#ولادت_حضرت_صاحب_الزمان_عج
#نیمه_شعبان
آئینِ رونمائیِ آئینه میرسد
یکجا، چارده شبِ آدینه می رسد
قرآن به سر گرفتن و احیا شدن خوش است
وقت سحر، که وعده ی دیرینه میرسد
موعود را بخوان و بمان در رکاب یار
مرهم به زخم حنجره و سینه میرسد
روز بُروز عقده گشایی رسیده است
پایانِ دورِ سفسطه و کینه میرسد
یک قبضه ذوالفقار، برون آمد از نیام
دارد صحیفه از دلِ گنجینه میرسد
دار و ندار فاطمه، دیده گشوده است
یوسف ز چاهِ غیبتِ دیرینه میرسد
هیبت علی، تجلّیِ رفتار، احمدی
گفتار سرمدی و مرامش محمدی
حرفی برای گفتن اگر هست، رو کنیم
دل را تهی ز غیر، به دیدارِ او کنیم
دست از علایقی که شده قیدِ دست و پا
بردار و قصدِ یاریِ او مو به مو کنیم
روزِ ظهور، روز حساب و کتاب نیست
این روزها رَواست که با خون وضو کنیم
نزدیکِ روزِ آمدنِ یار میشویم
فکری برای ماندنِ این آبرو کنیم
وقتِ تهاجم است، تو نشنیده ای مگر؟
باید هجوم و حمله، به سوی عدو کنیم
پس دست روی دست نباید گذاشت، چون
شاید دفاع،،، بعدِ هجومی مگو کنیم!
هر اُمتی بخواب روَد، زیرِ پا شود
باید گذشته، عبرتِ دورانِ ما شود
حَیَّ عَلَی الجهاد! که غفلت مُجاز نیست
دیگر برای بی خبری ها جواز نیست
تنها بصیرت است که بر دادِمان رسد
در فتنه جز غبار و فرود و فراز نیست
هر امتحان که داده ای امروز، رو شود
بی کارنامه هیچ، به یاری نیاز نیست
حقی اگر به گردنِمان مانده، بی درنگ
جبران کنیم، وقتِ قضای نماز نیست
دین را به هر زبان و بیان، یار لازم است
تبیینِ ما به شرطِ فضای مَجاز نیست
باید سَرای درکِ معارف بنا کنیم
هیئت بدونِ علم و عمل، سرفراز نیست
هر کس که با ولیِ خدا، یارِ سرمد است...
بی شک مُریدِ مهدیِ آل محمد است
آنانکه بی عقیده به فرمان رهبرند
در اصل، بی نصیب ز طاعاتِ حیدرند
آنانکه از حسین، سَفیهانه دم زنند
با مسلمِ زمانه، یقین در برابرند
در هر محرم و صفر از روضه دم زنند
در فاطمیه شکلِ عزادار کوثرند
خون را بجای جبهه، به شمشیرِ خود دهند
با پای خویش، راهیِ اُردوی دیگرند
نان و پنیرِ روضه شان، از سفارت است
عینِ ضلالت است، که همدستِ کافرند
هستند بر ولایتِ کفار، سینه چاک
یعنی برای جبهه ی اشرار نوکرند
قومی که در نقابِ تشیع نهان شود
داعش به چهره ی متفاوت عیان شود
گمراه را به غصه ی صاحب زمان چکار؟
مغضوب را نشانه ای از شیعیان چکار؟
وانرا که پِی، به نقشه ی دشمن نمیبرد
با هجمه های فتنه گران، بی امان چکار؟
با رازهای خیمه نشین آشنا شدن...
در خانه های پُر ز گنه، در نهان چکار؟
دم از وصالِ روی امامِ زمان زدن...
با صد خیال و آرزوی بیکران چکار؟
بی سنخیَت به صاحبمان، صِرفِ اِدعا
در انتظار روزِ فرج، خوش گمان چکار؟
در جنگِ نرم، آنکه بماند ز کار خویش
در جنگ سخت، فیضِ حضورش عیان چکار؟
باید که با امام زمان، همزمان شویم
شاید که با دلش سحری همزبان شویم
ما درسهای دین خدا را چه کرده ایم؟
یا همنشینیِ علما را چه کرده ایم؟
همراهِ اشکِ روضه و سوز و گدازِ خود
عمری، وصیت شهدا را چه کرده ایم؟
درسی که از مودّتِ زهرا گرفته ایم
آن را به وقت یاریِ مولا چه کرده ایم؟
ناموسِ کبریا، چه شد آمد به کوچه ها؟!
ما با ندای غربتِ زهرا چه کرده ایم؟
ناموسِ سیدالشهدا دیدنی نبود!
با غصه های زینب کبرا چه کرده ایم؟
بعد از شنیدنِ غمِ مهدیِ فاطمه
صبح و مسا، غمِ اُسرا را چه کرده ایم
تا انتقامِ قافله خون گریه میکنیم
جان در رکاب یوسف او هدیه میکنیم
#حاج_محمود_ژولیده
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
@babollharam