استرسی که برای فردا دارم <<<<<<

یه خبر خیلی خوب برای خودم🤝

جوری که امروز مفید بود و خوش گذشت🤝

و بالاخره راضی بوددد طنسنسممسمس .

یه عالمه تمرین داده بود بهم ، جوری خسته شدم و از قیافه‌م معلوم بود که گفت حالا مبینا تمریناشو بزنه تا تو استراحت کنی😭😭😂

من همیشه دیرتر از مبینا می‌رسیدم آموزشگاه امروز چون کل راهو دوییدم تا دیر نرسم زودتر از مبینا رسیدم . استاد : عه از مبینا زودتر رسیدی😂😂 من : از عجایبه درسته ؟ استاد : بله کاملا درسته :)))

منتظرم عسل تعریف کنه فور کنم🌚

-

امروز اولین جلسه‌ای بود که کلاس شهید مطهری رو با عسل میرفتیم و واقعاا کلاس محشری بود *کلمه محشر برای وصف خوب بودنش کمه.

جوری بود که باخودم میگفتم قبل از این مطالب چقدر جاهل و نادون بودی یگانه .

زنگ اول امتحان ترم داشتیم نشسته بودم وسط کلاسو به همه رسوندم . ینی جوری بهشون رسوندم که مطمئنم ۲۰ میشن و میشم😂 خلاصه که اره .

من کلا ته کلاس میشینم سر زنگ ریاضی بچه‌های جلوی من خیلی شلوغ میکنن و من کلا تو کلاس ارومم ، معلم برگشت بهم گفت یگانه این جلو برای تو خالیه و شایسته توعه ، بیا جلو بشین دخترم😭😭😂