یه سریاش رو خودم خوندم و یه سری هم تعریف بقیه‌ بوده : کیمیاگر - بادام - سالتو - جان‌بها - پستچی ‌استخوان های خوک و دست های جذامی چایت را من شیرین میکنم دلایلی برای زنده ماندن باشگاه پنج صبحی‌ها کتابخانه نیمه شب قهوه سرد اقای نویسنده نفرت بازی قصه دلبری راض بابا شب صورتی عادت‌های اتمی غرور و تعصب ملت عشق دختران آفتاب مغازه خودکشی - مغازه جادویی جاذبه میان ما ‌هردو در نهایت میمیرند پنج قدم فاصله */بازم هست ولی فکرکنم همینقدر کافی باشه .

به یه شخصی زنگ زدم برای یه کاری نگو یه عدد و اشتباه زدم طرف برداشته میگه جانم ؟ میگم اقای فلانی ؟ میگه نه اشتباه گرفتی خانومم ‌. حق انتخاب میدم بهت ، خانومم رو از عرض بکنم تو حلقت یا از طول ؟

قربون ممبر چیزفهم .

ملت عشق و دختران آفتاب رو خودم خیلیی دوست داشتم .

از وقتی خودمو شناختم محرمام بااین نوحه میگذره ..

عا راستی اینم بگم که داستان سریال یاغی از کتاب سالتو گرفته شده✨[با یه سری تغییر جزییات کوچیک]

زندگی بسه ، به خواب پناه میبرم .

قسمت سیزدهم -

حقیقتا شیرکاکائو داغ محرم یه چیز دیگه‌ست .

یادم افتاد بچگیام[خیلی بچه بودما]فقط بخاطر شیرکاکائو میومدم تو مراسما شرکت میکردم مامانمم اینو فهمیده بود و اگه شیرکاکائو نمیدادن خودش برام میخرید تابه اومدن تو مراسما عادت کنم :)))

الان شیرکاکائو نمیدن😭😂 چون زیادی گرون شده و نمیصرفه :]

کیو دیدید تو ۵ دقیقه هم اماده شه ، هم مسواک بزنه ، هم چایی بخوره ، هم وسایلاشو جم کنه؟