#حضرت_زهرا
#هجوم_به_بیت_وحی
بعد از پدر به فاطمه دشمن چها نکرد
آشوبه قیامت کبری به پا نکرد
در بین کوچه های مدینه مگر عدو
سیلی نثار صورت خیر النسا نکرد
آتش زدن به خانه حیدر روا نبود
شرمی چرا ز فاطمه و مرتضا نکرد
آن قامتی که جزبرابر حق تانشد،مگر
ثانی به ضربه لگد آن را دو تا نکرد
با فتنه ها و غصب خلافت خدا گواست
آتش به جان پنج تن آل عبا نکرد
نفرین به روزگار که جزباجفای خویش
مزد رسالت نبوی را ادا نکرد
ظلمی که در مدینه به حیدر زمانه کرد
حتی به شاه تشنه لب کربلا نکرد
اسلام مولایی
#حضرت_زهرا
#هجوم_به_بیت_وحی
میانِ خانه ام بود و، بساطِ خون به پا کردند
سفارش کرد بابایم، عجب حقش ادا کردند
خدایا! جسمِ بابا را، نه تغسیل و عزا کردند
به جای تسلیت بر ما، امامت ادّعا کردند
ببین بابا که این امت، به حقِ ما چِها کردند
مرا با پیکرِ خونین، به بستر مبتلا کردند
جلویِ دیده ی طفلان چنان ظلم و جفا کردند
میان کوچه جانم را، گرفتارِ بلا کردند
امان از این همه غمها، ز بعدِ رفتنت بابا
علی را جانبِ مسجد، طنابی از قفا کردند
قسم بر زخمِ بازویم، که قلبم را جدا کردند
همانا بدترین ظلم و، شقاوت بهرِ ما کردند
برای اخذِ یک بیعت، چه آشوبی به پا کردند
مرا با محسنِ زارم، میانِ خون رها کردند
خدا داند که درحقٌم، چه ظلمِ ناروا کردند
بسا این کودکانِ من پیمبر را صدا کردند
که این جسم نحیفم را، ز میخِ در جدا کردند!
امان از این همه غمها، ز بعدِ رفتنت بابا
هستی محرابی
#حضرت_زهرا
#هجوم_به_بیت_وحی
با من بگو در با پرِ مادر چه کرده؟
در کنده شد مادر به زیر در چه کرده؟
پهلوی مادر را حرامی ها شکستند
وقتی که افتاده بگو حیدر چه کرده؟
در بین آتش ناله می زد محسنم رفت
در بین آتش با گلِ پرپر چه کرده؟
دستان سنگین و رخِ نازک تر از گل
با صورتش آن ضربت کافر چه کرده؟
وقتی که افتاده میانِ خاکِ کوچه
با اشک مادر کودک مضطر چه کرده؟
بازوی مادر مثل پهلویش شکسته
زهرا بدونِ مَحرم و یاور چه کرده؟
زینب تماشا کرده آتش را بر آن در
در کربلا با آتش و معجر چه کرده؟
شام غریبان یک حرم بود و عقیله
با اشک و آه و ضَجه ی دختر چه کرده؟
آنجا حسین ابن علی مُرد از خجالت
با حلق خونین علی اصغر چه کرده؟
از روی مرکب بر زمین افتاد ارباب
با جسم صدچاک علی اکبر چه کرده؟
دارد تماشا میکند گودال و مقتل
با دیدن آن لحظه ها خواهر چه کرده؟
در پیش او آرام جانش سربریدند
وقت وداع از پیکر بی سر چه کرده؟
پیچیده در کرببلا ذکرِ ؛ بُنَیّ
وقتی که میزد از قفا خنجر چه کرده؟
ای کاش ختم روضه تا سر بود امّا
آن ساربان از بهر انگشتر چه کرده ؟
داغ اسیری و غم زینب به جایش
مهدی زهرا با غم کوثر چه کرده؟
نذر ظهورش ذکر یا محسن گرفتیم
عشق عزیز فاطمه درسر چه کرده؟
عبدِ کریمــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🎤کانال سبک و شعر #باب_الحرم
📲تخصصی ترین اشعار و سبک ها💥
👇عضویت👇
♨️ eitaa.com/joinchat/2539847682C95ba3d938f ✅
#حضرت_زهرا
#هجوم_به_بیت_وحی
او زمین خورد گمانم که زمان ریخت به هم
بعد آن روز دگر کل جهان ریخت به هم
مادر و ضرب غلاف و ملاء عام کجا؟
وسط کوچه گل و باغ و نشان ریخت به هم
فاطمه زیر کتک ها و دو سه باری غش کرد
قامتش خم شد و زهرای جوان ریخت به هم
او نمی دید و نمی داد امان، هِی میزد
بعد از آن واقعه ی تلخ امان ریخت به هم
همه کافر شده بودند ز انکار غدیر
فاطمه گشت فدا رسمِ بدان ریخت به هم
ذکر لبهای حسن بود:که خیلی بد زد
ضربت سیلیِ او لحن دهان ریخت به هم
خاک کوچه به خدا جای گل احمد نیست
تا زمین خورد یقین رکن اذان ریخت به هم
محسن و فاطمه را پشت دری سوزاندند
آتش افتاد به گُل،کُون و مکان ریخت به هم
پایه ی کرببلا را ز سقیفه چیدند
دل صحرای بلا،جسم جوان ریخت به هم
پایِ گهواره ی اصغر همه گریان بودند
ذکر لالایی او راحتِ جان ریخت به هم
از قفا زد ضربات و سر او کرد جدا
حال و احوال بد مادرمان ریخت به هم
خیزران بود و سری در دل تشت و ظالم
آنقدر زد همه دیدند، لبان ریخت به هم
دختری ناله زد و گفت کجایی بابا
داد زد بر سر من تا ضربان ریخت به هم
لکنت من اثرِ سیلی آنِ نامرد است
رفت دندانم و آن لحن و بیان ریخت به هم
عمه میگفت نخور غصه که مهدی داریم
نام او آمده و این جریان ریخت به هم
عبدِ کریم
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🎤کانال سبک و شعر #باب_الحرم
📲تخصصی ترین اشعار و سبک ها💥
👇عضویت👇
♨️ eitaa.com/joinchat/2539847682C95ba3d938f ✅
#حضرت_زهرا
#هجوم_به_بیت_وحی
آتش و دود چرا بین حرم افتاده؟
ضربتی زد به گمانم پسرم افتاده
رویم افتاد در و بین تهاجم مُردم
داغیِ میخ دگر بر جگرم افتاده
ضربت پای عدو پهلوی من بشکسته
پرِ پروازِ من و بال و پرم افتاده
بازویم کرده وَرم ، دست نیاید بالا
اشک در نافله های سحرم افتاده
چشم کم سو شده و دید ندارم دیگر
گوشوارم به خدا دور و بَرم افتاده
دستِ سنگین و گل صورت من واویلا
درد آن ضربت او بین سرم افتاده
او نمیدید و همین جور مرتب میزد
لخته ی خون وسط چشم ترم افتاده
حسنم غصه نخور،جای ورم بهتر شد
ای خدا غم به دل گُل پسرم افتاده
علت اینکه به دیوار نهادم دستم
درد سختی است میان کمرم افتاده
میروم خوب شَوَم گریه نکن زینب جان
وجه گودال کمی در بصرم افتاده
عبدِ کریم
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🎤کانال سبک و شعر #باب_الحرم
📲تخصصی ترین اشعار و سبک ها💥
👇عضویت👇
♨️ eitaa.com/joinchat/2539847682C95ba3d938f ✅
#هجوم_به_بیت_وحی
حمله کردند سمت خانه ی وحی
غاصبانی که خیره سر بودند
تک و تنهاست پشت در مادر
ولی آن سو «چهل نفر» بودند
نا نجیبی به شعله دامن زد
سَخت سرگرمِ هَتکِ حُرمَت شد
بی حیا با لَگَد به دَر می زد
میخِ دَر سُرخ از خجالت شد
روضه را باز تر نباید خواند
«دست بسته ست» حیدر کرار
تلخیِ خاطراتِ آتش را
هر "نفس" تازه می کند مسمار
تاوَلِ دست های او می سوخت
دردِ پهلو زیاد تر شده بود
زینب از حال رفت…وقتی دید
مادرش دست بَر کَمر شده بود
شانه می زد به موی سوخته اش
ولی انگار نا امید شده
باورش هم نمیشود زینب
گیسوی مادرش "سفید" شده
بازویش باز هم وَرَم کرده
مرهم درد پهلوی او چیست!؟
حرف های علی نشان می داد
دلخور از «رو گرفتن» او نیست
تار می دید خانه را می گفت:
نکند! باز! آتش آوردند!؟
اشک می ریخت در غم محسن
آخر آن ها چقدر نامردند...
علی اصغر یزدی
#حضرت_زهرا
#هجوم_به_بیت_وحی
زخمی شود وقتی بگیرد پر به دیوار
افتاده نقش لاله ای پرپر به دیوار
زبری آجرهایش اشکم را در آورد
زُل میزنم با چشم های تر به دیوار
مادر نباشد بچه ها خانه خراب اند
من که ندارم بعد از این باور به دیوار
وقتی به کوچه دست بابا بسته باشد
از غصه تکیه میکند مادر به دیوار
اندازه ی یک بار شیشه فاصله داشت
اما رسید از ضربه ی پا در به دیوار
همسایه ها دیدند که خونابه میریخت
از پهلوی صدیقه ی اطهر به دیوار
من قبل مسجد رفتن مان خواب دیدم
در کوچه مادر می خورد با سر به دیوار
گل بود با سیلی گلابش را گرفتند
مانده ست از عطر خوش کوثر به دیوار
وقتی رسد دستش به بازوی شکسته
سر می گذارد لاجرم حیدر به دیوار
فردای بعد از مادرم دیدم که بابا
دارد سیاهی میزند دیگر به دیوار
علیرضا خاکساری
#حضرت_زهرا
#هجوم_به_بیت_وحی
گير كرد و به خانه راه نداشت
وسط كوچه ها پناه نداشت
او سر جنگ با مدينه نداشت
بين نامحرمان پناه نداشت
بر روي خاك بي صدا افتاد
مادر ما مجال آه نداشت
غير ديوار كوچه ها آن روز
فاطمه هيچ تكيه گاه نداشت
به چه جرمي ؟ چرا كتك خورده
بخدا مادرم گناه نداشت
كاشكي به مغيره ميگفتند
كه زمين خوردنش نگاه نداشت
كاش ميشد قلاف كاري با
زنِ تنهاي پا به ماه نداشت
محمدجواد پرچمی
#حضرت_زهرا
#هجوم_به_بیت_وحی
دم میدم موقع سینه زنیه
روضه ی فاطمه ناگفتنیه
بچه ها بلند بلند گریه کنید
به خدا مادرمون رفتنیه
مرد میدونیم ولی گریه کنیم
همه بی معطلی گریه کنیم
بیشتر از فاطمه این روزا باید
به حال و روز علی گریه کنیم
مردم مدینه اکثرا بدن
دست رد به سینه ی علی زدن
بسکه بُردن علی دیدنی بود
خیلیا برا تماشا اومدن
من خودم فدای اشک چشماتون
خدا پشت و پناه مادراتون
بچه سیدا منو حلال کنین
روضه ناموسی میخونم براتون
اومدن به هر دلیلی بزنن
گل یاسو رنگ نیلی بزنن
فکرشو بکن چهل تا بی حیا
توو کوچه زنت رو سیلی بزنن
تو برو بیا میزد فاطمه رو
خیلی بی هوا میزد فاطمه رو
علی حق داره بمیره به خدا
یه غلام سیاه میزد فاطمه رو
خیلی بی عاطفه هستن به خدا
راهشو توو کوچه بستن به خدا
توی لفافه میگم غیرتیا
بار شیشه شو شکستن به خدا
علیرضا خاکساری
#حضرت_زهرا
#هجوم_به_بیت_وحی
خانه تاریک شد و بر در خانه شرر است
جلوی یک زن مظلومه هزاران نفر است!
کاش لولای در از سمت دگر باز شود!
در اگر باز به داخل بشود دردسر است..
اتش! از در نرو بالا!دم در فاطمه است...
حرمتش را تو نگه دار!ببین خون جگر است..
دخت پیغمبرتان است!مراعات کنید
میزند فاطمه را هرکه در این دورو بر است..
آه مسمار حیا کن!سوی پهلوش مرو!
صبر کن صبر !علی چشم براه پسر است
فضه چادر برسان فاطمه افتاد زمین
کمکش کن!همه هستی من در خطر است
قنفذ اینقدر نخند!این که زدی یک زن بود
تو نگفتی بخودت سوخته و بی سپر است؟!
باز برخواسته و پشت علی می آید
هرچه او را بزنی پای علی بی اثر است
سیدپوریا هاشمی
#حضرت_زهرا
#هجوم_به_بیت_وحی
دم میدم موقع سینه زنیه
روضه ی فاطمه ناگفتنیه
بچه ها بلند بلند گریه کنید
به خدا مادرمون رفتنیه
مرد میدونیم ولی گریه کنیم
همه بی معطلی گریه کنیم
بیشتر از فاطمه این روزا باید
به حال و روز علی گریه کنیم
مردم مدینه اکثرا بدن
دست رد به سینه ی علی زدن
بسکه بُردن علی دیدنی بود
خیلیا برا تماشا اومدن
من خودم فدای اشک چشماتون
خدا پشت و پناه مادراتون
بچه سیدا منو حلال کنین
روضه ناموسی میخونم براتون
اومدن به هر دلیلی بزنن
گل یاسو رنگ نیلی بزنن
فکرشو بکن چهل تا بی حیا
توو کوچه زنت رو سیلی بزنن
تو برو بیا میزد فاطمه رو
خیلی بی هوا میزد فاطمه رو
علی حق داره بمیره به خدا
یه غلام سیاه میزد فاطمه رو
خیلی بی عاطفه هستن به خدا
راهشو توو کوچه بستن به خدا
توی لفافه میگم غیرتیا
بار شیشه شو شکستن به خدا
علیرضا خاکساری
#زبانحال_حضرت_زهرا (س)
#هجوم_به_بیت_وحی
نمیدانم چرا امشب، به سر خوف و خطر دارم
چه خواهد بر سرم آید، که من از آن حذر دارم
من از این حسِ غم امّا، ز عمقِ جان پریشانم
گمانم تیغِ ظالم را، من امشب پشتِ در دارم
خداوندا امانم ده، مرا از چنگِ بدخواهان
چه مکری گو عدو دارد، که من از آن خبر دارم
الها تو به جانم ده، فقط صبر و شکیبایی
تو میدانی که امشب من، دلی پُر از شرر دارم
عدو در پشتِ در آمد، ولیکن من هراسانم
بسویش می روم امٌا، قدم آهسته تر دارم
نمیدانم چرا دشمن، به پشتِ در کمین آمد
مگر دردم نمی داند، که من داغِ پدر دارم؟
چنان با ضربِ پا کوبیده او در را به پهلویم
گلِ نشکفته محسن را، به خونم غوطه ور دارم
به پهلو می فشارد در، به سینه می گدازد میخ
چه سازم بیتِ بابا را، در آتش شعله ور دارم
پدر جان دخترت زهرا، میانِ درب و دیوار است
که یک دستم به پهلو و، یکی را بر کمر دارم
چنان شیون کنان زینب، پی ام می آمد و میگفت
مزن ظالم تو مادر را، چو حیدر من پدر دارم
چگونه کنده ام آخر، ز سینه میخِ سوزان را
که روی سینه ام حتی، نشان از میخِ در دارم
مرا با چادرِ خونین، به مسجد می برند امٌا
دو دستِ بسته حیدر را، فقط در پشتِ سر دارم
پدر جان سیرم از دنیا، بگو کی وقتِ دیدار است؟
ز بعدِ رفتنت من هم دگر عزمِ سفر دارم
خَلاصم کن از این دنیا، که گشه طاقتم تاریک
مناجاتِ شبانگاهان، توسل بر سحر دارم
من از داغِ فراقِ تو، فقط در بیت الاحزانم
که بی تو آخر ای بابا، بسی خونین جگر دارم
چه دیدم پشت در بابا، چه محنتها کشیدم من
که من از گفتنِ آنها، دگر صرفِ نظر دارم!
اجرا : #کربلایی_مجید_منصوری
#هستی_محرابی
#حضرت_زهرا
#هجوم_به_بیت_وحی
خدا کند که کسی بی هوا زمین نخورد
به ضرب پا وسط شعله ها زمین نخورد
هزار مرد بیفتد به پیش چشم همه
ولی زنی وسط کوچه ها زمین نخورد
در ازدحام هجوم ستم ، در خانه
خدا کند که زنی (پا به ما) زمین نخورد....
به آن عبا که علی روی همسرش انداخت
زنی مقابل نامردها زمین نخورد
به اشک چشم حسینش خدا کند دیگر
که مادری جلوی بچه ها زمین نخورد
زدند فاطمه را هر چه ، باز هم میگفت
که من زمین بخورم ، مرتضی زمین نخورد
پس از مدینه و این مادر و زمین خوردن
خدا کند پسرش کربلا زمین نخورد
خدا کند که کسی نیزه بی هوا نزند
خدا کند که دگر بی هوا زمین نخورد
خدا کند که دگر پیش خواهری مضطر
سر برادری از نیزه ها زمین نخورد
سر بریده به نیزه خدا خدا میکرد
رقیه ام زروی ناقه ها زمین نخورد
رباب هم به روی ناقه ها دعا میکرد
علی اصغرم از نیزه ها زمین نخورد
عبدالحسین میرزایی
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️