دوبیت روضه
میان قتله گه بی حال گشتی
چو مرغی بی پر و بی بال گشتی
خودم دیدم چه دعوایی به پاشد
سر پیراهنت پامال گشتی
ابوذر رییس میرزایی(بهار)
زبان حال حضرت زینب کبری(س)
از دیدن رویش مرا تحریم کردند
پیراهنش را بین خود تقسیم کردند
عشق مرا با خنجر کندی گرفتند
یک پیکر بی سر به من تقدیم کردند
ابوذر رئیس میرزایی
غزل مرثیه
#مقتل نوشته...
#روضه سنگین
#ارباب بی کفن
#یازینب(س)
مقتل نوشته است تو را بی هوا زدند
سنگی به بوسه گاه نبی ازجفا زدند
آه از دقایقی که جوانان برابر
چشم ترت ،به لجه ی خون دست و پا زدند
مقتل نوشته خواهرتو دیده روی تل
درقتله گاه راس تورا ازقفا زدند
مقتل نوشته عده ای ازپیرمردها
از روی بغض بر بدنت با عصا زدند
گیرم قرار بود سرت را جدا کنند
پس نیزه را میان گلویت چرا زدند
آن ده نفر که بر تن تو اسب تاختند
آتش به قلب حضرت خیرالنساء زدند
مقتل نوشته روبه روی چشم خواهرت
هجده سربریده برآن نیزه ها زدند
پربود قلبشان همه ازبغض مرتضی
آنان که چوب برلب خون خدا زدند
انگار آسمان سر زینب خراب شد
تا دختر تو را به کنیزی صدا زدند
ابوذر رییس میرزایی(بهار)
یا اباعبدالله الحسین(ع)
در حق ما چقدر درعالم جفا شده
مکر سقیفه معرکه ی کربلا شده
"این کشته ی فتاده به هامون حسین توست"
این صید دست وپازده در خون رها شده
آن پیکری که جان نبی بود اینچنین
مهمان سنگ و نیزه و تیر و عصا شده
روز دوشنبه کشته شدی بین کوچه ها
ازآن به بعد دشمن ما بی حیا شده
دشمن چه کرده با بدنت ای بردارم
انگار استخوان تنت جابه جا شده
رگ های گردن تو چرا نامرتب است
مذبوح من چگونه سر تو جداشده
عباس را بگو که بیا غیرت حرم
پای حرامیان به سوی خیمه وا شده
هرکس غنیمتی ز تنت برده ای غریب
سهم تو هم زجنگ فقط بوریا شده
ابوذر رئیس میرزایی(بهار)
یا ام المصائب زینب الکبری(س)
در زانوی زینب توانی که نمانده
در زیر کعب نیزه جانی که نمانده
در زیر چوب خیزران ای وای ای وای
دیگر برای تو دهانی که نمانده
در زیر نعل اسبها رفتی و دیدم
در پیکر تواستخوانی که نمانده
حتی به آن پیراهنت رحمی نکردند
درپیکرت دیدم نشانی که نمانده
هجده گلم را نیم روز از من گرفتند
دیگر برای من جوانی که نمانده
اینجا پراز زهرا شده دور و بر من
رویی نباشد ارغوانی که نمانده
دیگر برای دختر شیرین زبانت
از سیلی دشمن زبانی که نمانده
درچشم های خواهر تو بعد گودال
جز گریه های خونفشانی که نمانده
قبل سفر دیدی رشیده بود زینب
حالا به جز قدکمانی که نمانده
کو غیرت اله حرم پس کو علمدار
روی سر من سایبانی که نمانده
ابوذر رئیس میرزایی
5.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
چشم امیدت هنوزم به مشک آبه
#سیدمهدی جهان میهن
شاعر: ابوذر رییس میرزایی
سمنان هیات انصارالشهدا ارتش
محرم ۱۴۰۲
اسارت آل الله(ع)
شد جای تو دشت بلا
من و شام غم.تو و کربلا
ندارم من دیگه چاره نفسهام بریده
فقط از تو تنی پاره به زینب رسیده
تک و تنها توو این صحرا بمیرم رقیه رو خارا دویده
میره زینب بی تو اسارت
با زنجیر و با سلسله
باتو اومدم اما میرم
همراه شمر و حرمله
((من جای رسول و علی و هم مادرتو
از عمق وجودم ببوسم این حنجر تو))
دیدم رو تل.رفتی از حال
زیرِ نیزه ها.توی این گودال
بگو بامن برادر جان کو عباس و اکبر
به دور من نه مردی هست نه یارو نه یاور
نبود هیچ کس رسید آتیش به خیمه به زن ها به دامن به معجر
کشتنت قربتً الی الله
کوفیا از روی ثواب
دارن میبرن زینبت رو
سمت شام و بزم شراب
((من جای رسول و علی و هم مادر تو
ازعمق وجودم ببوسم این حنجر تو))
ابوذر رییس میرزایی
طلیعه محرم
واحد
باز اومده فصل عزا سینه زنا
چاووش میخونه
بساط روضه شد به پا صاحب عزا
یه قد کمونه
آقا، ممنونتم مارو توو روضه هات نشوندی
بازم، مارو به مجلس محرمت رسوندی
باعشق، مارو کشوندی
میشه منم بشم فدات
آقا بشم غلام سیات آقام آقام حسین حسین جان
آقام آقام حسین حسین۲ آقام آقام حسین حسین جان
از کودکی دلم آقا توو روضه ها
باغم عجینه
عشقت میون نوکرا سینه زنا
شور آفرینه
مادر، توو بچگی لباس سیا به این تنم کرد
بابا، منو آورد توو هیاتت سینه زنم کرد
بابا، سینه زنم کرد
نوکری توو جونه منه
توی رگ و خونه منه آقام آقام حسین حسین جان
آقام آقام حسین حسین۲ آقام آقام حسین حسین جان
ابوذر رییس میرزایی
ورودیه
بوی حسین و پرچمش توو کوچه ها
بازم پیچیده
پرده نشین محمل کرببلا
از راه رسیده
خونه، سرخ کبوتر بچه ها دیگه حلاله
ذکر، قلب حسین یاذالکرم یا ذالجلاله
انگار، وقت وصاله
دلا پراز تاب وتبه
موقع صبر زینبه حسین حسین حسین حسین جان
حسین حسین حسین حسین۲ حسین حسین حسین حسین جان
یه قافله داره میاد ازراه دور منزل به منزل
چه باشکوه پایین میاد عقیله ای از روی محمل
زینب، غم توو دلش نشسته چشماش پره خونه
ارباب، انا الیه راجعون داره میخونه
انگار، فصل خزونه
زینب میگه داداش نخون
انا الیه راجعون حسین حسین حسین حسین جان
حسین حسین حسین حسین۲ حسین حسین حسین حسین جان
ابوذر رییس میرزایی