eitaa logo
بلد طیّب/منان رئیسی
19.3هزار دنبال‌کننده
373 عکس
387 ویدیو
17 فایل
کانال دکتر منان رئیسی نماینده مردم شریف استان قم در مجلس شورای اسلامی عضو هیات علمی و دانشیار معماری دانشگاه قم مدیر پژوهشکده شهرسازی اسلامی عضو سابق شورای معاونین شهرداری تهران و رئیس سابق مرکز مطالعات و برنامه ریزی شهر تهران ارتباط: m.raeesi@qom.ac.ir
مشاهده در ایتا
دانلود
سکوهای واقع در حریم ورودی خانه‌های سنتی را دیده‌اید؟ نام این سکوها پیرنشین است و از کارکردهای مهمش این بود که اگر انتظار مهمان (به ویژه مهمان پیر و سالخورده) برای ملاقات با میزبان طولانی می‌شد می‌توانست در حریم ورودی خانه که به نوعی فضای انتظار بود، روی این سکوها بنشیند و استراحت کند تا انتظارش برای گشوده شدن درب و وصال میزبان به سر آید. رحمت خدا بر مرحوم کافی که با سوز دل خطاب به میزبان حقیقی همه عالم چنین می‌گفت که جوانان ما پیر شدند و پیران ما مُردند، نیامدی آقا... ضَيْفُكَ بِبَابِكَ؛ سالهاست که در آرزوی وصالت، سکونشین حریم انتظارت هستیم، این انتظار را پایانی نیست؟ منتظران را به لب آمد نفس ای شه خوبان تو به فریاد رس @baladetayyeb
تصویری عجیب از برج سلطنتی ابراج البیت در کنار خانه خدا أيْنَ هادِمُ أَبنِيَةِ الشِّرکِ و النِّفاق: کجاست ویران کننده ابنیه شرک و نفاق؟ اللهم عجل لولیک الفرج @baladetayyeb
درباره پروژه نفوذ در فرهنگ و معماری این تصویری است از بیمارستان هزار تختخوابی حضرت مهدی (عج) که اخیرا افتتاح شد؛ بیمارستانی با بیش از ۱۰۰ هزار مترمربع و صرف بودجه کلان که به نوعی بزرگترین پروژه نظام سلامت در تاریخ انقلاب اسلامی بوده است. ضمن تشکر از دولتهای محترم سابق و فعلی برای تکمیل این پروژه بزرگ، بعد از دیدن تصاویر این بیمارستان داشتم فکر می‌کردم که حالا که نام مبارک حضرت مهدی(عج) را روی این بیمارستان گذاشته‌ایم چه اشکالی داشت که طراحی این بیمارستان با این وسعت و اهمیت، به ابزاری برای ترویج فرهنگ مهدویت و تمدن بومی ما تبدیل شود؟ مگر معماری و شهرسازی یکی از مهمترین بسترهای تمدن‌سازی نیست؟ با این نوع معماری‌های بی‌ربط با فرهنگ بومی چقدر محتمل است که بتوانیم مجددا تمدن‌سازی کنیم؟ به نظرتان چقدر احتمال دارد که مثلا اگر دولت آلمان یا فرانسه قصد احداث بیمارستانی با این وسعت را در پایتخت خود داشته باشند اجازه دهند که مهندسان پروژه، از ایده‌های شرقی و یا اسلامی ایرانی استفاده کنند؟! خب اگر آنها اینقدر روی فرهنگ و تمدن خودشان حساس هستند چرا ما به راحتی اجازه می‌دهیم که چنین پروژه‌های بزرگی با بودجه‌های کلان از بیت المال، به ابزاری برای ترویج معماری و فرهنگ غربی و تضعیف فرهنگ بومی ما تبدیل شود؟ کاش متوجه باشیم که نفوذ فقط در مجموعه‌های امنیتی نیست و چه بسا نفوذ در ارکان فرهنگی یک کشور، به مراتب خسارت‌بارتر از نفوذ در مجموعه‌های امنیتی است. @baladetayyeb
پیرو یادداشت قبلی در نقد بی‌توجهی به معماری و فرهنگ بومی در طراحی بیمارستان حضرت مهدی(عج) که اخیرا افتتاح شد، یکی از بزرگوارانی که خیلی برایم عزیز هست پیام داده که چرا اینقدر پروژه‌های مختلف و سیاستهای جاری شهرسازی را نقد می‌کنی و به اصطلاح تندروی می‌کنی؟! این عزیز و سایر عزیزانی که همچون ایشان می‌اندیشند را دعوت به ملاحظه سند خیلی محرمانه ساواک به شرح تصویر فوق می‌نمایم. این فقط یک نمونه از اسناد متعددی هست که تاکنون افشا شده و ببینید که غربی‌ها از چند دهه قبل، چطور برای تغییر سبک لباس و سبک معماری و استحاله فرهنگی ما نسخه می‌پیچیدند! به قسمتی که با رنگ زرد متمایز شده دقت بفرمایید: "از آمریکا و لندن صریحا دستور داریم در این مملکت مد لباس و یا ساختمانها و ... و بی‌حجابی را رونق دهیم". حالا آیا این تندروی هست که ما بپرسیم که آیا مدیران دولتی در کشورهایی نظیر آلمان و فرانسه و انگلیس هم اجازه می‌دهند که در قلب پایتختشان از ایده‌های شرقی و یا اسلامی ایرانی برای ساختمانهای بزرگ دولتی استفاده شود؟! اگر نه، پس چرا ما با وجود چنین اسناد محرمانه‌ای، هنوز و در دهه پنجم انقلاب اسلامی اینقدر نسبت به ایده‌های غربی و نسخه‌هایی که از سالها قبل برای استحاله فرهنگی ما پیچیده‌اند بی‌خیالیم؟ البته به مدد الهی، این نوع سرزنش‌ها و ملامتهایی که گاها از جانب دوست و آشنا و غریبه به بنده اعلام می‌شود سبب سستی و کاهلی امثال حقیر نخواهد شد و انشالله با دعای خیر دوستان، راه تحقق منویات رهبری در عرصه شهر اسلامی ایرانی را با قوت ادامه خواهیم داد؛ وَلَا يَخَافُونَ لَوْمَةَ لَائِمٍ (مائده/۵۴). @baladetayyeb
1.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شهردار محترم تهران مجددا برای چندمین بار طی ما‌ه‌های اخیر چنین فرموده‌اند که در تهران حتی یک سانتی‌متر هم تراکم فروشی نکرده‌ایم. تردید داشتم که در این خصوص چیزی بنویسم اما امروز که این ویدئوی پروفسور درخشان را دیدم به لحاظ اخلاقی و وجدانی قانع شدم که چند سطر بنویسم: ظاهرا تصور شهردار محترم این است که تراکم فروشی صرفا وقتی محقق می‌شود که رسما تابلو دست بگیریم و با صدای بلند فریاد بزنیم که داریم تراکم مازاد می‌فروشیم! اما خدمت برادر عزیزمان عرض می‌شود که هر روشی اعم از غیرقانونی و حتی به ظاهر قانونی که منتج به بارگذاری فراتر از طرح تفصیلی شود معنایی جز تراکم فروشی ندارد. مصداق واضحش انبوه پرونده‌هایی است که طی ماه‌های گذشته در کمیسیون ماده ۵ مطرح و صدور رای شده است و خیلی از این مصوبات، صرفا با چهار امضا از هفت امضا ابلاغ شده است! متاسفانه حجم مصوبات کمیسیون ماده ۵ در این دوره آنقدر زیاد است که چندصد درصد نسبت به برخی دوره‌های مشابه قبل رشد داشته است! وضعیت به نحوی است که حتی برخی اراضی ذخیره شهری که قرار بوده برای تامین سرانه‌های شهری در آینده مورد استفاده قرار گیرد اکنون با استفاده از بسترهایی نظیر کمیسیون ماده ۵، مشمول بارگذاری مازاد و تراکم فروشی و یا کاربری فروشی شده است. اینکه برای تهران که همین الان از شدت تراکم در حال انفجار است در آینده با این حجم از تراکم فروشی چه اتفاقی خواهد افتاد را الله اعلم ولی انتظار این است که مدیران شهری، اگر تراکم می‌فروشند حداقل در رسانه‌ها با مردم صادق باشند. والعاقبه للمتقین زمان ویدئو: ۵۷ ثانیه @baladetayyeb
"کودک و آرمان‌شهر" شام‌گاه نیمه‌ی شعبان، شبکه پویا، یکی از جذاب‌ترین انیمیشین‌های متاخر شرکت والت‌دیزنی را پخش می‌کرد. Zootopia یا شهر وحش، نام پویانمایی شدیدا جذابی بود که نه بچه‌ها، بلکه والدین را هم میخکوب می‌کرد. دخترک خرگوش روستایی برای تحقق آرزویش که پلیس‌شدن شهر بود، به آن‌جا مهاجرت کرد. او که ابتدا از جانب اطرافیان طرد شده بود، با کمک گرفتن از یک روباه نر، به دنبال یک پرونده‌ی مشکوک، تلاش می‌کرد تا توانمندی خود را به رئیس پلیس اثبات نماید. ۷۵درصد داستان، بدون هیچ قضاوت و هنجاری، صرفا به توصیف کاملا خیره‌کننده ی این وضعیت رقم خورد. اما در باقی داستان، که اوج داستان نیز بود، تمام تلاش داستان‌نویس بر این موضوع شد تا ثابت کند حتی در مورد حیوانات نیز هیچ امر تکوینی و ثابتی در خلقت این موجودات رقم نخورده و هرگونه تصور ثابت، مثلا در نظر گرفتن توحش برای حیوانات وحشی، 《احمقانه، غیرمسئولانه و کوته‌بینانه》 است و «زن»، محور و مدار این شهر است. زوتوپیا، شهر حیوانی آرمانی است که «طبیعت»، آن هم در سیال‌ترین و متکثرترین حالتش، هر نوع ثباتِ نه روحمندِ مبتنی بر فضیلت را، بلکه ثباتِ بدنمند را نیز نفی می‌کند. به عبارتی، حتی زیست‌شناسی به یک "گفتمان زمانمند" تقلیل می‌یابد که صرفا، به دلیل اجماع عده‌ای یک سری داده‌ها موضوعیت یافته‌اند و ممکن است بعد از گذر زمان، داده‌های متفاوت و بلکه متناقضی عیان شوند. وقتی دخترم لحظه‌ای چشمش را از صفحه‌ی تلویزیون شبکه‌ی پویا برنمی‌چید، یک نگاهم خیره به او و یک نگاهم خیره به تلویزیونی بود که در گوشه‌اش مدام "یامهدی" به چشم میخورد. روزی که بناست از جامعه‌ای سخن بگوییم که در آن، خَلق و خُلق به وحدت می‌رسد و تکوین و تشریع و تقنین همسو می‌شود، جامعه‌ای جلوی چشمان او ترسیم می‌شد که نه تنها اصل بر حیوانیت است و هر آرمان شهر انسانی، با جایگزینی زوتوپیا با اتوپیا نفی می‌شود، بلکه خبری هم از نظام احسن نیست، خبری از طبیعت و بدنی که اگر او را بر هم بزنی او با تو مکر می‌کند، هستی‌ات را بر باد می‌دهد و امکان زندگی را از تو سلب می‌کند نیست، و نه تنها خیر و فضیلتی فراتر از امر بدنی و زیستی یافت نمی شود، بلکه امر بدنی و زیستی هم کاملا در فضایی برآمده از سیالیت و بی‌ثباتی، روز به روز امکان تغییر می‌یابد. با خود فکر می کردم آیا به این دختر، می‌توان از «مناسبات بدنمند در چارچوب» سخن گفت؟ آیا اساسا جز "بدنِ در لحظه‌" ی او، چارچوبی برایش متصور خواهد بود؟! و دختران، در این تصویر زوتوپیایی، منجی اند... ای کاش قدری بیشتر فلسفه می‌دانستیم تا قدری بر این انبوه تناقضات فائق می‌آمدیم... @azmanegasht @baladetayyeb
لزوم تربیت حکیم مهندس زمان لازم برای مطالعه: ۲ دقیقه رحمت خدا بر حکیم فرزانه مرحوم آیت الله حائری شیرازی؛ پاییز ۹۵ که در نگارستان اشراق، حکمت هنر می‌گفتند چنین می‌فرمودند: "محتوای فاخر جز در فرم فاخر تجلی نمی‌کند، محتوا هر چه سنگین‌تر باشد وادار می‌کند که بسته‌بندی سنگین‌تر شود؛ همانطور که کادو متناسب با محتوای آن است، محتوای فاخر باید ظرفی فاخر داشته باشد". چرا در شهرهای معاصر ما محتواهای فاخر و معنوی کمتر دیده می‌شود؟ آیا میان این کمبود مظروف و محتواهای فاخر از یک سو، و کمبود معماری فاخر به عنوان ظرف زندگی از سوی دیگر، رابطه معناداری برقرار نیست؟ اگر بله، چرا این روزها مهندسان و معماران ما کمتر می‌توانند ظرف و فرم فاخر بیافرینند؟ یکی از تفاوتهای ماهوی نظام علم در نگاه‌های سنتی و مدرن، تفاوت در نحوه کسب معرفت است. در نظام سنتی، معرفت وجوه مختلفی دارد که علم رایج صرفاً بخش کوچکی از آن است: "وَمَا أُوتِيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِيلا" (اسرا/۸۵). در چنین نظامی، حکمت و معارفی که از بالا به پایین نازل می‌شود سهم بسیار پررنگی دارد. حکمت دادنی است و علم گرفتنی و از آنجایی که دادنی‌ها از جنس رزق هستند، روش بَردار نیستند (به معنای روشهای رایج و مرسوم علمی). بارها پیش آمده که مجلات علمی که غالبا پارادایم آنها در نظام علمی مدرن تعریف شده است، مقاله‌های حِکمی را فاقد صلاحیت برای انتشار می‌دانند چون متوجه نیستند که حکمت اساساً در چارچوب و پارادایم دیگری تعریف می‌شود و با متدولوژی‌های رایج علمی قابل داوری نیست. بعد از سالها کار پژوهشی، اجرایی و حرفه‌ای در زمینه معماری و شهرسازی، چالش بزرگ امروزمان را ضعف نظام علمی مدرن در تربیت حکیم مهندس و حکیم معمار می‌دانم. طرح چنان مهندسانی، مملو از رموزی است که می‌تواند حلقه‌ای باشد برای پیوند دادن نظام تکوین و نظام تشریع در سلسله مراتبی طولی و به تبعش تحقق بلد طیب و آرمانشهر اسلامی. برخلاف طرح مهندسانی که محصول نظام علمی مدرن هستند و چون غالباً از حکمت بی‌بهره‌اند، آنچه ارائه می‌کنند صرفاً در عرض عالم تکوین است و بر عمق و طول معرفت مخاطب نمی‌افزاید و بدیهی است که محصول چنین مهندس بی‌بهره از حکمتی نمی‌تواند منتج به فرم و ظرف فاخر برای محتوا و مظروف سبک زندگی اسلامی ایرانی شود. پس شرط مهم اصلاح وضعیت فعلی شهرهایمان، بازنگری در نهاد علم کشور در راستای تربیت حکیم مهندس است. يُؤْتِي الْحِكْمَةَ مَنْ يَشَاءُ وَمَنْ يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْرًا كَثِيرًا وَمَا يَذَّكَّرُ إِلَّا أُولُو الْأَلْبَاب: حکمت را به هر کس بخواهد می‌دهد، و آنکه به او حکمت داده شود، بی تردید او را خیر فراوانی داده‌اند، و جز صاحبان خرد، کسی متذکّر نمی‌شود (بقره/۲۶۹). @baladetayyeb
"لَا الشَّمْسُ يَنْبَغِي لَهَا أَنْ تُدْرِكَ الْقَمَرَ وَلَا اللَّيْلُ سَابِقُ النَّهَارِ وَكُلٌّ فِي فَلَكٍ يَسْبَحُونَ" (یس/۴۰). به عبارت "کل فی فلک" در این آیه دقت کرده‌اید؟ از هر طرف (ابتدا به انتها و بالعکس) یکسان خوانده می‌شود. حالا به معنای آیه عنایت بفرمایید: "هر کدام در مداری شناورند". آیا بین این آیه با این تصویر مشابهتی نمی‌بینید؟! هریک از اجزای این گنبد بر مداری شناورند و از هر سو (ابتدا به انتها و بالعکس) نیز یکسان دیده می‌شود: كُلٌّ فِي فَلَك معماری اسلامی ایرانی مملو است از این رموز حکیمانه، چون حکیم معمار ایرانی به خوبی می‌دانسته است که محتوای فاخر جز در فرم فاخر تجلی نمی‌یابد. @baladetayyeb
اسلام مالی ممنوع! رحمت خدا بر آیت الله حائری شیرازی که چنین فرمود: "اگر میخواهید در علوم انسانی کارهایی را انجام دهید و مثل بانکداریِ اسلامی کنید، بهتر آن است که وارد این کار نشوید؛ بانکداری را ابتدا بدون قرض کردیم و سپس آن را بدون ربا اعلام کردیم و در ادامه آن را حلال کردیم؛ ما دو گناه انجام دادیم، آن موقع که ربا حرام بود، نمی‌گفتیم که خدا گفته، اما اکنون می‌گوییم که این حکم، حکم خداست و خدا پذیرفته، لکن خدا نخواهد بخشید؛ ما هم گناه ربا و هم بُهتان حلال بودن آن را داریم". ایشان حتی تا روزهای آخر و روی تخت بیمارستان هم نگران همین بازی کردن با اسلام و اسلامی و به تعبیر خودشان، اسلام‌ مالیِ امور بودند. حالا این نامه معاون محترم شهرسازی وزارت راه را ملاحظه کنید. ایشان شبیه همین نامه و برخلاف ابلاغ رسمی رئیس جمهور و مصوبه شورای عالی مسکن، به همه استانها ابلاغ کرده‌اند که فقط در شهرهایی که تراکم غالب آنها ویلایی است (یعنی فقط شهرهای زیر ۲۵ هزارنفر) اجازه ساخت مسکن ویلایی می‌دهند و جالب آنکه جمعیت این شهرها، فقط حدود ۱۰ درصد از جمعیت کشور است! این در حالی است که مدیران مربوطه دائما در مصاحبه‌ها اعلام می‌کنند که نهضت ملی مسکن را با الگوی ویلایی و مسکن اسلامی ایرانی می‌سازند. آیا آن مصاحبه‌ها در کنار این نامه‌ها اسلام مالیِ امور نیست؟! کاری به کارشکنی معاون وزیر علیه ابلاغ رسمی رئیس‌جمهور ندارم فقط سوال این است که اگر قرار است همان آپارتمانهای سابق را بسازیم بهتر نیست که دائما با واژه مسکن اسلامی بازی نکنیم و سرمایه‌های اجتماعی را به باد ندهیم؟! @baladetayyeb
لزوم تغییر زمین بازی دقت کرده‌اید که چرا خیلی از تلاشها حتی تلاشهای مدیران متعهد و دلسوزمان جواب عکس می‌دهد؟ چون زمین بازی را درست انتخاب نکرده‌ایم. وقتی در زمین دشمن بازی کنیم، گل هم که بزنیم درواقع گل خورده‌ایم، چون با بازی در زمینش، عملا او را به رسمیت شناخته‌ایم و آقایی‌اش را پذیرفته‌ایم. چند مثال: مثلا در عرصه اقتصاد، به قصد کنترل نرخ ارز، بازارساز عرضه دلار در بازار را زیاد می‌کند، ولی نتیجه عکس می‌دهد و هرچه عرضه می‌کند را می‌خرند و یک ماه بعدش هم نرخ دلار سی درصد بالاتر از امروز هست، چرا؟! چون وقتی آقایی دلار را پذیرفتیم، هرچه کنیم عملا بازی در زمین اقتصادی دشمن است و حتی وقتی که فکر می‌کنیم که با عرضه دلار در حال گل زدن هستیم، عملا در حال گل خوردنیم. یا اینکه مثلا در عرصه فرهنگ، به قصد شادی و سرگرمی مردم، شروع می‌کنیم به چهره‌سازی از هنرمندان و ورزشکاران در برنامه‌های مختلف رسانه ملی، ولی اغلب همینها، سر بزنگاه با موضع‌گیریهای اشتباه جوری حال دولت و ملت را با هم می‌گیرند که مدیران رسانه ملی تصورش را هم نمی‌کردند؛ چرا؟! چون دقت نداشتند که سلبریتی پروری حتی به قصد سرگرمی مردم عملا بازی در زمین فرهنگی دشمن و پذیرفتن قواعد فرهنگ غربی است. در عرصه معماری و شهرسازی هم قصه همین است؛ تا وقتی که مبتنی بر مبانی بومی و آیینی خودمان زمین بازی را مجدد و از نو تعریف نکنیم، هرچه بسازیم عملا پذیرفتن آقایی تمدن رقیب است، فکر می‌کنیم که با انبوه‌سازی در حال خدمت به مردم هستیم و خانه می‌سازیم، اما عملا داریم لانه می‌سازیم، لانه‌ای که کمترین تطبیقی با مولفه‌های مسکن اسلامی ایرانی ندارد و نتیجه‌اش می‌شود انبوه معضلات اجتماعی و فرهنگی و ... در این نوع پروژه‌های انبوه سازی. فکر می‌کنیم که با ساختن مالها و سیتی‌سنترها در حال تامین سرانه‌های تجاری شهر هستیم در حالی که عملا در حال تقویت و تحکیم نظام سرمایه‌داری هستیم. فکر می‌کنیم که با ساختن فرهنگسرا در حال خدمت به مردم هستیم در حالی که عملا در حال بسترسازی برای شکل گیری ضدهنجارهای فرهنگی هستیم. اشتباه نکنید، اصلا منظورم این نیست که خانه و مراکز تجاری و فرهنگی و ... نسازیم، اینها همه‌اش در جای خود می‌تواند خوب و موثر باشد به شرط آنکه زمین بازی را درست تعریف کنیم و بدانیم که ایرانیِ مسلمان، نیازها و اقتضائاتی دارد که با هیچ کدام از مانیفستها و استانداردهای غربی تطبیق ندارد. یک حرف بد بزنم؟ وقتی در زمین دشمن بازی می‌کنیم حتی مسجد ساختن‌مان هم معلوم نیست که چقدر اولویت داشته باشد، چرا؟ چون آن مسجد دیگر "لمسجد اسّس علی التقوی"(توبه/۱۰۸) نیست، بلکه لمسجد اسّس علی سکولاریسم است. سکولاریسمی که قاعده اصلیِ پذیرفتن بازی در زمین دشمن است و باعث شده تا با تهی شدن مسجد از همه کارکردهای سابقش، به چهار دیواری‌هایی فروکاهیده شود که به جای آنکه قلب تپنده محله‌ و شهرمان باشد، محل مصرفش فقط و فقط نماز خواندن جمعی از افراد سالخورده باشد. اینکه می‌فرماید "لَنْ يَجْعَلَ اللَّهُ لِلْكَافِرِينَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ سَبِيلًا"(نساء/۱۴۱) یعنی اینکه اساسا زمین بازی دشمن را نپذیریم، چون پذیرفتن زمین بازی او، یعنی باز کردن سبیل تسلط او. پی‌نوشت: بررسی بفرمایید که اکنون در دهه پنجم انقلاب، طرحهای توسعه شهری ما بر اساس چه مبانی تهیه ‌می‌شود و سرانه‌ها و استانداردها را چطور تعریف می‌کنند؟! آیا وقتش نرسیده که در گام دوم انقلاب، فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو دراندازیم؟ بلد طیب/کانال رسمی دکتر منان رئیسی https://eitaa.com/baladetayyeb
معماری خانه و تعادل مزاج برخلاف طب مدرن که درمان محور است، طب سنتی پیشگیری محور بود و پایه این پیشگیری از بیماری، تعادل مزاج بود و معماری نیز بخش مهمی از نقشه راه برای ایجاد تعادل مزاج بود. این تصویری از یک خانه اسلامی ایرانی است؛ در این خانه‌ها با جانمایی حیاط در دل خانه، هر چهار جبهه خانه از نور و باد طبیعی بهره‌مند می‌شد و امکان جابجایی فصلی در داخل خانه و تعادل مزاج برای ساکنین فراهم می‌شد. به این نحو که در چنین خانه‌‌هایی که مشهور به خانه چهار فصل است، ساکنین خانه در فصول سرد در جبهه شمالی خانه (یعنی زمستان نشین) مستقر می‌شدند زیرا این جبهه، نور جنوب را دریافت می‌کرد و گرمای بیشتری داشت و لذا به تعادل مزاج در سرمای زمستان کمک می‌کرد. اما در فصول گرمتر به جبهه جنوبی (تابستان نشین) جابجا می‌شدند چون این جبهه، نور شمال را دریافت می‌کرد که نور ضعیفتری بود و لذا این جبهه، خنک‌تر بود. جابجایی فصلی علاوه بر جابجایی‌های افقی، به صورت عمودی نیز انجام می‌شد که مثال مشهورش، جابجایی به سرداب بود که چون در دل خاک بود، در فصول سرد و گرم، نقش نوعی عایق حرارتی را ایفا می‌کرد. به دلیل همین جابجایی‌های فصلی، اسم فضاها در خانه‌های اسلامی ایرانی، مبتنی بر عملکرد فضا نبود زیرا اساسا عملکرد فضاها در چنین خانه‌ای، منعطف و مبتنی بر فصول مختلف بود نظیر سه دری، پنج دری و غیره؛ برخلاف آپارتمانهای معاصر که عملکرد فضاهایشان نظیر اتاق خواب، نشیمن و غیره در تمام فصول کاملا ثابت است و هیچ نوع انعطاف پذیری و جابجایی فصلی را میسر نمی‌کنند. بلد طیب/کانال رسمی دکتر منان رئیسی https://eitaa.com/baladetayyeb