انگار هروقت از آدما دور میشم و به پناهگاه امن خودم میرسم یه صدایی از درونم میگه یگانه وقتشه هرچی غصه داری و بریزی بیرون .
داوش فندک داری؟
ظرفم تمام این مدت دست عسل مونده بود و امروز گفت پنکیک درست کردم بیا
و بعد از مدتها رفتم کتابخونه مسجد برای کمک و حقیقتا خیلی حالم خوب شد و خیلی بهم خوش گذشت🌚
یکی از همکلاسیامو دیدم و کلی باهم حرف زدیم و براش کتاب انتخاب کردم تا بخونه😂