من هنوز خستگی دیروز و امروز تو وجودمه
چه جوری فردا از ۷ تا ۵ بعدازظهر تو مدرسه دوم بیارم؟ :)
یه تنه هم اشکمو دراوردی هم نگرانم کردی
من بهت گفتم که نمیبخشمت اگه چیزیت بشه .
بقیه بچهها از گرما هیچی نپوشیدن
اونوقت من انقد سردم بود که هودی پوشیدم :)
داشتم به این فکرمیکردم تو بچگی همبازی خاصی نداشتم :| [ از بازیهای دخترونه مثل خاله بازی هم به شدت متنفر بودم بخاطر همین کلا بادخترا بازی نمیکردم ]
چندشب پیش داشتم بچگیم رو برای ناحله تعریف میکردم فهمیدم چقد از همون اول روپای خودم وایساده بودم •-• وقتی بچه بودم مامانم که میرفت سرکار یادم نمیاد که تو بچگی از نبودش گریه کرده باشم .
یعنی خودش بهم گفته بود که بچه کبوترا همیشه پیش مامانشون نمیمونن و یه روزی باید از هم جداشن ، پس تو باید رو پای خودت وایسی :>
از خالهبازی و عروسک بازی متنفر بودم
ولی عاشق فوتبال و کشتی و بزن بزن بودم :))