eitaa logo
کانال ‌متن روضه
78.7هزار دنبال‌کننده
780 عکس
462 ویدیو
62 فایل
👈ارتباط با ما: @babolharam_admin تبلیغ نداریم سایت: www.babolharam.net #شماره_کارت جهت مشارکت در #نذر_فرهنگی شامل تامین هزینه‌های جاری کانال، تایپ مطالب ، حفظ و نگهداری سایت و .. :👇 6273817010150831 به نام گروه جهادی بابُ‌الحَرَم
مشاهده در ایتا
دانلود
|⇦• روضه و توسل جانسوز اجرا شده شبِ شهادتِ حضرت معصومه سلام الله علیها به نفسِ حاج حیدر خمسه •✾• ┅═❁•○◉♡◉○•❁═┅ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ┅═❁•○◉♡◉○•❁═┅ ما گدایانِ قم و شهر خراسان هستیم عاشقُ دربه در و بی سر و سامان هستیم خاک زیر قدم ذریۀ زهراییم نسل در نسل همه نایب سلمان هستیم نوکر حلقه به گوشیم همه می دانند خاکبوسان دَرِ بیت کریمان هستیم سائلِ طایفۀ حضرتِ کاظم شده ایم فاطمه کرده نظر ، شیعه ایران هستیم عاقبت ، عاقبت ما بشود ختم به خیر حاجیانِ حرم خواهرِ سلطان هستیم کفترِ مشهد و قم شد دل آوارۀ ما زینب ضامن آهوست همه کارۀ ما *بی بی جانم .. کاش زینبم میومد قم ..کاش بی بی هم میومد ایران ..* ما گدایان تو هستیم سعادت داریم از کرامات تو بانوست که قیمت داریم کرمت کاسۀ ما را نگذارد خالی بده در راهِ خدا باز که حاجت داریم ما گنه کار ، گنه کار ، گنه کار ، اما روز محشر زِ تو امّید شفاعت داریم بینِ این طایفۀ آینه ها بعدِ حسین جور دیگر به رضایِ تو ارادت داریم هر که دارد به جهان عادتی و اخلاقی ما به بوسیدنِ درگاه تو عادت داریم دلِ وابسته به تو خانۀ امّید شود هر که شد خادم تو مرجع تقلید شود آمدی شد همه قم یاورِ تو ، شکر خدا خاکی و پاره نشد معجر تو ، شکر خدا آمد اشکِ تو ز دوریِ برادر اما کس نخندید به چشم تر تو ، شکر خدا مردم قم همه خوبند نریزند زِ بام آتش و سنگ به رویِ سر تو ، شکر خدا به سری نیست درین شهر ولایی فکرِ غارتِ زیور و انگشتر تو ، شکر خدا آمدی و کسی از مرد و زن شهر نداشت قصد توهین به تو و دلبر تو ، شکر خدا غصۀ زینب کبری و چهل روز عذاب بین این شهر نیامد سر تو ، شکر خدا زینب و کوفه و اشرار امان از این غم زینب و تشت و سر یار امان از این غم شاعر : ↫ ﴿بابُ الْحَرَم اولین پایگاهِ متنِ روضه﴾ ____________ ‼️کپی برداری به جهت کسب درآمد (تهیۀ جزوه و سی دی و نرم افزارهایِ پولی) از مطالبِ کانال نبوده و حق الناس محسوب میشود. •┄┅══○◉↭◉○══┅┄• ✅ وبلاگ↶ babolharam.mihanblog.com ✘سروش JOin↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✘ایتا JOin↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✘تلگرام JOin↶ https://t.me/babolharam_net ✘اینستاگرام↶ http://instagram.com/babolharam_net
|⇦•واگویه خوانی و مناجات جانسوز با امام زمان روحی له الفدا ویژۀ ایام فاطمیه اجرا شده آذر 1398 با نوایِ گرم حاج حیدر خمسه •✾• ┅═•┄⊰↭⊱•┄═┅ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ┅═•┄⊰↭⊱•┄═┅ کم نکن سایۀ لطفت زِ سرم آقاجان گرچه من جنس خرابم، بخرم آقاجان آنقدر فکر و خیالم شده دنیا دیگر از غم و غصۀ تو بی خبرم آقاجان *تو چقدر غریبی ما یارتیم .. تو چقدر غریبی که ما خاطرخواهتیم .. امام مجتبی علیه السلام فرمودن اگه به تعدادِ انگشتانِ دست یار داشتم قیام میکردم .. به خودت قسم تو از امام حسنم غریب تری آقا .. همه اینا الکیِ پا عمل میرسه اول خودم .. من پات نیستم .. اما به خودت قسم دوست دارم ..* یک قدم محضِ رضایِ تو نشد بردارم *السَّلاَمُ عَلَى الْمَهْدِيِّ الَّذِي وَعَدَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِ الْأُمَمَ ..* یک قدم محضِ رضایِ تو نشد بردارم اصلاً انگار فقط دردسرم آقاجان در بساط غمتان مدعی‌ام ، اما حیف غافل از ناله و اشکِ سحرم آقاجان پر و بالم شده زخمی ، تو بلندم کردی کمکی کن که به سویت بپرم آقاجان *رفیق ، رفیقی نیست که تو خوشی ها فقط باشه .. نقل کردن علامۀ امینی رحمت الله علیه که دارایِ اون سکنات و مقامات بوده ، بهش گفتن علامه این همه داری خرج میکنی ، عمرُ جوونیُ زندگیتُ همه رو تو این سفر اون سفر ، این شهر اون شهر ، این کشور اون کشور ، مدارک جمع کردی مستندات برایِ اینی که علی رو رو کرسیِ حقیقتِ خودش بنشانی ، این همه در رابطه با زهرایِ مرضیه مطلب نوشتی ، خوب اگه علامه و مرجع نمیشدی ، چی کار میکردی ؟ گفت اگه من علامه نبودمُ و مرجع نمی شدم زندگیمو تو یه توبْره میریختم میرفتم تو بیابونا ، (خُب ..) تا آخرِ عمرم گریه میکردم و لطمه میزدم برا بلایی که سرِ زهرا آوردن .. ما اصلاً چیزی نمیدونیم .. بزار روضه مُ اینجور بگم .. یه وقت من عصبانی ام میگم فلانی پاشو برو فلانیُ بزن .. یه وقتم من عصبانی ام میام سلاحِ طرفُ بر میدارم ... نوشتن حرومی این شمشیرُ گرفت ، یه جوری زد .. بگم صدا ناله ت بلند شه .. نه با قلاف با آهنِ بالایِ غلاف یه جوری زد به زهرا ..* پر و بالم شده زخمی ، تو بلندم کردی کمکی کن که به سویت بپرم آقاجان غیر این خانه پناهِ دگری نیست مرا *رفیق تو این دورِهمی ها ، شب نشینی ها ، دید و بازدیدا شده یه بار برا امام زمان دعا کنی ، یادش کنی ؟ .. انقده بی معرفتیم ..* غیر این خانه پناهِ دگری نیست مرا باز کن دربه رویم ، پشتِ درم آقاجان تا به اینجا که رسیدم مدد سلطان است راهی‌ام کن دم ایوانِ حرم آقاجان بعد مشهد ، سفرِ کربُبَلا می‌چسبد یک شب جمعه بیا و ببرم آقاجان شاعر: اباصالح .. دلم یه کربلا می خواد اباصالح .. دلم یه گنبدِ طلا می خواد اباصالح .. دلم امام رضا می خواد ________________________ بی نام تو زهرا گره ای وا شدنی نیست هرگز نفسی بی تو مسیحا شدنی نیست بوسیدن دستان تو معراج رسول است فرزند کسی ، ام ابیها شدنی نیست اصلاً چه نیازی به پسر داشت پیمبر نسلِ نبوی جز به تو احیا شدنی نیست تو منحصراً بانیِ این چرخِ کبودی در خلقت ما نقش تو حاشا شدني نيست _______________ دستار بسته ای که نبینم سرت شکست جایِ شکستگی به همه جای جایِ توست تکرارِ ضربه ها که به یک جا نمی خورد جای قلاف بر سرُ بر دستُ پای توست _______________ همین که درد زِچشم تو خواب میگیرد تمام جانِ مرا اضطراب میگیرد بیا به همسرِ خود لحظه ای تبسم کن دلم از این همه حالِ خراب میگیرد گشوده دخترِ تو آیه‌هایِ قرآن را نشسته رویِ سرِ خود کتاب می‌گیرد عوض شده است در این خانه کارها امشب حسین پیشِ لبت ظرفِ آب می‌گیرد خدا کند که نبینند پهلوانی را که آستین رویِ ردِ طناب می‌گیرد شاعر : ↫ ﴿بابُ الْحَرَم اولین پایگاهِ متنِ روضه﴾ ____________ ‼️کپی برداری به جهت کسب درآمد (تهیۀ جزوه و سی دی و نرم افزارهایِ پولی) از مطالبِ کانال نبوده و حق الناس محسوب میشود. •┄┅══○◉↭◉○══┅┄• ✅ وبلاگ↶ babolharam.mihanblog.com ✘سروش JOin↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✘ایتا JOin↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✘تلگرام JOin↶ https://t.me/babolharam_net ✘اینستاگرام↶ http://instagram.com/babolharam_net
🎼دختر بگو ملیکهء هفت آسمان.. |⇦• مدح و توسل ویژۀ ایام ولادتِ حضرت رقیه سلام الله علیها به نفسِ حاج حیدر خمسه•✾• ┅═┄⊰༻🌼༺⊱┄═┅ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ┅═┄⊰༻🌼༺⊱┄═┅ رقیه ، رقیه قلبِ منم جلا بده رقیه ، رقیه به خاطر خدا بده رقیه ، رقیه عیدی یه کربلا بده دختر بگو ملیکهء هفت آسمان بخوان دختر بگو فرشتهء کون و مکان بخوان در مکتب سه سالهء توحید پا گرفت چادر نماز کوچک او را جنان بخوان بنویس دختر از دو‌طرف خط فاصله یعنی برایِ حضرت عباس جان بخوان *برات تولد گرفتن خانم .. اما بی بی جانم ما میخوایم به عالم بگیم برا دختر سه ساله گل میارن .. عروسک میارن .. براش تولد میگیرن .. بگو خانم کادو چشمِ خیس به کارت میاد .. طرف شاید تو خرج زندگیشم مونده باشه ما وقتی صحبت روضه میشه میگه این سهم خانم .. ان شالله فردا قیامت این خانم میاد شفاعتِ ما رو میکنه ، دست ما رو تو دستِ باباش میزاره .. خانم .. بابات حرفِ تو رو زمین نمیزنه .. به بابات بگو ما دلمون برا حرمش تنگ شده ..* داری گره به کار فرو بسته ای اگر هر وقت دل شکسته شدی آن زمان بخوان ما را بر آستان بطلب زائرت شوم *پیر مردامون برا دختربچه ت گریه میکنن ، اما به مشت پیرمرد هم کربلا .. با عصا اومدن ..* ما را بر آستان بطلب زائرت شوم ما را بر آستان تو به پابوستان بخوان از مُلک تا مَلک سر این سفره سائلند او را کریم زادهء گسترده خوان، بخوان او را همیشه فاطمهء کربلا بگو اما همیشه فاطمهء قد کمان بخوان وقتی قدم ‌به ساحت خورشید میزنی خاموش محتشم ولی ای روضه خوان بخوان... کشتی شکست خورده نه ، او خود سفینه است اصلاً دمشق بی بیِ‌مان خود مدینه است جشنی گرفته بود پُر از دلبری براش *هر کی چشماش بارونی شد برا همه دعا کنه .. بی بی جان ، حاجت دارم ، خانم جان ، میدونی ما اجدادمونم کنیز و غلامت بودن .. بی بی جان دلمون گرفته .. الهی دورت بگردم .. پا داری بیای روضه ی ما ؟! نه والله .. * جشنی گرفته بود پُر از دلبری براش جشنِ تولدی که شده محشری براش کیکی که یا رقیه به رویش نوشته بود آماده کرده بود دم آخری براش گیسویِ تاب خوردهء با تور بسته داشت یک‌ بال هم گذاشته عین پری براش نجمه گرفته جای عمویِ بزرگ او یک سینه ریز نقره ای مرمری براش در سومین بهاره ی جشن تولدش هدیه گرفته بود عمو روسری براش آورده بود یک گل سر یک نفر که هست در بین دختران چقدر مشتری براش *چه گل سری .. با مو کشیدن ..* اکبر برای هدیه عروسک گرفته بود از این نداشت تحفه ی زیباتری براش اصلاً حسین موافق با گوشواره نیست اصرارِ عمه بود که یا می خری براش - - یا لا اقل اجازه بده من بیاورم تا خاطرِ خوشی شود این آخری براش ... اما چه حیف شد ز فلک تاج برده اند هر چه گرفته بود به تاراج برده اند شاعر : چون شده حیدری تبار؛ رقیّه هست اعجوبه‌ی وقار؛ رقیّه مثل عمّه شد استوار؛ رقیّه گرچه دیده سه تا بهار؛ رقیّه در کمالات؛ او مثال ندارد غیر راه علی مسیر ندیدم داخل خانه‌اش صغیر ندیدم سر بلندند؛ سر به زیر ندیدم من در این خانه غیر شیر ندیدم شیر بودن که سنّ و سال ندارد دست به دیوار رفت مسخره کردند کوچه هر بار رفت مسخره کردند بین انظار رفت مسخره کردند سر بازار رفت مسخره کردند معجر پاره قیل و قال ندارد ↫ ﴿بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه﴾ _________ ‼️کپی برداری به جهت کسب درآمد از مطالبِ کانال نبوده و حق الناس محسوب میشود. •┄┅══༻○༺══┅┄• ✅ وب سایت↶ www.babolharam.net ↜سروش JOin↶ http://sapp.ir/babolharam_net ↜ایتا JOin↶ https://eitaa.com/babolharam_net ↜تلگرام JOin↶ https://t.me/babolharam_net ↜اینستاگرام↶ http://instagram.com/babolharam__net
|⇦• شهدایی ویژۀ وداع با ماه مبارک رمضان به نفس حاج حیدر خمسه •✾• ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ به سر رسیده این شبایِ دلبری حلالمون کنید این شبای آخری ان شالله این آخرِ دوستیمون نباشه رفیق باید هوا رفیقُ داشته باشه شما و جونِ مادراتون میونِ دورِهمی هاتون هوای ما رو داشته باشید ماهم جایِ برادراتون الهی دورتون بگردم .. میرم دوباره برمیگردم این آرزو شده ، دغدغۀ همه اسم مارم بگید یه شب کنارِ فاطمه هر چی بخوام از خدا با شما میگیرم دعا کنید منم مثه شما بمیرم قربونِ اون بغضِ نگاتون یادم نمیره خوبی هاتون بیایید و امشب برسونید سلام ما رو به آقامون الهی دورتون بگردم .. میرم دوباره برمیگردم بودنه با شما همه امیدِ من فراموشم نکن داداش شهیدِ من ↫ ﴿بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه﴾ _________________ ‼️کپی برداری به جهت کسب درآمد از مطالبِ کانال نبوده و حق الناس محسوب میشود. •┄┅══༻○༺══┅┄• ✅ وب سایت↶ www.babolharam.net ↜سروش JOin↶ http://sapp.ir/babolharam_net ↜ایتا JOin↶ https://eitaa.com/babolharam_net ↜تلگرام JOin↶ https://t.me/babolharam_net ↜اینستاگرام↶ http://instagram.com/babolharam__net
|⇦ روضه و توسل ویژۀ ایام شهادت حضرت عبدالعظیم الحسنی علیه السلام به نفس حاج حیدر خمسه •✾• ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ اینجا دیار گریه کن ها از قدیم است دولت سرایِ حضرت عبدالعظیم است صاحب لوایِ این حرم شاهی کریم است تنها پناه بی پناهان ، این حریم است با لطفِ این آقا گدا عبدِ خدا شد هر سائلی در این حرم حاجت روا شد بوی حسن دارد ضریحِ دل ربایش قربانِ رنگِ سبزِ آن گلدسته هایش اینجا غمی دیرینه دارد گریه هایش این سرزمین خیلی گران باشد بهایش این خاک را وعده به یک نامرد دادند داغِ حسین را بر دل زهرا نهادند شب های جمعه نیمه شب ها تا سپیده بر رویِ اسرارش خدا پرده کشیده از راه می آید زنی قامت خمیده لب میگذارد رویِ حلقوم بریده فریادهای یا بُنّی پا بگیرد حیدر می آید بازوی زهرا بگیرد روضه نمیخواهد تنی که سر ندارد قربانِ آن آقا که انگشتر ندارد *آخر شب گفت برم گودال .. ببینم چی سرش اومده .. نزدیک گودال شد دید از گودال صدا میاد .. یا مادرمِ یا بابامِ .. اومد جلو ، بچه سیدا .. دید ساربانِ .. خنجر رو از قلاف بیرون کشیده .. او میبرید و من میبریدم ..* روضه نمیخواهد تنی که سر ندارد قربانِ آن آقا که انگشتر ندارد یک تکه ای سالم در آن پیکر ندارد جایی برای بوسه ی مادر ندارد بالاسرش در کنج گودال داد میزد او میزد و مادرش فریاد میزد .. از تشنگی لب های عطشانت بهم خورد ترکیب ابروها و چشمانت بهم خورد از شدت ضربه دو دندانت بهم خورد بنشست رویِ سینه سامانت بهم خورد راهِ تو را در گودیِ گودال بستند بر پیکرِ تو نیزه ها را می شکستند ↫ ﴿بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه﴾ ــــــــــــــــــ ‼️کپی برداری به جهت کسب درآمد از مطالبِ کانال نبوده و حق الناس محسوب میشود. •┄┅══༻○༺══┅┄• ✅ وب سایت↶ www.babolharam.net ↜سروش JOin↶ http://sapp.ir/babolharam_net ↜ایتا JOin↶ https://eitaa.com/babolharam_net ↜تلگرام JOin↶ https://t.me/babolharam_net ↜اینستاگرام↶ http://instagram.com/babolharam__net
⛔️روش دسترسی آسان به کلیه مطالبِ ماه محرم و صفر 👌با تایپ عبارت مورد نظر در قسمت جستجوی کانال یا با کلیک بر روی عبارات پایین (متن آبی رنگ) علامتی (↑ و ↓) شکل در پایین صفحه می آید که با ضربه بر آن مطالب مرتبط در اختیار شما قرار خواهد گرفت . یا: 👌با توجه به واعظ و مداح : 👌با توجه به مناسبت ها : 👌مناجات و دعا : ‼️ روضه های ارائه شده دارای حرمت است ، درصورت مبتدی بودن از استفاده کردن مطالب در جلسات تا کسب تسلطِ کافی خودداری شود. التماسِ دعا 🆔 @babolharam_net 🖥 www.babolharam.net
👌باتایپ عبارت مورد نظر در جستجو یا کلیک بر عبارات پایین علامتی(↑ و ↓)شکل در پایین صفحه می آید که با ضربه برآن مطالب مرتبط در اختیار شما قرار میگیرد: یا: 👌واعظ و مداح: 👌مناسبت ها: 👌جشن ها: 👌مناجات دعا: ‼️ از استفاده از مطالب تا کسب تسلطِ کافی خودداری شود.
┈•‌‌‌‌‌‌꧁بٰابُ༼﷽༽الْحَرَم꧂•┈ |⇦•این مرد که در گوشۀ بستر.. و توسل ویژۀ شهادت امیرالمومنین علیه السلام به نَفسِ حاج حیدر خمسه •✠• ∞═┄༻↷↭↶༺┄═∞ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ∞═┄༻↷↭↶༺┄═∞ این مرد که در گوشۀ بستر نگران است والله که مظلوم ترین مرد جهان است از زندگی پُر غم خود سیر شد امشب خیبر شکن از قصه زمین گیر شد امشب خورشید دلش خون شدُ ماه زمین خورد سخت است بگویم اسدالله زمین خورد بعضیا میگن کجا زمین خورد ؟!.. میگم الان برات .. زیرِ بغل هاشو پسراش گرفتن، نزدیکایِ خونه رسیدن دست امام حسن و امام حسینُ کنار زد ، عرضه داشتن چه میکنید بابا؟!! فرمود خونُ پاک کنید از سر و روم .. بزارید خودم رو پاهام بیام .. زینب اگه منو اینجور ببینه میمیره .. تا رهاش کردن ، خورد زمین .. این بارِ اول نبود که تو کوچه زمین میخورد .. شاید این روضه صدا گریۀ زن ها رو بلند کنه نزارید صداشون برسه .. اولین بار که کوچه زمین خورد ، بچه ها خبر دادن مادرمون دیگه نفس نمیکشه .. از مسجد تا خونه راهی نبود نوشتن سه بار عبا گرفت زیرِ پاش با صورت زمین میخورد پامیشد صدا میزد فاطمه م ... خورشید دلش خون شدُ ماه زمین خورد سخت است بگویم اسدالله زمین خورد در بستر مظلومیت آقای حنین است این مردِ جگر سوخته بابای حسین است *یه خاطره بگم از یه شهید گریزِ روضه مُ از اینجا باشه .. شهید عباس صابری از شهدای دفاع مقدسِ ، تو عالم رویا امیرالمومنینُ دید حضرت فرموده بودن تو میای پیش ما خیلی زود، عرضه داشت آقا چه جور؟!! زمانِ جنگِ؛ حضرت فرموده بودن میری فلان لشکر پیش فلان مسئول میگه اعزامت کنن؛ الله اکبر .. یعنی میشه امشب یه امضا هم برا ما بزنی آقا .. نمیگم اون که به شهدا دادی به منم بده من به این حرفا نمیام .. امشب اومدم دلمُ آروم کنی .. من گریه نکنم میمیرم .. گفت امضات رو زدیم تو مالِ مایی ، فردا میری پیشِ فلانی میگی منو بابام فرستاده .‌. دیدی وقتی میری نجفم، دم در زبونت به هیچ چی نمیچرخه .. یهو میگی سلام بابا .. فرمانده ش میگه اومد لشکر ما رو پیدا کرد گفت قراره من بیام تو نیروهای شما ، قبولش نکردن گفتن ما اینجور که نیرو جذب نمیکنیم .. گفت منو بابام فرستاده .. دیشب امیرالمومنین نشانی شما رو داد .. میگه یهو بهم ریختم به خودم اومدم ، گویا یه جوری به اونم یه نشانی دادن .. پذیرشش کرد ، اعزام شد ذی الحجه رسید به جبهه ها و خط مقدم ، چله گرفت .. بهش گفتن شب هفتم محرم پیشِ مایی ‌‌، عاشورا تشییع جنازه تِ .. روزِ عاشورا تشییع شد بدنِ این شهید .. جانم به این روزی .. میخوام بگم عباس صابری ، تو عاشورا تشییع شدی اما خبر داری بدنِ آقات سه روز و سه شب رویِ ربگِ بیابان .. بر تاول به روی تنت گریه ام گرفت بز خشکی به رویِ لبت گریه ام گرفت ای حسین ... ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net ✓اینستاگرام↶ http://instagram.com/babolharam__net
┈•‌‌‌‌‌‌꧁بٰابُ༼﷽༽الْحَرَم꧂•┈ |⇦•کوچه به کوچه گشته ام... و توسل به باب الحواج حضرت مسلم ابن عقیل سلام الله علیه اجرا شده شبِ اول محرم ۹۹به نفس حاج حیدر خمسه •ೋ ●•┄༻↷◈↶༺┄•● 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ●•┄༻↷◈↶༺┄•● کوچه به کوچه گشته ام میخانه ای نیست این روزها یک عاقلِ دیوانه ای نیست انگار خاکِ مُرده پاشیدند اینجا این سرزمین بی روضه جز ویرانه ای نیست *روضه ها کو؟ تکیه ها کو؟ این روزها پرچم مشکی ها هم کم شده….* وقتی که دیوارِ حسینیه نباشد دیگر برای تکیه کردن شانه ای نیست * تو این کرونایی، امام حسین یه اَلَک گرفته دستش، الحمدالله ما هم ته این اَلَک موندیم، من رو نگهدار، من گفتم به کارِت میام، با دهنِ بسته هم میگم:حسین! یه روز خاک پُر میشه تو این دهن، از حالا تمرین کن، با دهنِ بسته داد بزن: حسین!…* روزیِّ یک شهر از هوارِ یک گدا بود فقر آمده چون نالۀ مستانه ای نیست *اون عالم میگه: بارها قرار بوده تهران خراب بشه، حضرت زهرا هی واسطه میشده، هی میگفته: اینها برا حسین گریه میکنن…* باید مصیبت های زینب را بیان کرد حالا که دیگر بین ما بیگانه ای نیست روزی به زلفت شانه می زد، دستِ زینب جز پنجه های شمر حالا شانه ای نیست از بس سرت افتاده از بالای نیزه دیگر برایِ صورتِ تو چانه ای نیست عباس چشمان خودش را بسته یعنی جایِ حرم در بزمِ بی شرمانه ای نیست … *بَزم میدونی یعنی چی؟ بزمِ بی حیاها، شراب داره، قمار داره، خرید و فروشِ……ناله بزن:حسین* میدَرد داغِ تو هر لحظه گریبانِ مرا کاش خاموش کُنی سینه‌ی سوزانِ مرا خنده کردند در این شهر همین که گفتم: برسانید به او حالِ پریشانِ مرا آتش از بام سرم ریخت که گیر اُفتادم شعله سوزاند میانِ همه مژگانِ مرا *یه وقت زجر یه سردارِ نظامی مثلِ مسلم رو میزنه، یه وقت زجر یه دختر بچه رو میزنه، این کجا، اون کجا…* زجر اینجا به لبم زد که نگویم برگرد ریخت در کاسه‌ی آبی دو سه دندانِ مرا آقا ابی عبدالله اومد گشت تویِ یارانش، همه رو که نگاه کرد دید از همه امین تر مُسلمِ، چون فامیلشِ، صدا زد: گفت: بیا پسر عمو، مسلم اومد، جانم آقا، گفت: میخوام بری کوفه، برام خبر بیاری از اونجا، ببینی چه خبرِ، می دونی که من میخوام با زن و بچه ام برم کوفه…مسلم گفت: اطاعت، فقط من دو تا پسرام رو می برم، بار رویِ دوش شما کمتر بشه، اما این دخترم رو هواش رو داشته باش… وقتی یه سوار اومد خبر شهادتِ مسلم رو بده، آقا ابی عبدالله رو که دید، گفت: میشه با شما تنها حرف بزنم؟ ابی عبدالله گفت: چی شده، چرا سر و صورتت خونیِ؟ گفت: آقا! مسلم رو کشتن…ابی عبدالله دستاش رو گذاشت رو سرش، گفت: بگید زینب بیاد، خانوم اومد، گفت: همه رو جمع کن من باهاشون کار دارم، همه جمع شدن، گفت: حمیده دخترِ مسلم رو بیار، حمیده اومد رو پایِ ابی عبدالله، آقا فرمود: حمیده از این به بعد من بابایِ تو هستم. یه جوری بغلش گرفت، سکینه داشت میدید، رقیه داشت می دید، گفت: از این به بعد علی اکبر برادرتِ، هی دست رو سرش می کشید، اما گذشت، ظهر عاشورا اومد با ذوالجناح بره میدان، دید اسب حرکت نمیکنه،نگاه کرد دید سکینه پاهای اسب رو گرفته، گفت: بابا! تا نیایی پایین نمیذارم بری، اومد پایین، گفت: بابا! قشنگ بشین، نشست رو خاک، بابا رو تو بغلش گرفت، گفت: بابا سفت بغلم کن، گفت: دست رو سرم بکش. ابی عبدالله گفت: چی شده بابا؟ گفت: یادت میاد خبرِ مسلم رو آوُردن نشوندیش تو بغلت، دلم خواست، الان بری بر نمیگردی، کی سکینه رو بغل کنه… مثل امروز روز اول ماه محرم، پسرِ شبیب اومد دید امام رضا زانویِ غم بغل کرده، اومد از آقا سئوال کرد: آقاجان! چی شده؟ امام رضا بغض امونش نمیداد حرف بزنه، گفت: آقا اتقاقی افتاده؟ گفت: پسرِ شبیب امروز اولِ محرمِ…* یابن شبیب یاد کن از پیکرِ حسین ضجه بزن برایِ تنِ بی سرِ حسین عالم اگر بمیرد از این غصه کم بود کف می زدند دور و برِ خواهرِ حسین از خیمه تا به تل به زمین خورد عمه ام یابن شبیب دست به سر بُرد عمه ام یابن شبیب گُل ته گودال دیده ای؟ قرآن پاره پاره و پامال دیده ای؟ هنگام دست و پا زدنش دست می زدند یابن شبیب غارتِ خلخال دیده ای؟ *حسین….* ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net ✓اینستاگرام↶ http://instagram.com/babolharam__net
┈•‌‌‌‌‌‌꧁بٰابُ༼﷽༽الْحَرَم꧂•┈ |⇦•کوچه به کوچه گشته ام... و توسل ویژۀ ورود خاندان آل الله به سرزمین کربلا اجرا شده شبِ دوم محرم ۹۹به نفس حاج حیدرخمسه•ೋ ●•┄༻↷◈↶༺┄•● 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ●•┄༻↷◈↶༺┄•● کوچه به کوچه گشته ام میخانه ای نیست این روزها یک عاقلِ دیوانه ای نیست انگار خاکِ مُرده پاشیدند بر اين شهر *مي بيني حال و روزِ مارو، ما هر جايي باشه روضه رو برپا مي كنيم، حتي اگه شده تويِ بيابون هم ميريم، رو ما چي فكر كردن، ما ولِ كنِ روضه ها نيستيم، ما با زن و بچه هامون اومديم اينجا روضه، اما اينم بگم اينجا خيلي ها مواظبِ اونا هستن، يه وقت خدا نكرده، يه نامحرمي از كنارشون رد نشه...* انگار خاکِ مُرده پاشیدند بر اين شهر این سرزمین بی روضه جز ویرانه ای نیست *از اولِ روزِ ماه محرم61 (هجري قمری) تا حالا، اينقدر بساط روضه ها غريب نبوده، تكيه ها كو؟ پرچم ها كو؟"وقتي ابي عبدالله، غلامش جُون رو صدا زد: كيسه ي پولي بهش داد، گفت اين حسابتِ برو...تا حالا اين غلام نگاه به نگاهِ آقا نكرده بود، يهو سر آوُرد بالا، گفت: برم؟ تو خوشي هاتون بودم، حالا برم؟..."حسين جان!ما هم نمك نشناس نيستيم، از درِ خونه ات جايي نميريم...* باید مصیبت های زینب را بیان کرد حالا که دیگر بین ما بیگانه ای نیست روزی به زلفت شانه می زد، دستِ زینب جز پنجه هایِ شمر حالا شانه ای نیست از بس سرت افتاده از بالای نیزه دیگر برايِ صورتِ تو چانه ای نیست عباس چشمان خودش را بسته یعنی جایِ حرم در بزمِ بی شرمانه ای نیست … *بَزم ميدوني يعني چي؟ بزمِ بي حياها، شراب داره، قمار داره، خريد و فروشِ......ناله بزن:حسين. امشب شبِ ورديِ كربلاست، زينب هنوز كربلا نرسيده بود هي به عباس مي گفت: عباس به حسين بگو بياد، حسين مي اومد اما بغض گلويِ زينب رو گرفته بود، نميذاشت حرف بزنه، دوباره به علي اكبر مي گفت: برو بگو بابات بياد، حسين مي اومد، چي شده خواهر، از صبح ده بار صدام زدي؟ يهو بغضش تركيد، داداش بيا برگرديم، من دلم برا قبرِ مادرم تنگ شده، دلم شور ميزنه....* با مدینه چقدر؟ فاصله دارد اینجا فکرِ آشفتگیِ قافله دارد اینجا کربلا گفتی و یکباره دلم ریخت حسین از جدائیِ تو قلبم گله دارد اینجا این بیابان چقدر خارِ مُغیلان دارد خبر از پایِ پُر از آبله دارد اینجا این سرازیریِ گودال دل نگرانم كرده همچنان سعی و صفا هروله دارد اینجا بادهایش دَمِ مغرب چه غبار آلوداست سخن از کف زدن و هلهله دارد اینجا تو بیا زیرِ زره پیرُهن تنگ مپوش عده ای قاتل بی حوصله دارد اینجا حیفِ ترکیبِ رُخَت نیست که تغییر کند؟ سر بریدن ز قفا مسئله دارد اینجا پایِ گیسویِ تو، موهام همه گشته سپید گیسوان من وتو قائله دارد اینجا از نظر بازی این قوم دلم می لرزد غارتِ چادر و معجر صله دارد اینجا غَبغَبِ ناز علی را زنظر پنهان كن وای بر حال رباب، حرمله دارد اینجا قاسم نعمتی *پرده ي كجاوه رو رباب كنار زد، ديد كه دارن ميرن و ميان، علي اكبر رو صدا زد: گفت: چه خبر شده؟ گفت: بابام گفته اينجا مي مونيم، گفت: چرا داريد همه بارها رو روي زمين ميذاريد؟ گفت: بابام گفته اينجا خيلي مي مونيم، دست و پاش لرزه افتاد، علي اصغر رو بغل گرفت، اول زني كه از محمل پياده شد رباب بود، اومدن كنار مركب زينب، گفت: خانوم قرارِ بمونيم؟ گفت: آره رباب. گفت: زينب جان! اينجا آب هم هست؟ گفت: آره رباب، ما بچه ي اين سرزمين هستيم، اون دجله است، اون فراتِ، يه لبخندي رباب زد، خير ببيني، خيالم راحت شد، اما ده روزي گذشت، ديدن چادر به كمر بسته، از اين خيمه به اون خيمه، نفس بُريده، چي شده رباب؟ كسي آب داره؟ لبايِ علي اصغرم خشكيده، چشاش وا نميشه، حسين... ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net ✓اینستاگرام↶ http://instagram.com/babolharam__net
┈•‌‌‌‌‌‌꧁بٰابُ༼﷽༽الْحَرَم꧂•┈ |⇦•وقتی همه جا شُهره به.. و توسل به حضرت رقیه سلام الله علیها اجرا شده شب سوم محرم 99 به نفس حاج حیدر خمسه•ೋ ●•┄༻↷◈↶༺┄•● 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ●•┄༻↷◈↶༺┄•● “اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى صاحبِ الدَّعوَهِ النَّبویَّه،وَ الصَّولَهِ الحَیدریَّه، و العِصمَهِ الفاطِمیَّه، و الحِلمِ الحَسَنِیَّه،و الشّجاعَهِ الحُسَینِیَّه” وقتی همه جا شُهره به عنوانِ تو باشیم باید که فقط ریزه خورِ خوانِ تو باشیم دامن نکش از دستِ گداهای گرفتار بگذار کمی دست به دامانِ تو باشیم *ديدي گفتم يه روز به دردت ميخورم، ديديم راه كربلا رو به روي ما بستن، ما خودمون برات كربلا درست كرديم، ما تو هر جلسه اي كه ميريم به نيابت كربلا و بين الحرمين ميريم، فردا قيامت پامون خيلي كربلا نوشتن...* خیرالعمل این است که ارباب تو باشی ما هم یکی از مُزد بگیران تو باشیم فردای قیامت خبر از دربدری نیست امروز اگر بی سر و سامان تو باشیم ما یاد گرفتیم که در روضۀ گودال آشفته تر از زلف پریشان تو باشیم : مصطفی متولی آفتابِ شَرَفَم، مظهر توحیدم من با همین سن کمم مرجع تقلیدم من بخدا لحظه ای از کفر نترسیدم من لحظه های جا نزدم هرچه بلا دیدم من در ره عشق چه بی ترسم و بی واهمه ام آیت الله جلیله نوه ی فاطمه ام گریه ام حکمت محض است که گشته سپرم خم شده قامت لشگر به مَصافِ جگرم مثل عمه چه قشنگ است بلا در نظرم نکند فکر کنی بی کَسم و در به درم من کَس و کار حسینم به لبم این سخن است سرو سامان همه از سر و سامان من است هرچه را غیر حسین بن علی خط زده ام رگ هر مفسده را با رگ غیرت زده ام روی لبهای ستم چوب صلابت زده ام به رخ زجر لعین سیلیِ عفت زده ام حال که چشم تو از وصف مقامات تر است روضه ام را ز خودم بشنو که دلسوز تر است روز ها چون شب تار است خدا رحم کند جنگ من یک به هزار است خدا رحم کند قاتلم اسب سوار است خدا رحم کند کفِ پایم پُرِ خار است خدا رحم کند تازیانه به تنِ من گذر انداخته است ناقه ی لنگ مرا از کمر انداخته است فاطمه بودم و قنفذ به سراغم آمد آنقدر تند دویدم که نفس کم آمد زجر کم بود که یکدفعه سنان هم آمد به تو تا خیره شدم سیلی محکم آمد دست سنگین کسی بر رخ من رد انداخت آنکه انداخت مرا روی شتر بد انداخت سپرش تا به سرم خورد سرم درد گرفت زد به بازوی من و بال و پرم درد گرفت به پدر حرف بدی زد جگرم درد گرفت بشکند پاش الهی کمرم درد گرفت یاعلی گفتم و با کینه به من سنگ زدند پیرزن ها همه بر پیرهنم چنگ زدند حق بده خواهرم اینقدر حزین و زار است مست ها صحبتشان صحبت خدمتکار است هاشمی مويِ سوخته امُ مسخره كردن دخترايِ شاميِ تو خرابه لُكنتِ زبونمُ كه مي بيني يادگاريِ بزمِ شرابه نفسم بند اومد اوني كه مومُ تويِ خرابه مي كَند اومد تويِ بازار بَرده فروشا ما بوديم اما تو نبودي دندونايِ شيرم رو شكستن پيرمردايِ مستِ يهودي معجرا رو بردن تا النگوهاي دستِ خواهرام رو بردن *حسين.... ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net ✓اینستاگرام↶ http://instagram.com/babolharam__net
┈•‌‌‌‌‌‌꧁بٰابُ༼﷽༽الْحَرَم꧂•┈ |⇦•پدرم کرده دعا... و توسل به طفلان حضرت زینب سلام الله علیها و روضه اصحاب اجرا شده شب چهارم محرم ۹۹ به نفس حاج حیدر خمسه •ೋ ●•┄༻↷◈↶༺┄•● 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ●•┄༻↷◈↶༺┄•● پدرم کرده دعا پیرغلامت بشوم یا جوان مرگ، شهیدِ سَرِ راهت بشوم مادرم خواسته از مادرتان بعدِ نماز تا نَفَس هست فقط خَرجِ عزایت بشوم *اگه مي بيني از اين روضه به اون روضه ميري برا خاطر مادرهايِ ماست،شیرِ حلالی که با اشکِ روضه به ما دادن، الان هم اگه خودشون نميتونن بيان، ميگن: روضه ميري سلامِ مارو هم برسون...* کیمیایی ست عجب روضه ی جانسوزِ حسین مددی صاحبِ عزا تعزیه دارت بشوم رخصتِ خیمه ی خود را بده تا مثل زهیر خيمه ات آيم و مجنونِ صدايت بشوم :یدالله شهریاری *زهيري كه هر جا ابي عبدالله مي رفت راهش رو عوض مي كرد، خيمه هاش رو عوض مي كرد، داشت نهار مي خورد، زنش گفت: زهير! يه سوار داره مياد، اومد بيرون ديد علي اكبر رو فرستاده، گفت: سلام زهير، بابام سلامِت رسونده گفته بيا...گفت: برو سلامم رو به بابات برسون، بگو راهِ ما از هم جداست، تا اومد بره، زنش اومد گفت: زهير! ردش كردي، پسرِ زهرا دنبالت فرستاده، گفت: زهير الان بچه هام رو بر مي دارم ميرم، پسرِ فاطمه دنبالِ تو فرستاده ردش كردي، ديد الانِ زنش بره، گفت: باشه الان ميرم پيش حسين ببينم حرفِ حسابش چيه، سوارِ بر مركبش شد، نزديكاي خيمه ي ابي عبدالله شد، همه روشون رو از زهير برگردوندن. خبر دادن به ابي عبدالله زهير اومده، اومد دَمِ خيمه، دستاش رو باز كرد زهير رو بغل گرفت، واردِ خيمه شدن، لحظاتي گذشت اومدن بيرون، ديدن زهير مثل مجنونا داره راه ميره، گفتن: چي شده زهير؟گفت: الان منم ميام. اومد سمت خيام خودش، به زنش گفت: زود باش وسيله هات رو جمع كن، بچه هات رو هم بردار، هر چي دارم مالِ تو، برو... زنش پرسيد: تو كه اول نمي خواستي بري، چي شد؟ گفت: آي زن! حسين يار نداره. گفت: زهير! من باعث شدم بري، حالا ميخواي بري برو، حسين با زن و بچه اش اومده، تو برا حسين، منم كنيزيِ زن و بچه ي حسين رو مي كنم...* عالم علی و نورِ جهانتاب زینب است مثلِ علی و مثلِ نبی ناب زینب است از جلوه های فاطمه سیراب زینب است تشنه حسین، تشنه حسن، آب زینب است یعنی که پنج تَن دلِ یک قاب زینب است این کیست این عقیله ی آقایِ کربلاست این کیست این که غیرتِ فردایِ کربلاست این کیست این رَاَیتُ جَمیلایِ کربلاست این کیست حضرت زهرایِ کربلاست عصمت کم است، صاحبِ القاب زینب است *كاروان از مدينه دور نشده بود، اومدن گفتن: حسين! دوتا سوار دارن ميان، با عجله كاروان رو نگه داشت، رسيدن، ديد عبدالله دو تا آقازاده هاش رو آوُرده، اومد مقابل ابي عبدالله، گفت: بچه هام رو قابل ندونستي ببري؟ هر دو مهريه هايِ خواهرت هستن. عمه ي سادات پرده ي كجاوه رو زد كنار، گفت: خير ببيني عبدالله، شيرِ مادرت حلالت، داشتم دق مي كردم، بچه هام رو آوُردي.عبدالله گفت:حسين! هر جا ديدي بچه هام به كارِت ميان، هر دوتاشون فدايِ تو... كاروان راه افتاد، تا رسيدن كربلا، روزِ عاشورا هي مي اومدن دورِ ابي عبدالله، هي شمشيراشون رو نشون مي دادن، يعني دايي جان اجازه بدي رفتيم، امام حسين هي مي گفت: نه بروید پيش مادرتون. هر دوتا بغض كردن، اومدن تويِ خيمه، ناراحت، زانو بغل گرفتن، بي بي زينب اومد گفت: چي شده؟ گفتن: برو از دايي بپرس، اصلاً مارو نمي بينه، هر کی خواست بره ميدان گذاشت بره، اما نميذاره ما بريم، زينب خوشحال شد، يعني دلتون ميخواد بروید؟ آره مادر! اگه رفتید كشته ميشيد؛ مادر! فدايِ سَرِ دايي...يه ذوقي كرد خانوم، چادرش رو به كمر بست، گفت: الان ميرم اجازه ي شما رو مي گيرم...* آورده رویِ دست خودش جانِ خویش را آماده کرده است دو قرآن خویش را رو کرده است بر همه شیرانِ خویش را دو گِرد بادِ خویش دو طوفانِ خویش را خورشیدِ این دو اخترِ نایاب زینب است ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net ✓اینستاگرام↶ http://instagram.com/babolharam__net
و توسل به طفلان حضرت زینب سلام الله علیها و روضه اصحاب اجرا شده شب چهارم محرم ۹۹ به نفس حاج حیدر خمسه •ೋ ●•┄༻↷◈↶༺┄•● 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ●•┄༻↷◈↶༺┄•● *گفت: داداش! اگه تو پسرِ علي هستي، منم دخترِ علي هستم، مي خواي جلو نجمه سرم رو بالا نيارم؟ بچه هام رو عباس شمشير زدن يادشون داده، بيا ببين بچه هام دارن دق مي كنن...* زخمِ دل شکسته ی خود را که هَم گذاشت اذن دخول خواند به خیمه قدم گذاشت از خود گذشت و تُحفه ای از بیش و کم گذاشت سنگِ تمام پیشِ امیرِ حرم گذاشت قبله حسین باشد و محراب زینب است زینب رسید و باز امام احترام کرد مثلِ علی ، حسین به پایش قیام کرد تا او سلام کرد خدا هم سلام کرد زینب که است؟ آن که ادب را تمام کرد در کربلا معلمِ آداب زینب است دو مرد از قبیله یِ خود انتخاب کرد آئینه بود و رو به سوی آفتاب کرد با التماس دامنِ خود را پُر آب کرد بر روی نام مادرش اما حساب کرد فرمود این شکسته ی بی تاب زینب است *شروع كرد با ابي عبدالله حرف زدن...* بالی اگر نیست برادر دلی که هست آورده ام شعله کشم حاصلی که هست حل کن به دست خویش مرا مشکی که هست از من بخر دو هدیه ی ناقابلی که هست باور بکن که اولِ اصحاب زینب است * ابي عبدالله به همين راحتي اجازه نداد بچه ها برن ميدان، هر چي زينب مي گفت: آقا مي گفت: نه، من جوابِ حسن رو می تونم بدم، بچه هایِ برادرم هستن، اما من جوابِ عبدالله رو چی بدم؟ گفت: باشه نمیخوای برن نمیرن، اما حسن رو یادت هست یه بار جلوش مادرم رو زدن، همه ی موهاش سفید شد، میخوای دوتا بچه هام بمونن، میخوای کتک خوردن زینب رو ببینن؟ تا حرفِ مدینه رو زد گفت: بگو برن...حرفِ مدینه رو اینجا نزن، بدو اومد خیمه، پاشید لباسِ رزم بپوشید، مُهیّایِ رفتن شدن، لباسِ رزمشون رو که می پوشوند، هی می گفت: حواستون به حرمله باشه، حواستون به سنان باشه، اون از پشت میزنه، هی دست می کشید رو سر و صورتشون، آبروم رو بخرید،رو سفیدم کنید، مهیای رفتن شدن، دَمِ دَرِ خیمه، یه وقت دیدن زینب بیرون نمیآد، یکی از بچه ها اومد گفت: مادر! چرا بیرون نمیآی؟ گفت: آروم پاش پسرم، دوتا خواسته دارم از شما، گفت: من اگه پشتِ سرتون بیام، حسین خجالت میکشه، من از اینجا براتون دعا میکنم، اما خواسته دومم اینه: مادر! هر کی از اسب افتاد حسین رو صدا کرد، یه وقت از بالای اسب افتادید من رو صدا نکنید، حسین خجالت میکشه...* از دور دید و گفت علمدار مرحبا بر ضربه هایشان صدو ده بار مرحبا بر دو امیر بر دو جگردار مرحبا زینب شدند و حیدرِ کرار مرحبا اما میانِ خیمه ی بی آب زینب است اما رسید لحظه ی در خون صدا زدن خونین نَفَس نَفَس زدن و دست و پا زدن یک بار تیغ و بار دگر نیزه را زدن دور از نگاهِ مادرشان بی هوا زدن در بینِ خمیه شاهدِ گرداب زینب است :حسن لطفی *یه وقت یه حرومی داد زد، الان داغشون رو به دلِ مادرشون میذارم، از دور نیزه اش رو رها کرد، از بالای اسب افتادن، صدا زدن:"اَمیری حسینٌ و نِعمَ الاَمیر" حسین رسید بالا سرشون، یه نگاه به اینا می کرد یه نگاه به زینب، بی بی صدا می زد: فدا سرت بچه هام،خونشون حلالت حسین....هرجا هستی صدا ناله ات کربلا برسه:حسین!....* ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net ✓اینستاگرام↶ http://instagram.com/babolharam__net
┈•‌‌‌‌‌‌꧁بٰابُ༼﷽༽الْحَرَم꧂•┈ |⇦• با شما حال خراب دل ما ... و توسل به ابن الکریم حضرت عبدالله ابن الحسن علیه السلام اجرا شده شب پنجم محرم ۹۹ به نفس حاج حيدر خمسه •ೋ ●•┄༻↷◈↶༺┄•● 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ●•┄༻↷◈↶༺┄•● با شما حالِ خرابِ دلِ ما خوب تر است وسطِ خیمۀ تو حال و هوا خوب تر است نیمه شب ها وسطِ نافله، گریانم کن *آقا! من خيلي رويِ تو حساب كردم، حالا كه ما دستمون از كربلا كوتاست، تو كه برات راه و مسافت معنا نداره، مي دونم هر شب كربلايي، اگه گذارت افتاد دور و بر گودال يادِ ما هم باش. مُحرم به نيمه رسيده، آي امام حسني ها! يه كاري كنيد امشب به چشمِ امامِ مجتبي بياييد، اگه امام حسن حرم داشت، ميگفتم: وعده ي ما دَمِ حرمِ امام حسن، اما حرم نداره كه...امشب بگو:امام حسن! حرم نداري، نوكر كه داري...امشب برا پسرش خوب گريه كنيد، باباش بدهكارت نميشه...* نیمه شب ها وسطِ نافله، گریانم کن سینه زن گر بشود اهلِ بُکا خوب تر است *حسين!...دلم يه كربلا ميخواد...حسين! يه گنبدِ طلا ميخواد...* همه ی زندگی ام لذّتش این نوکری است من شوم نوکر و ارباب شما، خوب تر است *روضۀ حضرتِ عبدالله هم غوغاست، از صبحِ عاشورا يه چهار دفعه ابي عبدالله وسطِ ميدون جمعش كرد، مگر نه، زده بودنش، علي اكبر رو كه ديد افتاد، بدو رفت تويِ ميدان، پسرِ امام حسن، جگرِ امام حسن رو داره، سلاحي نداشت،سنگ برداشت بدو رفت، گرفتش از وسطِ ميدون، بارِ سوم و چهارم، اومد پيشِ عمه ي سادات، گفت: اين بچه رو ببر، ازش غافل بشي رفته ميدون...لذا دستش رو عمه ي سادات گرفت، از اينجا معلوم ميشه، خيلي چيزهايي كه زينب ديد، عبدالله هم ديد...يه جايي رفتن روي بلندي، بي بي زينب كه چند روز آب نخورده بود چشماش سويي نداشت، اما عبدالله چشما تيز بين، هي ميگفت: دارن ميزننش، زينب نمي ديد، با يه دست عبدالله رو گرفته بود، هي عبدالله مي گفت: من دارم مي بينم، هي ميخواست دستش رو جدا كنه زينب نميذاشت، يه جا گرد و خاك كه نشست، زينب ديد واي شمر رفت رو سينۀ حسين، دستش رو گذاشت رو سرش، عبدالله ديد دستش به دستِ عمه نيست، بدو رفت ميدان...* رها کردی تو از خیمه نَفَس را نخواندی حرف مِهرِ هیچ کس را حصارِ لطف زینب را شکستی ندارد شیر یارایِ قفس را رجز خواندی که اِبنُ المُجتَبایم رجز خواندی که فرزندِ مِنایم شنیدم از تهِ گودال، گفتی برادر زاده ی خونِ خدایم جگر اصلاً به سن و سال که نیست پریدن تا خدا به بال كه نيست تو از شيرِ جمل ارثيه داري جوانمردي به قيل و قال كه نيست شنيدم نعره زن مي آيي از دور پیِ یاریِ من می آیی از دور بنازم این همه جان و جَنَم را به چشمِ من حسن می آیی از دور به تو گفتم نیا اینجا ، نگفتم؟! بمان با زینب کبری، نگفتم؟ نگفتم گرگ اینجا در کمین است نیا یوسف در این صحرا، نگفتم!؟ نمی دیدی تنِ چاکم ،نمیشد؟! نمی دیدی روی خاکم، نمیشد؟! نمی دیدی به زیرِ چکمه ي شمر تو اوضاعِ اسفناکم، نمیشد؟! گمانت خوب شد دیدی عدو را ؟! گمانت خوب شد دیدی گلو را ؟! خیالت شد در این گودال راحت كه ديدي زيرِ دست و پا عمو را نشسته شمر رويِ سينه ي من کشیده تیغِ بغض و کینه ی من همین که تیر و نیزه مست کردند هزاران تکه شد آئینه ي من يكي آمد سرم را با خودش برد يكي انگشترم را با خودش برد به هر گوشه كه اسبي رفت يا تاخت كمي از پيكرم را با خودش برد اگر چه رفته جان از پيكرِ من چه ميخواهد سنان از پيكرِ من؟ يكي او را بگيرد، شرط بسته نماند استخوان از پيكرِ من گلو بندِ رُقيه رفته غارت و سربندِ عمويت رفته غارت نبودي كاش دشمن بي حيا شد كمرِ بندِ عمويت رفته غارت *حسين....* ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net ✓اینستاگرام↶ http://instagram.com/babolharam__net
┈•‌‌‌‌‌‌꧁بٰابُ༼﷽༽الْحَرَم꧂•┈ |⇦•بیچاره ام، دل خسته ام ... و توسل به حضرت قاسم ابن الحسن علیه السلام شب ششم محرم ۹۹به نفس حاج حيدر خمسه •ೋ ●•┄༻↷◈↶༺┄•● 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ●•┄༻↷◈↶༺┄•● بیچاره ام، دل خسته ام، زارم، نزارم باز آمدم چون ابرِ بارانی ببارم *حالم خرابه، دهه داره تموم ميشه، همه دلخوشيم اينه كه نوكريم رو ديده باشي، ته كاري مادرت فاطمه بياد، يه اي والله بهم بگه برم...همه دلگرميم اينه آخرِ دهه بگي: بيا اينم حرم...قديم چقدر خوب بود، مَردم همه حسيني بودن، قديم ها مُحرم همه ي شهرمون سياه ميشد،اما الان بعضي مسئولين ميگن: ما پارچه سياهي نداشتيم بزنيم. اما مگه ما مُرديم، از خرجيِ زن و بچه هامون مي زنيم، پارچه سياه مي زنيم تويِ شهر...به مولا، امام حسين به ما نيازي نداره، بخدا از هركي بپرسي كه تا حالا امام حسين بدهكارت شده، ميگه: نه والله! من اگه يه شب نيام هيئت مي ميرم، برا هر كسي يه كاري كرده، مريضمون رو شفا داده، اولاد بهمون داده، كربلا بُرده مارو..."رفيقِ روزايِ بي كسي،مي دونم به دادم ميرسي"...* قلبِ سیاه و چشمِ خشک آورده ام من اشکم نمی آید، گره خورده به کارم * اي رفيق! امام حسن خيلي غريبِ، هر جايِ اين ايران الان بري، اسمِ امام حسينِ، الهي بميرم، اسمي از امام حسن نيست...آخ بميرم، روزِ عاشورا، بچه ي امام حسن رو به جايِ گُل بارون،سنگ بارونش كردن...بذاريد از مناجات برم تويِ روضه...* داره ميره به ميدون، مهپاره ي حجازي اشكاتونُ بياريد، بريم يتيم نوازي يك گُل و صد تا گُلچين، خزونه يا بهاره اسباتونُ نياريد، بچه ام زره نداره *اومد كنارِ ابي عبدالله، برا هر سواري كه مي رفت، مي اومد به آقا مي گفت: من كي بايد برم؟ هي شمشيرش رو آماده كرده بود،اومده بود كنارِ آقا، تا قبل از علي اكبر آروم بود، موقعِ رفتنِ علي اكبر اومد كنارِ ابي عبدالله، گفت: بذار من برم، آقا! فرمود: برو خيمه... اكبر رو كه جنازه اش رو پاره پاره آوردن، رفت پيشِ ابي عبدالله، گفت: آقاجان! ديشب قولم داديد. آقا! يه نگاه به قد و بالاش كرد، گفت: چه جور بفرستمت؟ برو پيش مادرت فعلاً...رفت تويِ خيمه، نجمه ديد، الانِ همينجا قلبش بايسته، گفت: چي شده؟ گفت: نميذاره برم... نجمه گفت: مادر! آروم باش، الان جون ميدي...قاسم زد رو پاش، گفت: كاش الان بابام بود، يتيمي همينِ، همه رفتن، من رو نميذاره برم... خانم يادِ وصيت امام مجتبي افتاد، بعضي ها ميگن: كاغذ نامه، بعضي ها ميگن: بازوبند...مهم دست نوشسته ي امام حسنِ،گفت: هر وقت ديدي حالِ بچه ام خرابِ، اين رو بهش بده، نجمه ديد قاسم داره جلوش پرپر ميزنه، گفت: مادر! اين امانتي رو بابات داده، ببين به كارِت مياد؟ گرفت: بدو رفت خيمه ي ابي عبدالله، گفت: عمو! اين رو مادرم داده، گفت: بابام داده به من. ابي عبدالله اين برگه رو ازش گرفت، اين رو بازش كرد، نيزه اش رو زد تويِ زمين، اين كاغذ رو هي به چشماش مي كشيد، كاش بابات بود، كاش حسن بودي، ببين كجا گير كردم،محاصره كردن من رو... نامه رو گرفت: "مِن الحَسَن، اِلَي الحُسِين" گفت: قاسمم آماده شو بري ميدان...خندون اومد توي خيمه ي مادر،گفت: عمو گفته برو...تا گفت، ديدن نجمه مادرش افتاد رو زمين…تويِ كربلا دوتا زن چادر بستن، يكي خانوم رباب،يكي نجمه، چادرش رو بست از اين خيمه به اون خيمه، چي ميخواي نجمه؟ كسي زِره داره؟ علي اكبر كه جوشن داشت آن شد، زره گير نيآوُرد"يا الله..." قاسم اومد راه بيوفته، ابي عبدالله ديد زره اندازه اش نيست، عمامه اش رو برداشت، نصف كرد، آوُرد بر بدن قاسم كرد، گفت: برو مواظبت هستم،حواست به منم باشه، از پشت نزنن تو رو، تا راه افتاد، نجمه و زينب اومدن جلو خيمه، نجمه مي گفت: بي بي جان! چقدر قاسم شبيه حسن شده، زينب ميگفت: "ماشاالله.." نجمه مي گفت: ببن چقدر خوب رزم ميكنه، "لاحول ولا قوة الا بالله" يه وقت گرد و خاك بالا رفت، گرد و غبار نشست، نجمه صدا زد: اون اسبِ قاسم نيست؟زينب گفت: آره نجمه. گفت: خانوم: بچه ام كو؟ بچه اش رو با نيزه زدن...صدا بالا رفت: عمو!عمو!....ياحسين* ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net ✓اینستاگرام↶ http://instagram.com/babolharam__net
و توسل به حضرت قاسم ابن الحسن علیه السلام شب ششم محرم ۹۹به نفس حاج حيدر خمسه •ೋ ●•┄༻↷◈↶༺┄•● 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ●•┄༻↷◈↶༺┄•● دوره اش كرده اند و دورانِ بلا آغاز شد ديگر از هر سمت، كارِ سنگ ها آغاز شد انتقام از قاسم بن المجتبي، آغاز شد مادرش در خيمه افتاد، تا آغاز شد بي زره بودن بلايي بر سرش آورده است يك نفر از مركب بلندش كرده است بر زمین افتاده هر اسبی ز رویش رد شده استخوانهایش اسیرِ عده ای مُرتَد شده آه! با پهلوی قاسم یک قبیله بد شده قد کشیده، قد کشیده، قد کشیده، مَد شده سینه اش مثل ضریح است و دخیلش نیزه هاست هرکجایِ پیکرش را که ببینی جایِ پاست *حسين رسيد بالا سرش، صدا مي اومد، قاسم رو نمي ديد، گرد و خاك نشست، ديد يكي رو سينه اش نشسته، موهاش رو گرفته، الانِ كه سر رو جدا كنه، داد زد: برو كنار، رسيد بالا سرش...پاي قاسم وقتي ميخواست عازمِ ميدان بشه، به لگامِ اسب نمي رسيد، يعني قدش كوچيك بوده..حسينِ پنجاه و هشت سالِ، رشيد، ميگن اومد بالا سرش، وقتي اومد بلندش كرد، سينه به سينه چسبيده بود، پاها رو زمين بود، اين رو دو جور معنا كردن، يا حسين خم شده، واي به دومي، يا اينقدر استخوانهاي قاسم له شده، قدِ قاسم كشيده شد...* بال هايِ اين كبوتر، به آسمون رسيده نجمه بگو: ماشاءالله، عجب قدي كشيده واويلتا، واويلا، واويلتا، واويلا... ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net ✓اینستاگرام↶ http://instagram.com/babolharam__net
┈•‌‌‌‌‌‌꧁بٰابُ༼﷽༽الْحَرَم꧂•┈ |⇦•ببار بارون که من... و توسل به حضرت علی اصغر علیه السلام اجرا شده شب هفتم محرم ۹۹ به نفس حاج حیدر خمسه •ೋ ●•┄༻↷◈↶༺┄•● 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ●•┄༻↷◈↶༺┄•● ببار بارون که من، بارونم امشب پریشونم ، پریشون خونم امشب بیا آقا! بیا دورت بگردم به دنبالِ تو سرگردونم امشب تو این روضه، گرفته ریشه ام آقا بیا اینجا کمی اَبری‌شَم آقا یکم از تشنگی تو، سهمّ من کن بخون روضه، بزن آتیشم آقا بزار از دردِ تنهایی بخونم از این صبر و شکیبایی بخونم گمونم پیشِ گهواره نشستی بذار امشب که لالایی بخونم *علي لاي لاي، علي اصغر...* اگه عباس هم بازوش زمین خورد اگه باضربه‌ای اَبروش زمین خورد اینا سخته ولی نه سختر از این که آقام رو زد، اما روش زمین خورد : حسن لطفي *علي لاي لاي، علي اصغر...* *اونايي كه مريض آوُرديد، اونايي كه دكتر جواب كرده داريد، امشب كار رو با رباب ببند.امشب همه روضه خون باشيد، امشب آب رو بر اهل حرم بستن، از امشب تا عاشورا قول بده سير آب نخوري، تا تويِ روضه بتوني بفهمي عطش يعني چي...* تو خیمه ها، قحطي آبِ عباس، يا عباس، يا عباس بيچاره تر از همه، رُبابِ عباس، يا عباس، يا عباس شبی كه آمدی و عرش در هوات افتاد ستاره دور و برِ عَطرِ خنده هات افتاد همین كه عَطرِ نفسهات در زمان پیچید زمين برای بزرگی به دست و پات افتاد برای دلبری از چشمِ بی قرارِ حسین هُمای عشق به چشمانِ دلرُبات افتاد بزرگِ مردِ قبیله، علی اصغرِ عشق كنارِ نامِ شما راهیِ از نجات افتاد شكوفۀ سحرِ بیتِ حضرتِ ارباب تو آمدی و علی باز در حیات افتاد تو مستجاب ترین ذكرِ هر دعا هستی ضمانِ حاجتِ هر دردِ بی دوا هستی *از امشب آب سهميه بندي شد، همه سهمشون رو مي آوُردن به رباب مي دادن، مي گفتن: رباب! تو بچه شير ميدي، رباب هم خجالت مي كشيد، ببخشيد من رو، زحمت دادم...* تو مثلِ یك گُلِ سرخی كه بال و پر داری برایِ دلبری از دلبران هنر داری اگر چه كودكی اما گواه تاریخ است بزرگی از پَرِ قنداقه ات به سر داری تویی كه یك تنه یك لشگری برای حسین شبیهِ حضرت سقا دل و جگر داری ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net ✓اینستاگرام↶ http://instagram.com/babolharam__net
و توسل به حضرت علی اصغر علیه السلام اجرا شده شب هفتم محرم ۹۹ به نفس حاج حیدر خمسه •ೋ ●•┄༻↷◈↶༺┄•● 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ●•┄༻↷◈↶༺┄•● ابي عبدالله از صبح عاشورا، دو سه باري كه به دلِ دشمن مي زد، يا مي رفت نعشِ بچه هارو مي آوُرد، خستگي كه رويِ صورتش مي نشست، مي گفت: زينب! علي اصغرم رو بيار، بچه اش رو كه مي ديد آقا يه كم آروم ميشد... آي رفيق! به اين فكر كن اگه انگشت بذاري رويِ صورت بچه شيرخواره، جاش مي مونه، بذار يه كم روضه برات بخونم، قربونِ حيايِ شما برم خانوم رباب! مي ديد اوضاعِ حسين رو به راه نيست، بهش نمي گفت: بچه ام آب ميخواد، شير ميخواد، لذا بچه رو داد زينب، گفت: خانوم يه كاريش بكن، بچه رو دادن ابي عبدالله، منتظر بودن برِ سمت ميدان، اما ديدن رفت پشت خيمه، خانوم گفت: كجا ميري؟ گفت:صبر كن، كُلاخُودِش رو برداشت، عمامه ي پيمبر رو گذاشت، زره رو درآوُرد، خانوم گفت: نكن اين كار رو، ميزنن شمارو...گفت: نه وقتي با اين لباس ها برم، كاريم ندارن... عبايِ پيغمبر رو به دوش انداخت"يا الله" نزديكاي ميدون كه رسيد بچه رو آوُرد بالا، يه سري از اين حرومي ها گفتن: ديدي كم آوُرد، بچه اش رو آوُرد آب ببره... ابي عبدالله شروع كرد خطبه خوندن: "اَنَا ابنُ احمدَ مختار، اَنَا ابنُ عَلي وَليُ الله، اَنَا ابنُ فاطمةَ الزهرا... يا قَومِ ، إن لَم تَرحَموني فَارحَموا هذَا الطِّفل" روضه ام اينجاست، سپاهِ عُمرِ سعد، ديدن داره راست ميگه، ما با بچه كه جنگ نداريم، شمشيرها رو يكي يكي انداختن، ما فردا جوابِ پيغمبر رو چي بديم، يه حرومي رفت گفت: امير! الان لشكرت بهم مي ريزه.گفت: چرا؟ گفت: چون حسين داره خطبه ميخونه، همه شمشيرها رو انداختن، گفت: برو بگو هلهله كنن صداش نياد، تا من يه فكری بكنم، شروع كردن، هلهله و كِل كشيدن، آقا! داد ميزد: دارم حرف ميزنم...عُمرِ سعد داد زد: حرمله كجاست؟ گفت: امير دستور بده، كدومشون رو بزنم...بذار روضه رو ببرم يه جايِ ديگه،امام سجاد هر كسي رو بهش گفتن كه مختار كشت، گفت: حرمله چي شد؟ يكي گفت: آقا! ما هر كسي رو ميگيم، شما ميگي حرمله؟ گفت: نميدوني كربلا، چند تا تير زد، قلبِ همه ي مارو آتيش زد، يعني چي آقا! يه تير مي زد ده تا مي افتادن. آقا مگه ميشه با يه تير ده تا بيوفتن...؟علي اصغر رو زد: اول رباب افتاد، بعد رقيه افتاد، بعد زينب افتاد، بعد سكينه افتاد،حسين....* در غمت داده ام از دست عنانم چه کنم خنده ی آخرِ تو برده امانم چه کنم یک طرف خنده ی لشگر، طرفی اشکِ رباب مانده ام من بروم یا که بمانم چه کنم تیر را گر بکِشم رأس ز هم می پاشد خار را از جگرم گر نکشانم چه کنم *جنگ تموم شد، تو قافله ها پیچید، هر کسی سر گیرش بیاد، جایزه می گیره، یه قافله سر گیرش نیومده بود، هی می گفتن چیکار کنیم؟ دنبالِ این بودن یه سری بِبَرن، یه حرومی اومد گفت: اگه پولم بدین کمکتون می کنم، من دیدم حسین بچه اش رو بُرد پشتِ خیمه ها، یه وقت شروع کردن نیزه دارها دویدن سمتِ خیمه ها، بی بی زینب فهمید چه خبرِ، گفت:رباب رو ببرید از اینجا نبینه،نیزه دارا نیزه رو می زدن تو خاک، یه وقت یه نیزه ی خونی در اومد، یکی صدا زد:" الله اکبر، الله اکبر،الله اکبر" خاک رو نکندن، با نیزه بچه رو آوُردن بیرون، رباب غش کرد، حسین...* ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net ✓اینستاگرام↶ http://instagram.com/babolharam__net
و توسل به حضرت علی اکبر علیه السلام اجرا شده شب هشتم محرم ۹۹ به نفس حاج حیدر خمسه •ೋ ●•┄༻↷◈↶༺┄•● آن کس که سر به مَقدَمِ جز او نمی زند چون کَلبِ راه، پرسه به هر کو نمی زند این نامُرتبىِ مرا سرزنش نکن آشفته حال، شانه به گیسو نمى زند *آقا محرم و صفر يه سري به ما بزن ببين چه وضعي داريم، بعضي ها كه مشكي كه مي پوشن، تا آخرِ صفر در نميآرن...رسيديم به شبِ هشتم، تا حالا كه نگهم داشتي بذار شبِ عاشورا رو هم ببينم...* دل که نسوخت، گریه به هِق هِق نمی رسد شمعِ سحر، نسوخته سوسو نمى زند *مي دوني يعني چي؟ برو تو مقتلِ كربلا ببين، همه رو شهيد كردن، ابي عبدالله هق هق نزد، شبِ هشتمي ها!، يه جا بلند بلند گريه كرد، وقتي رسيد بالا سرِ علي اكبرش، دشمن ديد حسين داره هق هق گريه ميكنه، امشب جَوُونا پاشيد بريد زيرِ بغل هايِ حسين رو بگيريد...* جاروکشِ تَشَرُّفِ گریه است این مُژه بیهوده چشم را مُژه جارو نمی زند با یک نگاهِ تو، جگرى خون شد از دلم زخمى که چشم می زند، اَبرو نمی زند می میرم و ز وصلِ تو حرفى نمی زنم حرفِ وصال را که سیه رو نمی زند "اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّه" ای سراپایِ تو خوبی و کرامات و شرف در تماشای تو صد یوسف مصری است به صف رحم کن بر همه آهسته تر از خيمه برو كه گرفته است قدم هايِ تو صد قلب هدف *اومد داخلِ خيمه ي ابي عبدالله، آقا مشغول بود، صدا زد: بابا! اجازه ميدي برم؟ آقا برگشت، ديد لباسِ رزم پوشيده، بندِ دلش پاره شده، اين چيِ پوشيدي؟ گفت: ميخوام اجازه بدي برم، ديگه طاقت ندارم بمونم...چي بگه؟اگه بگه نرو كه حسين نيست..گفت:اول برو از محارم خداحافظي كن، واويلا، قديمي تر ها يادشونه، زمانِ جنگ وقتي جواني مي خواست برِ جنگ، مادر دل مي كَند، پدر دل مي كَند، اما خواهرِ وِل كن نبود. همه خداحافظي كردن، اما رقيه از بغلِ داداش پايين نمي اومد، هي زنها مي اومدن بگيرنش، دستش رو انداخته بود گردنِ علي اكبر، مي گفت: از صبح هر كي رفته نيومده، من نميذارم بري، هر طوري بود رهاش كردن، اومد، گفت: ميري برو، اما آروم، بذار قشنگ نگات كنم، گفت: علي اكبرم، هر چند يه بار، يه "الله اكبر" بگو من صدات رو بشنوم*... ای عطش بر لبت انداخته صد گونه تَرَک دست بر دامنِ تو آمده یک خیمه مَلَک برو اما نه چنان که پدرت جان بدهد با خبر باش که به زخم نپاشی تو نمک چند لحظه است که رفتی و بدونِ خبرم غمِ دلواپسی ام را به که باید ببرم گفتمت دَم به دَم اِستاده و تکبیر بگو این سکوتِ تو درآورده علی جان پدرم تو کدامین طرفی خاک نشین افتادی یا حواسِ تو نبوده به کمین افتادی اصلاً از هر طرفِ دشت صدا می آید نکند از رویِ مَرکب به زمین افتادی *تا حالا مَردِ هول کرده دیدی؟ هول کرده بود، عمه ی سادات اومد کنارِ ابی عبدالله، گفت: حسین! اون اسبِ علی نیست؟ گفت:آره، گفت: چرا اون وری میره؟ اسبِ رزم دیده بَلَدِ، سوارش افتاد باید برگرده، افتاده بود رویِ یالِ اسب، خون چشمایِ اسب رو گرفت، عوضِ اینکه بیاد سمتِ خیمه ها، رفت سمت خیمه های دشمن، زنهای جراحِ اومدن، شنیدن اسمش علی است، اینقدر تیغ زدن رویِ بدنش، حسین اومد بالا سرش...* باورم نیست علی اکبرِ بابا باشی اینقدر سعی نکن تا که به پایم پاشی تیرها در تنِ تو چون نخ و سوزن شده است تیرها را بِکِشم از بدنت می پاشی چه کسی بر سَرِ تو دست درازی کرده دور تا دورِ تنت حاشیه سازی کرده این بدن کارِ دو تا نیزه زن و اینها نیست نیزه بدجور به پهلویِ تو بازی کرده *حسین!...سوارِ بر مرکب شد، از هولش، یهو از اسب افتاد، دید اگه سوار بشه وقت میره، با زانو خودش رو رسوند بالا سرش...* اصغری مانده زتو، معنیِ اسمت رفته هر که برداشته یک تِکه زجسمت رفته بدنت کم دارد، هر چه که می چینم من یک چهارم زتنت مانده، سه قسمت رفته ای الهی تنِ خود را تو نبینی اکبر کاغذِ خُرد شده رویِ زمینی اکبر رفته اسبِ تو در این بُحبوحه بیراهه چرا سر درآوردی از خیمه ی جَرّاحه چرا تیغ، نوکِ نیزه بریده همه جایِ تنِ تو آب رفته، شده جسمت قَدِ شش ماه چرا *دستش رو انداخت بدنِ علی اکبر رو بیاره بالا، یه طرف دیگه می افتاد، اول دهانش رو پاک کرد، گفت: یه بار دیگه بهم بگو :بابا...دید صدا نمیآد، حسین هی صدا می زد: "وَلَدی! وَلَدی!.." دید صدا از پشتِ سرش میآد، دید زینبِ، زد رویِ شانه های علی اکبرش، پاشو عمه ات داره میاد...* مو می‌کَنم اگر نروی از بَرَش کنار بَردار چهره از رُخِ از خون تَرَش کنار *میگن: اگه زینب نیومده بود، حسین کنارِ بدنِ علی اکبرش جان داده بود...* ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net
┈•‌‌‌‌‌‌꧁بٰابُ༼﷽༽الْحَرَم꧂•┈ |⇦•از آسمان هفتم اگر سر ... و توسل به باب الحوائج حضرت اباالفضل العباس علیهما سلام اجرا شده شب نهم محرم ۹۹ به نفس حاج حیدر خمسه •ೋ ●•┄༻↷◈↶༺┄•● 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ●•┄༻↷◈↶༺┄•● اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُم” “اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى صاحبِ الدَّعوَهِ النَّبویَّه،وَ الصَّولَهِ الحَیدریَّه، و العِصمَهِ الفاطِمیَّه، و الحِلمِ الحَسَنِیَّه،و الشّجاعَهِ الحُسَینِیَّه” از آسمانِ هفتم اگر سر بر آورم اعلام می کنم که فقط خاک این درم مِهر تو بود، شیره ی جان در وجودِ من از لحظه ای که شیر به من داد مادرم *حرف مالِ امروز و دیروز نیست، من قدیمی ام،جد و آبادم نوکریت رو کردن، نگاه به این وضع من نکن، قبلاً خیلی با تو بودم، قدیمی ها اسمت می اومد عالم رو بهم میزدم…* من از دَرِ سرای تو جایی نمی روم حتی اگر جواب کنی باز نوکرم گیرم که خاکِ پایِ مرا کیمیا کنند خاک درت اگر نشوم خاک بر سرم *روز عاشورا اباعبدالله داشت با برادرش اباالفضل حرف میزد، یهو شمرِ حرامی تا نزدیکی هایِ خیمه ها اومد، صدا زد: کجایند بچه هایِ خواهرم؟ عباس رو صدا زد، چقدر خجالت کشید اباالفضل.. مدینه وقتی راه افتادن، کاروان که کمی راه رفت، یکی اومد گفت: آقاجان! اُم البنین، عباس رو کار داره، ابی عبدالله فرمود: سریع برو ببین مادر چیکارت داره، قمر بنی هاشم برگشت سمتِ دروازه شهر،دید اُم البنین دستاش رو باز کرده، بغلش گرفت، گفت: جلو حسین نتونستم باهات خداحافظی کنم، حسین مادر نداره، مادر! با حسین میری با حسین برگردی، عباس! نشنوم جلوتر از حسین راه رفتی، عباس! نشنوم بچه های زهرا نشستن تو هم بشینی، لذا شبِ عاشورا پاسبانِ خیام عباسِ، عمه ی سادات اومد تویِ تاریکیِ شب. عباس صدا زد: کیِ اون طرفِ خیمه ها؟ گفت: آرام باش زینبم. دست ادب عباس رویِ سینه اش گذاشت، جانم خواهر! چرا دل نگرونی؟ گفت: میخوام باهات حرف بزنم، عباس! می دونی تویِ خیمه ها چی پیچیده؟ میگن: برات امان نامه آوُردن. عباس دستاش رو گذاشت رو سرش، گفت: خانوم! من قربونیِ شمام، من نذرِ شمام. گفت: عباس! بچه ها ترسیدن، میگم: یعنی عمو میره؟… شمر وقتی صدا زد: کجان بچه هایِ خواهرم؟ آقا فرمود: عباس! برو ببین چی میگه.عباس با یه غضبی اومد جلوش، نرسیده بود داد زد: چیِ؟ نانجیب اول طعنه زد. گفت: عباس! شنیدن آب آور شدی؟ “منصبی نبود آب آوری، لذا جبهه رفته ها می دونن، پیرمردهایی که ازشون جنگ بر نمی اومد، می گفتن: برو به رزمنده ها یه آبی بده…” عباس! بیایی این طرف فرماندهی لشکر رو بهت میدن، تا رکابِ اسبت رو طلا می گیرن.عباس نگذاشت حرفش تمام بشه، گفت: برو رَدِ کارِت، من مادرم اُم البنینِ، من شیرِ اُم البنین رو خوردم، من یه تارِ مویِ بچه هایِ حسین رو به همه عالم نمیدم…* گیرم که خاکِ پایِ مرا کیمیا کنند خاک درت اگر نشوم خاک بر سرم حاج غلامرضا سازگار *سقای دشتِ کربلا اباالفضل، دستش شده از تن جدا اباالفضل…* رفتی و بی سر و پاها همگی شیر شدند با من و عمه، سَرِ پوشیه درگیر شدند فاطمیاتِ حرم یک شبه تحقیر شدند دختران پایِ سر تو همگی پیر شدند نیزه از حنجرِ آشفته ی تو کار کشید رفتی و کارِ عقیله سَرِ بازار کشید *با دست، دخترِ علی رو نشون میدادن، اون دخترِ علیِ، الهی بمیرم….بچه های علی رو نامحرم ها زدن….* “زجر ول‌کن نبود؛ حرمله می‌زد دخترک را بدونِ فاصله می‌زد” رفتی و خون به دلِ دخترِ زهرا کردن گره ی روسریِ دخترکان وا کردن دَمِ دروازه عجب هلهله بر پا کردن محملِ عمه ی سادات تماشا کردن نوه ی فاطمه دنبالِ جواب است عمو جایِ ما در وسطِ بزم شراب است عمو !؟ حسین…. ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net ✓اینستاگرام↶ http://instagram.com/babolharam__net
┈•‌‌‌‌‌‌꧁بٰابُ༼﷽༽الْحَرَم꧂•┈ |⇦•یارالی یعنی... و توسل به حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام اجرا شده شب عاشورا محرم ۹۹ به نفس حاج حیدر خمسه •ೋ ●•┄༻↷◈↶༺┄•● 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ●•┄༻↷◈↶༺┄•● یارالی یعنی: همه جایِ بدنت زخمی بود ذره ذره ی تنت زخمی بود حتی کُنجِ دهنت زخمی بود آخرش کار رو به شمر مُحوَّل کردن یامظلوم،یامظلوم تو رو با خنجرِ کُند مُعطَّل کردن یامظلوم،یامظلوم یارالی یعنی: نیزه رو نیزه زدن نامردا همه با هم اومدن نامردا همه با لگد زدن نامردا به تو پیشِ مادرت جسارت کردن یامظلوم،یامظلوم به تو با ضربه ی پا جسارت کردن یامظلوم،یامظلوم *نمی دونم از کجا روضه بخونم؟ شبِ عاشوراست…* داغ یعنی جوانِ رعنایت تشنه لب رویِ خاک جان بدهد نانجیبی میانِ سینه ی او نیزه اش را تکان تکان بدهد *حسین…”اگه امروز و فردا راه داره صدقه ای برا امام زمان بده، بخدا قلبِ آقا در فشارِ، تو هم امشب نباید ساکت باشی، باید بهم بریزی…..”* بدونِ آب بریدن حنجرِ او را کشانده اند به گودال مادرِ او را عصا زدن به او پیرمردها بلکه در آورن نَفَس های آخرِ او را *بذار روضه بخونم: هلال میگه اومدم دَمِ گودال، دیدم صدا خس خسِ نفس هاش میاد، سپرم رو آب کردم، اومدم گودال، دید شمر داره بیرون میاد، سر تا پاش خونیِ، کجا میری هلال؟ آب می برم براش، یه لبخندِ بدی زد، گفت: دیر اومدی، الان سیرابش کردم، گفتم: تو که کارِ خودت رو کردی، چرا دست و پات میلرزه، گفت: هلال! داشتم می بریدم، صدایِ ناله ی زنی رو شنیدم، داد میزد: ” بُنَیَّ! قَتَلُوکَ،ذَبَحُوکَ وَ مِنْ الْمَاءِ مَنَعُوک‏”….عرضم تمام، شبِ آخرِ، مُزدم رو بگیرم…* هر کی هرچی شد، داره می بَره یکی داره پیرُهَنِ پاره می بَره زینب میگه: وای، از دلِ رباب زیرِ عباش، حرمله گهواره می بَره مادرت بمیره، نبینه انگشتر نداری خودم رو رسوندم، کسی نگه مادر نداری آه!غریبِ مادر حسین دیر اومد زینب، تا به پیشِ تو افتاده بود تو پنجه های شمر، ریشِ تو کارِ دنیارو، می بینی داداش باید ببوسم رگ هایِ ریش ریشِ تو گفتم که بلند شو از رو سینه اش جواب نداد خدا خدا کردم، رقیه از خیمه در نیاد *اگه یه دونه از شما نگران باشید که زن و بچه هاتون حال و اوضاعشون خوب نیست، درنگ نمی کنی،بدو میری میگی به زن و بچه ام برسم…شمرِ نانجیب داشت کارش رو می کرد، اباعبدالله حواسش به خیمه ها بود، زیر چشمی خیمه ها رو نگاه می کرد، یهو داد زد: نیا…مگه نگفتم: نیا…با سپر میزدن زینب را….* نگرانی کشتنت عزیزِ دلم نگرانی که حال ِ خوبی نیست پیش چشمانِ داغ دیده ی تان موقعِ رقص و پایِ کوبی نیست * همه ی مجلس، دستات، رو به آسمان، صدات حرم برسه: حسین…..* ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net ✓اینستاگرام↶ http://instagram.com/babolharam__net
┈•‌‌‌‌‌‌꧁بٰابُ༼﷽༽الْحَرَم꧂•┈ |⇦•كبوديِ بدنِ مادرم مرا كشته... و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها ویژۀ ایام فاطمیه _ حاج حیدرخمسه •ೋ ●•┄༻↷◈↶༺┄•● كبوديِ بدنِ مادرم مرا كشته سياه كرده جهان را سفيديِ مويش فدايِ چادرِ آتش گرفته ات زهرا درونِ شعله چه آمد به روزِ گيسويش *روضه بخوانم: هيزم رو ريختن پايِ در، در شعله ور شد، با همه ي زورش فاطمه، در رو گرفت، شعله بالا رفت، يه صدايي مدينه رو پُر كرد: سوختم…* چه ضربه اي، چه صدايي، چه دستِ سنگيني سه ماه فاطمه پوشيه بسته بر رويش شبيه كِشتيِ پهلو گرفته مي ماند شكسته شد به لگد، دنده ها و پهلويش “رويِ گُل كه با پا نميزنن چهل نفري يك زن رو تنها نميزنن اي قنفذ! بس كن، با تهِ غلاف اينجوري رويِ بازويِ زنها نميزنن مادرم رو كُشتيد، ولش كنيد اي حروميا چي سرش آوُرديد، كه يهو داد زد: فضه بيا با چه دستي زده كه جايِ كبودي از گوش يكسره تا به لبِ توست، خدا رحم كند” و يك غلاف كه دستِ چهل نفر چرخيد همين غلاف گرفته توانِ بازويش فدايِ دخترِ مادر، گريزِ روضه زدم ببين به دستِ زنِ حرمله، النگويش   *با اسب رفتن تو خيمه ي زنها، زنها مي دويدن، با اسب دنبالِ دختر سه ساله كرد، گوشواره ي بچه رو كشيد، حسين…* ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net ✓اینستاگرام↶ http://instagram.com/babolharam__net
|⇦•باز آسمونا... وتوسل ویژهٔ ولادت حضرت زهرا سلام الله علیها و روز مادر اجرا شده۱۴۰۱ به نفس حاج حیدر خمسه •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ باز آسمونا آیینه بندونه لب تموم عاشقا خندونه ملک تو بیت احمدی مهمونه دلم میخونه شب سوروساته، عاشقای مادر گل خنده وا شد، روی لبِ حیدر بود سایه‌ی شما بر سرم اینه دلخوشیم تویی مادرم «یا فاطمه ام ابیها» اومد دلیل خلقت ما فیها تمومِ دلخوشی قلبِ مولا دوباره گل کرده به روی لب‌ها مدد یا زهرا..... یه عمره که به زیر دِینَم نگاهِ تو بوده، خادمِ حسینم بُود بر لب همه زمزمه که احمد شده ابَالفاطمه «یا فاطمه ام ابیها» ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ‼️هزینه استفاده از مطالب کانال دعای خیر شماست... به ساحت مقدس روحی له الفداء و ارواح اهلبیت، پیامبران، شهدا، اؤلیای الهی، و محبین امیرالمؤمنین، بد وارث و بی وارثها و كه سر به سینه تراب نهاده اند، در تمامی عوالم .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://splus.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ روبیکا ↶ https://rubika.ir/www_babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net 🛒 فروشگاه فرهنگی↶ https://eitaa.com/babolharam_shop
|⇦•هرچه در بسته شده.... وتوسل ویژهٔ ولادت حضرت زهرا سلام الله علیها و روز مادر اجرا شده۱۴۰۱ به نفس حاج حیدر خمسه •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ هرچه در بسته شده خانه‌ی مادر باز است این دری هست که در سورهٔ کوثر باز است درِ این خانه به روی احدی بسته نشد از همان روز ازل، روز مقدَّر باز است همه ی اهل‌ جهان هم که بیایند اینجا سوخته گرچه ولی چند برابر باز است ننویسید درِ خانه‌ی زهرا بسته‌است بنویسید درِ خانه‌ی حیدر باز است دل مولاست همان قلعه‌ی محکم که درش به روی هرکه که دل بسته شود در باز است اندرون دل او جای همین است ولی روبه سمت دل سلمان و ابوذر باز است چنگ بر در زدو افکند به سویی آن را بعد از آن روز در قلعه‌ی خیبر باز است سفره‌ی فاطمه و نان نمک‌گیرانش به روی هرکه شود مالک اشتر باز است از غلامان علی معجزه برمی‌آید به دلیلی که در خانه‌ی قنبر باز است خانه اش بیش‌ترین فوج کبوتر دارد دل‌ما نیز به این عشق، کبوتر باز است دل‌ما شیشه‌ی سرخیست پر از عطر حرم درِ این شیشه‌ی زیبای معطر باز است ای که درهای زمینی، به رویت بسته شده غم مخور چون‌که در خانه‌ی مادر باز است ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ‼️هزینه استفاده از مطالب کانال دعای خیر شماست... به ساحت مقدس روحی له الفداء و ارواح اهلبیت، پیامبران، شهدا، اؤلیای الهی، و محبین امیرالمؤمنین، بد وارث و بی وارثها و كه سر به سینه تراب نهاده اند، در تمامی عوالم .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://splus.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ روبیکا ↶ https://rubika.ir/www_babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net 🛒 فروشگاه فرهنگی↶ https://eitaa.com/babolharam_shop
|⇦•آقام آقام شده خیره به گنبدت.... ویژه ولادت حضرت عبدالعظیم حسنی اجرا شده به نفس حاج‌حیدر خمسه •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ آقام آقام! شده خیره به گنبدت آسمون تویی قبله و دین و ایمانمون داریم کربلا، تو تهرانمون آقام آقام! میرم با پدر مادرم از قدیم شبِ جمعه پابوس عبدالعظیم خدایی شدی همه زندگیم همه می‌دونن حیات صحنت چقدر مثل بین الحرمینه تموم حرفا بمونه آقا زیارت نامه ات ذکر حسینه «آقام آقام جان جانان آقام آقام آقام سنه قربان آقام» دوست دارم تویی شاهِ دنیا و من هم غلام دارم محضر تو من عرض سلام فدای تو ای سفیر امام دوست دارم شبیه حسن سفره داری آقا محاله برام کم بذاری آقا هوای منو تو داری آقا عجب درباری چه صحنی داری بهشت شیعه روی زمینه یه روز می سازیم ضریح و گنبد برای جدت توی مدینه «آقام آقام جان جانان آقام آقام آقام سن قربان آقام» آقام آقام یه حاجت دارم توی قلبم همین یه موکب به اسم تو ای نازنین بپا می کنم توی اربعین خیلی ساله دارم خاطره مسلمیه ازت کریمه کریمی و با معرفت می‌خوام کربلا دوباره فقط توی سختی ها همیشه آقا بگیره دستامو کرمِ تو شده با لطفت علی و زهرا حاجی سازگار محتشمِ تو جانم جانم خدایا بازم بخت با ما یار شده شب دیدن روی دلدار شده بازم فاطمه حسن‌دار شده تو هم برای این آقا که کسی براش جشن زیاد می‌گیره نه روضه کم نذار جانم جانم اباالمهدی روی لب عاشقا دوتا شیش گوشش توی دنیای ما یکیش کربلا یکیش سامرا شب مستی و شب بارونه منم مجنون دیدن لیلی خودش می‌دونه که می‌خوام آقازاده‌شو خیلی «آقا م آقام جان جانان آقام آقام آقام سن قربان آقام» آقام آقام به جارو کشای درت نوکرم به هر کس که شد نوکرت نوکرم کبوتر شدم به زیر پرت نوکرم بارون بارون ببار ابر رحمت به روی سرم میام این دفعه با پدر مادرم اجازه بدین بگم نوکرم بازم بارونو دل مجنونو یه گوشه توی صحن گوهرشاد دلی که تنگه برات آوردم ببندم آقا پنجره فولاد ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ‼️هزینه استفاده از مطالب کانال دعای خیر شماست... به ساحت مقدس روحی له الفداء و ارواح اهلبیت، پیامبران، شهدا، اؤلیای الهی، و محبین امیرالمؤمنین، بد وارث و بی وارثها و كه سر به سینه تراب نهاده اند، در تمامی عوالم .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://splus.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ روبیکا ↶ https://rubika.ir/www_babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net 🛒 فروشگاه فرهنگی↶ https://eitaa.com/babolharam_shop 🚩 کتیبه و پرچم باب الحرم↶ https://eitaa.com/babolharam_katibe 🎞 سیمای حرم↶ http://eitaa.com/simaye_haram