eitaa logo
داوش فندک داری؟
1هزار دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
262 ویدیو
9 فایل
سخت است همزیستیِ دائم با کسانی که دغدغه هایت را نمیفهمند، اما عزیزان تو هستند .
مشاهده در ایتا
دانلود
خلاصه باشگاه تموم شد و به بابام پیام دادم ماشینو بیار داخل محوطه دیگه حال ندارم راه برم : )
بعدش کلاس گیتار داشتم ، رسیدم آموزشگاه و دیدم دوتا مرد سوار اسانسور شدن مودم : لنتییی عادی نمیتونم راه برم بعد الان دو طبقه باید این پله‌های مزخرفو برم بالا ؟
با هر سختی ای بود رفتم و وقتی استادمون منو دید گفت به به یگانه خانوم چشممون به جمال شما روشن شد از این طرفا[😭🤣]
بعد از تقریبا یه ماه رفتم کلاس ، اونم چیی بدون مبینا و تنها میخواستم نرم ولی دیدم اگه نرم تمرینام حیف میشه رفتم
دستام می‌لرزید قشنگ و به زور گیتارو تو دستم گرفته بودم😀.
تا ساعت یه ربع ۸ اونجا بودم و بعدش زنگ زدم مبینا و گفتم مبینا دیگه نمیکشممم مبینا : تازه اول پ.اره شدنته عزیزمم
استادمون گفت قشنگ معلومه تمرینت کم بوده فلان آهنگو بهت میدم به شرطی که زیاد تمرینش کنی. مبینا : خب این که چیز جدیدی نیست برای تو :))
اینم تموم شد و واقعا شانس آوردم که امروز بابام بود وگرنه حاضر بودم همونجا بشینم و خونه برنگردم😭😂
برگشتم خونه و تک تک حرکتارو برای مامانم اجرا کردم و هرکدومو توضیح دادم و بعد تمرینای امروز واقعا حس کردم هرچی قبلا باشگاه رفته بودم بچه بازی بود.
داوش فندک داری؟
تمرین بعدیمون این بود که دست حریفمونو بگیریم و با قدرت هلش بدیم حریفمو هل میدادم و نوبتش که میشد نمی
این حرکتو رو مامانم زدم و مامانم : اوه ماشاالله بعد نوبت بابام شد و مودش این‌جوری بود که بشین جوجه من تورو بزرگت کردم :)))
بابام این حرکتو زد و قشنگ دو قدم به عقب پرت شدم.
خلاصه که الان به زور گوشی دستمه🤌🏻