❣🕊
یک "صبح بخیر"هایی هم هست
که برای شنیدنش
از صبح زود بیدار می شوی
و بعدِ آن، تازه می خواهی سر به تنِ دنیا باشد
تازه می خواهی چشمِ دیدنِ فردا را هم داشته باشی
تازه می خواهی بنشینی و
زنده بودنت را زندگی کنی
بنشینی و تماشا کنی
که خوشی از سر و کول آن روز تو بالا می رود...
قبول کن که گاهی تمام روز تو
به همین "صبح بخیر عزیزم" های یکی بستگی دارد...
حواستون باشه که دلتون و زبانتون یکی باشه
صبح همه شما دوستان عزیزم بخیر و شادی🌹
پیشاپیش عید سعید غدیر و برکات آن بر همهی شما مبارک 💐
🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🕊
💔 @bakhtak2
❣🕊
خدایا
ما برای داشتن دست های تو
ریسمان نبسته ایم،دل بسته ایم
همین که
حال دلمان خوب باشد
برایمان کافیست
پس دستمان را بگیر و در کش و قوس های مشکلات زندگی رهایمان نکن🙏
💔 @bakhtak2
4_6048865432394268782.mp3
زمان:
حجم:
6M
ای کاروان ای ساربان لیلای منو کجا میبری❣
💔 @bakhtak2
مهردل ما
مدام تقديم شما باد💚
یه لقمه"نون"
یه کاسه"ماست"
یه عشق"پاک"
یه حرف"راست"
رفاقت "بى کم و کاست"
هرچی"محبت و صفاست"
تمام لذتهای پاک 🌸
تقدیم شما باد 🌿
*~🍃🌹🍃~*
💔 @bakhtak2
خداوندا!
گاهی یادم میرود چیزهایی که امروز دارم پاسخ دعاهای چند سال پیشم هست
گاهی یادم میرود بنده هستم و صلاحم را تو بهتر میدانی
گاهی هم شاید باید گوشه ای خلوت کنم و یک دل سیر گریه کنم و بگویم:
"پروردگارا ببخش آن گناهی را که سبب حبس و برآورده نشدن دعایم میشود"
مرا ببخش به خاطر تمام لحظاتی که بودی و حضورت را احساس نکردم و ناامید بودم. ببخش همه را صدا زدم و هر دری را زدم ، جز نام تو و درگاه تو را.
ببخشم برای تمام لحظاتی که منتظرم بودی و من نبودم . ببخشم برای تمام گله هایی که کردم و نفهمیدم که گاهی از سر حکمت نمیدهی و از سر رحمت دادی و تشکر نکردم.
و در نهایت بر تو توکل میکنم ،
چه زیبا گفتی:
"آیا خدا برای بنده اش کافی نیست؟"
💔 @bakhtak2
اینجا شهریور است
و درختان تمام برگ
در انتظار مهر...
مهرتان پراز رنگهای زیبای زندگی🍂🍁
💔 @bakhtak2
Morteza Pashaei-Hasrat.mp3
زمان:
حجم:
9M
سهم من از تو شده حسرت...💘
سهم تو از من شده رویا...💖
💔 @bakhtak2
✍اینروزها ........
اینروزها هر گاه اراده میکنم تا ادامه نوشتههای ناتمامم را بنویسم ، نه، دلم راه میدهد،و نه، قلمم یاری میکند ...
دلم راه نمیدهد چون آنرا به همراه مدافعان حرم، روانه ی کربلای شام و عراق نمودهام و قلمم هم از هرچه خواست بنویسد، نتوانست😔
چراکه همه از حسین ... میگویند ... و از سروقامتان بی سرش مینویسند...!!
ناگزیر
قلمم را با دلم روانه ی راه کردم و ..... نوشتم...
حسین جان...!
تو ادامه تمام نوشتههای ناتمامی...!
تو ادامه تمام راه های ناتمام اوصیایی ...!!
و چه زیبا، قامت رعنای یاران بی سرت* بر سر دار* دلربایی میکنند...!!
حسین جان میخواهم یک چله* راه را، تا حریم حرمت* بپیمایم و
گام در راه تو بگذارم
و سر به اعلم تو بسایم
و قبله گاه نگاهم را،به افق دود و آتش خیمههای نیم سوختهات بدوزم
تا غبار دنیا از دل و جانم زدوده شود، و شعاع هدایت تو هادی راهم گردد !
میخواهم
یک #چله تا #حسینی شدن... فقط از تو بنویسم...!
#حسین❣
💔 @bakhtak2