امروز رفتم این سه تا کتاب رو بخرم دیدم خیلی گرون درمیاد و مانی ندارم :))))) و بله تصمیم براین شد که قرض بگیرم تا ببینم گاد چی میخواد .

یکی از بچه‌های کلاس برای برگشت با ما اومد و گفت قبلا کتاب هدیه میدادیم الان به زور میتونیم برای خودمون کتاب بخریم چه برسه برای بقیه . پین داشت و حق بود ..

ریاضی جان ؛ واقعا ارزش نداری که برات کله صبح بیدارشم ولی چه کنیم مجبورم .

تو تابستون بیکار ترینم بعد ایده های جذاب و مفید و سرگرم کنندم تو دی به ذهنم میرسن .

حتی فیلم و کتابای جذاب و کلاسای متنوع هم تو دیه .

حتی کارای فرهنگی هم تو دی به ذهنمون خطور میکنه همونایی که تو حالت عادی نگامونم سمتش نمیره ‌.

دیروز سرکلاس برای کارای فرهنگی مختلف داشتن اسم‌ بچه‌هارو مینوشتن بعد من یه نگاه به عسل کردم گفتم عسل بریم ؟ عسل : داش پایتم . *مایی که وقت سرخاروندن نداریم دست‌هایمان را بالا بردیم و اسممون رو‌ نوشتن.

ریاضی‌مون طلسم شده .

امتحان مستمر که ندادیم بخاطر تعطیلی‌هایی که پیش اومد .

الانم که دوبار تاریخ امتحان ترمش عوض شد و دوباره تعطیل شد ، والا بخدا خدام نمیخواد مایی که ریاضی دوست نداریم امتحان بدیم.

*وی ریاضی را پرت می‌کند اونور .

میشه برای یه قضیه‌ای ۸ تا صلوات به نیت امام رضا برام بفرستید ختم بخیر بشه؟ ممنونم