یکی از همکلاسیای ابتداییم رو دیدم
حاجی ملت چقدر زود بزرگ میشننن :))
اصن نشناختمش اون اومد جلو سلام علیک کرد
دماغ عملی لبا ژل اصن یه وضعیی.
هدایت شده از ؛کاتوره
«با عشق اوست هر که به جایی رسیده است
خیلی حسین زحمت ما را کشیده است»
♦️بر آنیم با همتِ دخترانِ نوجوان برای عزای حسین (ع) 5 روز آخر ماه محرم اجتماع بزرگی بر پا کنیم و این کار مشارکت شما عزیزان رو میطلبه
اگر تمایل دارید در پذیرایی از مهمانان امام حسین جانمون سهیم باشید، نذوراتتون رو به شماره کارت زیر واریز کنید🤍.
6280231307549526[بهنام فاطمهمحمدی] (رو شماره کارت بزنید کپی میشه)
هدایت شده از ؛کاتوره
بچه ها این بنر هیئت خودمونه
یعنی شما خیالتون از بابت اینکه کجا خرج میشه یا جای مطمئنی هست یا نه، راحت باشه💘
یه وقتایی که همه جا ساکت و آرومه ، میام رو تختم دراز میکشم و از پنجره به آسمون خیره میشم. به خودم میام میبینم تو خیالا و افکار خودم غرق شدم و یه لبخند ملیح هم رو لبمه، آخرش به خودم میگم: روزی برسه که این خیالا و افکارای ذهنم بشن اتفاقات واقعی زندگیم.
دیشب مبینا خیلی اصرار داشت که امروز بریم بیرون و با مقاومتهای من اومد خونمون😏.
چون حوصله بیرون رفتن نداشتم و خیلی خسته بودم : )
خلاصه ساعت ۵ اینا اومد ، به جای اینکه زنگ در خونه رو بزنه زنگ زده به گوشیم میگه یگانه من دم درم درو باز کن :)))
بعد میگفت طبقه چندم بودید؟ : )
خلاصه اومد و نیم ساعت اول خیلی معذب تو هال نشسته بود[چون بابام خونه بود] و تو اتاق نمیرفتیم چون گرم بود گرمممم.