هدایت شده از ؛کاتوره
حالا بطری آب هستی بود همش ریخت هستی ام تشنش بود نشسته بود وسط اتوبوس گریه کنان 🤣🤣🤣
هدایت شده از ؛کاتوره
وای وای یه جاش من وایستاده بودم بعد اتوبوس یهو ترمز کرد و من قشنگ میتونستم پرت بشم پیش راننده ولی چیشد؟ کراشِ هستی دستمو گرفت نگهم داشت
من: 🙂🙂🙂😂😂😂🙂🙂😂🙂😂😂😂🙂🙂😂😂😂
قبل از اردوی شاه عبدالعظیم با عسل داشتیم درباره راهیان حرف میزدیم و وقتی تو حرم بودیم به عسل گفتم خوبه که باهم راهیان نمیریم وگرنه میرفتیم مذهبیای اونجارو برانداز میکردیم و فساد میکردیم .
یه شاه عبدالعظیم که همین بغله این همه داستان ازش دراوردیم چه برسه به راهیان که ۳ ۴ روزهس :)))
داوش فندک داری؟
یه شاه عبدالعظیم که همین بغله این همه داستان ازش دراوردیم چه برسه به راهیان که ۳ ۴ روزهس :)))
اونو تا آخر عمرم باید پارت بدم =)🤣