هروقت حالم بد بوده و از همه جا بریده بودم شهدا طلبیدن و اومدم سر مزارشون
یه جوری حالمو خوب کردن که ..
من حتی قصد نداشتم امشب بیام اینجا
ولی هروقت قشنگ تو منجلاب تاریکی و گناه فرو میرم صدام میزنن :)
یکی از بچههای اونجا که باهاش دوستم
فردا میره کربلا و اومده بود حلالیت بگیره
اومد بغلم و باهم فقط گریه کردیم ..