🏴سبک زمزمه و واحد سنگین روضه ای سوزناک اربعین حسینی علیه السلام زبانحال
#زمزمه_اربعین_حسینی_ع
#واحد_اربعین_حسینی_ع
#چهل_روزم
🏴بند اول
چهل روزم با غمت سر شد
که خواهرت زار و مضطر شد
تو رفتی و روز به روز زینب
خبر داری بی تو پیرتر شد
تورو چهل روز،ندید و پیر شد
رنج اسارت،کشید و پیر شد
زخم زبون ها،شنید و پیر شد
دنبال راست،دوید و پیر شد
به اربعینت،رسید و پیر شد
(سر مزارت،رسید و پیر شد)
بعد چهل روز،قدش خمیده
بیا به استقبالش،خسته رسیده
داداش حسینم...
🏴بند دوم
پاشو بگم که کجا بودم
پاشو بگم با کیا بودم
خبر داری که چهل منزل
با یه عده بی حیا بودم
بعد تو رفتم،با شمر خونخوار
خبر داری که،مُردم هزار بار
با دسته بسته،رفتم تو بازار
من چی بگم از،خنده ی اغیار
دادن منو با،کعب نی آزار
(خبر داری که،مُردم هزار بار)
بعد چهل روز،رنج و بلاها
سر مزارت از سفر،برگشتم حالا
داداش حسینم...
🏴بند سوم
پاشو ببین که زمینگیرم
که دشمنت کرده تحقیرم
پاشو بکش دست روی قلبم
که دارم از غصه میمیرم
پاشو عزیزم،دورت بگردم
تویی تو تنها،تسکینِ دردم
شبیه پاییز،خزون و زردم
اگه نبودی،که زود میمردم
امانتات رو،برات آوردم
اما یکیش رو،من نیاوردم
سه ساله ی تو،تو بین را موند
نشد بیارمش ببخش،خرابه جا موند
داداش حسینم...
🙏التماس دعای خیر
✍♩کربلایی امیرحسین سلطانی
🏴سبک نوحه زمینه یا واحد سنگین اربعین حسینی علیه السلام زبانحال جابر ابن عبدالله انصاری (ره)
#نوحه_اربعین_حسینی_ع
#زمینه_اربعین_حسینی_ع
#واحد_اربعین_حسینی_ع
#سلام_از_جابر
🏴بند اول
سلام از جابر به تو ای شاه۲
نداری سر در بدن صد آه۲
کفن داری_نمیدانم
برایت چاک_گریبانم
مزارت شد_قبله ی جانم
حبیبی مولا_حسین جانم۲
منم آن اولین زائر
که شد در اربعین زائر
منم جابر منم جابر
به عرش روی زمین زائر
حبیبی مولا_حسین جانم
🏴بند دوم
سلام از جابر به تو مظلوم۲
دلم از داغت شده مغموم۲
ببین حاله_خرابم را
دله از خون_کبابم را
سر تو از_پیکرت دور است
نمیدهی پس_جوابم را
نصیبم شد دل غمبار
سلام ای حضرت دلدار
منم جابر منم جابر
که آمدم با دو چشم تار
حبیبی مولا_حسین جانم
🏴بند سوم
سلام از جابر به تو عطشان۲
به آن پیکر که شده عریان۲
کفن داری_نمیدانم
تو آوردی_به لب جانم
شنیدم که_از سم اسبان
شدی تو پاره_پاره جانانم
سرم روی مزار تو
دهم جان در کنار تو
منم جابر منم جابر
که شد قلبم بیقرار تو
حبیبی مولا_حسین جانم
🙏التماس دعای خیر
✍️🎵کربلایی امیرحسین سلطانی
زمزمه روضه ی اربعین
زبان حال حضرت زینب سلام الله علیها
بمونه داداش، حکایت شام
یه شهر ما رو سنگ می زدن از روی هر بام
میون ازدحام و شلوغی
نمی دونی چی اومد به روزم
میخندیدن به وضع لباسام
هنوز دارم از این درد می سوزم
بعد تو دیگه بریدم
یه روز خوشم ندیدم
شدم مثل پیرزن ها
من یه مادر شهیدم
بمونه داداش، قصه بازار
شکر خدا حال منو ندید علمدار
تا بچه ها شنیدن کجائیم
دیدم داره سکینه می لرزه
یه لحظه تو شلوغی زمین خورد
یه عمر به من گذشت اون یه لحظه
دختر علی و بازار
کشتن منو بین انظار
از اذون صبح تا مغرب
بردن ما رو بین اشرار
بمونه داداش، حرف خرابه
خدا می دونه فکرشم برام عذابه
از اون شب و خرابه، عزیزم
دیگه توو دست و پاهام رمق نیست
حق داش رقیه دق کرد همونجا
جای سرت تنور و طبق نیست
پیرهنت رو پس گرفتم
با اینکه توون نداشتم
ربابو آوردم اما...
دخترت رو جا گذاشتم
۲۲ شهریور ۱۴٠۱
#اربعین
#زمزمه_اربعین
🏴سبک واحد سنگین اربعین حسینی علیه السلام زبانحال
#واحد_اربعین_حسینی_ع
#فراق_تو
🏴بند اول
فراق تو،یک اربعین،زد آتشم یارم
خیزو نگر،ای بی قرین،آه شرربارم
بودم میان،عده ای،نامحرم و نامرد
مرا نگاه،شومشان،پیر و زمینگیر کرد
یک اربعین غم دیدم و
آشفته و پژمرده ام
یک اربعین زخم زبان
شنیده ام افسرده ام
《برادرم مظلوم حسین》
🏴بند دوم
رخت اسارت،بر تنم،بعد تو پوشیدم
به احتزازه،پرچمه،سرخ تو کوشیدم
منزل به منزل،رفتم و،با خطبه جوشیدم
در مجلس،ابن زیاد،رفتم خروشیدم
یک اربعین با رأس تو
صحرا به صحرا رفته ام
یک اربعین ای نازنین
همراهه اعدا رفته ام
《برادرم مظلوم حسین》
🏴بند سوم
مرا دگر،در پیکرم،تاب و توانی نیست
این زینبت،دیگر همان،زینب که دانی نیست
از قامتم،گویم تو را،یا از سر و مویم
دیگر تو نشناسی مرا،سر بسته میگویم
گویم به تو از شامیان
آن مردمان بی حیا
گویم به تو از مجلسِ
حرام دشمن خدا
《برادرم مظلوم حسین》
🙏التماس دعای خیر
✍️🎵کربلایی امیرحسین سلطانی
🏴سبک شور اربعین سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام
#شور_اربعین_حسینی_ع
#واویلا_دلها_حزین
🏴بند اول
واویلا دلها حزین،واویلا شد اربعین
میاد از کرب و بلا،ندای هل من معین
لک لبیک حسین،میگن تموم زائرا
لک لبیک حسین،ذکر لب جامونده ها
لک لبیک حسین،پر زده دل تا کربلا
اگر که جاموندم حسین
دلم رو پر میدم حرم
با یه سلام کافیه که
منم بگم یه زائرم
《السلام علیک،یا اباعبدالله》
🏴بند دوم
واویلا یک کاروون،اومد از شام ویرون
کربلا اومد زینب،قدکمون مو پریشون
پاشو داداش حسین،خسته رسیدم از سفر
پاشو داداش حسین،ببین که میزنم به سر
پاشو داداش حسین،خواهر و با خودت ببر
تو این چهل روز که گذشت
برام نذاشتن حرمتی
پاشو ببین صورتم و
داداش حسین غیرتی
《ای وای امون از،دل زینب کبری》
🏴بند سوم
واویلا از شام غم،واویلا از نامحرم
کربلا اومد زینب،اما با قامتی خم
پاشو داداش حسین،پاشو سایه ی سرم
پاشو داداش حسین،آخه من یه خواهرم
پاشو داداش حسین،ببین کبوده پیکرم
ببین که خسته اومدم
از حال خواهرت بپرس
ولی داداش از دخترت
رقیه خواهشا نپرس
《ای وای امون از،دل زینب کبری》
🙏التماس دعای خیر
✍️🎵کربلایی امیرحسین سلطانی
هدایت شده از سبک و شعر کربلایی سعید صادقی
321.3K
هدایت شده از سبک و شعر کربلایی سعید صادقی
▪️زمزمه/ واحد اربعین▪️
ای برادر شهیدم هر جوری که بود رسیدم
شده زینبت دوباره
کربلائی کربلائی
موقع زیارت اومد زینب از اسارت اومد
بارون از چشام میباره
پس کجایی پس کجایی
پاشو ای گلو بریده
پاشو مهمونت رسیده
یااخا ای باوفا شد
این چهل روزه چهل سال
خسته ام پربسته ام
چطور بازم بیام تو گودال
آه چشمام دیگه وانمیشه
دیگه پا نمیشه پای خواهر
آه خسته از محن شده ام
پیرزن شده ام ای برادر
کنار خاکت عزیزم چه خاکی بسر بریزم
جون نداره دست و بالم
ای برادر ای برادر
تنم و لاله گرفته صدام از ناله گرفته
خیلی آهسته مینالم
ای برادر ای برادر
یادته مقتل و دیدم
از تنت نیزه کشیدم
با شتاب دنبال آب
رفتم به هر طرف برادر
از جفا واویلتا
آبت دادن با نوک خنجر
آه وقتی ناله ها میزدی
دست و پا میزدی آه کشیدم
آه باسر سوی تو اومدم
رو سرم میزدم آه کشیدم
با رباب و با سکینه چطوری برم برم مدینه
آسمون روی سر من
شده آوار شده آوار
با همین چند تا گل یاس میزنم یه سر بزنم به عباس
وقت درد و دل رسیده
باعلمدار باعلمدار
باز میخوام پیشش بشینم
قبرش و میخوام ببینم
بعد از اون فصل خزون
اومد سراغ ما بهار رفت
شد حرم دریای غم
از صورتم نقاب کنار رفت
آه پیش دیده های رباب
روضه خون شده آب وای برادر
آه رو دست مشک پاره داره
سر بخاک میزاره وای برادر
هدایت شده از سبک و شعر کربلایی سعید صادقی
▪️نوحه اربعین حسینی▪️
برادر جان آمده از سفر زینب
نشسته بر قبر تو خون جگر زینب
زجا خیز ای جانانم
کتک خورده مهمانم
کنار تو حیرانم
واویلا واویلا
رمق دیگر رفته از زانوی خواهر
حکایتها دارد این گیسوی خواهر
سپیده زد بر مویم
لگد خورده پهلویم
رَدِ ناخن بر رویم
واویلا واویلا
خدا داند از این غم بر خود لرزیدم
عقیقت را در دست ساربان دیدم
پیِ رأست ای جانا
شدم راهی در صحرا
به همراه قاتل ها
واویلا واویلا
خجالت از روی تو دارم ای دلبر
به ویرانه جامانده دُردانه دختر
به جان من آذر زد
به گریه هی برسر زد
کنار تو پرپر زد
واویلا واویلا
هدایت شده از سبک و شعر کربلایی سعید صادقی
180.8K
.
«فرصت مشارکت تا شب اربعین»
میزان مشارکت تا این لحظه:
۶ هزار آب معدنی لیوانی
تقبل الله🤲
🌐 شماره کارت:
➠
6273817010150831↜به نام گروه جهادی بابُ الحَرَم 🆔 @babolharam_net 🖥 www.babolharam.net
#امام_حسین
#شب_جمعه_شب_زیارتی_ارباب
عکس امشب که خوش احوال تو را می بینم
عصر فردا ته گودال تو را می بینم
آمدم تا که دلی سیر کنارت باشم
شانه بر مو بزنی، آینه دارت باشم
چقدَر پیر شدی!؟ از حسنم پیر تری!
از من خسته به والله! زمین گیر تری!
مادرم بود که آگاه ز تقدیرم کرد
من اگر پیر شدم، پیری تو پیرم کرد
عصر فردا به دل مضطر من رحمی کن
ته گودال به چشم تر من رحمی کن
من ببینم که تو بی پیرهَنی می میرم
تکیه بر نیزه ی غربت بزنی، می میرم
آه از سینه ی پر خون بکِشی می میرم
از دهان نیزه ای بیرون بکشی، می میرم
سر گودال من از هول و ولا خواهم مرد
زود تر از تو در این کرب و بلا خواهم مرد
پنجه ی کینه به مویت برسد من چه کنم!؟
نیزه ای زیر گلویت برسد من چه کنم!
بوسه ی فاطمه بر حنجر تو می بینم
خنجری کُند به پشت سر تو می بینم
بین گودال و حرم، عطر فروشم فردا
تن عریان تو را با چه بپوشم فردا!؟
چادرم هست، ولی همسفرم شک دارم!
تا دم عصر بماند به سرم، شک دارم!
مُردم از غم، بروم فکر اسیری باشم
قبل از آن، فکر مهیّای حصیری باشم
وحید قاسمی
@babollharam
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
#امام_زمان_عج
#اربعین_حسینی
باز هم اربعین رسیده بیا
باز هم از تو بیخبر ماندم
عاشقانت زیارتت کردند
من ولی باز پشت در ماندم
روز و شب غبطه میخورم آقا
به کسانی که با تو مأنوسند
عاشق و بیقرار و بیتابند
دست و پای تو را که میبوسند
دیدن تو به من نمیآید
تو کجا و نگاه هر جایی
من اگر آنچه خواستی باشم
تو سراغم به خواب میآیی؟
نکند عاق کردهای من را
نکند صبرتان سر آمده است
گر عتابم کنید حق دارید
هر گناهی ز من بر آمده است
خواستم تا ببینمت در خواب
به نگاهم اجازه داده نشد
خواستم تا به کربلا بروم
با رفیقان خود پیاده، نشد!
بین آن کاروان و جمعیت
چه کسی با تو همقدم شده است؟
خوش به حال کسی که با گریه
با شما راهی حرم شده است
در حرم روضهخوان خودت هستی
روضهی کاروان جان بر لب
بین روضه بلند میگویی:
به فدای تو عمهجان زینب...
تا رسیدند در دو راهی عشق
ساربان گفت که کجا برویم؟
پاسخی آمد از حریم حسین
همه گفتند کربلا برویم
تا رسیدند لحظهای ماندند
در سکوتی که چهرهها شد مات
زد به سینه غریب بیکفنم
باز شد بغض عمهی سادات
به زمین خورد از سر محمل
تیر غمها به قلب بانو رفت
با ادب نیت زیارت کرد
سوی یارش به روی زانو رفت
خواست تا درد دل کند اما
مگر این گریهها امان میداد
یک نگاهی به دور خود انداخت
سر خود را فقط تکان میداد
السلام علیک یا مظلوم
السلام علیک یا عطشان
السلام علیک یا بن علی
السلام علیک یا عریان
ای برادر نمیبرم از یاد
که چگونه به خاک افتادی
زیر گرمای آفتاب آن روز
با لب تشنه، خسته، جان دادی
ای برادر نرفته از نظرم
اکبرت را که ارباً اربا شد
بعد عباس میر لشکر تو
پای دشمن به خیمهها وا شد
به خدا ای عزیز لبتشنه
داغ یک قطره آب کشته مرا
بین این گریههای اهل حرم
گریههای رباب کشته مرا
غرق گریه رباب میگوید
که دل پاره پاره را بردند
با سهشعبه به روی دست پدر
طفلک شیرخواره را بردند
پسرم با خیال تو هر شب
دست بر سینه میفشارم من
گرچه ماندم خجالتت آنروز
ولی امروز شیر دارم من
گریه را کم کنید دخترها
کمی آرام اصغرم خواب است
گل نازم علی علی لا لا
مادرت چهل شب است بیتاب است
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
#امام_زمان_عجل_الله_تعالی_فرجه_شریف
#اربعین_حسینی
صاحب عزای خون خدا صاحب الزمان
دردآشنای صبح و مسا صاحب الزمان
این روزها شبیه اسیران نینوا
داری هوای مهد بلا صاحب الزمان
پای پیاده با عَلَمی روی دوش خود
راهی شدی به کرب وبلا صاحب الزمان
خاک ِمسیر، گِل شده از اشک چشم تو
داری همیشه سوز و نوا صاحب الزمان
موکب به موکب از ته دل آه می کشی
با یاد درد فاطمه ها صاحب الزمان
لب تشنه و گرسنه در این راه رفته اند
خسته بدون آب و غذا صاحب الزمان
از خار و زخم پای رقیّه کنی تو یاد
با تاول نشسته به پا صاحب الزمان
با دیدن نی و علم و پرچم و کتل
هستی به یاد رأس جدا صاحب الزمان
هرجا طناب ،دیده ای از خاطرت گذشت
بستند دست جدّ تو را صاحب الزمان
خسته و دل شکسته اگر می رسی به طف
زینب رسیده با قد ِ تا صاحب الزمان
یک اربعین گذشته و هرگز نرفته است
از خاطرش زمین جفا صاحب الزمان
چل روز پیش رأس حسینش مقابلش
از تن جدا شده ز قفا صاحب الزمان
رفته میان مقتل و دیده به جسم او
زخم سنان و سنگ و عصا صاحب الزمان
چل روز پیش دیده تنش را میان بغض
در زیر نعل تازه رها صاحب الزمان
#علی_مهدوی_نسب عبدالمحسن
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
#امام_حسین_علیه_السلام
#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#اربعین
#غزل
از اربعین جا ماندم اما از نگاهت نه
از کاروان جا ماندم اما از سپاهت نه
حالا که بین زائرانت نیستم ، آیا
بیرون شدم از سایه ی مهر و پناهت؟ نه
نوکر در این خانه باشد آبرو دارد
فرق است بین رو سفید و رو سیاهت؟ نه
نام مرا بنویس بین اربعینی ها
من دل به راهت دادم آقا پا به راهت نه
امسال نذر دخترت بودم که جاماندم
من با رقیه جان تو دارم شباهت! نه
.
.
.
ام ابیهای حسین ، ای وارث زهرا
اشک است سهم چشم های بی گناهت؟ نه
دندان شکسته ، گوش پاره ، چشم های تار
یک جای سالم مانده روی ، روی ماهت؟ نه
اشک تمام زائران کربلا هرگز
آیا برابر میشود با سوز آهت؟ نه
من مثل تو جا ماندم اما خوب میدانم
از اربعین جا ماندم اما از نگاهت نه
#احمد_ایرانی_نسب
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
🏴#امام_زمان_عج
🏴#اربعین_حسینی
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
بر پای خسته میدهد تاب و توان تا کربلا
موکب به موکب میرود با زائران تا کربلا
با گریه حسرت میخورم بر آنکه هر سال اربعین
شد همقدم با حضرتِ صاحب-زمان(عج) تا کربلا
بر پرچم سبزش نوشته یا لَثارات الحُسین(ع)
چون از عمو عباس ِ(ع) خود دارد نشان تا کربلا
یاد علی اکبر(ع) می افتد تا که می بیند جوان
بیتاب؛ گریه میکند با هر اذان تا کربلا
تا بر گلوی طفل شش ماهه می افتد چشم او
با اشک؛ خیره میشود بر آسمان تا کربلا
یادِ رقیه(س)، یادِ آن دردانۂ بی آب و نان
بر دست های کودکان داده ست نان تا کربلا
هر لحظه یادِ شام حالش میشود آشوب تر
از داغ عمّه زینبش(س) شد روضه خوان تا کربلا
از داغ تلّ و مقتل و گودال دارد میرود-
غرق عطش با هروله بر سر زنان تا کربلا
بر خاک می نشیند و می خوانَد از خدّالتریب
با هر فرازِ «ناحیه» داده ست جان تا کربلا!
✍شاعر :مرضیه عاطفی
🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
🏴#اربعین_حسینی
🏴#امام_زمان_عج
🏴#جامانده
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
چه شد عزیز دلم بینمان فراق افتاد ...
و آن چه را که نمی باید اتفاق افتاد ...
چقدرغنچه نرگس که یک به یک پژمرد
چقدر میخـک و مـریم ، کـف اتاق افتاد
نیامدی و رسید "اربــعین" و جا ماندم
دلم هـوای تو کرد و دوباره طاق افتاد
میان مـا و نجـف ، راه سبـز ِ مشـّایه
پیاده رفتن ِ تا ، "کــربلا" فراق افتاد
شب زیارتـی ِ جـدّتان ، هـمین هـفته
اگـر گـذار شمــا ، در ره عــراق افتـاد ...
تورا به عّمه سه ساله ، که از پدر جا ماند
تورا به صورت ماهش که در محاق افتاد
همین که اذن دخول از لب تو جاری شد
همینکه چشم قشنگت بر آن رواق افتاد...
بخوان "زیـارت عـشق" و سلام ما برسان
بگو که این دل عاشـق به اشتیـاق افتاد
✍روح الله قناعتیان
🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم