هدایت شده از ؛کاتوره
خب ساعت دو باید میرفتیم کلاس، من روسری اتو کشیدنم طول کشید یکم دیر تر رفتم
بعد مامانِ من وحشتناک به نظم و سر ساعت رسیدن اهمیت میده
وقتی رسیدم فاطمه گفت با این نگاهی که مامانت بهت انداخت امشب کسیو نداریم تعریف کنه فور کنیم 😀🤣
هدایت شده از ؛کاتوره
یگانه تازه ده دیقه دیر تر از من اومد
من: وقتی داشمی تو این چیزام داشمی .
هدایت شده از ؛کاتوره
کاش میتونستم یه چیزیو تعریف کنم ولی برای حفظ آبرو هیچی نمیگممم شتشمشوجصمشنشپ
فقط بدونید انقدر بدبخت و بیچاره بودیم که من اون وسط نشسته بودم با خنده گریه میکردم و فاطمه هی میگفت منم همینطور عسل منم همینطور😭😭😭😭😂😂
هدایت شده از ↯ژولیت
بچه ها اینم بدونید اکیپ ما بین اون همه آدم ابهت و آبرو داشت. ولی دیگه نداره.
یکی از بچههای کلاس که تو مدرسمون هم هست : اصلا نگران نباشید این کارتون رو ایگنور میکنم و شما رو به طور قبلی میشناسم :))) ینیپیمصخیثهنخ .