هدایت شده از ↯ژولیت
یه جاش بود اکیپی هی همو بغل میکردیم هی اشک میریختیم :")
هدایت شده از ↯ژولیت
واقعا واضح بود که از چنین مادری همچین پسر خفنی به وجود اومده.
آخرش استادمون روهم بغل کردیممم .
بااینکه هی منو قهوهای میکنی ولی من دوست دارم زنن😂💘
هدایت شده از ؛کاتوره
فکر کنید فاطمه و هستی پابرهنه دوییدن
من اولین کفشی که جلوی پام بودو پوشیدم
بعد یگانه نشسته داره بند کفششو میبنده =)))