباره بغل می کنی، ولی
دستت کجاست، آه چه شد آن قرارها
محو سر تو بودم و خوردم زمین پدر
یک مرتبه، دو مرتبه... نه، بلکه بارها
خسته شدم پدر، نفسم بند آمده
از بس که پا به پا شده ام با سوارها
ناز مرا بخر که دلم سخت رنجه است
از چشم های خیرۀ این برده دارها
صوت خفیف ودست نحیف و تنی ضعیف
مانده برای دخترتــــان یادگــارها
بال و پر و سر و کمرم را شکسته اند
مکسوره ای شدم من از این انکسارها
مانند مـــادر تو شهید ولایتـــم
در زیر تازیــانه و بین فشـــارها
با گریه ام بساط ستم را به هم زدم
آورده ام بـرای شما افتخـــارها
https://eitaa.com/babollharam
#وداع_با_ماه_رمضان #مناجات_باخدا
ماه خوب عاشقی دارد به پایان می رسد
لحظهی تودیع مهماندار و مهمان می رسد
آسمان چشم های عاشقان ابری شده
مثل این سی شب دوباره بوی باران می رسد
پشت پایش از دو چشمم رودی از خون می رود
از هراس دوری اش دارد به لب جان می رسد
گوئیا دیروز بود این سفره را انداختند
طرفة العینی گذشت و وقت هجران می رسد
با مجیر و با ابو حمزه چه حالی داشتیم
زود دارد افتتاح ما به پایان می رسد
بی سر و پا آمدم ، حالا سراپا ثروتم
آری آری بر فقیران لطف سلطان می رسد
مثل من بی آبرویی را به کویش راه داد
این فقط از خلق نیکوی کریمان می رسد
آنقَدَر بخشید از خیل گناه آلوده گان
تا که آوای فغان از بند شیطان می رسد
تا به قدر ذره ای مژگان من نمناک شد
دیدم از دریای رحمت موج غفران می رسد
تا که گفتم "بالحسین،العفو" ، دستم را گرفت
لطف او بر ما پس از ذکر "حسین جان" می رسد
هرشب اینجا پا به پای ما خدا هم روضه خواند
ناله ی واویلتا از عرش رحمان می رسد
**
در میان نهری از خون، جان زینب بی سلاح
چکمه پوشی سنگ دل با تیغ برّان می رسد
خواهرش بالای تل دارد تماشا می کند
مادرش با قدّ خم ، موی پریشان می رسد
کاش می شد زودتر از کربلا دورش کنند
دارد از صحرا صدای نعل اسبان می رسد
عطر سیب پیکرش گودال را پر کرد و بعد
بویی از پیراهن یوسف به کنعان می رسد
وعده ی ما اربعین ، پای پیاده از نجف
کربلا آغوش خود بگشا که مهمان می رسد
🔸شاعر:
#مصطفی_هاشمی_نسب
________________________________
🔷سبک شعرباب الحرم
http://eitaa.com/joinchat/2539847682C95ba3d938f
🏴اشعار #شب_دوم_محرم
___________________________
#ورود_به_کربلا
اینجا کجاست برادر من؟ زودتر بگو
ای یادگــار مــادر من، زودتـر بگـو
این دلهره که در دل زینب فتاده چیست؟
بنگـر به حـال مضطر من، زودتر بگو
منت گـذار و خیمه در این بـادیه مزن
تاج سـرم ، صنـوبر من زودتـر بگو
احساس می کنم که زمان جدایی است
اینگونه نیست دلبر من؟ زودتر بگو
تعبیر خواب کودکی ام یادتان که هست
ای شاخه سار آخر من، زودتر بگو
کم بغض های سینۀ خود را فرو ببر!
حـرفی بزن بـرادر مـن، زودتـر بگو
این غنچه های زیر گلویت نشان چیست؟
باشـد فـدات حنجــر من، زودتـر بگو
حس میکنم که زانوی من بی رمق شده
پشت و پنـاه و یـاور من زودتر بگو
این ریشه های گیسوی من تیر می کشد!
دستی بکش تو بر سر من، زودتر بگو
عباس جور دیگری به حرم می کند نگاه
طوری شده است معجر من؟ زودتر بگو
طفلی رقیه سخت دلش زیر و رو شده
از حــال و روز دختــر من زودتـر بگو
دارم هـراس دیدن گـودال آن طرف
آید صـدای مــادر من زودتــر بگــو
🔸شاعر:
#مصطفی_هاشمی_نسب