هدایت شده از ؛کاتوره
ولی هیچ جام اندازهی چشمام خسته نشده . چشمام دارن از فقر توان از بین میرن
انقدر خستم که آخرای مراسم رفتم به عسل گفتم من میخوام برم خیلی خستم نمیتونم دیگه بمونم
عسل : نه سید نرو بیا یکم تیکه بده خوب میشی😭😂✨
انقدر از درسام عقب موندم که واقعا نمیدونم چه جوری باید برسونم و فقط خداعه که میتونه کمکم کنه .
عسلو میبینید که دیروز زنگ اخرشو پیچوند؟
بله و من نیم ساعت جلو در مدرسه منتظرش بودم تا بیاد و بریم .
هدایت شده از ؛کاتوره
من به یگانه گفته بودم لباس کُلفتیاتو بپوش قراره حمالی کنیم ولی اون فقط خندید
ولی اونجا میتونست گریه کنه 😔😔
تاحالا انقدر سر لباسم اعصابمخورد نشده بود ولی حال نداشتم تا خونه برم برای عوض کردنش .