☁️🌞☁️
⚫️اشتباهات و تحریفات واقعه عاشورا(قسمت پنجم)
🏴در كتاب اسرار الشهاده نوشته شده است كه:
لشكر عمر سعد در كربلا يك ميليون و ششصد هزار نفر بود!! اينها همه در كوفه
بودند، مگر چنين چيزی میشود!؟
❇️مگر كوفه چقدر بزرگ بود؟كوفه يك شهر تازه ساز بود كه هنوز سی و پنج سال بيشتر از عمر آن نگذشته بود،چون كوفه را در زمان عمربن خطاب ساختند.
❌در آن وقت معلوم نيست همه جمعيت كوفه آيا به صد هزار نفر میرسيده است
يا نه؟اون وقت اينكه يك ميليون و ششصد هزار نفر سپاهی در آن روز جمع بشود با عقل جور در نمیآيد .
💠نيز در آن كتاب نوشته كه امام حسين
در روز عاشورا سيصد هزار نفر را با دست خودش كشت!
💣 با بمبی كه در هيروشيما انداختند تازه شصت هزار نفر كشته شدند!
✨و من حساب كردم كه اگر فرض كنيم كه شمشير مرتب بيايد و در هر ثانيه يك نفر كشته شود،كشتن سيصدهزار نفر ، هشتاد و سه ساعت و بيست دقيقه وقت میخواهد.
🔘بعد كه ديدند اين تعداد كشته با طول روز جور در نمیآيد ، گفتند روز عاشورا هم هفتاد ساعت بوده است!
◾️همين طور درباره حضرت ابوالفضل گفته اند كه بيست و پنج هزار نفر را كشت كه حساب كردم اگر در هر ثانيه يك نفر كشته شود،شش ساعت و پنجاه و چند دقيقه و چند ثانيه وقت میخواهد!
🌷 پس حرف اين مرد بزرگ ، حاجی نوری را باور كنيم كه میگويد : اگر كسی بخواهد امروز بگريد، اگر كسی بخواهد امروز ذكر مصيبت كند ، بايد بر مصائب جديده ابا عبدالله بگريد ، بر اين دروغهائی كه به اباعبدالله عليه السلام نسبت داده میشود،گريه كند.
🔰قضیه دیگری كه تحريف كردند اين است كه قاصدی گفت پس حالا كه آقااباعبدالله میروند، بروم ببينم جلال و كوكب آنها چگونه است.
🍃رفت و ديد آقا خودش روی يك كرسی نشسته و بنی هاشم روی كرسي های چنين و چنان ...بعد مخدرات
را آوردند و با چه احترامی سوار اين محملها كردند.
⛔️اينها را میگويند تا ناگهان به روز يازدهم گريز میزنند و میگويند اينها كه در آن روز چنين محترم آمدند روز يازدهم چه حالی داشتند!!
♦️حاجی نوری میگويد: اين حرفها
يعنی چه؟ اين تاريخ است كه میگويد : امام حسين در حالی كه بيرون میآمد
که خودش را به موسی بن عمران كه از فرعون فرار میكرد تشبيه كرده است
🔘يك قافله بسيار ساده ای حركت كرده بود.مگر عظمت اباعبدالله يا عظمت خاندان او به اين است كه
سوار محملهائی از ديباج و حرير شده باشند؟! اسبها و شترهايشان چطور
باشد؟!
📘کتاب حماسه حسینی جلد ۱ نوشته شهید بزرگوار مرتضی مطهری
@bachehaeyaseman
🌸 آیت الله کوهستانی ره :
🖤آن قدر حضرت علی اکبر علیه السلام در قیامت شفاعت می کند که نوبت به امام حسین علیه السلام نمی رسد...
@bachehaeyaseman
🔴تیر سه شعبه برخلاف تصور عمومی سه شاخه نبوده،چنين تيری اصولا امکان هدف گيری دقيق ندارد؛
بلکه سه لبه بُرنده داشته که بیرون کشیدنش از بدن غیرممکن میشده...
▪️به ابی انت وامی یااباعبدالله..▪️
@bachehaeyaseman
8.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️ روایت تکاندهنده شهاب حسینی از امام حسین علیهالسلام
@bachehaeyaseman
5.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⚫️شب نهم و شب تاسوعا..
▪️در پای عشق تو،گشته دلم اسیر
▪️بی دست کربلا،دست مرا بگیر...
▪️کلیپ بسیار زیبا از محمدرضا طاهری در مورد سقای دشت کربلا...
@bachehaeyaseman
🏴علقمه موج شد، عکسِ قمرش ریخت به هم
🏴دستش افتاد زمین، بال و پرش ریخت به هم
🏴تا که از گیسویِ او لختۀ خون ریخت به مشک
🏴گیـسویِ دختـرکِ منتـظرش، ریخت به هم
🖤تاسوعای حسینی بر آقا امام زمان عج و همه شیعیان و مسلمانان تسلیت باد🖤
@bachehaeyaseman
⭕️ علامه امينى شب #تاسوعا و #عاشورا براى امام زمان (عج) #صدقه کنار ميگذاشتند و ميگفتند: امشب قلب حضرت درفشار است.
🔹مهدی یاوران عزیز صدقه فراموش نشود.
@bachehaeyaseman
▪️سلام صاحب عزاے روضه ها
◼️این #عزاداریِ غریبانه ے شماست ڪه عالم را رنگ ماتم مے زند و این قلب شڪسته و محزون شماست ڪه به ما رخصتِ سینه زنے مے دهد ...
◾️ ما در این ایام غمبارتان بر سر و سینه مے زنیم و ظهورتان را از خدا مے خواهیم اے یگانه خونخواه حسین ...
اللّهُمّ عَجّلْ لِوَلیّڪَ الفَرج بحق الزینب علیهاالسلام
@bachehaeyaseman
✋دستش که به آب خـورد
یـاد وصیـت پدرش افتاد
"کنارش بمان"
#مظلوم تر از او نیست
چنان سراسیمه بازگشت
که دست هایش را جا گذاشت✋✋
@bachehaeyaseman
☁️🌞☁️
⚫️وقایع روز هشتم محرم سال61
☑️ در روز هشتم محرم امام حسین علیه السلام و اصحابش از تشنگی سخت آزرده خاطر شده بودند؛
بنابراین امام علیه السلام كلنگی برداشت و در پشت خیمه ها به فاصله نوزده گام به طرف قبله، زمین را كَند.
💦 آبی گوارا بیرون آمد و همه نوشیدند و مشكها را پر كردند، سپس آن آب ناپدید شد و دیگر نشانی از آن دیده نشد.
🌾هنگامی كه خبر این ماجرا به عبیداللّه بن زیاد رسید، پیكی نزد عمر بن سعد فرستاد كه: به من خبر رسیده است كه حسین چاه ميكَند و آب بدست ميآورد.
💠به محض اینكه این نامه به تو رسید، بیش از پیش مراقبت كن كه دست آنها به آب نرسد و كار را بر حسین علیه السلام و یارانش سخت بگیر. عمر بن سعد دستور وی را عمل نمود.
✳️در این روز "یزید بن حصین همدانی" از امام علیه السلام اجازه گرفت تا با عمر بن سعد گفتگو كند.
🌸حضرت اجازه داد و او بدون آنكه سلام كند بر عمر بن سعد وارد شد؛ عمر بن سعد گفت: ای مرد همدانی! چه چیز تو را از سلام كردن به من بازداشته است؟مگر من مسلمان نیستم؟
🔰گفت: اگر تو خود را مسلمان ميپنداری پس چرا بر عترت پیامبر شوریده و تصمیم به كشتن آنها گرفته ای و آب فرات را كه حتی حیوانات این وادی از آن مينوشند از آنان مضایقه ميكنی؟
🔥عمر بن سعد سر به زیر انداخت و گفت: ای همدانی! من ميدانم كه آزار دادن به این خاندان حرام است، من در لحظات حسّاسی قرار گرفته ام و نميدانم باید چه كنم؛ آیا حكومت ری را رها كنم، حكومتی كه در اشتیاقش ميسوزم؟
⚡️ و یا دستانم به خون حسین آلوده گردد، در حالی كه ميدانم كیفر این كار، آتش است؟
💥 ای مرد همدانی! حكومت ری به منزله نور چشمان من است و من در خود نميبینم كه بتوانم از آن گذشت كنم.
🔆یزید بن حصین همدانی بازگشت و ماجرا را به عرض امام علیه السلام رساند و گفت: عمر بن سعد حاضر شده است شما را در برابر حكومت ری به قتل برساند.
🌺امام علیه السلام مردی از یاران خود را نزد ابن سعد فرستاد و از او خواست تا شب هنگام در فاصله دو سپاه با هم ملاقاتی داشته باشند.
🌙شب هنگام امام حسین علیه السلام با 20 نفر و عمر بن سعد با 20 نفر در محل موعود حاضر شدند.
🌹 امام حسین علیهالسلام به همراهان خود دستور داد تا برگردند و فقط برادر خود "عباس" و فرزندش "علي اكبر" را نزد خود نگاه داشت.
عمر بن سعد نیز فرزندش "حفص" و غلامش را نگه داشت و بقیه را مرخص كرد.
🍁در این ملاقات عمر بن سعد هر بار در برابر سؤال امام علیه السلام كه فرمود: آیا ميخواهی با من مقاتله كنی؟ عذری آورد.
🔥یك بار گفت: ميترسم خانه ام را خراب كنند! امام علیه السلام فرمود: من خانه ات را ميسازم.
🔥ابن سعد گفت: ميترسم اموال و املاكم را بگیرند!
فرمود: من بهتر از آن را به تو خواهم داد، از اموالی كه در حجاز دارم.
🔥 عمر بن سعد گفت: من در كوفه بر جان افراد خانواده ام از خشم ابن زیاد بیمناكم و ميترسم آنها را از دم شمشیر بگذراند.
🌷حضرت هنگامی كه مشاهده كرد عمر بن سعد از تصمیم خود باز نميگردد، از جای برخاست در حالی كه ميفرمود: تو را چه ميشود؟ خداوند جانت را در بسترت بگیرد و تو را در قیامت نیامرزد.
✨ به خدا سوگند! من ميدانم كه از گندم عراق نخواهی خورد!
✍ابن سعد با تمسخر گفت: جو ما را بس است
💥 پس از این ماجرا، عمر بن سعد نامه ای به عبیداللّه نوشت و ضمن آن پیشنهاد كرد كه حسین علیه السلام را رها كنند؛
چرا كه خودش گفته است كه یا به حجاز برميگردم یا به مملكت دیگری ميروم.
♨️ عبیداللّه در حضور یاران خود نامه ابن سعد را خواند، "شمر بن ذی الجوشن" سخت برآشفت و نگذاشت عبیداللّه با پیشنهاد عمر بن سعد موافقت كند..
✍ادامه دارد..
📒کشف الغمه،ج2،ص47
📘بحارالانوار،ج44،ص388
📕ارشاد،شیخ مفید،ج2،ص82
@bachehaeyaseman.