ای خوش آن روزی که ما، در خانه مادر داشتیم
دیده از دیدار رخشارش، منور داشتیم
هر کسی جسم عزیزش روز بر دارد، ولی
ما که جسم مادر خود را به شب برداشتیم!
کاش آن روزی که مادر گفت: پهلویم شکست!
ما دم در، حق حفظ جان مادر داشتیم
کاش آن روزی که تنها مادر ما را زدند
ما یکی را در میان کوچه، یاور داشتیم!
کاش محسن را نمیکشتند، تا ما غنچه یی
یادگار از آن گل رعنای پرپر داشتیم!
کاش آن ساعت که دانستیم بی مادر شدیم
جای آغوشش به خاک تیره، بستر داشتیم!
این در و دیوار میگرید به حال ما، که ما
مادری بشکسته پهلو پشت این در داشتیم!
#بعد_از_شهادت
من آن بی بال و پر مرغم که تو بال و پرم بودی
دگر تنهای تنهایم تو تنها یاورم بودی
یگانه تکیه گاه من شهید بی پناه من
امید من پناه من نه تنها همسرم بودی
زپا افتاده ام ای هست و بود رفته از دستم
که بعد از مصطفی تنها تو رکن دیگرم بودی
گل من تا ابد از باغبانت می کشم خجلت
که پامال خزان در پیش چشمان ترم بودی
تمام شهر با من دشمن و من یک تنه تنها
نه همسنگر خدا داند تو تنها سنگرم بودی
هر آنکس داشت با من دشمنی دیدم تو را می زد
قتیل انتقام جنگ بدر و خیبرم بودی
سرآپا درد بودی پیش چشم من ننالیدی
#بعد_از_شهادت
اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل الفرجهم
غزل مصیبت بعد ازشهادت حضرت زهرا سلام الله علیها
درخانه یِ من زجر کشیدی بی بی
از زندگی ات خـیر ندیدی بی بی
بیمـار شدی و از درو همسایه
دربستر خود طعنه شنیدی بی بی
پشت درخانه ام چه آمد سر تو
دنبال ولی تو می خزیدی بی بی
دستت به کمربند علی خورد گره
ای کاش به من نمی رسیدی بی بی
دست تورسیده وغلافـی آمد
درکوچه ی غمها چه کشیدی بی بی
بی تو نفس هم نفست تنگ شده
از همدم خود زود بریدی بی بی
دیدار من و تو به قیامت که ....نه
گودال ...گلو... نیزه ...پلیدی ...بی بی
خنجر ...پسِ سر ...آتش و مو ومعجر
با روضه ...تو ندبه آفـریدی بی بی
#فاطمیه
#حسین_ایمانی
بسم االله الرحمن الرحیم
#فاطمیه
شب سوم
داغت مرا همین دوشبه پیر کرده است
دیدی عبا به پایِ علی گیر کرده است
دیدی چقدر رویِ زمین خورد مرتضی
دیدی چگونه جسمِ تو را بُرد مرتضی
دیدی چگونه جان خودش را به خاک کرد
دیشب علی توان خودش را به خاک کرد
خانه خراب خانه تکانی نمیکند
کاری به غیرِ فاتحه خوانی نمیکند
قبرت مرا دوباره زمینگیر کرده است
داغت مرا همین دوشبه پیر کرده است
نامحرمان که باز کنارِ تو آمدند
دیدم برای نبشِ مزارِ تو آمدند
با ذوالفقار همدم دردم علی رسید
با دستمال زرد نبردم علی رسید
گفتند او دوباره که برگشت دررَوید
شیرخدا به معرکه برگشت دررَوید
تا آمدم مقابلِ من هیچکس نبود
اینبار هم مقابلِ من هیچکس نبود
اما به جانِ فاطمه دیگر چه فایده
حیدر شدهاست حیدرِ خیبر چه فایده
رویم چقدر بعد تو تغییر کرده است
داغت مرا همین دوشبه پیر کرده است
جایِ طناب مانده بر این دست وایِ من
دستم چگونه چشم تو را بست وایِ من
دَرهَم شکسته آه عزیزم حلال کن
پشتم شکسته آه عزیزم حلال کن
دیدی که خانوادهی من را نظر زدند
این زندگیِ سادهی من را نظر زدند
توآمدی به خانهی من حیف شد خراب
گرمیِ آشیانهی من حیف شد خراب
یک خانه داشتم که همان قتلگاه شد
شرمندهام که گوشهی چشمت سیاه شد
بینِ یتیمهات علی گیر کرده است
داغت مرا همین دوشبه پیر کرده است
من ماندم و سکوتِ حسن آهِ زینبت
بغض حسین اشکِ شبانگاهِ زینبت
چادر نماز و معجر آتش گرفتهای
دیوارِ خونی و در آتش گرفتهای
گفتی حسین و حرفِ گلو را به زینبت
من آمدم سپردهام او را به زینبت
راحت بخواب آب کنارِ حسین هست
زینب نرفته خواب کنارِ حسین هست
پیشِ حسین دخترت از حال میرود
با نیزهدار تا تَهِ گودال میرود
صبح آمدهاست و علی دیر کرده است
داغت مرا همین دوشبه پیر کرده است
(حسن لطفی
هدایت شده از کانال متن روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
4_6021801954403945013.mp3
4.3M
خادم اهل بیت 🌺:
✅ شب از نیمه شب که...
▶️ #زمینه
💢 به مناسبت سالگردشهادت سردارسلیمانی
🎤 با نوای کربلایی مجتبی رمضانی
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
هدایت شده از کانال متن روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
خادم اهل بیت 🌺:
✅ شب از نیمه شب که ...
▶️ سبک #زمینه
💢 مراسم عزاداری حضرت زهرا ۱۳۹۹/۱۰/۱۳
✴️ کانال اشعار کربلایی مجتبی رمضانی
🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸
شب از نیمه شب که رد میشه
دلم میگیره یه سالیه
هنوزم باور نمیکنم
زمین دستش از تو خالیه
تو دست از دنیا کشیدی و
یه عکس از تو یادگاری شد
تا شیشه عطر تو شکست
زمستون ما بهاری شد
تو حالا بیشتر کنار ما حس میشی
که لبریزه عطر یاس و نرگس میشی
تو زنده تر از همیشه ای میدونیم
که همشنین حبیب و عابس میشی
کنار مایی انگار تو سختی روزگار
ما پای این پرچمیم خیال راحت سردار
" خیالت راحت سردار "
سلام ای سردار سربلند
سلام ای سرباز سرفراز
سلام ای از ابتدا شهید
سلام ای مرد حماسه ساز
دعا کن تا آخرین نفس
در این جبهه بندگی کنیم
دعا کن ما هم شبیه تو
شهیدانه زندگی کنیم
برای دنیا تو عشقُ معنا کردی
برا این ملت یل و دلاور مردی
تو هم از خیل سپاه مهدی هستی
یه روز همراه شهیدا برمیگردی
نگو تنهایی سردار، تو فخر مایی سردار
سحر بوده که رفتی، سحر میآیی سردار
" سحر میآیی سردار "
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
خاکستر این لانه اصلا دیدنی نیست
آتش در این کاشانه اصلا دیدنی نیست
در پیش چشمان ترِ یک شمع خاموش
افتادن پروانه اصلا دیدنی نیست
وا میشد این در رو به اقیانوس و امروز
پشت در این خانه اصلا دیدنی نیست
دستان ساقی بسته و ساغر شکسته
خون بر درِ میخانه اصلا دیدنی نیست
وقتی بیفتد چادر خاکی، خدایا!
هم از سر و هم شانه اصلا دیدنی نیست
بر صورت معصوم یک زن جای یک دست
یک دست نامردانه اصلا دیدنی نیست
باور کنید افتادن یک مرغ زخمی
بین چهل دیوانه اصلا دیدنی نیست
«من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم…»
نه رفتن جانانه اصلا دیدنی نیست
قاسم صرافان
سهم گلوی حسین
رفتی میان غصه مرا جا گذاشتی
ما را در اوج غم تک و تنهاگذاشتی
برداشتی تو بار خودت را ز بستر و
آن را به روی شانه بابا گذاشتی
یادم نمی رود بخدا لحظه ای که تو
با یا علی به آتش در پا گذاشتی
مادر لباس محسن خود را نبرده ای
آن را به زیر بالش خود جا گذاشتی
این یادگاری ات جگرم را کباب کرد
دربین شانه موی خودت را گذاشتی
گفتم که چار ساله کجا مادری کجا
این کار را برای اماگذاشتی
آن بوسه ای که سهم گلوی حسین بود
آخربرای زینب کبری گذاشتی
مهدی نظری
#بعد_از_شهادت
تنهاست مولایم علی، یاور ندارد
بی بال و پر مانده است حیدر، پر ندارد
زهرا که رفته، زینبش مادر ندارد
مولاست با طفلان بی حال و پریشان
مولاست با یک قبر مخفی، چشم گریان
دائم کنار بستر خالی نشسته
چشمان بارانی خود را باز بسته
هی روضه می خواند به یاد دست بسته
با خاطرات کوچه پهلویش شکسته
با چادر خاکی که بر روی سرش داشت
زینب دوباره رنگ و بوی مادرش داشت
حق علی را هیچ کس باور ندارد
مولای عالم مانده و لشکر ندارد
این خانه دیگر دست نان آور ندارد
«دیگر حسین بن علی مادر ندارد»
پروانه ای که پهلویش را در گرفته
حالا از این خانه شبانه پر گرفته
شب ها کنار قبر زهرای جوانش
می سوخت از داغ جوان قد کمانش
وقتی رمق می رفت او از زانوانش
سر باز می کرد او تمام سوزِ جانش:
زهرا چرا از حیدر خود رو گرفتی
دیدم که دستت را روی پهلو گرفتی
با من نگفتی غصه ی غصب فدک را
با من نگفتی ضربه ی سخت کتک را
شب ها حسن می خوابد اما با تب آخر
در خواب می گوید: نزن سیلی به مادر
بر خیز زهرا، بهر زینب مادری کن
زهرا، حسین تشنه لب را یاوری کن
برخیز تا این خانه را از نو بسازم
برگرد تا کاشانه را نو بسازم
کج می کنم بانو سرِ مسمارها را
خود در میارم سنگِ این دیوارها را
دیگر توان دیدنِ ماتم ندارم
لولای در را رو به کوچه می گذارم
انگار وقت رفتنم نزدیک گشته
دنیا دوباره تیره و تاریک گشته
نه سال بودی بهر تو کاری نکردم
زهرا حلالم کن که باید بازگردم
زهرا گمانم غرق تب بیدار گشته
حالا حسینم تشنه لب بیدار گشته
وحید محمدی
#بعد_از_شهادت
باور نداشت زينب كبري كه مادرش
رفته است وجاي خالي او در برابرش
چادر نماز فاطمه لالايي شبش
دستان پر ز مهر علي بالش سرش
چشمان پرستاره ي زينب به در هنوز
يادي كند زمادر و محسن برادرش
هرنيمه شب به كنج دلش روضه ميگرفت
باخاطرات كوچه و سيلي و مادرش
وقتي دلش بهانه ي مادر گرفته است
چادرنماز مادر خود را كند سرش
مادركبوترانه پريده به آسمان
بابا دلش گرفته براي كبوترش
محمدجواد قدرتي
#بعد_از_شهادت
4_5898003701099924214.mp3
3.55M
آبرویم فاطمه ای آرزویم فاطمه
ازسر شب تاسحر پیوسته گویم فاطمه
ای طبیبم فاطمه بی توغریبم فاطمه
تاسحر دم ناله امن یجیببم فاطمیه
ای بهارم فاطمه باغ وبهارم فاطمه
ناله پیوسته کنم یافاطمه یافاطمه
مادر ای مادر.....
هست وبودم فاطمه یاس کبودم فاطمه
رفتی وآتش زدی شمع وجودم فاطمه
ای بهارم فاطمه بردی قرارم فاطمه
برسر زانوی خود سر میگذرارم فاطمه
تارپودم فاطمه سِر وجودم فاطمه
آتشی برقلب خود تکرار دارم فاطمه
ذوالفقارم فاطمه داروندارم فاطمه
ازسر شب تا سحر پیوسته گویم فاطمه
مادر مادر.......
#واحد