eitaa logo
کتیبه و پرچم باب الحرم
10.2هزار دنبال‌کننده
3.4هزار عکس
45 ویدیو
568 فایل
🔸کانال فروشگاه محصولات فرهنگی↶ @babolharam_shop ثبت سفارش 👇 @babolharam_shop_admin شماره تماس: 📞09052226697 ☎️ 02155970902 ☎️ 02155970903 آدرس: شهرری خیابان آستانه نبش کوچه شهید رجبی پلاک 50 فروشگاه بابُ الحَرَم
مشاهده در ایتا
دانلود
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
. 🌹 سلام_الله_علیها _جریان اسیری زینب کبری _تاریخ،دوشنبه۱۹_اسفندماه_کرمانشاه مداح ✅ وسخنرانان
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
. 🌹 سلام_الله_علیها _گریه ملائک برحضرت زینب(س) _تاریخ،دوشنبه۱۹_اسفندماه_کرمانشاه مداح ✅ وسخنرانان
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
. 🌹 سلام_الله_علیها _جریان زن یزیدو حضرت زینب(س) _تاریخ،دوشنبه۱۹_اسفندماه_کرمانشاه مداح ✅ وسخنرانان
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
. 🌹 سلام_الله_علیها _جریان حضرت زینب(س)ومجلس ابن زیاد،لع _تاریخ،دوشنبه۱۹_اسفندماه_کرمانشاه مداح ✅ وسخنرانان
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
. 🌹 سلام_الله_علیها _جریان عبور حضرت زینب(س)وزنان ازکنارقتلگاه _تاریخ،دوشنبه۱۹_اسفندماه_کرمانشاه مداح ✅ وسخنرانان
▪️چگونگی وفات حضرت زینب(س) پس از مراجعت زينب(س) از شام به مدينه به برپايي عزا بر شهداي كربلا پرداخت. در همين ايام "عبدالله بن زبير" در مكه قيام كرد و مردم را به گرفتن انتقام خون حسين (ع) ترغيب كرد. هر چند اين اقدام وي بهانه‌اي براي رسيدن به اهداف خويش بود، حضرت زينب (س) در مدينه خطبه خواند و مردم را براي قيام و گرفتن خون حسين (ع) فرا خواند. "عمرو بن سعيد اشرق" والي مدينه نامه‌اي به "يزيد" نوشت و او را از ماجرا با خبر كرد. "يزيد" در جواب نامه وي نوشت بين زينب (س) و مردم مدينه فاصله بيانداز. پس حضرت زينب(س) را امر كرد از مدينه بيرون و به هر كجا مي‌خواهد برود. پس حضرت زينب (س) از روي كراهت در اواخر ماه ذي الحجه سال ۶۱ هجری همراه با دختران امام حسين(ع) (فاطمه و سكينه)بيرون رفتند و بر اساس اختلاف روايات قصد مصر يا شام را كردند و بعد از گذشت يك سال در ماه رجب سال ۶۲ هـ.ق دار فاني را وداع گفتند و به ديدار معبود شتافتند. 📚منبع: - السيده زينب و اخبار الزينبيات؛ عبيدلي نسابه ص ۱۹ -السيد زينب في تاريخ الاسلام لجنة التحقيق و التأليف ص ۴۸
▪️علت وفات حضرت زینب(س) براساس برخی از نوشته‌ها آن حضرت مریض شد و به طور طبیعی وفات کرد(۱) براساس برخی از احتمالات حضرت زینب کبری(س) توسط عوامل یزید مسموم شد و به شهادت رسید که این احتمال هم دور نیست چون حضرت زینب(س) همه وقایع کربلا را دیده و وجود او یادآور مصائب کربلا و یادآور فجایع حکومت یزید است و یزید نمی‌تواند او را تحمل کند(۲) 📚منابع: (۱): منتخب التواریخ؛ ص ۶۷ (۲): زینب الکبری من المهد الی اللحد؛ ص ۵۹۲ (ص)
🌴گریه جبرائیل بر مصائب حضرت زینب(س) روایت شده است که پس از ولادت حضرت زینب(س) ، امام حسین(ع) که در آن هنگام کودک سه چهار ساله بود، به محضر رسول خدا(ص) آمد و عرض کرد: خداوند به من خواهرى عطا کرده است . پیامبر(ص) با شنیدن این سخن ، منقلب و اندوهگین شد و اشک از دیده فرو ریخت . حسین(ع) پرسید: براى چه اندوهگین و گریان شدى ؟ پیامبر(ص) فرمود: اى نور چشمم ، راز آن به زودى برایت آشکار شود. تا اینکه روزى جبرائیل نزد رسول خدا(ص) آمد، در حالى که گریه مى کرد، رسول خدا(ص) از علت گریه او پرسید، جبرائیل عرض کرد: این دختر (زینب) از آغاز زندگى تا پایان عمر همواره با بلا و رنج و اندوه دست به گریبان خواهد بود؛ گاهى به درد مصیبت فراق تو مبتلا شود، زمانى دستخوش ماتم مادرش (و سپس پدرش امیر مومنان) و سپس ماتم مصیبت جانسوز برادرش امام حسن(ع) گردد و از این مصایب دردناک تر و افزون تر اینکه به مصایب جانسوز کربلا گرفتار شود، به طورى که قامتش خمیده شود و موى سرش سفید گردد. پیامبر (ص) گریان شد و صورت پر اشکش را بر صورت زینب(س) نهاد و گریه سختى کرد، زهرا(س) از علت آن پرسید. پیامبر(ص) بخشى از بلاها و مصایبى را که بر زینب(س) وارد مى شود، براى زهرا(س) بیان کرد. حضرت زهرا(س) پرسید: اى پدر! پاداش کسى که بر مصایب دخترم زینب(س) گریه کند چیست؟ پیامبر اکرم(ص) فرمود: پاداش او همچون پاداش کسى است که براى مصایب حسن و حسین (ع) گریه مى کند. 📚 کتاب ۲۰۰ داستان از فضایل ، مصائب و کرامات حضرت زینب(س)
AUD-20200309-WA0060.mp3
979.1K
۸۴۹ 🔴 کَرَمِ حضرت زینب سلام الله علیها در نشر این کلیپ جهت ترویج فرهنگ اهل بیت(ع) سهیم باشید
1_5046803339799429194.mp3
1.27M
۸۵۰ 🔴 روضه حضرت زینب سلام الله علیها در نشر این کلیپ جهت ترویج فرهنگ اهل بیت(ع) سهیم باشید
. ای گلبن آل الله (ای نور دل زهرا)2 درگوشه این زندان (راحت شدی از غمها)2 ای نور چشمان آل مصطفی میگرید از غم داغ تو رضا زین غم و مصیبت آه و واویلا(2) از بس که جفا دیدی (ذکر لب تو هر شب)2 گردیده گل زهرا (خلصنی مرا یا رب)2 ای نور چشمان آل مصطفی میگرید از غم داغ تو رضا زین غم و مصیبت آه و واویلا ۲ این غربت و تنهایی(این دردونفس گیراست)2 برشانه ودست وپا(جای غل و زنجیراست)2 ای نور چشمان آل مصطفی میگرید از غم داغ تو رضا زین غم و مصیبت آه و واویلا ۲ در گوشه محبس تو(چون فاطمه مظلومی)2 با زهر ستم مولا (ازکینه تو مسمومی)2 ای نور چشمان آل مصطفی میگرید از غم داغ تو رضا زین غم و مصیبت آه و واویلا ۲ هفتم گل زهرا و(خورشید ولایی تو)2 بادست ستم مولا(مسموم جفایی تو)2 ای نور چشمان آل مصطفی میگرید از غم داغ تو رضا زین غم و مصیبت آه و واویلا ۲ خون کرده دلت مولا(سندی ستمگستر)2 با زهرستم مولا (از کینه شدی پرپر)2 ای نور چشمان آل مصطفی میگرید از غم داغ تو رضا زین غم و مصیبت آه و واویلا ۲ در کنج قفس مولا (تو از نفس افتادی)2 در غربت ودر زندان(مولازچه جان دادی)2 ای نور چشمان آل مصطفی میگرید از غم داغ تو رضا زین غم و مصیبت آه و واویلا ۲ از بند غم و محنت(گردیده ای تو آزاد)2 آن پیکر تو مانده (بر روی پل بغداد)2 ای نور چشمان آل مصطفی میگرید از غم داغ تو رضا زین غم و مصیبت آه و واویلا ۲ از داغ غمت مولا (شدبزم عزا برپا)2 در جنت ودررضوان(خون گشته دل زهرا)2 ای نور چشمان آل مصطفی می گرید ازغم داغ تو رضا زین غم و مصیبت آه و واویلا ۲ وقتی که توجان دادی(داغ نبی تازه شد)2 آن پیکرمظلومت(تشییع جنازه شد)2 ای نور چشمان آل مصطفی می‌گرید از غم داغ تو رضا زین غم و مصیبت آه و واویلا ۲ آن پیکر تو بردند(بردوش همه یاران)2 جسم گل زهرا شد(پامال سم اسبان)2 ای نور چشمان آل مصطفی میگرید از غم داغ تو رضا زیر غم و مصیبت آه و واویلا ۲
بسم الله الرحمن الرحیم 😭 ♦ به سراشیبی گودال تو، خواهر آمد ازحرم ناله زنان سوی برادر آمد چه کندعمه سادات، جدایی سخت است این همه راه بیاید، تو نیایی سخت است یوسفم بودی و از آمدنت بی خبرم ساعتی هست که از پیرهنت بی خبرم آمدم برسره گودال، تودیدم رفتم با تن خسته و این قد خمیدم رفتم پی غارت همه جا دور و برت ریخته اند شمروخولی وسنان، روی سرت ریخته اند چقدر مردم این شهر به توبدکردند شمروخولی وسنان،راه مرا سدکردند ای برادربخدا مردم این شهربدند تونبودی ومرا،ضربه ی شلاق زدند پیش چشم توبر روی سرم سنگ زدند به خداوند روی بال و پرم سنگ زدند چادرم رامکشید،چونکه برا مردم معجرم روی سرم بود،که سیلی خوردم وای من شام کجا زینب بی یار كجا؟ وای من بام کجا کوچه و بازار کجا؟ گرمرا زجردهند بازحسین مال توام تو روی نیزه ای و،وای به دنبال توام گر زمانی به سوی کوفه ی ویران رفتم بی تو ای نیزه نشین میان زندان رفتم یاد دارم که حسین بس کس و عطشان شده ای درسراشیبی گودال تو عریان شده ای درسراشیبی گودال ،سرت گشت جدا زیرخنجرمیزنی، یوسف زینب ، دست وپا ناسزا بود حسین جان که بارت شده است در کنارت پسری بودکه غارت شده است او کجا نیزه کجا گودی گودال کجا؟ او کجا نعل کجا پیکر پامال کجا؟ وسط شام سری بر سر نی جا می کرد خواهرت گریه کنان برتو تماشا می کرد ✅
بسم الله الرحمن الرحیم 😭 شب_جمعه_شب_زیارتی_ارباب ♦ گودال بود و بی خبر تونیزه خوردی دیدم برادرپشت سرتونیزه خوردی دیدم ز پهلو یا کمر تونیزه خوردی دیدم که از چندین نفرتو نیزه خوردی آمدبه گودال وتنت را جستجو کرد با پا لگد زد پیکرت را پپشت و رو کرد آسیب دیده شانه ات ازنیزه شمر پژمرده شددردانه ات،ازنیزه شمر می سوخت جان خواهرت درکنج خیمه کس" همچوزینب این مصیبتها ندیده سر لوحه ی نجوای شبهایاحسین بود غم دیدی اما مشق غمهایاحسین بود گاهی سرت دنبال مرکب میکشیدند قران زبالای نی ات را میشنیدند دنبال تو اهل و عیالت می دویدند باريسماني زينب را می کشیدند زینب رسیده بر هواخواهیت آنجا آوای او می کرد همراهیت آنجا باهجرتو اهل وعیالت دل سپردند دیدم که ازشمروسنان شلاق خوردند در زیر دست و پای مرکبها دویدند همشیره ات را در اسارت میکشیدند دیدم شراب و وای از بزم‌ حرامی دیدم نگاه هیز نامردان شامی ✅
بسم الله الرحمن الرحیم 😭 ♦ دیدم به گودالی حسین، اما به یک سمت یک سوتنت باشد،سرت اینجا به یک سمت دیدم عبا ی تو میان راه افتاد دیدم تن تومی‌کشد خود را به یک سمت افتاده ای درشیب گودالی برادر پایین آمد ضربه از بالا به یک سمت یکباره از جا پا شد اما بر زمین خورد سرنیزه جسمت برد از آنجا به یک سمت گرگان صحرا یک به یک ،جسمت دریدند وقتی که چشمت بسته بود آقا به یک سمت زینب به دنبال حسینش رفت گودال بنشسته برگودال خون اما به یک سمت زینب دلش می‌خواست تا از پا نیفتد افتاد اما بین راه از پا به یک سمت ✅
بسم الله الرحمن الرحیم 😭 شب_جمعه_شب_زیارتی_ارباب # ❤️ ♦ افتاده دست مردک پستی سرت حسین خس خس فتاده دروسط حنجرت حسین درزیرخنجرش بدنت فحش میخورد مشتی زدو همه دهنت مُش میخورد نامرده پست موی سرت راکشیده است ملعون مست بال وپرت رابریده است کشتار چلچله چقَدرباب شدحسین ازسوزتشنگی جگرت آب شدحسین اینگونه پیش دیده ی من دست و پا مزن اینگونه چنگ بر روی این خاک ها مزن گریم برای وسعت دریای تشنه ات خواهر فدایی توو لب های تشنه ات آبی نبود درکف ودر نای تشنه ات عالم فدای آن لب عطشان و تشنه ات خونابه ی سر از دهنت ریخت یاحسین آلاله روی پیرهنت ریخت یاحسین دیدم که روی لعل لبت خیزران نشست دیدم حسین روی گلویت سنان نشست چکمه به روی پیکر تو بی امان زدند سر نیزه وحشیانه به روی دهان زدند جزخاک وخس دگر کفنت نیست تشنه لب بر جسم خویش پیرهنت نیست تشنه لب ✅
بسم الله الرحمن الرحیم 😭 ♦ ای دست وپا بریده دگر، دست و پا مزن اینگونه دست وپا وسط قتلگا مزن دیدم که نیزه ای به گلویت فرونشست درزیرچکمه، مادر خود را صدا مزن درزیرخنجری وشدی پاره پاره تن آتش به جان این جگر مبتلا مزن بر روی سینه ی تونشسته شمروسنان مردم زناله، ناله‌ی واغربتا مزن از شانه‌ی شکسته کمی هم کمک بگیر بر روی خواهش من دلخسته، پا مزن زینب کنارخیمه آتش گرفته‌است ملعون بیاحسین مرا بی هوا مزن قدری بنوش جرعه‌ی خون ازگلوی خود سیراب گشته ای ازخون،نوا مزن جسم تواز شراره‌ی غم آب گشته است باناله ات شرر به دل مبتلا مزن دیدم که شمربرده به غارت عبای تو حرف از عبای رفته به غارت شه ها مزن ✅
بسم الله الرحمن الرحیم 😭 ♦ دیدم به گودالی حسین، اما به یک سمت یک سوتنت باشد،سرت اینجا به یک سمت دیدم عبا ی تو میان راه افتاد دیدم تن تومی‌کشد خود را به یک سمت افتاده ای درشیب گودالی برادر پایین آمد ضربه از بالا به یک سمت یکباره از جا پا شد اما بر زمین خورد سرنیزه جسمت برد از آنجا به یک سمت گرگان صحرا یک به یک ،جسمت دریدند وقتی که چشمت بسته بود آقا به یک سمت زینب به دنبال حسینش رفت گودال بنشسته برگودال خون اما به یک سمت زینب دلش می‌خواست تا از پا نیفتد افتاد اما بین راه از پا به یک سمت ✅
بسم الله الرحمن الرحیم 😭 ♦ شب_جمعه_شب_زیارتی_ارباب بلندمرتبه شاهی چنان زمین خورده که ازاصابت نیزه،سرش شد آزرده بلندمرتبه شاهی،اسیرگرگان شد میان لشگری ازنیزه ، نیزه باران شد بلند مرتبه شاهی،گلوبریده شده خبررسیده به زینب،که قدخمیده شده بلند مرتبه شاهی،میان گودال است زفرط تشنگی وخستگی،چه بی حال است بلند مرتبه شاهی،به زیرخنجربود تنی میانه ی گودال نیزه،بی سربود بلند مرتبه شاهی،فتاده براین خاک اگرغلط نکنم پیکرش شده صدچاک بلند مرتبه شاهی زاسب افتاده اگر غلط نکنم،زیرنیزه جان داده هوا ز باد مخالف،چنین شده تیره سری بریده به سوی خیام شدخیره فضای کربوبلاببین،که قیرگون گردید زاسب حضرت معشوقه، واژگون گردید تن عزیزخداگشته غرقه درنیزه سرش به شام وبه کوفه نشسته برنیزه تنش به خاک وبه خون، تاب استقامت داشت به زیرنیزه دگر،کی جدال طاقت داشت ✅
بسم الله الرحمن الرحیم 😭 ♦ لشکری آمدو زدچکمه به روی دهنت وای من مُثله شده باسره نیزه ها تنت ذره ذره بدنت بود که افتادبه خاک خون شده از اثر ضربه ی چکمه دهنت جای سنگ وورم چکمه به پیشانی توست دست وپایت بشکست و شده غارت بدنت وسط معرکه ای نیزه به قلبت زده اند سر فرصت شده مُثله همه اعضای تنت مردک پست به گودال تو راکردشکار چه بهم ریخته شد گوشه ی میدان بدنت چشم تو تار شده ونیزه تنت ریخت بهم چه بگویم بخدارفت به یغمابدنت یک عبا داشتی ورفت به غارت چکنم زینبت آمده از ره که ببیند بدنت تاب دیدارتن مُثله ی تو درمانیست بوریایی که رسیده گشته برادرکفنت حضرت شاه تنت راچه بهم ریخته اند وای من خورده بهم باسره نیزه بدنت ✅
بسم الله الرحمن الرحیم 😭 ♦ درپیش چشم خواهرت درهم شدی تو با زخم‌های پیکرت درهم شدی تو وقتی که گیر افتاد بین تیر و نیزه افتاد تا بال و پرت درهم شدی تو خیلی دلت می‌خواست باشی درکنارم با حسرت چشم تر ت درهم شدی تو در قحطیِ آب اصغرت را دادی از دست پیش نگاه مادر ت درهم شدی تو آرامش اهل حرم رفتی توازدست با آهِ سرد آخر ت درهم شدی تو شمروسنان وخولی اینجا شیرگشتند بانیزه ها وخنجرت درهم شدی تو تو که تمام عمر اشکم را ندیدی اصلا نمی‌شد باورت درهم شدی تو از خیمه‌گه تا قتلگه خیلی دویدم وقتی رسیدم در بر ت درهم شدی تو زینب پس از تو پیش چشمان ونگاهت بوسدبرادرحنجر ت درهم شدی تو جسم شریفت را به تیرِ کینه بستند با حالت چون مضطر ت درهم شدی تو دیدم سرت رابین گودالی بریدند با آه آهِ خواهر ت درهم شدی تو ✅
بسم الله الرحمن الرحیم 😭 ♦ بین گودال تنش بود که ذبحش کردند زیرچکمه بدنش بودکه ذبحش کردند ساربان درپی انگشتری،انگشت برید گندم ری ثمنش بود که ذبحش کردند هرکسی آمده چیزی ببرداما شمر درپی پیرهنش بود که ذبحش کردند زنده زنده زتنش شمر،سرت کردجدا غرق خون کل تنش بود که ذبحش کردند وای از واعطشا گفتن،او درگودال ناله ی دلشکنش بود که ذبحش کردند بین گودال به لب ذکر مناجاتش بود نیمه کاره سخنش بود که ذبحش کردند برسره سینه ی او شمربه خنجرآمد قطعه قطعه بدنش بود که ذبحش کردند مادرت فاطمه آمد و لی باقده خم اولین سینه زنش بود که ذبحش کردند روی خاک است غریبانه تن سلطانی بوریایی کفنش بود که ذبحش کردند ✅