☁️🌞☁️
#طب_اسلامی
قسمت سوم
▫️خواب:
1. خواب اوایل شب و خواب نیمه ی روز مورد تاکید است جز در موارد خاص.
نکته: بهترین ساعت خواب بعد از نماز عشا و صرف شام است مگر در تلاوت قرآن طلب علم و شب زفاف
2. خواب بین اذان صبح تا طلوع آفتاب و خواب نزدیک غروب ممنوع است (جز در موارد خاص).
3. خوابِ بعد از شام بدون فاصله ممنوع است.
4. خوابِ روی تخت آهنی و خواب پشت به قبله و خواب بر شکم یا پهلوی چپ ممنوع است.
5. دستشویی رفتن قبل از خواب مؤکد است.
6. خوابِ بیش از ۹ ساعت ممنوع است.
7. بستن دهان هنگام خواب ممنوع است.
▫️متفرقات خانه:
1. در صورت امکان یک جفت کبوتر (بخصوص کبوتر چاهی) و یا خروس در خانه نگهداری شود.
2. پخش اذان با صدای بلند در خانه مؤکد است.
3. نگهداری زباله در شب ممنوع است.
4. چرب ماندن ظروف تا شب و یا تا صبح ممنوع است.
5. استفاده از آهن در وسایل خانه و نگهداری وسایل آهنی بخصوص تخت خواب (حتی الامکان) ممنوع است.
6. حداقل یک آیه الکرسی و سوره فلق و ناس در خانه آویزان باشد.
7. عریان بودن در خانه ممنوع است.
8. تنها خوابیدن شبانه ممنوع است.
9. پخت و پز در ظروف آلومینیومی و چدنی و نیز نگهداری مواد اسیدی مثل آبلیمو و غوره و ترشی و سرکه در ظروف پلاستیکی ممنوع است (استفاده از ظروف به ترتیب اولویت؛ سنگی، بلوری، سفالی، مسی و چدن)
10. استفاده از غذا و نانی که بر آهن پخته میشود ممنوع است.
11. استفاده از لامپ کم مصرف تا حد امکان ممنوع است.
12. نگهداری باطری و وسایل الکتریکی اضافه ممنوع است.
13. وای فای و تلویزیون بدون ضرورت روشن نباشند.
14. خارج شدن يکباره از خانه در زمستان و داخل شدن يکباره در تابستان ممنوع است.
15. ناخن گرفتن در روز شنبه ممنوع است.
▫️لباس و کفش:
1. پوشیدن لباس و کفش تنگ ممنوع است.
2. پوشیدن لباس و کفش در حالت ایستاده ممنوع است (باید نشسته پوشیده شوند).
3. کفش سیاه ممنوع است.
4. آقایان باید سر خود را با چفیه یا کلاهی بپوشانند بخصوص در فضای باز و آفتاب.
5. راه رفتن با یک لنگه کفش یا دمپایی اکیدا ممنوع است.
6. در مورد ورزش اسلام هیچ توصیه ای نکرده و اکثر ورزشهای امروزی وقت هدر دادن است که نهی شده است و توصیه به شنا و سوارکاری و تیراندازی برای نجات شخص و میدان جنگ است🍀
#نشردهید
@bachehaeyaseman
☁️🌞☁️
حوادث فاطمیه
#قسمت6⃣
32- نقشه بیعت از علی (علیه السلام) : اول ربیع الاول، چهارشنبه
عݥر به خلیفه چنین میگوید:"ای خلیفه پیامبر! تا زمانی که علی بیعت نکند بیعت مردم به درد نمی خورد، هر چه زودتر کسی را به دنبال علی بفرست تا او را به اينجا بياورد و او با تو بيعت كند".49
33 ـ هجوم اوّل: اوّل ربيع الاول، چهارشنبه
ابوبكر، قُنفُذ را به حضور مى طلبد و به او مى گويد: "نزد على(ع)برو و به او بگو كه خليفه رسول خدا تو را مى طلبد".50
🔸او مردى بسيار خشن و سياه دل مى باشد و براى همين در اين روزها براى اهداف خليفه، خيلى مفيد است.51
قنفذ همراه با عدّه اى به سوى خانه على(ع)حركت مى كند و مى گويد: "اى على! هر چه زودتر به مسجد بيا كه خليفه پيامبر تو را مى خواند".
على در جواب مى گويد: "آيا فراموش كرده ايد كه پيامبر مرا خليفه و جانشين خود قرار داده است؟".
قنفذ نمى داند چه جواب بگويد، براى همين به سوى مسجد باز مى گردد.52
34 ـ هجوم دوم: اوّل ربيع الاول، چهارشنبه
ابوبكر مى بيند كه قُنفُذ تنها آمده است، او به فكر فرو مى رود، عُمَر مى گويد: "به خدا قسم، اين فتنه فقط با كشتن على تمام مى شود. آيا به من اجازه مى دهى كه بروم و سرِ او را براى تو بياورم؟" 53
🔹ابوبكر رو به قُنفُذ مى كند و مى گويد: "برو به على بگو كه ابوبكر تو را مى طلبد، همه مسلمانان با ابوبكر بيعت كرده اند و تو هم يكى از آنها هستى و بايد براى بيعت به مسجد بيايى".54
قنفذ اين بار همراه با گروهى به سوى خانه على(ع) مى رود و مى گويد:
ــ اى على! ابوبكر تو را مى طلبد، تو بايد براى بيعت با او به مسجد بيايى.
ــ پيامبر به من وصيّت كرده است كه وقتى او را دفن نمودم از خانه خود خارج نشوم تا اين كه قرآن را به صورت كامل بنويسم.55
35 ـ عرضه قرآن: روز دوم ربيع الاول، پنج شنبه
مردم براى خواندن نماز در مسجد جمع شده اند. على(ع) وارد مسجد مى شود. همه تعجّب مى كنند، او كه قسم خورده بود تا قرآن را ننويسد از خانه خود خارج نشود.
🔶على(ع) قرآن را نوشته است و به مسجد آورده است. او با صداى بلند با مردم سخن مى گويد: "اى مردم، من در اين مدّت، مشغول نوشتن قرآن بودم، نگاه كنيد، اين قرآنى است كه من نوشته ام، من به تفسير همه آيه هاى قرآن آگاه هستم چرا كه از پيامبر در مورد همه آنها سؤال كرده ام".56
عُمَر از جا بلند مى شود و مى گويد: "ما نياز به قرآن تو نداريم".57
وقتى كه عُمَر اين سخن را مى گويد على(ع)قرآنى را كه نوشته است به خانه خود مى برد. در اين قرآن به شان نزول آيات و تفسير صحيح آن اشاره شده بود. اگر مردم اين قرآن را مى پذيرفتند هرگز در فهم كلام خدا دچار انحراف نمى شدند.
36 ـ نقشه تطميع عباس: شبِ سوم ربيع الاول، شب جمعه
شب فرا مى رسد (پنج شنبه شب) ابوبكر و عُمَر با گروهى به خانه عباس مى روند، ابوبكر چنين مى گويد: "بعد از مرگ پيامبر، مردم مرا به عنوان خليفه انتخاب كردند و من هم اين مقام را قبول كردم، شنيده ام كه يك نفر مى خواهد ميان مسلمانان اختلاف بياندازد. اى عبّاس! چقدر خوب است تو هم مانند بقيّه مردم با من بيعت كنى. اگر تو اين كار را انجام دهى، من قول مى دهم كه بعد از خود، تو را به عنوان جانشين معرّفى كنم".58
🔹عُمَر چنين مى گويد: "اى عبّاس، ما نمى خواهيم در ميان مسلمانان اختلاف بيفتد، ما نمى خواهيم كسى تو را به عنوان شخص تفرقه انگيز بشناسد".59
عبّاس چنين سخن مى گويد: "اگر مردم تو را انتخاب كردند آيا ما بنى هاشم از اين مردم نبوديم؟ آيا ما حق رأى دادن نداشتيم؟ اى ابوبكر! مگر اين خلافت ارث پدر توست كه به هر كس مى خواهى مى بخشى؟".60
خليفه همراه با دوستانش بدون خداحافظى از خانه بيرون مى روند.
37 ـ هجوم سوم: روز سوم ربيع الاول، جمعه
عده اى از ياران واقعى على(ع) در خانه او جمع شده اند (تحصن)، سلمان، مقداد، عمّار، ابوذر، در اين ميان طلحه و زبير هم هستند.61
ابوبكر دستور حمله به خانه على(ع) را مى دهد.62
🔶عُمَر از جاى خود برمى خيزد و همراه با گروه زيادى به سوى خانه على(ع) حركت مى كند.
عُمَر با هواداران خود آمده است. درِ خانه به شدّت كوبيده مى شود. عُمَر مى گويد: "اى كسانى كه در اين خانه هستيد هر چه سريع تر بيرون بياييد، اگر اين كار را نكنيد اين خانه را آتش مى زنم".63
#ادامه_دارد.....
#️أللَّھُـمَ_؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج
@bachehaeyaseman
☁️🌞☁️
نجات دادن شیعیان بحرین توسط آقا امام زمان عج...
✔در روزگار گذشته، فرمانروایی بر بحرین حکومت میکرد که وزیرش در دشمنی با شیعیان، گوی سبقت را از او ربوده بود.
⭕ روزی وزیر بر فرمانروا وارد شد و اناری را به دست او داد که به صورت طبیعی، این واژهها بر پوست آن نقش بسته بود: «لا اله الا الله، محمّد رسول الله، ابوبکر و عمر و عثمان و علی خلفاء رسولالله».
💥فرمانروا از دیدن آن بسیار در شگفت شد و به وزیر گفت: «این، نشانهای آشکار و دلیلی نیرومند بر بطلان مذهب تشیع است.
🍁 وزیر گفت: «به نظر من، باید آنان را حاضر کنیم و این نشانه را به ایشان ارایه دهیم. اگر آن را پذیرفتند، از مذهب خود دست میکشند،
⛔ وگرنه باید یکی از این سه کار را انتخاب کنند:
◀️پاسخی قانع کننده بیاورند
◀️ یا جزیه بدهند
◀️یا اینکه مردانشان را میکشیم زنان و فرزندانشان را اسیر میکنیم و اموالشان را به غنیمت میبریم».
♻️فرمانروا، رأی او را پذیرفت و دانشمندان شیعه را نزد خود فرا خواند.
✔ آن گاه انار را به ایشان نشان داد و گفت: «اگر در این باره دلیلی روشن نیاورید، شما را میکشم و زنان و فرزندانتان را اسیر میکنم یا اینکه باید جزیه بدهید».
🌿دانشمندان شیعه، از او سه روز مهلت خواستند.
آن گاه سه نفر را برگزیدند و به یکی از آن سه نفر گفتند: «تو امشب به سوی صحرا برو و به امام زمان(عج) استغاثه کن و از او، راه رهایی از این مصیبت را بپرس؛ زیرا او امام و صاحب ماست».
🍀آن مرد، چنین کرد؛ ولی موفق به زیارت حضرت نشد.
🍀شب دوم نیز نفر دوم را فرستادند. او نیز پاسخی دریافت نکرد.
شب آخر، نفر سوم را که محمّدبنعیسی نام داشت فرستادند. او به صحرا رفت و با گریه و زاری از حضرت، کمک خواست.
♦️چون آخر شب شد، شنید مردی خطاب به او میگوید: «ای محمّدبنعیسی! چرا تو را به این حال میبینم و چرا به سوی بیابان بیرون آمدهای؟»
محمدبنعیسی گفت: «اگر تو صاحبالزمانی، داستان مرا میدانی.فرمود: «راست میگویی. تو به دلیل آن مصیبتی که بر شما وارد شده است، به اینجا آمدهای».
عرض کرد: «آری؛ شما میدانید چه بر ما رسیده است و شما امام و پناه ما هستید».
🌺پس آن حضرت فرمود: «ای محمّدبنعیسی! در خانه آن وزیر ـ لعنة الله علیه ـ درخت اناری است.
♨️ هنگامی که آن درخت، تازه انار آورده بود، او از گل، قالبی به شکل انار ساخت. آن را نصف کرد و در میان آن، این جملات را نوشت. سپس قالب را بر روی انار که کوچک بود، گذاشت و آن را بست. چون انار در میان آن قالب بزرگ شد، آن واژهها بر روی آن نقش بست.
فردا نزد فرمانروا میروی و به او میگویی که من پاسخ تو را در خانه وزیر میدهم. چون به خانه وزیر رفتی، پیش از وزیر به فلان اتاق برو.
♻️ کیسه سفیدی خواهی یافت که قالبگلی در آن است. آن را به فرمانروا نشان ده.
♻️نشانه دیگر این که به فرمانروا بگو: چون انار را دو نیم کنی، جز دود و خاکستر، چیزی در آن نیست».
✔محمّدبنعیسی از این سخنان بسیار شادمان شد و به نزد شیعیان باز گشت. روز دیگر، آنان پیش فرمانروا رفتند و هر چه امام زمان(عج) فرموده بود، آشکار شد.
🍁فرمانروای بحرین با دیدن این معجزه به تشیع گروید و دستور داد وزیر حیلهگر را به قتل رساندند...
📙بحار الانوار، ج۵۲، ص۱۷۸
@bachehaeyaseman
☁️🌞☁️
🔴وقتی آمادگی دیدار با امام زمان (عج) را نداری،چرا اصرار میکنی؟!
✅آقا محمد حسن قاضی از آیت الله محمد تقی آملی نقل فرموده که:
« در دورانی که در نجف اشرف مشغول تحصیل بودم، روزی به حجره مرحوم آیت الله قاضی که در مدرسه هندی بود رفتم.
🍃 وقتی آقای قاضی تشریف آوردند عرض کردم:
من خیلی در اینجا انتظار شما را کشیدم، چرا که به استخاره نیاز دارم.
✳️ایشان جواب فرمودند: طلبه علم چندین سال در نجف اشرف باشد ولی نتواند برای خودش یک استخاره نماید؟!
💠آقای آملی می گفت: خیلی خجالت کشیدم و با حال جدل عرض کردم: من به یک اجازه استخاره از ولیّ اکبر(آقا امام زمان) نیاز دارم.
☀️به هر حال، بعد از اصرار شدید اینجانب، ایشان ورد مخصوص برای تشرف را تعلیم فرمود و خلاصه اینکه قرائت « آیه نور» به عدد اصحاب بدر هر شب قبل از خواب با شرائط خاص، طهارت، دوری از زنان و امور دیگر در شبهای معدود و محدود.
💥پس من برای اجرای این دستور به مسجد سهله رفتم و ملازم آنجا شدم و شبها برای انجام آن ورد قیام می کردم.
🌿 در یکی از این شبها همین که شروع کردم به خواندن ورد، احساس کردم که مثل اینکه کسی دستش را روی دوشم نهاده، من به سوی او متوجه شدم ـ
✨من در این هنگام در مقام منسوب به امام مهدی علیه السلام بودم ـ پس آن شخص گفت: برای تشرف آماده باش!
🌾آقا شیخ محمد تقی آملی می گفت: همین که این کلمه به گوشم خورد، رعب و ترس تمام وجودم را گرفت و از فرط اضطراب نزدیک بود قلبم از حرکت بایستد...
💥پس شروع کردم به التماس و توسل از او که مرا عفو فرماید و ایشان نیز قبول فرمود.
🌴بعد از این ماجرا، من فوراً به نجف اشرف رفتم و آقای قاضی را ملاقات نمودم و زمانی که با ایشان مواجه شدم ـ بدون هیچ کلامی ـ اولین فرمایش ایشان این بود که:
⚡️اگر آمادگی تشرف را نداری پس چرا این همه الحاح و اصرار می کنی..؟!
📗داستانهایی از آیت الله علامه قاضی
@bachehaeyaseman
☁️🌞☁️
⚜ آیةاللّه ناصری:
🌿 مؤمنین کسانی هستند که شبها بلند می شوند با خدای خودشان، مناجات می کنند، نماز می خوانند، راز و نیاز می کنند، خواسته هایشان را از خدا طلب می کنند. خدا هم به آنها عنایت می کند.
🌿 ناصری از اول شب تا صبح بخوابد و بعد، همه چیز هم از خدا بخواهد؟ آخر نمی شود.
🌿 آقا یک مقداری بلند شو، شب و نصف شب، کار داری، حاجت داری، گرفتاری، بلند شو دو قدم در خانه خدا برو.
🌿 درِ خانه خدا هم که دربان ندارد آقا! همیشه در خانه او باز است. هر وقت در بزنی، در باز است.
🌿 منظور از در زدن چیست؟ همین «یا اللّٰه، يا اللّٰه» گفتن شما مثل در زدن است. چی می خواهی آقا؟ هرچه می خواهی، می گویی.
#نمازشب
@bachehaeyaseman
✨﷽✨
✍سه دستور العمل مجرب از آیت الله بهجت
برای رفع سه مشکل مهم ...
۱ - برای ادای دیون و نیز کسب رزق بیشتر ، بعد
از نماز صبح این دعا را زیاد تکرار کنید و قبل و
بعد از آن یک صلوات هم بفرستید : «اللّهمَّ اَغنِنی
بِحَلالِکَ عَن حَرامِک و بِفَضلِکَ عَمَّن سِواک»
۲ - برای شفای امراض ، از مخلوط آب زمزم و
تربت سید الشهداء (علیه السلام) صبح و شب
یک قاشق کوچک به نیّت شفا میل کنید و به
همین نیت به افراد متعدد صدقه بدهید ،
مکرّر و لو اندک .
۳ - برای برکت یافتن زندگی ، با اعتقاد کامل و
التزام صادقانه نسبت به لوازمش ، دائماً استغفار
کنید . خسته نشوید و بطور مکرر غیر ضروریات
و غیر واجبات اوقات خود را به آن اختصاص
دهید .
📚حدیث دلتنگی ، ص ۲۲۵
(به نقل از کتاب روزگاران ، ص ۴۳۱)
@bachehaeyaseman
☁️🌞☁️
#حوادث_فاطمیه
#قسمت7⃣
🔶فاطمه(س) نزد كسانى كه در اين خانه هستند مى آيد و از آنان مى خواهد تا خانه را ترك كنند. مقداد، سلمان، عمّار، ابوذر و همه كسانى كه در اين خانه هستند بيرون مى روند.64
عُمَر مى خواهد وارد خانه شود، او مى خواهد على(ع) را به مسجد ببرد، امّا فاطمه(س) اكنون به يارى على(ع) مى آيد.
اين فرياد بلند فاطمه(س) است كه در همه جا طنين انداخته است: "اى رسول خدا، ببين كه بعد از تو با ما چه مى كنند!".65
صداى فاطمه(س)، آن قدر مظلومانه است كه خيلى ها را به گريه مى اندازد، خيلى از مردمى كه همراه عُمَر آمده بودند برمى گردند.66
اكنون، فاطمه(س) از خانه بيرون مى آيد و به سوى ابوبكرمى رود. زنان بنى هاشم خبردار مى شوند و از خانه هاى خود بيرون مى آيند و به دنبال فاطمه(س)حركت مى كنند.
🔶فاطمه(س) نزد ابوبكر مى رود و به او مى گويد: "اى ابوبكر، به خدا قسم، اگر على را به حال خود رها نکنی نفرین خواهم نمود".67
ابوبكر، براى عُمَر پيغام مى فرستد كه هر چه زودتر على(ع) را رها كند.
همه مى فهمند تا زمانى كه على(ع)، فاطمه(س)را دارد نمى شود كارى كرد.68
38 ـ طلب يارى از مردم: شب 3، 4، 5 ربيع الاول
شب فرا مى رسد، هوا تاريك مى شود، على(ع)همراه با فاطمه(س)، حسن و حسين (عليهما السلام) از خانه بيرون مى آيند.
آنها درِ خانه يكى از انصار را مى زنند.
صاحب خانه با خود مى گويد كه اين وقت شب كيست كه درِ خانه ما را مى زند؟
🔸او سراسيمه بيرون مى آيد، على(ع)، فاطمه(س)، حسن و حسين (عليهما السلام) را مى بيند، فاطمه(س)با او سخن مى گويد:
ــ آيا به ياد دارى كه تو در غدير خُمّ با على بيعت كردى؟ آيا به ياد دارى كه پدرم او را به عنوان جانشين و خليفه خود معيّن كرد؟
ــ آرى، اى دختر رسول خدا.
ــ پس چرا پيمان خود را شكستى؟
ــ اگر على، زودتر از ابوبكر خود را به سقيفه مى رساند ما با او بيعت مى كرديم.
ــ آيا مى خواستى على، پيكر پيامبر را به حال خود رها كند و به سقيفه بيايد؟69
او به فكر فرو مى رود و از كارى كه كرده است اظهار پشيمانى مى كند. على(ع)به او مى گويد: "وعده من و تو، فردا صبح، كنار مسجد، در حالى كه موهاى سر خود را تراشيده باشى".70
او قبول مى كند و قول مى دهد كه فردا، صبح زود آنجا حاضر باشد.
🔹 اكنون، على(ع)، فاطمه(س)، حسن و حسين (عليهما السلام)به سوى خانه ديگرى مى روند.
و همه اين سخن ها را با صاحب آن خانه هم مى گويند و او هم قول مى دهد فردا، صبح زود بيايد. و خانه بعدى...و باز هم خانه بعدى...
سيصد و شصت نفر به على(ع) قول مى دهند كه فردا براى يارى او بيايند، همه آنها عهد و پيمان مى بندند كه تا پاى جان به ميدان بيايند و از حقّ دفاع كنند. على(ع) به سلمان، مقداد، عمّار و ابوذر هم خبر مى دهد كه فردا صبح در محلّ وعده حاضر شوند.71
به غير از سلمان، مقداد، ابوذر، عمار، هيچ كس به محل وعده نمى آيد.
🔸روز هجوم اصلى، روز پنجم ربيع الأول، يك شنبه سال 11 هجرى قمرى
وقتى كه من مجموعه حوادث را بررسى نمودم به اين نتيجه رسيدم كه هجومِ اصلى در روز "پنجم ربيع الأول" واقع شده است.
پنجم ربيع الأول، روز اندوه و مصيبت دوستداران فاطمه(س)مى باشد. در اينجا شرح حوادث اين روز را بيان مى كنم:
39 ـ آغاز هجوم چهارم
عُمَر نزد ابوبكر مى رود و از او اجازه مى گيرد تا براى آوردن على(ع)اقدام كند.
🔶عُمَر همراه با گروهى از طرفداران به سوى خانه على(ع) به راه مى افتند، وقتى نزديك خانه على(ع) مى رسند، فاطمه(س)آنان را مى بيند، او سريع درِ خانه را مى بندد. عُمَر جلو مى آيد درِ خانه را مى زند و فرياد مى زند: "اى على! در را باز كن و از خانه خارج شو و با خليفه پيامبر بيعت كن، به خدا قسم، اگر اين كار را نكنى، خونِ تو را مى ريزيم و خانه ات را به آتش مى كشيم".72
اكنون همه منتظر هستند تا على(ع) جواب دهد.
40 ـ فاطمه(عليها السلام) سخن مى گويد
اين صداى فاطمه(س)است كه به گوش مى رسد: "اى گمراهان! از ما چه مى خواهيد؟"
عُمَر خيلى عصبانى مى شود فرياد مى زند:
ــ به على بگو از خانه بيرون بيايد، و اگر اين كار را نكند من اين خانه را آتش مى زنم!
ــ اى عُمَر! آيا مى خواهى اين خانه را آتش بزنى؟
ــ به خدا قسم، اين كار را مى كنم، زيرا اين كار از آن دينى كه پدرت آورده است، بهتر است.73
ــ چگونه شده كه تو جرأت اين كار را پيدا كرده اى؟ آيا مى خواهى نسل پيامبر را از روى زمين بردارى؟74
🔶ــ اى فاطمه! ساكت شو، محمّد مرده است، ديگر از وحى و آمدن فرشتگان خبرى نيست!75
ــ بار خدايا، از فراق پيامبر و ستم اين مردم به تو شكايت مى كنم.76
#ادامه_دارد.....
#️أللَّھُـمَ_؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج
@bachehaeyaseman
☁️🌞☁️
🌼آیت_الله_میلانی میفرمودند :
🍃هر روز بنشینید یک مقدار با امام زمان(عج) درد و دل کنید
خوب نیست شیعه روزش شب شود و شبش روز شود و اصلا به یاد او نباشد
بنشینید چند دقیقه ولو آدم حال نداشته باشد
مثلا از مفاتیح دعایی بخواند با همین زبان خودمان سلام و علیکی با آقا کند
با حضرت درد و دلی کنید
🔆خدا مرحوم آیت الله العظمی بهجت را رحمت کند میفرمودند:
بین دهان تا گوش شما کمتر از یک وجب است
🌸قبل از این که حرف از دهان خودتان به گوش خودتان برسد به گوش حضـــــرت رسیده است
او نزدیک است درد و دل ها را میشنود
با او حرف بزنید و ارتباط برقرار کنید
📜در زمان حضرت امام هادی (ع) شخصی نامه ای نوشت: که من از یکی از شهرهای دور شما هستم گاهی حاجاتی دارم ... مشکلاتی دارم ...
به هر حال چه کنم؟
🔆 حضرت در جواب ایشان نوشتند :
« إِنْ کَانَتْ لَکَ حَاجَةٌ فَحَرِّکْ شَفَتَیْک »
لبت را حرکت بده، حرف بزن، بگو ،
ما از شما دور نیستیم.
📚 بحارالانوار / ج۵۳ / ص ۳۰۶
@bachehaeyaseman
☁️🌞☁️
🔶 کسی که #اخلاق_خوش در خانه دارد مانند کسی است که روزها را روزه دارد و شبها را عبادت کند.
✨در یک کلام زبان باعث سوراخ کردن کیسهی اعمال است، هر چه اعضا زحمت میکشند و جمع میشوند یک حرکت زبان کیسه را سوراخ میکند!
🌿 اگر از زن و فرزند غضبناک شدید باید از مهلکه خارج شوید وگرنه قطعاً زمین خواهید خورد.
🌸شرط دیدن امام زمان تقواست و بس؛ مقداری هم زبان را قرص داشتن است و باید ثابت کنی #اختیار_زبانت را داری.
" از بیانات آیتالله خوشوقت (ره) "
#مراقب_زبان_باشیم
@bachehaeyaseman
☁️🌞☁️
✅ بهترین زاد و توشه
برای عالم آخرت چیست؟
#تـقــوا.
🍃تقوا چیست؟
تقوا این است که انسان از خدا بترسد. گناه نکند.
واجبات خدا را به جای آورد.
به چراغ قرمز دین که رسید ترمز کند.
به چراغ سبز دین که رسید برود.
به حرام ترمز کند،
به حلال آزاد است، این تقواست.
پس بهترین زاد و توشه برای
عالم آخرت تقواست.
🔆تقوا یعنی اعمال ما یک جوری باشد
که اگر ما خبر نداشته باشیم،
و ماموری ماهواره گذاشته باشد
که اعمال ما را یک هفته زیر نظر بگیرد،
سخنان ما، نگاه های ما، همه را و بعد از
یک هفته بگویند: دیشب تلویزیون همه
اعمال یک هفته این آقا را گذاشته
و نشان داده، من اگر بشنوم ناراحت نشوم.
اگر ناراحت نشدم باتقوا هستم.
🔶اما اگر ناراحت بشوم و بگویم
وااای وااای چه کارهایی من کرده ام،
همه را دیشب نشان داده اند، من تقوا ندارم.
"از بیانات آیت الله مجتهدی (ره)"
@bachehaeyaseman
☁️🌞☁️
عاقبت خواندن زیارت عاشورا بعد از مرگ!!
✍ فرزند آیت الله علامه امینی(ره) صاحب کتاب “الغدیر” می گوید:
♦️پس از گذشت چهار سال از فوت پدرم، شب جمعه ای او را در خواب شاد و خوشحال دیدم.
⚘پس از سلام و دست بوسی گفتم:
در آنجا چه عملی باعث نجات و سعادت شما شده است؟ کتاب الغدیر یا سایر کتاب ها یا تاسیس بنیاد و کتابخانه امیرالمومنین(علیه السلام)؟
مرحوم علامه تاملی کردند و فرمودند: فقط زیارت عاشورا!!
♦️ گفتم: اکنون روابط بین ایران و عراق تیره است و راه کربلا بسته است. چه کنم؟
👌 فرمود: در مجالس و محافلی که جهت عزاداری امام حسین(علیه السلام) برپا می شود شرکت کن، ثواب زیارت امام حسین را به تو می دهند.
🌺سپس فرمود:
پسر جان! در گذشته بارها گفته ام و اکنون توصیه می کنم که زیارت عاشورا را هیچ وقت ترک و فراموش مکن. مرتب زیارت عاشورا را بخوان و برخودت وظیفه بدان...
@bachehaeyaseman
☁️🌞☁️
#حوادت_فاطمیه
#قسمت9️⃣
49 ـ تهديد به قتل على(عليه السلام)
ابوبكر به فكر فرو مى رود و جوابى ندارد.
🔹عُمَر از جا بلند مى شود و رو به ابوبكر مى كند و فرياد مى زند: "چرا بالاى منبر نشسته اى و هيچ نمى گويى؟ آيا دستور مى دهى تا من گردن على(ع) را بزنم؟".92
شمشيرها در دست هواداران خليفه مى چرخد. عُمَر رو به على(ع)مى كند و مى گويد: "تو هيچ چاره اى ندارى، تو حتماً بايد با خليفه بيعت كنى".93
على(ع) رو به او مى كند و مى گويد: "شيرِ خلافت را خوب بدوش كه نيمى از آن براى خودت است، به خدا قسم، حرصِ امروز تو، براى رياست فرداست".94
آنگاه رو به جمعيّت مى كند و مى گويد: "اگر ياورانى وفادار داشتم هرگز كار من به اينجا نمى كشيد".95
🔶50 ـ دفاع اُمّ سَلَمه و امّ اَيمَن
امّ سَلَمه، همسر پيامبر و امّ اَيمَن وارد مسجد مى شوند و به عُمَر مى گويند: "چقدر زود حسد خود را نسبت به آل محمّد نشان داديد؟" عُمر فرياد مى زند: "ما چه كار به سخن زنان داريم؟"، او دستور مى دهد تا آنها را از مسجد بيرون كنند.96
51 ـ فرياد فاطمه(عليها السلام) در مسجد
ابوبكر بار ديگر فرياد مى زند: "اى على! برخيز و بيعت كن، زيرا اگر اين كار را نكنى ما گردن تو را مى زنيم".
به راستى چه خواهد شد؟ آيا على(ع) بيعت خواهد كرد؟ شمشير را بالاى سر على(ع) نگاه داشته اند، همه منتظر دستور خليفه اند.
ناگهان فريادى بلند مى شود: "پسرعمويم، على را رها كنيد! به خدا قسم، اگر او را رها نكنيد، نفرين خواهم كرد".
🔸اين فاطمه(س) است كه (با بدن زخمى و پهلوى شكسته) به يارى على(ع) آمده است! او بار ديگر فرياد مى زند: "به خدا قسم، اگر على را رها نكنيد، گيسوان خود را پريشان مى كنم، پيراهنِ پيامبر را بر سر مى افكنم و شما را نفرين مى كنم...".97
52 ـ فاطمه(عليها السلام) آماده نفرين است
لرزه بر ستون هاى مسجد مى افتد، گويا زلزله اى در راه است، همه نگران مى شوند، نكند فاطمه(س) نفرين كند!!
🔹خليفه و هواداران او مى فهمند كه اينجا ديگر فاطمه(س) صبر نخواهد كرد، فاطمه(س) آماده است تا نفرين كند، ترس تمام وجود آنان را فرا مى گيرد، چشم هاى آنان به ستون هاى مسجد خيره مانده است كه چگونه به لرزه در آمده اند! عذاب خدا نزديك است.98
53 ـ سخن سلمان فارسى(رضي الله عنه)
سلمان (به دستور على(ع)) به سوى فاطمه(س) مى دود تا با او سخن بگويد، او مى بيند كه فاطمه(س)دست هاى خود را به سوى آسمان گرفته است و مى خواهد نفرين كند، سلمان با فاطمه(س)سخن مى گويد: "بانوى من! پدر تو براى مردم، مايه رحمت و مهربانى بود...".
فاطمه(س) به ياد مهربانى هاى پدر مى افتد و دست هاى خود را پايين مى آورد، لرزش ستون هاى مسجد تمام مى شود، همه جا آرام مى شود.99
🔶54 ـ رها كردن على(عليه السلام)
خليفه با ترس و دلهره دستور مى دهد كه على(ع) را رها كنند، اكنون آنان شمشير از سر على(ع)برمى دارند و ريسمان را هم از گردنش باز مى كنند. على(ع)مى تواند به خانه خود برود. آرى، تا زمانى كه فاطمه(س)هست، نمى توان از على(ع) بيعت گرفت!100
55 ـ رفتن فاطمه(عليها السلام) به زيارت حمزه(عليه السلام)
روزهاى دوشنبه و جمعه كه فرا مى رسد، فاطمه(س) از مدينه به سوى قبرستان اُحُد مى رود. فاصله بين مدينه تا آنجا تقريباً شش كيلومتر است، او با پاى پياده و آرام آرام اين مسافت را طى مى كند تا به زيارت قبر حمزه(ع)برود. حمزه(ع)عموى پيامبر بود و همواره پيامبر را يارى مى كرد. در جنگ اُحد كه در سال سوم هجرى روى داد او مظلومانه شهيد شد.101
#ادامه_دارد.....
🌤 أللَّھُمَ عـجِـلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج 🌤
@bachehaeyaseman