✨🇮🇷
۳۵ تا ۶۰ میلیون نفر آواره!
نتیجه جنگهای آمریکا از ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ است.
وحال این وحوش آمریکایی برای ما
دم از #حقوق_بشر و آزادی میزنند!
#غرب_وحشی #غرب_بدون_روتوش #خاورمیانه #آسیای_شرقی #روشنگری #لبیک_یا_خامنه_ای #قاسم_بن_الحسن
@baghdad0120
✨🇮🇷
حمایت پاپ از همجنسگرایی
#پاپ فرانسیس قوانینی رو که #همجنسگرایی را «ناعادلانه» میدونه، مورد انتقاد قرار داد و گفت که خداوند همه فرزندانش رو همانطور که هستند دوست داره و از اسقفهای #کاتولیک که از قوانین حمایت میکنند خواست تا از #دگرباشان جنسی در #کلیسا استقبال کنند.
#لجنزار_غرب #روشنگری #لبیک_یا_خامنه_ای #قاسم_بن_الحسن
@baghdad0120
✨️🇮🇷
📝 #الهام_علی_اف : من اقدام تروریستی امروز علیه #سفارت کشورمان در #تهران را به شدت محکوم می کنم. صمیمانه ترین #تسلیت خود را به خانواده و بستگان #ستوان #ارشد_عسگروف_اورخان_رضوان_اوغلو که هنگام حفاظت از سفارت و کارمندان سفارت درگذشت، تسلیت می گویم.
🔺ما خواستار این هستیم که این #اقدام_تروریستی به زودی بررسی شود و تروریست ها #مجازات شوند. حمله تروریستی به نمایندگی های #دیپلماتیک غیرقابل قبول است!
#باکو #آذربایجان #ترور_محکوم_است
#لبیک_یا_خامنه_ای #قاسم_بن_الحسن
@baghdad0120
✨🇮🇷
🔴#فوری
تلفات سنگین اسرائیل در عملیات دقایقی پیش
🔸در یک عملیات شهادت طلبانه ۸ اسرائیلی در قدس کشته شدند و چند نفر دیگر زخمی.
🔸این عملیات در واکنش به اقدامات تروریستی جنین انجام گرفته است .
🔸کشته های صهیونیست به ۸ نفر افزایش یافت/ تقریبا عملیات صهیونیست ها در جنین جبران شد.
🔸عملیات امشب در قدس اشغالی با یک قبضه سلاح کمری انجام شده است.
🔸رسانه های فلسطینی: این عملیات در راستای انتقام از خون شهدای جنین انجام شده است.
🔹️ تا الان 8 صهیونیست به هلاکت رسیدند.
✊طنین #الله_اکبر در مساجد نوار غزه
#اسرائیل_پر #اسرائیل_رو_به_زوال_است #مرگ_بر_اسرائیل #لبیک_یا_خامنه_ای #قاسم_بن_الحسن
@baghdad0120
✨️🇮🇷
السلام علیک ایها الامام الطرید
السلام علیک ایها الامام الفرید
سلام بر تو ای همنشین تنهایی!
سلام بر تو و بر روزی که جهان با قدومت آباد خواهد شد...
#یا_مهدی_ادرکنی #امام_زمان
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#ظهور_نزدیک_است
#قاسم_بن_الحسن
@baghdad0120
✨🌸
امام على عليه السلام :
«رَأْسُ الْعِلْمِ التَّمْييزُ بَيْنَ الاَْخْلاقِ وَ اِظْهارُ مَحْمودِها وَ قَمْعُ مَذْمومِها؛
بالاترين درجه دانايى، تشخيص اخلاق از يكديگر و آشكار كردن اخلاق پسنديده وسركوب اخلاق ناپسند است».
[غررالحكم، ح ۵۲۶۷]
#حدیث_روز #امام_علی
#اهلبیت #احادیث
#لبیک_یا_خامنه_ای
#قاسم_بن_الحسن
@baghdad0120
baghdad0120
✨ #روز_شمار_دفاع_از_حرم #شهید_مجتبی_واعظی(لشکر فاطمیون ) #شهید_مدافع_حرم_مجتبی_واعظی شهید مجتبی
✨🇮🇷
#روز_شمار_دفاع_از_حرم
🕊
“اشهد ان ” شما زندهتر از ما هستید! مرگ در مسلک ققنوس ندارد جایی🕊
#شهید_مدافع_حرم_مجتبی_واعظی ( لشکر فاطمیون )
#شهید_مدافع_حرم_رضا_اسماعیلی(لشکر فاطمیون)
#صلوات 🌷
#جانفدا
#لشکر_فاطمیون
#شهدای_مدافع_حرم
#لبیک_یا_خامنه_ای
#قاسم_بن_الحسن
@baghdad0120
✨️🇮🇷
آمریکا: به دنبال احیای برجام به این زودیها نیستیم
#جان_کری مقام #کاخ_سفید:
🔹رئیس جمهور #آمریکا به دنبال پیشرفت در احیای #توافق_هستهای با #ایران به این زودیها نیست.
🔹#ایالات_متحده در حال آماده شدن برای تعقیب گزینههای جایگزین برای اطمینان از عدم دستیابی ایران به #سلاح_هستهای است.
#برجام_حماقت_محض #اعتماد_به_آمریکا_حماقت_است #غنی_سازی_۶۰_درصدی #انرژی_هسته_ای #ایران_قوی #لبیک_یا_خامنه_ای #قاسم_بن_الحسن
@baghdad0120
baghdad0120
#دمشق_شهر_عشق #قسمت_بیست_و_سوم 🔹 صورت #خونی و گلوی پاره سعد یک لحظه از برابر چشمانم کنار نمی
#دمشق_شهر_عشق
#قسمت_بیست_و_چهارم
🔹 از اینکه با کلماتش رهایم کرد، قلب نگاهم شکست و این قطره اشک نه از وحشت جسد سعد و نه از درد پهلو که از احساس غریب دلتنگی او بود و نشد پنهانش کنم که بیاراده اعتراف کردم :«من #ایران جایی رو ندارم!»
نفهمید دلم میخواهد پیشش بمانم که خیره نگاهم کرد و ناباورانه پرسید :«خونوادهتون چی؟» محرومیت از محبت پدر و مادر و برادر روی شیشه احساسم ناخن میکشید و خجالت میکشیدم بگویم به هوای همین همسر از همه خانوادهام بریدم که پشت پرده اشک پنهان شدم و او نگفته حرفم را شنید و #مردانه پناهم داد :«تا هر وقت خواستید اینجا بمونید!»
🔹 انگار از نگاهم نغمه احساسم را شنیده بود، با چشمانش روی زمین دنبال جوابی میگشت و اینهمه #احساسم در دلش جا نمیشد که قطرهای از لبهایش چکید :«فعلاً خودم مراقبتونم، بعدش هر طور شما بخواید.»
و همین مدت فرصت فراخی به دلم داده بود تا هر آنچه از سعد زخم خورده بودم از #محبت مصطفی و مادرش مرهم بگیرم که در خنکای خانه آرامشان دردهای دلم کمتر میشد و قلبم به حمایت مصطفی گرمتر.
🔹 در همصحبتی با مادرش لهجه #عربیام هر روز بهتر میشد و او به رخم نمیکشید به هوای حضور من و به دستور مصطفی، چقدر اوضاع زندگیاش به هم ریخته که دیگر هیچکدام از اقوامشان حق ورود به این خانه را نداشتند و هر کدام را به بهانهای رد میکرد مبادا کسی از حضور این دختر #شیعه ایرانی باخبر شود.
مصطفی روزها در مغازه پارچه فروشی و شبها به همراه سیدحسن و دیگر جوانان شیعه و #سُنی در محافظت از حرم #حضرت_سکینه (علیهاالسلام) بود و معمولاً وقتی به خانه میرسید، ما خوابیده بودیم و فرصت دیدارمان تنها هنگام #نماز صبح بود.
🔹 لحظاتی که من با چشمانی خواب از اتاق برای #وضو بیرون میرفتم و چشمان مصطفی خمار از خستگی به رویم سلام میکرد و لحن گرم کلامش برایم عادی نمیشد که هر سحر دست دلم میلرزید و خواب از سرم میپرید.
مادرش به هوای زانو درد معمولاً از خانه بیرون نمیرفت و هر هفته دست به کار میشد تا با پارچه جدیدی برایم پیراهنی چیندار و بلند بدوزد و هر بار با خنده دست مصطفی را رو میکرد :«دیشب این پارچه رو از مغازه اورد که برات لباس بدوزم، میگه چون خودت از خونه بیرون نمیری، یه وقت احساس غریبی نکنی! ولی چون خجالت میکشید گفت بهت نگم اون اورده!»
🔹 رنگهای انتخابیاش همه یاسی و سرخابی و صورتی با گلهای ریز سفید بود و هر سحری که میدید پارچه پیشکشیاش را پوشیدهام کمتر نگاهم میکرد و از سرخی گوش و گونههایش #خجالت میچکید.
پس از حدود سه ماه دیگر درد پهلویم فروکش کرده و در آخرین عکسی که گرفتیم خبری از شکستگی نبود و میدانستم باید زحمتم را کم کنم که یک روز پس از نماز صبح، کنج اتاق نشیمن به انتظار پایان نمازش چمباته زدم.
🔹 سحر #زمستانی سردی بود و من بیشتر از حس سرد رفتن از این خانه یخ کرده بودم که روی پیراهن بلندم، ژاکتی سفید پوشیده و از پشت، قامت بلندش را میپاییدم تا نمازش تمام شد و ظاهراً حضورم را حس کرده بود که بلافاصله به سمتم چرخید و پرسید :«چیزی شده خواهرم؟»
انقدر با گوشه شالم بازی کرده بودم که زیر انگشتانم فِر خورده و نمیدانستم از کجا بگویم که خودش پیشنهاد داد :«چیزی لازم دارید امروز براتون بگیرم؟»
🔹 صدای تلاوت #قرآن مادرش از اتاق کناری به جانم آرامش میداد و نگاه او دوباره دلم را به هم ریخته بود که بغضم را فرو خوردم و یک جمله گفتم :«من پول ندارم بلیط #تهران بگیرم.»
سرم پایین بود و ندیدم قلب چشمانش به تپش افتاده و کودکانه ادعا کردم :«البته برسم #ایران، پس میدم!» که سکوت محضش سرم را بالا آورد و دیدم سر به زیر با سرانگشتانش بازی میکند.
هنوز خیسی آب وضو به ریشه موهایش روی پیشانی مانده و حرفی برای گفتن نمانده بود که از جا بلند شد. دلم بیتاب پاسخش پَرپَر میزد و او در سکوت، #سجادهاش را پیچید و بیهیچ حرفی از اتاق بیرون رفت.
اینهمه اضطراب در قلبم جا نمیشد که پشت سرش دویدم و از پنجره دیدم دست به کمر دور حوض حیاط میچرخد و ترسیدم مرا ببیند که دستپاچه عقب کشیدم.
پشتم به دیوار اتاق مانده و آرزو میکردم برگردد و بگوید باید بمانم که در را به رویم گشود. انگار دنبال چشمانم میگشت که در همان پاشنه در، نگاهمان به هم گره خورد و بیآنکه حرفی بزند از نقش نگاهش دلم لرزید.
از چوبلباسی کنار در کاپشنش را پایین کشید و در همین چند لحظه حساب همه چیز را کرده بود که شمرده پاسخ داد :«عصر آماده باشید، میام دنبالتون بریم فرودگاه #دمشق. برا شب بلیط میگیرم.»...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
✨🦋
@baghdad0120