تلنگرانه 👌
داستانی عبرت آموز از سعدی
سعدی در یکی از خاطرات کودکی خود می گوید:
یاد دارم که در ایام کودکی، اهل عبادت بودم و شب ها بر می خاستم و نماز می گزاردم و به زهد و تقوا، رغبت بسیار داشتم. شبی در خدمت پدر رحمة الله علیه نشسته بودم و تمام شب چشم بر هم نگذاشتم و قرآن گرامی را بر کنار گرفته، می خواندم. در آن حال دیدم که همه آنان که گرد ما هستند، خوابیده اند.
پدر را گفتم: از اینان کسی سر بر نمی دارد که نمازی بخواند. خواب غفلت، چنان اینان را برده است که گویی نخفته اند، بلکه مرده اند. پدر گفت: تو نیز اگر می خفتی، بهتر از آن بود که در پوستین خلق افتی و عیب آنان گویی و بر خود ببالی!
#یک_واحد_تفکر
#باغ_آبرنگی
https://eitaa.com/bagh_abrangi313
دلم میخواهد آینه اتاقم را با آینه ی اتاقت تعویض کنم ، این من را نشان میدهد ولی آن تو را ...
#عاشقانه
#باغ_آبرنگی
https://eitaa.com/bagh_abrangi313
چرا تو؟
چرا
تنها
تو
از میان
آدمیان
هندسۀ حیاتِ مرا
در
هم
میریزی؟
چرا تنها تو را دوست دارم؟
#نزار_قبانی
#عاشقانه
#عاشقانه
https://eitaa.com/bagh_abrangi313
•هر
چه
دیدیم
و
شنیدیم،
از
آن
خوبتری ...
#همام_تبریزی
#عاشقانه
#باغ_آبرنگی
https://eitaa.com/bagh_abrangi313
دلمان
روشن
است
به
اتفاقات
خوب
در
راه
مانده ...
#باغ_آبرنگی
https://eitaa.com/bagh_abrangi313
سرنوشتِ
تو
آن
است ؛
که
محبوبِ
من
باشی ...
#عاشقانه
#باغ_آبرنگی
https://eitaa.com/bagh_abrangi313
15.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تا به دلها وارد نشی ؛
نمیتونی به سر وارد بشی ...
پیشنهاد دانلود 👌
#باغ_آبرنگی
https://eitaa.com/bagh_abrangi313