از روزی که جنگ آغاز شد تا لحظه ای که #خرمشهر سقوط کرد یک ماه بطور مداوم #کربلا را می دیدم. «ربنا افرغ علینا صبرا و ثبت اقدامنا و انصرنا علی القوم الکافرین».
بارپرودگارا، ای رب العالمین، ای غیاث المستغیثین و ای حبیب قلبو الصالحین. تو را شکر می گیوم که شربت شهادت این گونه راه رسیدن انسان به خودت را به من بنده ی فقیر و حقیر و گناهکار خود ارزانی داشتی.
من برای کسی وصیتی ندارم ولی یک مشت درد و رنج دارم که بر این صفحه ی کاغذ می خواهم همچون تیری بر قلب سیاه دلانی که این آزادی را حس نکرده اند و بر سر اموال این دنیا ملتی را، امتی را و جهانی را به نیستی و نابودی می کشانند، فرو آورم.
@bakeri_channel
#ای_امام! از روزی که جنگ آغاز شد تا لحظه ای که #خرمشهر سقوط کرد من یک ماه بطور مداوم #کربلا را می دیدم😭 هر روز که حمله ی دشمن بر برادران سخت می شد و فریاد آنها بی سیم را از کار می انداخت و هیچ راه نجاتی نبود به اتاق می رفتم، گریه را آغاز می کردم و فریاد می زدم ای رب العالمین بر ما مپسند ذلت و خواری را😔.
#شهیدسیدمحمدجهانآرا
@bakeri_channel
هدایت شده از مخلصین
khoramshahr (1).mp3
993.4K
#یادی_از_شهدا
🔶بچه ها اگر شهر سقوط کرد آن را دوباره فتح می کنیم، مواظب باشید ایمانتان سقوط نکند...⚠️
#شهید_محمد_جهان_آرا
#خرمشهر
@bakeri_channel
#من_انقلـــــــابی_ام
امــام ندیده ام
من ۱۵ خرداد ۴۲ را ندیده ام!
📢 اما شنیده ام که :
" سربازان من اکنون در گهواره ها خفته اند" 😊
من ۲۲ بهمن ۵۷ را ندیده ام!
اما شنیده ام که :
" #انقلاب ما انفجار نور بود" ...
من ۵ اردیبهشت ۵۹ را ندیده ام!
اما شنیده ام که :
"این شن ها #لشکر_خدا بود" ...
و یقین دارم خدای طبس هنوز زنده است...
من ۳ خرداد ۶۱ در گهواره بودم!
اما شنیده ام که :
" #خرمشهر را #خدا آزاد کرد" ...
من چشم که باز کرده ام، انقلاب شده بود.. من بچه جنگ دیده ام...
صدای آژیر خطر 🚨شنیده ام، به پناهگاه رفته ام...به کوه ودره....
من سن و سالم از سابقه مبارزاتی خیلیا کمتر است!
من چشم که باز کرده ام ، #حسینیه ای دیده ام با نام #خمینی ...
بعد حضرت ماه آقاامام خامنه ای دیده ام..
من بزرگتر شده ام و او موی سپید کرده...😔
افتخارم این است که...
من " #یک_شبه_انقلابی" نشده ام...
من در ۲۲ بهمن ها قد کشیده ام!
من جنگ تحمیلی دیده ام اما تا دلتان بخواهد #جنگ_تحلیلی هم دیده ام... از بدو تولد ؛ متولد شده جنگ بودم.... شهرمان سال ۶۴ بمباران شد.خیلیا شهیدشدند... زن ...کودک...بابای من هم بسیجی بود ؛ در جنگ بود...خیلی سخته بی پناه باشی و بامادر وخواهر وبرادر های کم سن وسال آواره باشید😔
من #چمران و #همت و #باکری و خرازی ندیده ام...
بی پرده بگویم من #جیغ_آرمیتا و نگاه بهت آلود پسرک سه ساله دیده ام ...
من #شهادت_علم را دیده ام!😔
من تا دلتان بخواهد #تزویر دیده ام و #فتنه...
تا دلتان بخواهد #تهدید دیده ام و #تحریم...
یک #انقلابی_ام...😊
من ۲۳ #تیر ۷۸ را دیده ام...
من ۹ #دی ۸۸ را #دیده ام...
من مشارکت ۴۰ میلیونی ۸۸ را دیده ام
و ...
#دهن_کجی به #قانون دیده ام
#من_انقلــــــــابـی_ام !😊
من عهد با خدا و ناخدای کشتی #انقلاب بسته ام ، نه با کَدخدا... 😏
من خون شهدای گلگون کفنمان را به یک مشت دلار نمی فروشم...
من خیلی بیشتر از تعداد سال های عمرم تهدید شنیده ام که #گزینه_ها_روی_میز است...😏
اما شنیده ام از همان امام انقلابیم! ⇩
#آمریکا_هیچ_غلطی_نمیتواند_بکند !
🌺🌾🌷🌸🌼🌻🌴🌺🌴💐🌼
@bakeri_channel
#شهید_حمید_باكری به واسطه رشادتها و اراده و مقاومتی كه از خود و گردانش نشان داد، جزء #اولین_افرادی بود كه به #خرمشهر وارد شد و #سجده_شكر را در #مسجدجامع آن شهر به جا آورد...
.
.
#آزادیخرمشهر #فرماندهان #حاجاحمد #شهیدحمیدباکری:
سردار محمود عباسی فرمانده گردان شهید مطهری زنجان در عملیات بیتالمقدس :
#یک_خرداد بود که دستور آمد تا مرحله چهارم را شروع کنیم و منتظر نیروی جدید نباشیم. منطقهای که به نیروهای زنجان واگذار شده بود، دژ بین جاده خرمشهر و دژ مرزی بود. منطقهای حساس که انبار گمرک خرمشهر در آن مسیر واقع شده بود. سمت چپ محور عملیاتی ما به جاده اهواز ـ خرمشهر وصل بود و سمت راستمان انبارها و نخلستانهای بالای خرمشهر بود.
گردان ما اولین گردان بود که وارد دروازه #خرمشهر شد. #شهید_حمید_باکری و من و #شهید_حاجاحمد_کاظمی ( #فرماندهلشکر) با هم بودیم. ما با یک موتور به خرمشهر نزدیک شدیم، میخواستیم ببینیم میتوانیم وارد شهر شویم، که از ساختمانهای مشرف تیراندازی کردند. به سمت راست که آمدیم دیدیم یک فرمانده عراقی با جیپ میآید که به کمک چند نفر دیگر او را اسیر کردیم. یک سرتیپ تمام عراقی بود، از او اطلاعاتی گرفتیم، گفت: تمام نیروهای عراقی در مدارس و سالنها جمع شدهاند و منتظرند شما بروید تا اسیر شوند، اینها که مقاومت میکنند بعثی هستند.
آخرین مرحله عملیات به پایان رسید. #اولین نیروهایی که وارد خرمشهر شدند، دو گردان از زنجان بودند. من و شهیدحمید باکری اولین کسانی بودیم که وارد #مسجدخرمشهر شدیم...
@bakeri_channel
#احساس کردم که خود #امام است که دارد سخن میگوید:
#شهیدآقامهدیباکری در عملیات #بیت المقدس و #آزادیخرمشهر که در اواخر اردیبهشت سال ۱۳۶۱ انجام شد جانشین تیپ ۸ نجف اشرف بود و در کنار شهید احمد کاظمی مشغول فعالیت بود. او در این نبرد نیز نقش مهم و مؤثری ایفا کرد. برادرش #حمید باکری هم در این عملیات، #فرماندهی دو گردان خط شکن از تیپ ۸ نجف اشرف را بر عهده داشت. روزی قبل از آغاز عملیات با هم و با یک وانت از آبادان به سمت دارخوین میآمدیم. #مهدی از شجاعتهای #حمید تعریف کرد و #نگران آن بود که برادرش که #تازهازدواج کرده بود در این عملیات به #شهادت برسد، زیرا او به #حمیدبسیارازنظرعاطفیعلاقمندبود و او را #دوست میداشت. گر چه #شهادت را برای همه یک فوز عظیم میدانست ولی در سخن خود آن روحیه لطیف خود را در مورد برادرش بر زبان میآورد. خود #آقامهدی در جریان #مرحلهسوم عملیات بیت المقدس و قبل از رسیدن به #خرمشهر، #زخمی شد.
پس از عملیات بیت المقدس که او به #تهران بازگشته بود در جلسهای که دوستان در منزل آقای «حسن نوربخش» دور هم جمع شده بودند آقا مهدی هم حضور داشت. معمولا در این جلسات، حاضرین به ذکر اخبار و تحلیل رویدادهای روز میپرداختند. در آن ایام ارتش اسرائیل به جنوب لبنان حمله کرده بود و بسمت بیروت در حال پیشروی بود. از #آقامهدی که معمولا در جلسات #همیشهساکت و #آرام بود و کمتر حرف میزد و بیشتر میشنید خواسته شد تا ایشان وضعیت #جبههها را بیان کند. او در این هنگام جمله معروف حضرت امام خمینی (ره) را بیان کرد که «راه قدس از کربلا میگذرد»... آنگاه وظایف و رسالتی را که در قبال لبنان و فلسطین بر دوش داریم و شیوه صحیح و مؤثر دفاع از آنان را بیان کرد. آقای محمدرضا آیتاللهی میگوید در این هنگام از زنده یاد مهندس زین العابدین عطایی که در جلسه حضور داشت و #مبهوت به گوشهای خیره شده بود پرسیدم به چه فکر میکنی؟ پاسخ داد #دروسطصحبتهایآقامهدی احساس کردم که #خودامام است که دارد سخن میگوید...
.
#منبع: مهدی باکری در اندیشه و عمل، حسین علایی، چاپ اول، ص ۴۷ - ۴۶)
.
#خرمشهر #بیتالمقدس #خرمشهرهادرپیشداریم #شهیدانباکری
@bakeri_channel