eitaa logo
baghdad0120
1.3هزار دنبال‌کننده
7.5هزار عکس
4هزار ویدیو
26 فایل
#بسم_الله_قاصم_الجبارین ـــ ـ ـ ـــ🍃 مجموعه سایبری فرهنگی #بغداد٠۱۲٠ تاسیس: جمعه، ۱۳ دی ۱۳۹۸ #قاسم_بن_الحسن را در همه پیام رسان ها دنبال کنید #چ۴۵
مشاهده در ایتا
دانلود
✨🌕 ای اهل حرم میر و علمدار خوش آمد❤️ @baghdad0120
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨ یا قمرالعشيره علیه السلام باید دخیل بارشِ الطافِ رب شود تا یک قلم به وصفِ رُخَت منتخب شود وقتی که شعر درپیِ اوصافِ حُسنِ توست باید تمامِ قافیه هایش ادب شود! (ای کاشف الکروبِ عزیزانِ فاطمه) مبارک✨🌸 @baghdad0120
baghdad0120
#دمشق_شهر_عشق #قسمت_چهل_و_هشتم 🔹 تازه می‌فهمیدم پیکر برادرم سپر من بوده که پیراهن سپیدم همه از خون
🔹 سرم را از پشت به دیوار تکیه داده بودم، به ابوالفضل نگاه می‌کردم و مصطفی جان کندنم را حس می‌کرد که به سمتم برگشت و مقابلم زانو زد. جای لگدشان روی دهانم مانده و از کنار لب تا زیر چانه‌ام خونی بود، این صورت شکسته را در این یک ساعت بارها دیده و این زخم‌ها برایش کهنه نمی‌شد که دوباره چشمانش آتش گرفت. 🔹 هنوز سرم را در آغوشش نکشیده بود، این چند ساعت محرم شدن‌مان پرده شرمش را پاره نکرده و این زخم‌ها کار خودش را کرده بود که بیشتر نزدیکم شد، سرم را کمی جلوتر کشید و صورتم را روی شانه‌اش نشاند. خودم نمی‌دانستم اما انگار دلم همین را می‌خواست که پیراهن صبوری‌ام را گشودم و با گریه جراحت جانم را نشانش دادم :«مصطفی دلم برا داداشم تنگ شده! دلم می‌خواد یه بار دیگه ببینمش! فقط یه بار دیگه صداشو بشنوم!» 🔹 صورتم را در شانه‌اش فرو می‌کردم تا صدایم کمتر به کسی برسد، سرشانه پیراهنش از اشک‌هایم به تنش چسبیده و او عاشقانه به سرم دست می‌کشید تا آرامم کند که دوباره رگبار گلوله در آسمان پیچید. رزمندگانِ اندکی در حرم مانده و درهای حرم را از داخل بسته بودند که اگر از سدّ این درها عبور می‌کردند، حرمت و خون ما با هم شکسته می‌شد. 🔹 می‌توانستم تصور کنم که حرم را با مدافعانش محاصره کرده‌اند چه ولعی برای بریدن سرهایمان دارند و فقط از خدا می‌خواستم من پیش از مصطفی باشد تا سر بریده‌اش را نبینم. تا سحر گوشم به لالایی گلوله‌ها بود، چشمم به پای پیکر ابوالفضل و مادر مصطفی بی‌دریغ می‌بارید و مصطفی با و اندک اسلحه‌ای که برایشان مانده بود، دور حرم می‌چرخیدند و به گمانم دیگر تیری برایشان نمانده بود که پس از صبح بدون اسلحه برگشت و کنارم نشست. 🔹 نگاهش دریای نگرانی بود، نمی‌دانست از کدام سر قصه آغاز کند و مصیبت ابوالفضل آهن دلم را آب داده بود که خودم پیش‌قدم شدم :«من نمی‌ترسم مصطفی!» از اینکه حرف دلش را خواندم لبخندی غمگین لب‌هایش را ربود و پای در میان بود که نفسش گرفت :«اگه دوباره دستشون به تو برسه، من چی کار کنم زینب؟» 🔹 از هول دیروزم دیگر جانی برایش نمانده بود که نگاهش پیش چشمانم زمین خورد و صدای شکستن دلش بلند شد :«تو نمی‌دونی من و ابوالفضل دیروز تا پشت در خونه چی کشیدیدم، نمی‌دونستیم تا وقتی برسیم چه بلایی سرتون اومده!» هنوز صورت و شانه و همه بدنم از ضرب لگدهای وحشیانه‌شان درد می‌کرد، هنوز وحشت بی‌رحمانه مادرش به دلم مانده و ترس آن لحظات در تمام تنم می‌دوید، ولی می‌خواستم با همین دستان لرزانم باری از دوش غیرتش بردارم که دست دلش را گرفتم و تا پای حرم بردم :«یادته منو سپردی دست (علیهاالسلام)؟ اینجا هم منو بسپر به (علیهاالسلام)!» 🔹 محو تماشای چشمانم ساکت شده بود، از بغض کلماتم طعم اشکم را می‌چشید و دل من را ابوالفضل با خودش برده بود که با نگاهم دور صحن و میان مردم گشتم و (علیهاالسلام) را شاهد عشقم گرفتم :«اگه قراره بلایی سر حرم و این مردم بیاد، جون من دیگه چه ارزشی داره؟» و نفهمیدم با همین حرفم با قلبش چه می‌کنم که شیشه چشمش ترک خورد و عطر عشقش در نگاهم پیچید :«این و جون این مردم و جون تو همه برام عزیزه! برا همین مطمئن باش تا من زنده باشم نه دستشون به حرم می‌رسه، نه به این مردم نه به تو!» 🔹 در روشنای طلوع آفتاب، آسمان چشمانش می‌درخشید و با همین دستان خالی عزم کرده بود که از نگاهم دل کَند و بلند شد، پهلوی پیکر ابوالفضل و مادرش چند لحظه درددل کرد و باقی دردهای دلش تنها برای (علیهاالسلام) بود که رو به حرم ایستاد. لب‌هایش آهسته تکان می‌خورد و به گمانم با همین نجوای عشقش را به (علیهاالسلام) می‌سپرد که تنها یک لحظه به سمتم چرخید و می‌ترسید چشمانم پابندش کند که از نگاهم گذشت و به سمت در حرم به راه افتاد. 🔹 در برابر نگاهم می‌رفت و دامن به پای صبوری‌ام می‌پیچید که از جا بلند شدم. لباسم خونی و روی ورود به حرم را نداشتم که از همانجا دست به دامن محبت (علیهاالسلام) شدم. می‌دانستم رفتن (علیه‌السلام) را به چشم دیده و با هق‌هق گریه به همان لحظه قسمش می‌دادم این حرم و مردم و مصطفی را نجات دهد که پشت همهمه شد. 🔹 مردم مقابل در جمع شده بودند، رزمندگان می‌خواستند در را باز کنند و باور نمی‌کردم تسلیم تکفیری‌ها شده باشند که طنین در صحن حرم پیچید... ✍️نویسنده: ✨🦋 @baghdad0120
✨️🇮🇷 قالیباف: موفقیت‌ سپاه دشمنان را عصبانی کرده است 🔹سپاه پاسداران چشم و چراغ ملت ایران و ضامن امنیت و آرامش این آب و خاک و مایه دلگرمی مستضعفان جهان است. 🔹سپاه همواره در حوادث و بلایا از قبیل سیل و زلزله و هرجایی که مردم به کمک نیاز داشتند همچون یک سازمان عظیم اجتماعی بدون فرق قائل‌شدن بین افراد به یاری آحاد ملت شتافته و بار مشکلات را از دوش مردم برداشته است. 🔹موفقیت‌های پاسداران شجاع، مومن و متعهد سپاه عصبانیت دشمنان ایران و امت اسلامی را برانگیخته و مکر و حیله سلطه‌گران را به خودشان برگردانده است. @baghdad0120
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔹کمک بیش از ۸۰ کشور جهان به ویژه دولت‌های غربی به زلزله‌زدگان ترکیه و سکوت معنادار آنها در برابر همین وضعیت در سوریه، بار دیگر استاندارد دوگانه غربی‌ها در زمینه مسائل بشردوستانه را به نمایش گذاشت. @baghdad0120
🔺 زلنسکی در پیامی فوری به اسرائیل درخواست کرده تل‌آویو بیش از یک میانجی عمل کند و در کنار دولتش قرار بگیرد! 🔹 پ.ن: این بنده خدام به کیا دلبسته! بابا اسرائیل اگر عرضه داشت گلیم خودشو از اب میکشید و بعد ۸۰ سال از پس یه کشور ۶ هزار کیلومتری برمیومد اونم تازه در برابر یه عده مردم بی دفاع سنگ به دست @baghdad0120
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨ ای علـمدارِ حسـینْ ،خوش آمَـدی یا ❤️عبّـاس❤️ ولادت حضرت عباس و روز جانباز مبارك @baghdad0120
‏علمدارِ انقلاب روزت مبارک رهبرِ جانبازم ...❤️ @baghdad0120
01:20
از امشب در سراسر کشور رزمایش پدافندی برگزار می‌شود، صدای انفجار و شلیک شنیدید خبر نزنید که به فلانجا حمله شده... قرار نیست به جایی حمله بشه _رزمایشه... قراره اسرائیل چی؟ پر @Baghda0120
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨🕊 هَمیشہ‌فَلسَفہ‌یِ‌عآشِقے‌هَمین‌بوده‌ست ڪه‌مَن‌بہ‌یآدِ‌تووتوپَنآهِ‌مَن‌هَستے… •💚✨• @baghdad0120
✨️🇮🇷 دوست دارم اگر شهید شدم پیکری نداشته باشم ، از ادب به دور است که در محضر سیدالشهدا (ع) با تن سالم و کفن پوش محشور شوم و اگر پیکرم برگشت دوست دارم سنگ قبری برایم نگذارند ، برایم سخت است که سنگ مزار داشته باشم و حضرت زهرا (س) بی نشان باشد . @baghdad0120
✨🇮🇷 ▣⃢🔴 | سلاح _ در مکتب روح الله 🔹می دانید كه سلاح تبليغات، برنده‏ تر از كاربرد سلاح در ميدان‌هاى جنگ است؛ بايد از اسلحه تبليغات آنها بيشتر ترسيد و متأسفانه ما در اين زمينه ضعيف هستيم. ما بايد روحيه خود را تقويت كرده و با تمام وجود اين را بپذيريم كه مى‏توانيم روى پاى خودمان بايستيم. اين خيلى مهم است كه متخصصين ما اتكا به تخصص خود كرده ‏اند. ▣⃢🔴 eitaa.com/baghdad0120
🔴آهک ریختن در دو سمت خیابان های مناطق زلزله زده در ترکیه ⏪ بعد یک سری پانترک وطن فروش میگن دولت ترکیه فلان شاهکار و بهمان معجزه را انجام داده است. ▪️ با این همه کمک جهانی امروز به اینجا رسیده اند که شروع به آهک پاشی کردند چون هنوز چهل درصد اجساد زیر آوار هستن و شانس آوردن که الان فصل سرماست! ⏪ سرتون از شرم بندازید پایین که دیگه حیثیتی برای پانترک نمانده «مرد خوش خیال ساده» @baghdad0120
baghdad0120
#دمشق_شهر_عشق #قسمت_چهل_و_نهم 🔹 سرم را از پشت به دیوار تکیه داده بودم، به ابوالفضل نگاه می‌کردم و
🔹 دو ماشین نظامی و عده‌ای مدافع تازه نفس وارد حرم شده بودند و باورم نمی‌شد حلقه شکسته شده باشد که دیدم مصطفی به سمتم می‌دود. آینه چشمانش از شادی برق افتاده بود، صورتش مثل ماه می‌درخشید و تمام طول حرم را دویده بود که مقابلم به نفس‌نفس افتاد :«زینب اومده!» 🔹 یک لحظه فقط نگاهش کردم، تازه فهمیدم را می‌گوید و او از اینهمه شجاعت به هیجان آمده بود که کلماتش به هم می‌پیچید :«تمام منطقه تو محاصره‌اس! نمی‌دونیم چجوری خودشون رو رسوندن! با ۱۴ نفر و کلی تجهیزات اومدن کمک!» بی‌اختیار به سمت صورت ابوالفضل چرخیدم و به‌خدا حس می‌کردم با همان لب‌های خونی به رویم می‌خندد و انگار به عشق سربازی با همان بدن پاره‌پاره پَرپَر می‌زد که مصطفی دستم را کشید و چند قدمی جلو برد :«ببین! خودش کلاش دست گرفته!» 🔹 را ندیده بودم و میان رزمندگان مردی را دیدم که دور سر و پیشانی‌اش را در سرمای صبح با چفیه‌ای پوشانده بود. پوشیده در بلوز و شلواری سورمه‌ای رنگ، اسلحه به دست گرفته و با اشاره به خیابان منتهی به ، گرای مسیر حمله را می‌داد. از طنین صدایش پیدا بود تمام هستی‌اش برای دفاع از حرم (علیهاالسلام) به تپش افتاده که در همان چند لحظه همه را دوباره تجهیز و آماده نبرد کرد. 🔹 ما چند زن گوشه حرم دست به دامن (علیهاالسلام) و خط آتش در دست بود که تنها چند ساعت بعد محاصره شکست، معبری در کوچه‌های زینبیه باز شد و همین معبر، مطلع آزادی همه مناطق سوریه طی سال‌های بعد بود تا چهار سال بعد که آزاد شد. در تمام این چهارسال با همه انفجارهای انتحاری و حملات بی‌امان تکفیری‌ها و ارتش آزاد و داعش، در ماندیم و بهترین برکت زندگی‌مان، فاطمه و زهرا بودند که هر دو در بیمارستان نزدیک حرم متولد شدند. 🔹 حالا دل کندن از حرم (علیهاالسلام) سخت شده بود و بی‌تاب حرم (علیهاالسلام) بودیم که چهار سال زیر چکمه تکفیری‌ها بود و فکر جسارت به قبر مطهر حضرت دل‌مان را زیر و رو کرده بود. محافظت از حرم (علیهاالسلام) در داریا با حزب‌الله بود و مصطفی از طریق دوستانش هماهنگ کرد تا با اسکورت نیروهای به زیارت برویم. 🔹 فاطمه در آغوش من و زهرا روی پای مصطفی نشسته بود و می‌دیدم قلب نگاهش برای حرم (علیهاالسلام) می‌لرزد تا لحظه‌ای که وارد داریا شدیم. از آن شهر زیبا، تنها تلی از خاک مانده و از حرم (علیهاالسلام) فقط دو گلدسته شکسته که تمام حرم را به خمپاره بسته و همه دیوارها روی هم ریخته بود. 🔹 با بلایی که سر سنگ و آجر حرم آورده بودند، می‌توانستم تصور کنم با قبر حضرت چه کرده‌اند و مصطفی دیگر نمی‌خواست آن صحنه را ببیند که ورودی رو به جوان محافظ‌مان خواهش کرد :«میشه برگردیم؟» و او از داخل حرم باخبر بود که با متانت خندید و رندانه پاسخ داد :«حیف نیس تا اینجا اومدید، نیاید تو؟» دیدن حرمی که به ظلم زیر و رو شده بود، طاقتش را تمام کرده و دیگر نفسی برایش نمانده بود که زهرا را از آغوشش پایین آورد و صدایش شکست :«نمی‌خوام ببینم چه بلایی سر قبر اوردن!» 🔹 و جوان لبنانی معجزه این حرم را به چشم دیده بود که (علیه‌السلام) را به ضمانت گرفت :«جوونای و تا آخرین نفس از این حرم دفاع کردن، اما وقتی همه شهید شدن، (علیه‌السلام) خودش از حرم دخترش دفاع کرد!» و دیگر فرصت پاسخ به مصطفی نداد که دستش را کشید و ما را دنبال خودش داخل خرابه حرم برد تا دست حیدری (علیه‌السلام) را به چشم خود ببینیم. 🔹 بر اثر اصابت خمپاره‌ای، گنبد از کمر شکسته و با همه میله‌های مفتولی و لایه‌های بتنی روی ضریح سقوط کرده بود، طوری که دیگر حریف شکستن این خیمه فولادی نشده و هرگز دست‌شان به قبر مطهر حضرت سکینه (علیهاالسلام) نرسیده بود. مصطفی شب‌های زیادی از این حرم دفاع کرده و عشقش را هم مدیون (علیهاالسلام) می‌دانست که همان پای گنبد نشست و با بغضی که گلوگیرش شده بود، رو به من زمزمه کرد :«میای تا بازسازی کامل این حرم بمونیم بعد برگردیم ؟» 🔹 دست هر دو دخترم در دستم بود، دلم از عشق (علیهاالسلام) و (علیهاالسلام) می‌تپید و همین عطر خاک و خاکستر حرم مستم کرده بود که عاشقانه شهادت دادم :«اینجا می‌مونیم و به کوری چشم و بقیه تکفیری‌ها این حرم رو دوباره می‌سازیم ان‌شاءالله!»... ✍️نویسنده: ✨🦋 @baghdad0120
✨️🇮🇷 رئیس سیا: ایران تصمیمی برای برنامه هسته‌ای تسلیحاتی ندارد 🔹رئیس سازمان جاسوسی آمریکا در مصاحبه با شبکه سی‌بی‌اس: تا جایی که ما می‌دانیم، اعتقادی نداریم که سران ایران تصمیمی برای از سرگیری برنامه تسلیحاتی اتمی که در پایان سال ۲۰۰۳ تعلیق کرده بودند، گرفته باشند. 🔹ویلیام بِرنز گفته: اما دو پایه‌ی این ابزار برنامه هسته‌ای، یعنی غنی‌سازی که مشخصا بسیار پیشرفت کرده و اگر بخواهند فقط در عرض چند هفته می‌توانند به غنی‌سازی ۹۰ درصدی برسند و سامانه‌های موشکی که قابلیت حمل سلاح اتمی را دارند نیز بسیار پیشرفت کرده‌اند. @baghdad0120