eitaa logo
کانال ‌متن روضه
80.9هزار دنبال‌کننده
788 عکس
462 ویدیو
62 فایل
👈ارتباط با ما: @babolharam_admin تبلیغ نداریم سایت: www.babolharam.net #شماره_کارت جهت مشارکت در #نذر_فرهنگی شامل تامین هزینه‌های جاری کانال، تایپ مطالب ، حفظ و نگهداری سایت و .. :👇 6273817010150831 به نام گروه جهادی بابُ‌الحَرَم
مشاهده در ایتا
دانلود
⇦🕊 روضه و توسل شب تاسوعا 96_سید مهدی میرداماد↯ ┄┅═══••↭••═══┅┄ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ┄┅═══••↭••═══┅┄ قرار شد هر دو با هم بزنن به میدان،یکی بره میمنه،یکی بره میسره،قرار شد ابی عبدالله حواس دشمن رو پرت کنه،مرحوم مُقَّرم تو العباس میگه: قرار شد عباس از بین نخل ها خودش رو به علقمه برسونه،قرار شد بین هم دیگه رجز رد و بدل کنن،از حال همدیگه با خبر بشن،آخه دیگه کسی برا حسین نمونده،گفت: عباس! داری میری؟ تو همه لشکرِ منی،عباس! تو همه کس و کارِمنی؟ اگه تو بری لشکرم از هم می پاشه... از هم جدا شدن،یکی به طرف شریعه،یکی به طرف میدان،نزدیک شریعه شد،قرار گذاشته بودن با حسین که رسید کنار شریعه خبر بده،چی بگه؟ بعضی نقل ها نوشتن: تکبیر گفت....."الله اکبر" گفت،بعضی از نقل های معروف میگن: بلند رجز می خوند صداش به حسین برسه،آرومش کنه،صداش هم حسین رو آروم می کرد،رسید کنار علقمه بلند فریاد زد:" اَنَا بنُ حیدر ِالكَرّار" ابی عبدالله بلافاصله جوابش رو داد دلِ عباسم آروم بشه، "اَنَا بنُ مُحمدٍ المُصطفی" دو تا برادر آروم شدن،مشک رو پر از آب کرد،سوار اسبش شد،به طرف خیمه ها،دوباره عباس صدا زد: "اَنَا بنُ عَلی ٍ المُرتَضی" اونجا همه دورش رو محاصره کردن،یه نفر گفت:عباس آب برسونه کارِ دشمن تمومِ،کمین کردن،عباس مشک رو بغل کرده،یکی از القابِ اباالفضل،"اَبَا القِربَه" است، یعنی:پدرِ مشک،چرا به عباس میگن:پدرِ مشک،برای اینکه مثل پدری که بچه اش رو بغل کنه،مشک رو داد تو شکمش،خودش رو انداخت رو مشک،همه محاصره اش کردن،چهار هزار نفر، رو کُنده ی زانو،هدف مشکِ آبِ،نمیذاشت تیرها به مشک بخوره،از لابلای نخل ها می رفت،یه مرتبه متوجه شد دستش رو زدن،مشک رو داد یه طرفِ بدن،یه دستِ دیگه اش رو زدن،اینجا صدای حسین رو شنید،انگار حسین میدونه،درد بازو درد بدیه"اهل کنایه حرف منو بگیرن" تا شنید صدای عباس رو،ابی عبدالله جوابش رو داد،یعنی غصه نخور،" اَنَا بنُ فاطمة الزهرا"....شاید میخواست بگه:عباس! تو مَردی،تو علمداری،تو بازویِ رشید داری،دستت رو زدن باکی نیست،یه روز بازویِ مادرم رو تو کوچه های مدینه،اینقدر نامحرما با غلاف شمشیر زدن... همه ی حواسش به مشکِ،میاد و میخونه" والله اِن قَطعتموا یَمینی اِنی اُحامی ابداً عَن دینی".... دست نداره،خودش رو انداخت رو مشک،تیرها داره میاد،یه سئوال دارم،یه بدن چقدر جای تیر داره؟چهار هزار تیرانداز،بالاخره هزار تا تیر به هدف میخوره،دیگه بدنش جای تیر نداشت،لشکر دسته دسته میومدن،اما دستِ خالی بر می گشتن،نگاه می کرد،عباس"نافذالبصیره"بود،یه چشم داشت عجیب،میومدن،دست نداشت،غرق خون،پر از تیر،اما مشک تو بغلش،یه نگاه می کرد،تا می اومدن،همه فرار می کردن، عُمر سعد یقیه ی یکی رو گرفت،گفت:چیِ؟ مگه نمیگی دست نداره؟ازچی می ترسی؟ گفت:عُمر دست نداره،اما دو تا چشم داره،بیچاره میکنه،گفت: من راهش رو بلدم،الان یه کاری میکنم چشمش جایی رو نبینه،صدا زد: حرمله بیا... یه لحظه نگاه کرد دید چشمش رو زد،مشکِ آبش رو زدن،اینجا نوشتن: مُتحیِّر شد،" وَ وَقَفَ الْعَباس مُتِحَیرا" ایستاد رو اسب،دست نداره،مشکش آبی نداره،نه میتونه بره،نه می تونه برگرده، مُتحیِّر شد،تیر تو چشمشِ،هر کاری کرد تیر از چشمش بیرون نیومد،سرش رو خم کرد،تیر رو بین دو زانو گذاشت،سرش برهنه شد،حکیم بن طُفِیل خودش رو رسوند،دید سرِ عباس برهنه است،حالا وقتشِ،عمودِ آهن رو بلند کرد،.... ________________ ‼️کپی برداری به جهت کسب درآمد (تهیۀ جزوه و سی دی و نرم افزارهایِ پولی) از مطالبِ کانال نبوده و حق الناس محسوب میشود. ╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯ ☑️ وبلاگ↶ babolharam.mihanblog.com ✘سروش JOin↶ http://sapp.ir/babolharam.ir ✘ایتا JOin↶ @babolharam_ir ✘تلگرام JOin↶ @babolharam_mihanblog_com
Mirdamad_(Shabe_9_Moharam)c.mp3
2.14M
⇦🕊 روضه و توسل شب تاسوعا 96_سید مهدی میرداماد↯ ┄┅═══••↭••═══┅┄ ✘ایتا JOin↶ @babolharam_ir
⇦🕊 روضه و توسل شب تاسوعا 96_سید مهدی میرداماد↯ ┄┅═══••↭••═══┅┄ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ┄┅═══••↭••═══┅┄ همه ی روضه ی شبِ تاسوعا یه طرف،این روضه اش یه طرف،چون خودِ عباس گفته، مرحوم واعظِ خراسانی داشت تو حرمِ اباالفضل روضه می خوند،علامه ی قزوینی وسط روضه بلند شد،حالش بد شد،گفت:واعظ کی میگه اینا راستِ؟دیگه اینجوری نخون... مجلس به هم خورد علامه رفت خونه،واعظِ خراسانی میگه: حالم منقلب بود،چه کردم،این مرجع رو ناراحت کردم،دیدم نیمه شب درِ خونه ام رو میزنن،بیا علامه کارِت داره،گفتم:عجب کاری کردم برم عُذر خواهی کنم،میگه:رفتم،دو زانو نشستم،دیدم گریه امانِ علامه رو بریده،میگه:واعظ بقیه اش رو بخون...گفتم:آقا من لال شدم،غلط کردم،دیگه نمیخونم...گفت:نه خوابِ عباس رو دیدم،گفت:چرا روضه ام رو قطع کردی؟ تو که نبودی،یه نفر بخواد ازرو بلندی رو زمین بخوره،دست میخواد،دستش رو سپر میکنه،من دست نداشتم،با صورت افتادم...... نمی دونم چه جوری حسین رسید،فقط می دونم تا رسید عباس رو دید،صدا زد:آخ کمرم، "بانَ الانکسارُ فِی وجهِ الحُسین علیه السلام" انکسار یعنی چی:مرحوم شوشتری یه نقلی داره،میگه از عاشورا،از صبح از ظهر،هر شهیدی رو که ابی عبدالله رفت بالا سرش چهره برافروخته شد،رنگِ چهره سرخ شد،تنها جایی که رنگ پرید کنارِ علقمه بود،چهره زرد شد... نفست بالا نمیآد چی به روزِ تو آوردن زدنت همونایی که نمکِ حیدر و خوردن فدایِ سرت اباالفضل اگه مشکِ آبت افتاد به تو قول میدم برادر دیگه هیچکی آب نمیخواد *دست بریده،چشم تیر خورده،فرق شکافته...رسید بالا سرش دو دستی سر عباس رو گذاشت رو دامنش،یه جایی توجه اش رو جلب کرد،نه فرقِ شکافته،نه دستایِ قلم شده،نه چشمِ تیرخورده،تیر رو درآورد دید لباش خشکِ،گفت:عباس! میرم به سکینه میگم: عموت یه قولش عمل کرد،میرم بهش میگم:عموت تشنه جون داد،خوشبحالت چه عمویی داشتی،کنارِ آب،آب نخورد...* واویلا برایِ چند قطره ی آب از دست رفت امیدِ خیمه و رباب اگه پانشی اباالفضل میره خیمه ها به غارت تو دلت میاد برادر زینبت بره اسارت پاشو یه کاری کن عباس حرمله داره میخنده میدونم بعدِ تو دشمن دستِ زینب و می بنده بعد از تو قافله آوراه میشه بعد از تو صحبتِ گوشواره میشه *ابی عبدالله فرمود:بروید گوشواره هارو در بیارید،بروید زینت هاتون رو در بیارید،معجرهاتون رو محکم ببندید،... خدایا! به غیرتِ عباس،به غیرت مدافعانِ حرم،غیرتِ ما نسبت به دینمون،نسبت به آئین و مکتبمون لحظه به لحظه بیافزا،غیرت و تعصب ما به این سیاهی های محرم به این روضه ها و جلسات بیافزا....* ________________ ‼️کپی برداری به جهت کسب درآمد (تهیۀ جزوه و سی دی و نرم افزارهایِ پولی) از مطالبِ کانال نبوده و حق الناس محسوب میشود. ╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯ ☑️ وبلاگ↶ babolharam.mihanblog.com ✘سروش JOin↶ http://sapp.ir/babolharam.ir ✘ایتا JOin↶ @babolharam_ir ✘تلگرام JOin↶ @babolharam_mihanblog_com
Mirdamad_(Shabe_9_Moharam)d.mp3
2.66M
⇦🕊 روضه و توسل شب تاسوعا 96_سید مهدی میرداماد↯ ┄┅═══••↭••═══┅┄ ✘ایتا JOin↶ @babolharam_ir
بسمه تعالی نیروهای انقلابی را کوچ دادند! رسانه‌های انقلابی مثل @FarsNews_Agency را نیز کوچاندند! وقتِ ادمین‌های کانال‌های انقلابی صرف تنظیم و ارسال پست‌هایشان در سروش و ایتا و بله و آی گپ شد تا مطالبه‌گری! میدان که خالی شد با و ترمز دستی کوچ را کشیدند! القصه ، اکنون پس از گذشتِ ماه ها عدم فعالیتِ مجموعۀ بابُ الحَرَم در تلگرام و چشم پوشی از لطفُ و مهربانیِ همراهان و مخاطبانِ این مجموعه و انجام وظیفۀ این پایگاه فرهنگی در از پیام رسان هایِ داخلی و نیز کم لطفی و بی مهریِ پیام رسان های داخلی نسبت به کانالهای مذهبی به استحضار میرساند با توجه به به استفاده از فیلتر شکن در تلگرام طلایی ، فعالیت این مجموعه علاوه بر پیام رسان های سروش و ایتا در تلگرام نیز از سر گرفته خواهد شد. موفق و موئد باشید التماسِ دعا ✘سروش JOin↶ http://sapp.ir/babolharam.ir ✘ایتا JOin↶ @babolharam_ir ✘تلگرام JOin↶ @babolharam_mihanblog_com
⇦🕊 روضه و توسل شب عاشورا 96_سید مهدی میرداماد↯ ┄┅═══••↭••═══┅┄ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ┄┅═══••↭••═══┅┄ "اَسْتَغْفِرُاللَّهَ الَّذى لا اِلهَ اِلاّ هُوَ الْحَىُّ الْقَیُّومُ الرَّحْمنُ الرَّحیمُ ذُوالجَلالِ وَ الإِكْرامِ وَ اَتُوبُ إِلَیْه.....باالحسینِ الهی العفو......" شبی که درنَفَسِ سرخ ماه طوفان بود شبی که آبِ فرات آتشِ فروزان بود شبی که ارض و سماوات،کربلاشده بود شبی که خشمِ خداوند،برمَلا شده بود حسین بود و نماز شب و مناجاتش *این نماز شب،آخرین نمازِ شب حسینِ،دیگه از فردا شب؛سری به نیزه بلند است....* حسین بود و نماز شب و مناجاتش حسین بود و وعده ی ملاقاتش حسین بود و صد و چند شاخه ی یاسش *نقل معروف،هفتاد و دو نفر شهیدِ،اما خیلی ازمقاتل و تواریخ میگن:بالای صد و ده شهید...* حسین بود و صد و چند شاخه ی یاسش حسین بود و زُهیر و حبیب و عباسش *اصلا همه رو بذار کنار،حسین بود و عباس،اصلاً انگار عباس باشه همه هستند...امشب هی نماز خوند،هی به عباس نگاه کرد،هی نماز خوند هی به قد و بالای علی اکبر نگاه کرد...* حسین بود و شبِ وصلِ جان نثارانش حسین بود و سر و دستِ یارانش درون خلوتِ شب،حرف با خدا می زد گرفته جان به کف،اصحاب را صدا می زد که ای به عالم زَر بوده جان نثارِ حسین شما در این شبِ غربت شدید یارِ حسین هزار مرتبه از شوقِ دوست جان دادید زجان گذشتگیِ خویش را نشان دادید به آن خدا که از او ارِجعی شنیدم من بلند مرتبه تر از شما ندیدم من فرمود:"ما أَعْلَمُ أَصْحَابًاً، أَبَرَّ و أَوْفَی مِنکُم" من هر کجای عالم رو بگردم از شما بهتر پیدا نمی کنم....* حبیب،عابس،عباس،عون،بُرِیر علیِ اکبر،قاسم،سعید،جُؤن،بُرِیر من از برای خدا سر گرفته ام سرِ دست گذشته ام ز هست خویش،هر چه که هست خدا زصبح اَزل برگزیده است مرا برای دادنِ سر،آفریده است مرا چه غم که دشت شود لاله زار از خونم من از وفای شما فرد فرد ممنونم شب است،بدرقه ی راهتان دعای حسین *می دونید امشب به کیا گفته شماها بروید،اینها با من کار دارند؟به زهیر و بُرِیر و مسلم و حبیب گفت،اما اولِ همه رو کرده به عباس،فرمو:عباس! داداش تو هم میخوای بری برو... اباالفضل یه نگاه کرد،صدا زد:یا سیدی و مولای،ما زنده باشیم شمارو بکشن؟اصلاً من به دنیا اومدم فدای شما بشم....* شب است،بدرقه ی راهتان دعای حسین روید و اشک بریزید در عزایِ حسین صحابه سوخت زسوزِ حسین حاصلشان جواب بود در آن لحظه پاره ی دلشان یکی صدا زد: ای خاکِ مقدمت سرِ من هزار بار فدای ِتو،جان و پیکرِ من هزار بار خوراکِ درندگان بدنم اگر تو را بگذارم دَرِ دِگر بزنم حبیب گفت: که هفتاد بار اگر میرم دوباره خیزم و بهر تو سر به کف گیرم زُهیر گفت: که ای عالمی پریشانت هزار مرتبه جانِ زهیر قربانت یکی ز پرده ی دل گفت ای جمالِ احد اگر خدای به من عمر جاودان بدهد به آن خدا که مرا جان دمید در پیکر مرا شهادت از این عُمر هست زیباتر *اینجوری امشب دور حسین گردیدند،اینجوری دل دادند و دلبری کردن،اینجوری دورآقاشون مثل پروانه گردیدن،اینجوری با آقاشون حرف زدن،اینجوری عشق بازی کردن... اما،امان از فردا،فردا وقتی حسین رو زمین افتاد،همه یاراش رو خاک افتادن، تکه داد به نیزه ی غریبی،صدای اِستغاثه اش عالم رو به هم ریخت،دیدن یه صدایی هی میگه:"هَل مِن ناصر؟..أینَ زُهیر؟أینَ حبیب؟أینَ مسلم؟...." مرحوم شیخ مفید نقل میکنه: تا صدا زد یارانش رو،همه شهید بودن،بدن بی جان،بی سر،اما نوشتن: تا حسین گفت:" هَل مِن ناصر؟.."بدن ها یه تکون خورد،حتی بعضی ها بلند شدن نشستن بی سر،دوباره افتادن،یعنی ای کاش جون داشتیم دوباره برات می مردیم... امشب شبِ سختیِ برا زینب،امان از دلِ زینب...من و شما بارها رفتیم کربلا،کربلا سخت ترین لحظه ی سفرش،کجاست؟ سخترین لحظه ی کربلا،اون لحظه ای است که دستت رو میذاری رو سینه ات میخوای وداع کنی،میخوای بگی: حسین! خداحافظ...کیآ رفتن؟ بگم:کربلا،کربلا......* اینِ دلِ تنگم غصه ها دارد گوئیا میلِ کربلا دارد می روم بینم، در کجا زینب ناله از شمرِ بی حیا دارد حسین.... ________________ ‼️کپی برداری به جهت کسب درآمد (تهیۀ جزوه و سی دی و نرم افزارهایِ پولی) از مطالبِ کانال نبوده و حق الناس محسوب میشود. ╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯ ☑️ وبلاگ↶ babolharam.mihanblog.com ✘سروش JOin↶ http://sapp.ir/babolharam.ir ✘ایتا JOin↶ @babolharam_ir ✘تلگرام JOin↶ @babolharam_mihanblog_com
Mirdamad-Shab_10.mp3
4.48M
⇦🕊 روضه و توسل شب عاشورا 96_سید مهدی میرداماد↯ ┄┅═══••↭••═══┅┄ ✘ایتا JOin↶ @babolharam_ir
⇦🕊 روضه و توسل شب عاشورا 96_سید مهدی میرداماد↯ ┄┅═══••↭••═══┅┄ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ┄┅═══••↭••═══┅┄ *چند تا وداع کرد ابی عبدالله،یه بار با امامِ سجاد،یه بار با اهلِ حرم،یه بار با بچه ها،با علی اصغر،اما من یکی دو تا وداع رو نمی تونم بگذرم،بعضی وداع ها خیلی دل رو زیر و رو میکنه،شاید یه جایی دلت وصل بشه.... همه رو که خداحافظی کرد،سوار بر ذوالجناح شد،یه نگاه کرد دید سکینه دستای اسب رو بغل گرفته،بابا! بیا پایین یه بار دیگه بغلت کنم.."دختر داری تو خونه ات؟ با همه خداحافظی کنی دختر می مونه آخرِ سر میاد...." نشت تو بغلِ باباش،بابا داری میری؟* اگر نازی کند دختر خریدارش پدر باشد *دخترای شهید منو ببخشن،دخترایی که بابا ندارن منو ببخشن...* اگر نازی کند دختر خریدارش پدر باشد بزرگی کن، ببوس این دخترِ کوچکترِ خود را به دنبال مسافر آب می پاشند،کو آبی؟ کنون ریزم به پایت اشکِ چشمانِ تَرِ خود را *دختر دارها میدونن،دختر کنجکاوِ،ریزبینِ،نکته سنجِ،صدا زد:بابا! من یه چیزی دیدم،خیلی بِهَم ریختم،گفت:بابا! آدم میخواد با کسی وداع کنه،پیشونیش رو میبوسه،گونه هاشو میبوسه،اما بابا از دور یه چیزی دیدم..* ز دورادور، می دیدم گلویت عمه می بوسید مگر آماده کردی بهر خنجر ، حنجر خود را؟ *اینجا آخرین نفر با حسین خداحافظی کرد،آخرین نفر دستای اسب رو گرفت،اینجا آخرین نفر سکینه بابا رو بدرقه کرد،همین سکینه،همین دختر،یه جایی هم اولین نفر بود،کجا؟ اون وقتی که صدایِ ذوالجناح اومد" وَاَسْرَعَ فَرَسُكَ شارِداً اِلى خِيامِكَ" ذوالجناح با یالِ غرق خون،زینِ واژگون،اومد جلو خیمه ها،اولین کسی که از خیمه اومد سکینه بود،تا نگاش افتاد،نوشتن: یه ضجه زد،هی می گفت:"وا اَبَتاه" حسین.... سکینه یه جوری گریه کرد،زن و بچه ریختن بیرون..همه ازخیمه ها بیرون دویدن...اومدن دورِ ذوالجناح،هر کی یه حرفی میزنه،یکی میگه:ذوالجناح! بابام رو چرا نیاوردی؟ یکی گفت: بابام که می رفت لباش تشنه بود،آیا سیرابش کردن یا نه؟ هر کی یه حرفی زد،ذوالجناح برگشت به طرف مقتل،زن و بچه هم پشت سر این اسب،اومدن بالای گودال،نوشتن ذوالجناح اینقدر سرش رو زد به زمین... * دوباره روضه ی آخر خدا به خیر بکند دوباره داغ برادر خدا به خیر کند دوباره خاطره ی بوسه گاه پیغمبر دوباره شمر ستمگر خدا به خیر کند *مادرش فاطمه داره این صحنه رو میبینه،هی میگه: "بُنَیَّ قَتَلوکَ عطشانا.." شمر همچین که رسید تو گودال،مرحوم طُرِیحی،مرحوم مجلسی آورده:شمر تارسید تو گودال،اول کاری که کرد،" وَ رَكَلَ بِرِجْلِهِ" یه لگد به پهلو زد... مرحوم مجلسی نقل میکنه،اینجا زینب خودش اومد تو گودال،کنارِ ابی عبدالله،هی به شمر می گفت:بلند شو،بچه هاش دارن می بینن،بلند شو، اینجا جایِ پیغمبرِ،بلند شو... مرحوم سیدبن طاووس تو لهوف که نقلش معتبر ترِ میگه: اینجا ابی عبدالله یه نگاه به خواهر کرد،" إِرجِعِی اُخَیَّ إِلَی الفُسطَاط» ابی عبدالله میدونه زینب ببینه، جون میده،گفت:خواهرم برگرد،زینب برگشت،اَمرِ امامِ،اطاعتش واجبِ،برگشت... بعضی مقاتل نوشته:هی رقیه می دوید نگاه می کرد،عمه با آستین جلوش رو می گرفت،نبینه توی گودال چه خبرِ.....عمه! بابامِ،بابام رو خاک بود... زینب برگشت،شمر مونده بود و حسین،" وَ الشِّمْرُ جالِسٌ" از سر ارباب ما،عمامه برداشتن،...حسین تو گودال،شمر نشست رو سینه اش،محاسنِ حسین رو تو دست گرفت..... ابی عبدالله چشمش رو باز کرد،نیمه رمق،نیمه جون،آسمون رو دود می بینه،حسینی که این همه زخم،هزار و نهصد وپنجاه زخم،تشنگی،داغ،زخم رو زخم،یه نگاه کرد،صدا زد:"مَن أنتَ" کی هستی رو سینه ی منی؟ نانجیب گفت: من رو نمیشناسی؟"أنَا شمر بن ذالجوشن"ابی عبدالله گفت:" هَل تُعَرِّفْنِی ؟" آیا منو میشناسی؟میدونی کجا اومدی؟گفت: میشناسمت،بابات رو میشناسم،مادرت رو میشناسم،جدت رو میشناسم،تو پسرِ فاطمه ای.... گفت:شنیدم بابات ساقیِ کوثر بوده،شنیدم بابات تشنه هارو سیراب می کرد،الان بابات کجاست بیاد یه قطره آب بهت بده....؟گفت:اسم بابای منو نبر" صَدَقَ جَدِّي رسول الله صلي الله عليه و آله" راست گفت جدم... نانجیب گفت:جدت چی گفت:جدم بهم گفته بود کی منو میکشه،چه نشونه ای،چه چهره ای داره... نانجب بلند شد،گفت:حسین یه کاری می کنم،دیگه منو نبینی....بدن رو برگردوند...امام رضا میگه: جد ما رو به سختی کشتن،سر جدا نمی شد...تو زیارت ناحیه است:"السلام عَلَی مَجْزُوزُ الرَّأْسِ مِنَ الْقَفَا..."هر چی می برید،نمی برید،یه ضربه،دو ضربه.... ________________ ╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯ ☑️ وبلاگ↶ babolharam.mihanblog.com ✘سروش JOin↶ http://sapp.ir/babolharam.ir ✘ایتا JOin↶ @babolharam_ir ✘تلگرام JOin↶ @babolharam_mihanblog_com
Mirdamad-Shab_10 b.mp3
4.02M
⇦🕊 روضه و توسل شب عاشورا 96_سید مهدی میرداماد↯ ┄┅═══••↭••═══┅┄ ✘ایتا JOin↶ @babolharam_ir
⇦🕊ذکر توسل و روضه ویژۀ ایامِ محرم _ شب اول محرم 96_ استاد حاج منصور ارضی↯ ┄┅═══••↭••═══┅┄ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ┄┅═══••↭••═══┅┄ "السلام علیکم یا اهل بیت النبوه" السلام علیک یااباعبدالله .... فریاد یا بُنَّی ز عرش خدا رسید نوحو علی الحسین که ماه عزا رسید *آره خودتون ناله بزنید من اشاره نمیکنم هرجاهستی خیال کن تنهایی....* جمعِ مدافعان حرم یادشان بخیر ماهِ عزایِ تشنه لب کربلا رسید گفتیم یا حسین دَرِ توبه باز شد اسبابِ استجابت برایِ دعا رسید با این همه گناه مرا می خری حسین *اگه همه مون خودمونو گنه کار بدونیم،خوبِ....* بااین همه گناه میخری مراحسین این گونه لطف شاه به داد گدا رسید بنیانگذار روضۀ تو شخص فاطمه ست سینه به سینه آمد و خیرش به ما رسید *ای حسین ای حسین.... آقاجان !* گریه برای غربت تو فیضِ اعظم است بر نسل ما به لطف شما این عطا رسید مادر به گریه بر تو مرا شیر داده است این فیضِ عشق بازی ما از کجا رسید ؟ کام مرا به تربت تو باز کرده اند از خاکِ زیر پایِ تو طعم شفا رسید زهرا به نام ، یک یک ما را صدا زده *تو فكر مي كني،خودت اومدی؟ دونه دونه صدا میزنه...* بر گوش دل ز کرببلا این صدا رسید بی اختیار یاد تنت گریه می کنیم عطر لباس کهنه ای از نینوا رسید پیراهنی که خونی و پیچیده در هم است در طاق عرش بیرق ماه محرم است *آره والا بیرق عرش چیه ؟ ... پیراهن توست ، مادرت بلند میکنه ، واقعا به هممون میگه اِلَیّ....،*ای آقام ای آقام،جایِ همه اونایی که پارسال بودن الان زیر خاکن ، از دنیا رفتن خالیِ ..... باور نمیکنم ما ، یه سر لشکر ،مقام قرب،مقام بندگی،نَفَس داره،همۀ شهر هیجده هزار نفر برای اون زمان نوشتن ، همه اومدن صبح بیعت کردن ، شب تو کوچه آواره بود ، بیعت کننده ها و باریکلا گوها همه درها روبستن .... دست دوتا بچه هاشو گرفته،داره تو این کوچه ها حیرون راه میره ، گاهی هم سمت راهِ مکه داره نگاه میکنه ، هی میگه حسین جان!من اشتباه کردم نامه نوشتم برات ، حسین جان! خودت دیدی ۱۲هزار نامه ضمیمۀ نامه ام کردم ، همشون قول دادن ، اما حسین جان تنها بازاری که شبانه روز داره کار میکنه ، بازار شمشیر فروشها و نیزه فروشهاس ... همه دارن آماده میشن باتو بجنگن .....* ای کاش کسی روی لبش آه نباشد با نامۀ او قافله در راه نباشد ای کاش که مردی غم بسیار نبیند از بی کسی اش کوچه به کوچه نَنِشیند دیدی چه آمد به سرم این دو سه روزه خالی شده بود دور و برم این دو سه روزه هر در که زدم در به رویم وانشد اصلاً یک مرد پیِ یاریِ من پانشد اصلاً این تن برود زیر لگد پیکر تو نه صد بار سرم بشکند اما سرتو نه هرچند كه پاره شده لبهام غمی نیست در پیش شُریح ان پسرهام غمی نیست این زخم لب من به فدای لبت آقا هر دو پسرم نذر سِرِ زینبت آقا خاکی شده ام خاک نبینم بدن تو من سوخته ام تا نرسد سوختن تو *یا صاحب الزمان آجرک الله،از همین جاسلام بدیم به آقا ، سلام میرسه ، سلام به اون آقایی که الان تو راهه ، این زن و بچه دارن باهاش میآن ، طفل شیرخوار ه اش داره میآد،دخترسه ساله اش داره میاد......* ﴿بابُ الْحَرَم اولین پایگاهِ متنِ روضه﴾ JOin 🔜 @babolharam_ir ™ ________________ ‼️کپی برداری به جهت کسب درآمد (تهیۀ جزوه و سی دی و نرم افزارهایِ پولی) از مطالبِ کانال نبوده و حق الناس محسوب میشود. ╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯ ☑️ وبلاگ↶ babolharam.mihanblog.com ✘سروش JOin↶ http://sapp.ir/babolharam.ir ✘ایتا JOin↶ @babolharam_ir ✘تلگرام JOin↶ @babolharam_mihanblog_com
Arzi_(Shabe_1).mp3
2.7M
⇦🕊ذکر توسل و روضه ویژۀ ایامِ محرم _ شب اول محرم 96_ استاد حاج منصور ارضی↯ ┄┅═══••↭••═══┅┄ ✘ایتا JOin↶ @babolharam_ir
⇦🕊ذکر توسل و روضه ویژۀ ایامِ محرم _ شب دوم محرم 96_ استاد حاج منصور ارضی↯ ┄┅═══••↭••═══┅┄ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ┄┅═══••↭••═══┅┄ اَلسَّلٰامُ عَلَیْکَ یٰا اَبٰا عَبْدِ اللهِ ، وَعَلَى الْاَرْوٰاحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنٰائِکَ ، عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللهِ اَبَداً ....... برکه ای بودم دلم را جلوۀ مهتاب بُرد سجده ام را فکر اَبروی تو در محراب بُرد *تاحالا تو برکه نگاه کردی ماه افتاده توش ؟یه چیز دیگه اس ما همه برکه ایم ولی نور حسین که افتاده همه میگن این چه آدم خوبیه* برکه ای بودم دلم را جلوۀ مهتاب برد سجده ام را فکر اَبروی تو در مِحراب بُرد بگذر از من بی وضو گاهی صدایت کرده ام مستی نامت چنین از خاطرم آداب بُرد رحمت بی انتها هستی و کشتی نجات دلبرا دل از گنهکارها همی ارباب بُرد خواب دیدم بوسه ای میگیرم از شش گوشه ات ای ضریح عشق ، رویایت ز چشمم خواب برد گریه کردم تا که نامت را شنیدم یا حسین آنقدر که نامۀ اعمال من را آب بُرد در صف دوزخ به هم مردم نشانم میدهند دیدی آخر دست نوکر را گرفت ارباب بُرد *جلو چشم همه میگه این مال منه....* تو حسینی،تو به قدر عالمی پیمانه داری یاحسین تو چه کردی این همه دیوانه داری یاحسین *وقتی خواست پیاده بشه ، پیاده نشد صدا زد :عباس جان ، تو منو سوار این ناقه کردی خودتم بیا منو پیاده کن ... از بس جلال داره عباس ، از بس خاطر خواه داره ... هم زینب خاطر خواهاش بود هم حسین ... با ادب خواهرُ پیاده کرد* باصد جلالت و شرف و عزت و وقار آمد به دشت ماریه ناموس کردگار فرش زمین به عرش مباهات میکند گر روی خاک پای گذارد "ملک سوار" چه ناقه ای چه ناقه نشینی چه محملی مریم رکاب گیر و خدیجه است پرده دار حتی حسین تکیه بر این شانه میزند خلقت زنی ندیده بدین گونه استوار بیش از همه خدای مباهات میکند که شاهکار خلقت او کرده شاهکار تا هست مستدام حسین است مستدام تا هست پایدار حسین است پایدار کوهی اگر مقابل او قد علم کند مانند کاه میشود و میرود کنار با خشم خویش میمنه را میزند زمین با چشم خویش میسره را میکند شکار آنگونه که علی به نجف اعتبار داد زینب به دشت کرب و بلا داد اعتبار پنجاه سال فاطمۀ اهل بیت بود زینب که هست فاطمه هم هست ماندگار تا اینکه فرش راه کند بال خویش را جبریل پای ناقه نشسته به انتظار حتی هزار بار بیایند کربلا زینب پی حسین می آید هزار بار کار تمام لشگریان زار میشود زینب اگر قدم بگذارد به کارزار روز دهم قرار خدا با حسین بود اما حسین زودتر آمد سر قرار محمل که ایستاد جوانان هاشمی زانو زدند یک به یک آنهم به افتخار افتاد سایۀ قد و بالاش روی خاک رفتند از کنار همین سایه هم کنار طفلان کاروان همه والشمس و والقمر مردان کاروان همه واللیل و والنهار عبدند ، عبد گوش به فرمان زینبند از پیرمرد قافله تا طفل شیرخوار *واقعا حرفی که آرام رحمه الله زد: ۳۰سال کمتر و بیشتر خوندم در وادی محبت در بند زینبم من شادم دراین حوالی چون عبد زینبم من * رفتند زیر سایۀ عباس یک به یک با آفتاب غنچه گل نیست سازگار از این به بعد هیچ نمازی شکسته نیست وقتی قدم گذاشته زینب به این دیار از فرش تا به عرش چه خاکی به سر کنند بر روی چادرش بنشیند اگر غبار از خواهری چو زینب کبری بعید نیست معجر به پای این تن عریان کند نثار یک عده گوشواره ولی دختر علی یک گوش پاره برد از اینجا به یادگار خیلی زدند "تا" شود اما تکان نخورد سر خم نمیکند به کسی کوه اقتدار او که فرار کرد عدو از جلالتش فریاد میزند که علیکن بالفرار ترسم که انبیاء بیفتند بر زمین دستی اگر خدای نکرده به گوشوار پرده نشین کوفه،بیابان نشین شده با دختر بتول چه ها کرد روزگار ! *خبردادن به ابی عبدالله یابن رسوالله زود بیا ، خواهرت همه را جمع کرده ... چنان زار میزنه بچه ها و زنهایِ دیگه ام دارن گریه میکنن ابی عبدالله به سرعت اومد ، سر خواهر رو به سینه گرفت عزیزم ، چرا اینطوری داری گریه میکنی ؟... فرمود : بخدا خوابم تعبیر شد ، اینجا همون سرزمینی که میخوان تورو بکشن ... بیا قول بده... من خودم میرم از دشمن میخوام اول سَرِمنُ جدا کنن .. داداش ، عجب سرزمینی !! آرومش کرد هر دو گریه کردن فرمود : اونجایی که مادرم ، پدرم ، جدّم گفت همینجاس عزیزم ... فرمود : منو از تو جدا میکنن ، گفت : آری ... بعد از من همۀ ارکان این حرکت الهی دست توست ... یادته بهت گفتم تو رو اسیر میخواد خدا ببینه ... یاحسین .... ________________ ╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯ ☑️ وبلاگ↶ babolharam.mihanblog.com ✘سروش JOin↶ http://sapp.ir/babolharam.ir ✘ایتا JOin↶ @babolharam_ir ✘تلگرام JOin↶ @babolharam_mihanblog_com