این ناراحتم میکنه که ۶ روز از محرم گذشته و من فقط دو شب رو تونستم برم هیئت : )
یه جوری وقتی شام/ناهار میپزم مامان بابام میگن اووو یگانه غذا درست کرده انگار من تاحالا نزدیک اشپزخونه هم نشدم =)
انقدر حالم بد بود که به مامانم گفتم هیچ جا نمیرم فقط میخوام بشینم خونه گریه کنم
مامانمم در جواب بهم گفت بیخود کردی پاشو برو هیئت از این افسردگی دربیای :))))
هیئت جواد مقدم بود و امسال قسمت زنونهش رو برداشتن و واقعا خوشحالم که با این روضه خونگی و بچههاش آشنا شدم :))