از تواضع شهر سنتی تا تفرعن شهر معاصر:
چنین نقل شده است که شب قدر، قله سال است؛ اما معنای قله چیست و آیا نمود شهرسازانهای هم دارد؟ وقتی که یک ایده و یا موضوع، تبدیل به مفهوم مرکزی و اصلی (main core) در یک نظام شهرسازی شود آن مفهوم را بایستی قله آن نظام شهرسازی دانست.
در شهر اسلامی ایرانی، مفهوم مرکزی، مفهوم عبودیت بود: وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ (ذاریات/۵۶). لذا چنین شهری، مصداق شهر/عبودیت بود که قله فضایی و اوج خط آسمان آن، تجلیات ابنیه عبادی نظیر مساجد و حرمهای مطهر و بقاع متبرکه بود.
اما در شهرها و کلانشهرهای معاصر که محصول نظام سرمایهداری است، مفهوم مرکزی، انباشت سرمایه، ثروت و تکاثر است: أَلْهَاكُمُ التَّكَاثُرُ (تکاثر/۱). چنین شهری، مصداق شهر/ثروت است که قله و اوج خط آسمانش، ساختمانهایی نظیر بانکها و مالها و سایر تجلیات نظام سرمایهداری است.
به تصویر فوق بنگرید و تفاوت تواضع و تفرعن در خط آسمان دو شهر سنتی و معاصر (اولی شهر/عبودیت و دومی، شهر/ثروت) را ملاحظه بفرمایید. آن چیزی که از منظر قرآن کریم، اجازه رفعت دارد، مظاهر عبودیت است و نه مظاهر تکاثر و تفرعن: فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَيُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ (نور/۳۶).
اما متاسفانه هضم نظام شهرسازی ما در هاضمه جهانی و نظام سرمایهداری سبب شده است تا چنین حقایقی به تدریج از شهرهای ما رخت بربندد. حال سوالی که مطرح میشود این است که چنین شهری که تجلی کالبدی تکاثر و نظام سرمایهداری است آیا میتواند ظرف مناسبی برای تحقق تمدن نوین اسلامی باشد؟
@baladetayyeb
لطفا در غربزدگی اسراف نفرمایید!
تقی زاده (از روشنفکران دوره قاجار و پهلوی) اعتقاد داشت که تنها راه صلاح این است که از نوک پا تا فرق سر، غربی شویم: "امروز چیزی که به حد اعلا برای ایران لازم است و همه وطندوستان ایران با تمام قوا باید در آن راه بکوشند و آن را بر هر چیز مقدم دارند سه چیز است که هرچه درباره شدت لزوم آنها مبالغه شود کمتر از حقیقت گفته شده؛ نخست قبول و ترویج تمدن اروپا بلاشرط و قید و تسلیم مطلق شدن به اروپا و اخذ آداب و عادات و رسوم و ترتیب و علوم و صنایع و زندگی و کلّ اوضاع فرنگستان بدون هیچ استثنا... ایران باید ظاهراً و باطناً، جسماً و روحاً فرنگیمآب شود و بس".
نمیدانم اگر او اکنون زنده بود و وضعیت شهر و شهرسازی ما را میدید که در برخی جهات حتی از خود غربیها هم غربیتر شدهایم چه میگفت! نمونهاش این تصویر است که بیانگر موقعیت سیتی سنتر اصفهان است. سیتی سنتر (city center) یک پدیدار غربی است که از نتایج نظام سرمایهداری و در راستای فرهنگ مصرفگرایی است و بیانگر مرکز تجاری بسیار بزرگی است که همانطور که از نامش برمیآید بایستی در مرکز و قلب شهر ساخته شود. اما عجیب آنکه عدهای در شهر اصفهان، آنقدر برایشان مفاهیم غربی جذاب بوده که از خود غربیها هم غربیتر شدهاند و سیتی سنتر را برخلاف مفهوم و عنوانش که بایستی در مرکز شهر باشد، در منتهی الیه شهر و در ابتدای جاده اصفهان به شیراز ساختهاند!
برای آنکه تن مرحوم تقیزاده در گور نلرزد خدمت این دوستان پیشنهاد میشود که در وفاداری به فرهنگ غربی اسراف نکرده و مرزهای غربزدگی را جابجا نفرمایند!
@baladetayyeb
از معابر کوثری تا خیابانهای تکاثری
به تفاوت معابر در شهرهای سنتی و معاصر دقت کردهاید؟ در شهر سنتی که مصداق شهر/عبودیت بود بازار در موقعیتهای مشخصی مکانیابی و احداث میشد به نحوی که در چنین شهری، کارکرد اغلب معابر (متناسب با وجه تسمیه معبر) صرفاً عبور و مرور بود و نه تجارت و بیع.
اما در شهر معاصر که مصداق شهر/ثروت است، کمتر معبری را میتوان یافت که بدنه آن به کاربریهای تجاری اختصاص نیافته باشد. در چنین شهری، عملا کل شهر بر مدار تجارت شکل میگیرد و نه عبودیت. به نحوی که شهروندان حتی برای طی کردن مسیرهای روزمره نیز گریزی از مواجهه با انبوه ابنیه تجاری ندارند (به تفاوت دو تصویر ارائه شده در عکس فوق عنایت بفرمایید).
به این ترتیب در شهر معاصر به دلیل کالایی شدن فضاهای شهری که از نتایج اقتصاد تکاثری است، شهروندان با عبور و مرور روزمره در معابر، چه بخواهند و چه نخواهند در حال بازارگردی هستند. چنین شهری، برخلاف شهر سنتی که محصول اقتصاد کوثری و فرهنگ قناعت بود، محصول اقتصاد تکاثری و فرهنگ مصرف است؛ اقتصادی که برای رفع احتیاج بازار نیست، بلکه برای ایجاد بازار احتیاج است.
اینکه در اقتصاد تکاثری، بسط بازار از موقعیتهای خاص به کل شهر، چه تاثیراتی بر روحیات و خلقیات شهروندان دارد محل تامل جدی است؛ شهری که حتی بسیاری از شهروندانش شبها را به نوعی در بازار میخوابند! زیرا در منازلی سکونت دارند که طبقه فوقانیِ مغازهها و ابنیه تجاری است و مبرهن است که در چنین شهری، حرکت بر مدار عبودیت، از عهده هرکسی برنمیآید: رجال لا تلهیهم تجاره و لابیع عن ذکر الله (نور/۳۷).
@baladetayyeb
تحقیر کعبه با ابزارهای معمارانه؟!
آیا خانه خدا را از این زاویه عجیب و دهشتناک دیده بودید؟! به نظرتان حجم این برج غول پیکر چندصد برابر کعبه است؟! «برج سلطنتی ساعت مکه» یا «ابراج البیت»، مجموعهای عظیم و فوق گرانقیمت در مجاورت کعبه است که با پیمانکاری مجموعه بن لادن السعودیه (متعلق به خانواده اسامه بن لادن) و طراحی شرکت دارالهنداسه و شرکت آلمانی SL Rasch GmbH احداث شده است.
با دقت در این تصویر بنگرید که با معماری این برج ۶۰۱ متری و سوپر لاکچری که بلندترین برج عربستان است، چطور بیت الله الحرام را تحقیر کردهاند. گرچه حقیقت آن است که "إِنّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جمیعَا"(یونس/۶۵)، اما در عین حال نباید از این نوع طرحهای معمارانه که منجر به تحقیر عمدی یا سهوی بقاع متبرکه میشوند غافل بود.
آنچه اکنون جای نگرانی دارد، ترویج این نوع معماریهای بلندمرتبه در مجاورت حرمهای مطهر در ایران اسلامی است. برای مثال، متاسفانه خط آسمان بافت تاریخی مشهد مقدس، اکنون زیر سلطه هتلها و مراکز تجاری اطراف حرم قرار گرفته است و چنین ساختمانهایی، دید به حرم مطهر را کاملا تحت الشعاع قرار دادهاند؛ بدیهی است که این نوع شهرسازی، منتج به تضعیف حس معنویتی میشود که قبلا با دیدن گنبد و گلدستههای حرم مطهر به شهروندان منتقل میشد. امید است دوباره شاهد تکرار اشتباهات مشهد در بافت تاریخی شیراز نباشیم.
@baladetayyeb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پارسال دقیقا هفته آخری که قرار بود از شهرداری تهران جدا شوم جلسهای با مدیر یکی از شبکههای سیما در جام جم داشتم. موضوع جلسه، تقاضای حقیر برای پخش کلیپهایی بود که تحت عنوان "روشندان"، برگرفته از واژگان معماری سنتی، درباره معماری و شهرسازی اسلامی ایرانی ساخته بودیم (اگر به پیامهای قبلی این کانال مراجعه بفرمایید این کلیپهای کوتاه و جذاب را که کلا ۱۵ عدد بودند میتوانید مشاهده بفرمایید).
اما ایشان بعد از آنکه چند مورد از کلیپها را دید فرمود که نمیتواند اینها را پخش کند چون نقد نظام است! و در میان حیرت حقیر ادامه دادند که چون در این کلیپها توضیح داده شده که شهر مطلوب و اسلامی، شهر افقی است و نه عمودی، پخش اینها نقد نظام است زیرا مدیران ما طی چند دهه اخیر، کلانشهرها را با الگویی دیگر و بر اساس توسعه عمودی و آپارتمانسازی ساختهاند.
پاسخ اجمالی به ایشان آن بود که نظام نه شمایی و نه بنده و نه مدیرانی که سالها شهرهای ما را اشتباه اداره کردهاند؛ تا اینکه اخیرا که این ویدئوی کوتاه از مرحوم آیت الله مصباح را دیدم دوباره یاد خاطرهام از جلسه با آن مدیر سیما افتادم و بهترین جواب به ایشان را در این صحبتهای علامه مصباح یافتم. لطفا شما هم این بیانات ایشان را مشاهده بفرمایید.
✍ دکتر محمدمنان رئیسی
@baladetayyeb
مکاشفهای از مرحوم آقا نجفی قوچانی، به نقل از کتاب طوبای کربلا، با پینوشتی معمارانه:
"از نجف برای زیارت امام حسین(ع) به سمت کربلا حرکت کردم، نزدیک کربلا که رسیدم دیدم تشنگی بر من غالب شده است، دوان دوان آمدم تا خود را به آب برسانم، یک مرتبه چشمم به گنبد و بارگاه امام حسین(ع) افتاد و چنان شور و نشاطی وجودم را فرا گرفت که تشنگی فراموشم شد. آمدم و با گریه و سوز و گداز در صحن امام حسین(ع) نشستم، دیدم ساعت صحن شروع کرد به زدن، در عالم مکاشفه خواستم بفهمم چه میگوید، شنیدم ده مرتبه با صدای ظریف و لطیفی میگوید: «هَلْ مِنْ ناصِر یَنْصُرُنی»، آیا کسی هست مرا یاری کند؟ با خودم گفتم ببینم چه کسی به این درخواست جواب می دهد؟ ناگهان دیدم ساعت حرم حضرت عباس علیهالسلام شروع کرد به زنگ زدن. گوش دادم ، دیدم ده مرتبه گفت: لبیک،لبیک".
پینوشت معمارانه:
همانطور که ملاحظه میشود، در مکاشفه فوق و در عالَم باطن، کارکرد ساعت صحن حرمهای مطهر سیدالشهدا و حضرت عباس علیهماالسلام، رساندن بانگ معنویت بوده است؛ همانطور که در عالَم ظاهر نیز مهمترین کارکرد اجزایی نظیر گلدستههای صحن، منارهها و ماذنهها رساندن بانگ معنویت و صدای اذان به مردم است. این موضوع آنقدر اهمیت دارد که در روایات و آیات نیز تصریحاً یا تلویحاً مورد اشاره واقع شده است نظیر این آیه: وَإِذَا نَادَيْتُمْ إِلَى الصَّلاَةِ (مائده/۵۸).
بر این اساس، در سبک زندگی اسلامی، بافت شهری و نظام کالبدی شهر بایستی به نحوی باشد که بانگ معنویِ اذان، از گلدستههای مساجد و بقاع متبرکه به رساترین وجه ممکن به همه شهروندان برسد. اما در شهرها و به ویژه کلانشهرهای معاصر ما، ساختمانهای بلند همچون مانعی صوتی از رسیدن بانگ اذان به مخاطبان و شهروندان جلوگیری میکنند. زیرا صدا در لبه فوقانی این موانع (ساختمانهای بلند) شکسته میشود و منطقه سایه صدا ایجاد میشود تا جایی که یک مانع صوتیِ موثر، میتواند شدت صدا را تا حداکثر ۲۵ دسیبل کاهش دهد که ارتفاع حایل صوتی (ساختمان) بر این موضوع بسیار تأثیرگذار است؛ به نحوی که به ازای هر متر اضافه شدن به ارتفاع حایل، مقدار ۱/۵ دسیبل بر اثر کاهندگی مانع افزوده میشود.
بر این اساس، برخلاف شهر سنتی که هنگام اذان، بانگ معنویت در سراسر شهر طنین انداز میشد، در کلانشهرهای معاصر حتی با وجود تجهیزات صوتی نظیر بلندگوها، بلوکهای مرتفع و آپارتمانی همچون حایلی صوتی در مقابل رساندن صدای اذان به شهروندان عمل مینمایند و مبرهن است که این موضوع سبب تضعیف مفهوم شهر/عبودیت در شهرهای معاصر شده است. یکی از ادلهای که بر مطلوبیت شهر افقی (شهر/عبودیت) در مقابل شهر عمودی (شهر/ثروت) دلالت میکند همین موضوع است.
@baladetayyeb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چهار دقیقه صریح و شفاف با محمدمنان رئیسی (مدیر پژوهشکده معماری و شهرسازی اسلامی) درباره سیاستهای شهرسازی و مدیریت شهری.
@baladetayyeb
به تصاویر فوق بنگرید، ارتباطی بین این چهار تصویر نمیبینید؟!
هنر و معماری به عنوان یکی از وجوه هر تمدن، ابزاری است برای ترجمان مبانی آن تمدن. در تمدن معاصر غربی، مفهوم لیبرالیسم و آزادی (البته آزادی با تعریف غربی)، از مهمترین مبانی حاکم بر این تمدن است. ترجمان این نوع آزادی را میتوان در تابلوی نقاشی سمت چپ بالا دید؛ کما اینکه ترجمان همین نوع آزادی (ولنگاری) را میتوان در سینمای هالیوود و یا سایر عرصههای هنر معاصر غربی مشاهده نمود. این تمدن، در مقابل تمدن معناگرایی است که قرنها بر ایران اسلامی حاکم بوده و ترجمان این نوع معناگرایی و عبودیت را میتوان در تابلوی نقاشی سمت راست بالا دید.
اما انعکاس تمدنها صرفا به نقاشی و مجسمه سازی و سینما و ... محدود نمیشود و در معماری و شهرسازی نیز میتوان رد پای ارزشها و مبانی تمدنها را دید. ترجمان معناگرایی و عبودیت در معماری و شهرسازی اسلامی ایرانی را در تصویر راست پایین بنگرید؛ جایی که شهر اسلامی ایرانی، شهری به غایت عفیف و حریممند بود. در مقابل، شهر معاصر را میتوان دید که متناسب با مفهوم لیبرالیسم و برهنگیِ فرهنگی، شهری به غایت عریان و بدون حریم است.
حال، سوال این است که چطور مدیران متشرعی که هنرهایی نظیر نقاشی بالا چپ را برنمیتابند و ایدهآلشان نقاشی بالا راست است، در عرصه شهرسازی هیچ توجهی به بافتهایی نظیر پایین راست ندارند و در حال ترویج الگوهایی نظیر پایین چپ هستند؟! این نوع شهرسازی عریان چه نسبتی با تربیت شهروندان عفیف و معناگرا دارد و نتیجه این نوع شهرسازی عریان چه خواهد شد؟! از کوزه همان برون تراود که در اوست...
@baladetayyeb
نسبت عریانی خانه با نظام سرمایهداری:
زمان لازم برای مطالعه: ۲ دقیقه
آیا تاکنون تصویر خانه شیشهای، اثر فیلیپ جانسون (معمار مشهور آمریکایی) را دیدهاید؟ این خانه که با یک جستجوی ساده میتوانید تصاویرش را بیابید به لحاظ شفافیتِ حداکثری، به عنوان یکی از طرحهای آوانگارد و خاص در معماری معاصر غرب معرفی میشود. اما نتیجه تکثیر این مفهوم شفافیت و نقض حریم بصریِ خانه در مقیاس کلان و با شیوه انبوهسازی چه شد؟ انواع آپارتمانهای عریان و فاقد حریمی که مرز بین درون و بیرون در آنها کاملا مخدوش شده است.
ولی آیا این نوع شفافیت و عریانی با مفهوم حریم خانه در تناقض نیست؟ اگر هست چرا چنین شد؟ آنگاه که نظام سرمایهداری، زن را از خانه به کارخانه کشاند تا چرخهای صنعتش ارزانتر بچرخد، خانه از حضور و نقش آفرینی بانوی خانه تهی گشت. نظام سرمایهداری با پروپاگاند شدید، به زنان چنین القا کرد که خانهداری همان خانهنشینی است تا آنها مجبور شوند برای رهایی از ننگ خانهنشینی، حضور در کارخانه را به خانه ترجیح دهند؛ حتی با دستمزدهایی معادل با نصف مردان؛ که البته هرچه پایینتر، سود نظام سرمایهداری هم بیشتر.
زن در چنین خانهای که از حضورش تهی گشته است دیگر "ربالبیت" نیست؛ زیرا اساسا، دیگر بیتی باقی نمانده که ربالبیت بخواهد. این خانه یا بیت تهی، به دلیل خالی شدن از زنانگی، دیگر نیاز چندانی به حریم ندارد. چنین بیتی فیالواقع و با قدری اغماض، بخشی از فضای عمومی شهر است که فضایی غالبا مردانه و فاقد حریم است؛ زیرا همچون فضای عمومی شهر، زوایای مختلف آن در معرض دید سایر شهروندان از بلوکهای دیگر است. و چنین شد که انواع آپارتمانهای عریان بروز یافت تا کالبد مسکن، متناسب با اقتضائات نظام سرمایهداری تغییر یابد. به چه قیمتی؟ له شدن کانون خانه و خانواده.
بر این اساس، ریشه بسیاری از معضلات معماری و شهرسازی معاصر را بایستی در مناسبات و نظامات اقتصاد سرمایهداریِ حاکم بر جامعه جستجو نمود. اقتصادی که با نگاه سودانگارانه، ظاهربین و مادی به هر پدیدهای (حتی خانه و خانواده) مصداق تمام و کمال این آیه شریفه است: "يَعْلَمُونَ ظَاهِرًا مِنَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَهُمْ عَنِ الْآخِرَةِ هُمْ غَافِلُون" (روم/۷). حال جا دارد بپرسیم که آیا این نوع نظامات کالبدی و اقتصادی که محصول شجره خبیثه تمدن معاصر غرب هستند هیچ نسبتی با مبانی انقلاب اسلامی دارند؟ اگر نه، پس چرا در دهه پنجم انقلاب، هنوز بسیاری از مدیران مربوطه در دو حوزه کالبدی و اقتصادی، در حال تقلید از نظامات این شجره خبیثه هستند؟
@baladetayyeb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مشاهده این دو دقیقه را به همه فعالان فرهنگی جبهه انقلاب و به ویژه مدیران و سیاستگذاران شهری پیشنهاد میدهم.
@baladetayyeb
از حیات خانه تا حیاط لانه
به موقعیت حوض در حیاط خانههای سنتی دقت کردهاید؟ در این نوع خانهها حیاط در مرکز خانه بود و حوض هم در مرکز حیاط بود؛ به نحوی که معمولا در مرکز هندسی خانه جای میگرفت.
این نوع جایابی حوض آب را میتوان استعارهای از این مفهوم دانست که آب، منشاء حیات است و همه چیز با مرکزیت و محوریت آب شروع میشود: "و جعلنا من الماء کل شیء حی" (انبیا/۳۰).
سریال پدرسالار را به یاد دارید؟ سریالی نوستالژیک برای ما دهه شصتیها که قصه خانوادهای را روایت میکرد که در خانهای سنتی زیست میکردند؛ از همان خانههای گستردهای که در دل حیاطش، حوض آبی داشت که صفا را در دل خانه میدمید. اما در ادامه، پدر این خانواده مجبور شد تا تصمیم به جایگزینی آپارتمانی چندطبقه با این خانه باصفا بگیرد و در ادامه، شد آنچه که نباید میشد.
این سریال، یکی از بهترین روایتهای جایگزینی خانه با لانه است. اما فرق این دو چیست؟ در خانه، حیاط صرفا فضای رهاشده و مازادی نیست که در کنار ساختمان قرار دارد، بلکه حیاط به دلیل مجرا بودن برای جریان آب و درخت و زندگی، منشاء حیات است؛ و بدیهی است که در چنین حیاطی، حیات جریان دارد. اما در حیاط آپارتمانهای معاصر، غالبا نه از حوض آب خبری است و نه از درخت و نه از جریان زندگی. چنین حیاطی، صرفا فضایی مازاد بر ساختمان است که کارکردش نهایتا پارکینگ ماشین است. چنین حیاطی که خالی از عناصر طبیعی است دیگر مجرای حیات نیست. این نوع آپارتمان بیروح که حیاطش فاقد حیات است، بیش از آنکه خانه باشد، لانه است. لانهای که محصول نگاه صرفا اقتصادی به شهر و خانه است.
@baladetayyeb
معماری حکمتآمیز:
با حروف ابجد چقدر آشنایی دارید؟ علم حروف در عرفان اسلامی اهمیت بسیاری داشته و آثاری نیز در این خصوص تالیف شده است مانند رساله "الدر المکنون فی علم الحروف" از محی الدین عربی. اما جالب آنکه بر اساس حروف ابجد، برخی از آیات قرآن کریم دارای ضربآهنگهای خاصی هستند که ترجمان کالبدی آنها را میتوان در معماری اسلامی مشاهده نمود. مثلا به این عبارت که کاملا متقارن است (یعنی از ابتدا به انتها و بالعکس، یکسان خوانده میشود) عنایت بفرمایید: "ربّک فکبّر: پروردگارت را بزرگ بدار" (مدثر/۳). طبق ارزش عددی حروف ابجد، اعداد معادل با حروف تشکیل دهنده این آیه به این شرح هستند: ر: ۲۰۰ ، ب: ۲، ک: ۲۰، ف: ۸۰
حال اگر اعداد معادل این حروف را تبدیل به یک نمودار گرافیکی نماییم در کمال شگفتی، شکلی که حاصل میشود دقیقا تداعی کننده شکل گنبد و گلدستههای طرفینش است! اما موضوع آنگاه جالبتر می شود که به معنای آیه نیز توجه کنیم: "پروردگارت را بزرگ بدار"؛ معنایی که دقیقا متناسب با معنای ترفیع گنبد و گلدسته است: فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ (نور/۳۶). اکنون با دقت در تصویر فوق بنگرید که چقدر بین فرم گنبد و گلدستههای طرفینش با عبارت قرآنی «ربّک فکبّر» همسانی وجود دارد! معماری اسلامی پر است از این رموز و حکمتهای نابی که متاسفانه در معماری بیروح معاصر مغفول واقع شده است.
@baladetayyeb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آیا با تداوم اشتباهات گذشته، نهضت ملی مسکن به باتلاقی برای مردم و پیمانکاران تبدیل خواهد شد؟! توضیحات دکتر منان رئیسی را مشاهده بفرمایید.
@baladetayyeb
May 11
انتظار مفهومی است عجین با فرهنگ شیعی؛ اما تاکنون کمتر درباره رابطه این مفهوم با معنای حریم سخن گفته شده است. منتظِر، کسی است که انتظار میکشد اما تا حریم منتظَر (کسی که انتظارش را میکشد) را به درستی رعایت نکند، حق انتظار را تمام و کمال ادا نکرده است. حریم انتظار، زمان و یا مکانی است که منتظِر در آن زمان و یا مکان، در انتظار وصال منتظَر است تا اذن وصال به او داده شود: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَدْخُلُوا بُيُوتَ النَّبِيِّ إِلَّا أَنْ يُؤْذَنَ لَكُمْ (احزاب/۵۳). و آنگاه که اذن داده شود، حریم انتظار به سر میآید تا درب گشوده شود و فراق به وصال تبدیل شود.
در مقال مثال، شبیه به حریمی است که در معماریِ درب ورودی خانههای سنتی داشتیم و مهمانی که منتظِر گشودن درب خانه از طرف میزبان بود، برای وصال او، در آن حریم، انتظار دریافت اذن ورود را میکشید. ای کاش رعایت حرمت همه حریمها و ماهیت انتظار همه منتظِران به سادگی همین مثال بود. مَتَی تَرَانَا و نَراک ...
@baladetayyeb
سکوهای واقع در حریم ورودی خانههای سنتی را دیدهاید؟ نام این سکوها پیرنشین است و از کارکردهای مهمش این بود که اگر انتظار مهمان (به ویژه مهمان پیر و سالخورده) برای ملاقات با میزبان طولانی میشد میتوانست در حریم ورودی خانه که به نوعی فضای انتظار بود، روی این سکوها بنشیند و استراحت کند تا انتظارش برای گشوده شدن درب و وصال میزبان به سر آید. رحمت خدا بر مرحوم کافی که با سوز دل خطاب به میزبان حقیقی همه عالم چنین میگفت که جوانان ما پیر شدند و پیران ما مُردند، نیامدی آقا...
ضَيْفُكَ بِبَابِكَ؛ سالهاست که در آرزوی وصالت، سکونشین حریم انتظارت هستیم، این انتظار را پایانی نیست؟
منتظران را به لب آمد نفس
ای شه خوبان تو به فریاد رس
@baladetayyeb
تصویری عجیب از برج سلطنتی ابراج البیت در کنار خانه خدا
أيْنَ هادِمُ أَبنِيَةِ الشِّرکِ و النِّفاق: کجاست ویران کننده ابنیه شرک و نفاق؟
اللهم عجل لولیک الفرج
@baladetayyeb
درباره پروژه نفوذ در فرهنگ و معماری
این تصویری است از بیمارستان هزار تختخوابی حضرت مهدی (عج) که اخیرا افتتاح شد؛ بیمارستانی با بیش از ۱۰۰ هزار مترمربع و صرف بودجه کلان که به نوعی بزرگترین پروژه نظام سلامت در تاریخ انقلاب اسلامی بوده است. ضمن تشکر از دولتهای محترم سابق و فعلی برای تکمیل این پروژه بزرگ، بعد از دیدن تصاویر این بیمارستان داشتم فکر میکردم که حالا که نام مبارک حضرت مهدی(عج) را روی این بیمارستان گذاشتهایم چه اشکالی داشت که طراحی این بیمارستان با این وسعت و اهمیت، به ابزاری برای ترویج فرهنگ مهدویت و تمدن بومی ما تبدیل شود؟ مگر معماری و شهرسازی یکی از مهمترین بسترهای تمدنسازی نیست؟ با این نوع معماریهای بیربط با فرهنگ بومی چقدر محتمل است که بتوانیم مجددا تمدنسازی کنیم؟
به نظرتان چقدر احتمال دارد که مثلا اگر دولت آلمان یا فرانسه قصد احداث بیمارستانی با این وسعت را در پایتخت خود داشته باشند اجازه دهند که مهندسان پروژه، از ایدههای شرقی و یا اسلامی ایرانی استفاده کنند؟! خب اگر آنها اینقدر روی فرهنگ و تمدن خودشان حساس هستند چرا ما به راحتی اجازه میدهیم که چنین پروژههای بزرگی با بودجههای کلان از بیت المال، به ابزاری برای ترویج معماری و فرهنگ غربی و تضعیف فرهنگ بومی ما تبدیل شود؟ کاش متوجه باشیم که نفوذ فقط در مجموعههای امنیتی نیست و چه بسا نفوذ در ارکان فرهنگی یک کشور، به مراتب خسارتبارتر از نفوذ در مجموعههای امنیتی است.
@baladetayyeb
پیرو یادداشت قبلی در نقد بیتوجهی به معماری و فرهنگ بومی در طراحی بیمارستان حضرت مهدی(عج) که اخیرا افتتاح شد، یکی از بزرگوارانی که خیلی برایم عزیز هست پیام داده که چرا اینقدر پروژههای مختلف و سیاستهای جاری شهرسازی را نقد میکنی و به اصطلاح تندروی میکنی؟!
این عزیز و سایر عزیزانی که همچون ایشان میاندیشند را دعوت به ملاحظه سند خیلی محرمانه ساواک به شرح تصویر فوق مینمایم. این فقط یک نمونه از اسناد متعددی هست که تاکنون افشا شده و ببینید که غربیها از چند دهه قبل، چطور برای تغییر سبک لباس و سبک معماری و استحاله فرهنگی ما نسخه میپیچیدند! به قسمتی که با رنگ زرد متمایز شده دقت بفرمایید: "از آمریکا و لندن صریحا دستور داریم در این مملکت مد لباس و یا ساختمانها و ... و بیحجابی را رونق دهیم". حالا آیا این تندروی هست که ما بپرسیم که آیا مدیران دولتی در کشورهایی نظیر آلمان و فرانسه و انگلیس هم اجازه میدهند که در قلب پایتختشان از ایدههای شرقی و یا اسلامی ایرانی برای ساختمانهای بزرگ دولتی استفاده شود؟! اگر نه، پس چرا ما با وجود چنین اسناد محرمانهای، هنوز و در دهه پنجم انقلاب اسلامی اینقدر نسبت به ایدههای غربی و نسخههایی که از سالها قبل برای استحاله فرهنگی ما پیچیدهاند بیخیالیم؟
البته به مدد الهی، این نوع سرزنشها و ملامتهایی که گاها از جانب دوست و آشنا و غریبه به بنده اعلام میشود سبب سستی و کاهلی امثال حقیر نخواهد شد و انشالله با دعای خیر دوستان، راه تحقق منویات رهبری در عرصه شهر اسلامی ایرانی را با قوت ادامه خواهیم داد؛ وَلَا يَخَافُونَ لَوْمَةَ لَائِمٍ (مائده/۵۴).
@baladetayyeb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهردار محترم تهران مجددا برای چندمین بار طی ماههای اخیر چنین فرمودهاند که در تهران حتی یک سانتیمتر هم تراکم فروشی نکردهایم. تردید داشتم که در این خصوص چیزی بنویسم اما امروز که این ویدئوی پروفسور درخشان را دیدم به لحاظ اخلاقی و وجدانی قانع شدم که چند سطر بنویسم:
ظاهرا تصور شهردار محترم این است که تراکم فروشی صرفا وقتی محقق میشود که رسما تابلو دست بگیریم و با صدای بلند فریاد بزنیم که داریم تراکم مازاد میفروشیم! اما خدمت برادر عزیزمان عرض میشود که هر روشی اعم از غیرقانونی و حتی به ظاهر قانونی که منتج به بارگذاری فراتر از طرح تفصیلی شود معنایی جز تراکم فروشی ندارد. مصداق واضحش انبوه پروندههایی است که طی ماههای گذشته در کمیسیون ماده ۵ مطرح و صدور رای شده است و خیلی از این مصوبات، صرفا با چهار امضا از هفت امضا ابلاغ شده است! متاسفانه حجم مصوبات کمیسیون ماده ۵ در این دوره آنقدر زیاد است که چندصد درصد نسبت به برخی دورههای مشابه قبل رشد داشته است! وضعیت به نحوی است که حتی برخی اراضی ذخیره شهری که قرار بوده برای تامین سرانههای شهری در آینده مورد استفاده قرار گیرد اکنون با استفاده از بسترهایی نظیر کمیسیون ماده ۵، مشمول بارگذاری مازاد و تراکم فروشی و یا کاربری فروشی شده است. اینکه برای تهران که همین الان از شدت تراکم در حال انفجار است در آینده با این حجم از تراکم فروشی چه اتفاقی خواهد افتاد را الله اعلم ولی انتظار این است که مدیران شهری، اگر تراکم میفروشند حداقل در رسانهها با مردم صادق باشند. والعاقبه للمتقین
زمان ویدئو: ۵۷ ثانیه
@baladetayyeb
"کودک و آرمانشهر"
شامگاه نیمهی شعبان، شبکه پویا، یکی از جذابترین انیمیشینهای متاخر شرکت والتدیزنی را پخش میکرد. Zootopia یا شهر وحش، نام پویانمایی شدیدا جذابی بود که نه بچهها، بلکه والدین را هم میخکوب میکرد. دخترک خرگوش روستایی برای تحقق آرزویش که پلیسشدن شهر بود، به آنجا مهاجرت کرد. او که ابتدا از جانب اطرافیان طرد شده بود، با کمک گرفتن از یک روباه نر، به دنبال یک پروندهی مشکوک، تلاش میکرد تا توانمندی خود را به رئیس پلیس اثبات نماید. ۷۵درصد داستان، بدون هیچ قضاوت و هنجاری، صرفا به توصیف کاملا خیرهکننده ی این وضعیت رقم خورد. اما در باقی داستان، که اوج داستان نیز بود، تمام تلاش داستاننویس بر این موضوع شد تا ثابت کند حتی در مورد حیوانات نیز هیچ امر تکوینی و ثابتی در خلقت این موجودات رقم نخورده و هرگونه تصور ثابت، مثلا در نظر گرفتن توحش برای حیوانات وحشی، 《احمقانه، غیرمسئولانه و کوتهبینانه》 است و «زن»، محور و مدار این شهر است.
زوتوپیا، شهر حیوانی آرمانی است که «طبیعت»، آن هم در سیالترین و متکثرترین حالتش، هر نوع ثباتِ نه روحمندِ مبتنی بر فضیلت را، بلکه ثباتِ بدنمند را نیز نفی میکند. به عبارتی، حتی زیستشناسی به یک "گفتمان زمانمند" تقلیل مییابد که صرفا، به دلیل اجماع عدهای یک سری دادهها موضوعیت یافتهاند و ممکن است بعد از گذر زمان، دادههای متفاوت و بلکه متناقضی عیان شوند.
وقتی دخترم لحظهای چشمش را از صفحهی تلویزیون شبکهی پویا برنمیچید، یک نگاهم خیره به او و یک نگاهم خیره به تلویزیونی بود که در گوشهاش مدام "یامهدی" به چشم میخورد. روزی که بناست از جامعهای سخن بگوییم که در آن، خَلق و خُلق به وحدت میرسد و تکوین و تشریع و تقنین همسو میشود، جامعهای جلوی چشمان او ترسیم میشد که نه تنها اصل بر حیوانیت است و هر آرمان شهر انسانی، با جایگزینی زوتوپیا با اتوپیا نفی میشود، بلکه خبری هم از نظام احسن نیست، خبری از طبیعت و بدنی که اگر او را بر هم بزنی او با تو مکر میکند، هستیات را بر باد میدهد و امکان زندگی را از تو سلب میکند نیست، و نه تنها خیر و فضیلتی فراتر از امر بدنی و زیستی یافت نمی شود، بلکه امر بدنی و زیستی هم کاملا در فضایی برآمده از سیالیت و بیثباتی، روز به روز امکان تغییر مییابد. با خود فکر می کردم آیا به این دختر، میتوان از «مناسبات بدنمند در چارچوب» سخن گفت؟ آیا اساسا جز "بدنِ در لحظه" ی او، چارچوبی برایش متصور خواهد بود؟!
و دختران، در این تصویر زوتوپیایی، منجی اند...
ای کاش قدری بیشتر فلسفه میدانستیم تا قدری بر این انبوه تناقضات فائق میآمدیم...
@azmanegasht
@baladetayyeb
لزوم تربیت حکیم مهندس
زمان لازم برای مطالعه: ۲ دقیقه
رحمت خدا بر حکیم فرزانه مرحوم آیت الله حائری شیرازی؛ پاییز ۹۵ که در نگارستان اشراق، حکمت هنر میگفتند چنین میفرمودند: "محتوای فاخر جز در فرم فاخر تجلی نمیکند، محتوا هر چه سنگینتر باشد وادار میکند که بستهبندی سنگینتر شود؛ همانطور که کادو متناسب با محتوای آن است، محتوای فاخر باید ظرفی فاخر داشته باشد".
چرا در شهرهای معاصر ما محتواهای فاخر و معنوی کمتر دیده میشود؟ آیا میان این کمبود مظروف و محتواهای فاخر از یک سو، و کمبود معماری فاخر به عنوان ظرف زندگی از سوی دیگر، رابطه معناداری برقرار نیست؟ اگر بله، چرا این روزها مهندسان و معماران ما کمتر میتوانند ظرف و فرم فاخر بیافرینند؟ یکی از تفاوتهای ماهوی نظام علم در نگاههای سنتی و مدرن، تفاوت در نحوه کسب معرفت است. در نظام سنتی، معرفت وجوه مختلفی دارد که علم رایج صرفاً بخش کوچکی از آن است: "وَمَا أُوتِيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِيلا" (اسرا/۸۵). در چنین نظامی، حکمت و معارفی که از بالا به پایین نازل میشود سهم بسیار پررنگی دارد. حکمت دادنی است و علم گرفتنی و از آنجایی که دادنیها از جنس رزق هستند، روش بَردار نیستند (به معنای روشهای رایج و مرسوم علمی).
بارها پیش آمده که مجلات علمی که غالبا پارادایم آنها در نظام علمی مدرن تعریف شده است، مقالههای حِکمی را فاقد صلاحیت برای انتشار میدانند چون متوجه نیستند که حکمت اساساً در چارچوب و پارادایم دیگری تعریف میشود و با متدولوژیهای رایج علمی قابل داوری نیست. بعد از سالها کار پژوهشی، اجرایی و حرفهای در زمینه معماری و شهرسازی، چالش بزرگ امروزمان را ضعف نظام علمی مدرن در تربیت حکیم مهندس و حکیم معمار میدانم.
طرح چنان مهندسانی، مملو از رموزی است که میتواند حلقهای باشد برای پیوند دادن نظام تکوین و نظام تشریع در سلسله مراتبی طولی و به تبعش تحقق بلد طیب و آرمانشهر اسلامی. برخلاف طرح مهندسانی که محصول نظام علمی مدرن هستند و چون غالباً از حکمت بیبهرهاند، آنچه ارائه میکنند صرفاً در عرض عالم تکوین است و بر عمق و طول معرفت مخاطب نمیافزاید و بدیهی است که محصول چنین مهندس بیبهره از حکمتی نمیتواند منتج به فرم و ظرف فاخر برای محتوا و مظروف سبک زندگی اسلامی ایرانی شود. پس شرط مهم اصلاح وضعیت فعلی شهرهایمان، بازنگری در نهاد علم کشور در راستای تربیت حکیم مهندس است.
يُؤْتِي الْحِكْمَةَ مَنْ يَشَاءُ وَمَنْ يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْرًا كَثِيرًا وَمَا يَذَّكَّرُ إِلَّا أُولُو الْأَلْبَاب: حکمت را به هر کس بخواهد میدهد، و آنکه به او حکمت داده شود، بی تردید او را خیر فراوانی دادهاند، و جز صاحبان خرد، کسی متذکّر نمیشود (بقره/۲۶۹).
@baladetayyeb
"لَا الشَّمْسُ يَنْبَغِي لَهَا أَنْ تُدْرِكَ الْقَمَرَ وَلَا اللَّيْلُ سَابِقُ النَّهَارِ وَكُلٌّ فِي فَلَكٍ يَسْبَحُونَ" (یس/۴۰).
به عبارت "کل فی فلک" در این آیه دقت کردهاید؟ از هر طرف (ابتدا به انتها و بالعکس) یکسان خوانده میشود. حالا به معنای آیه عنایت بفرمایید: "هر کدام در مداری شناورند". آیا بین این آیه با این تصویر مشابهتی نمیبینید؟! هریک از اجزای این گنبد بر مداری شناورند و از هر سو (ابتدا به انتها و بالعکس) نیز یکسان دیده میشود: كُلٌّ فِي فَلَك
معماری اسلامی ایرانی مملو است از این رموز حکیمانه، چون حکیم معمار ایرانی به خوبی میدانسته است که محتوای فاخر جز در فرم فاخر تجلی نمییابد.
@baladetayyeb
بلد طیّب/منان رئیسی
این عکس را در قطعه شهدای گمنام گلزار شهدای شیراز گرفتم. شهیدی که روز میلاد امام سجاد(ع) به دنیا آمد،
گرامی باد ۲۲ اسفندماه، روز بزرگداشت شهدا
اسلام مالی ممنوع!
رحمت خدا بر آیت الله حائری شیرازی که چنین فرمود: "اگر میخواهید در علوم انسانی کارهایی را انجام دهید و مثل بانکداریِ اسلامی کنید، بهتر آن است که وارد این کار نشوید؛ بانکداری را ابتدا بدون قرض کردیم و سپس آن را بدون ربا اعلام کردیم و در ادامه آن را حلال کردیم؛ ما دو گناه انجام دادیم، آن موقع که ربا حرام بود، نمیگفتیم که خدا گفته، اما اکنون میگوییم که این حکم، حکم خداست و خدا پذیرفته، لکن خدا نخواهد بخشید؛ ما هم گناه ربا و هم بُهتان حلال بودن آن را داریم". ایشان حتی تا روزهای آخر و روی تخت بیمارستان هم نگران همین بازی کردن با اسلام و اسلامی و به تعبیر خودشان، اسلام مالیِ امور بودند.
حالا این نامه معاون محترم شهرسازی وزارت راه را ملاحظه کنید. ایشان شبیه همین نامه و برخلاف ابلاغ رسمی رئیس جمهور و مصوبه شورای عالی مسکن، به همه استانها ابلاغ کردهاند که فقط در شهرهایی که تراکم غالب آنها ویلایی است (یعنی فقط شهرهای زیر ۲۵ هزارنفر) اجازه ساخت مسکن ویلایی میدهند و جالب آنکه جمعیت این شهرها، فقط حدود ۱۰ درصد از جمعیت کشور است! این در حالی است که مدیران مربوطه دائما در مصاحبهها اعلام میکنند که نهضت ملی مسکن را با الگوی ویلایی و مسکن اسلامی ایرانی میسازند. آیا آن مصاحبهها در کنار این نامهها اسلام مالیِ امور نیست؟! کاری به کارشکنی معاون وزیر علیه ابلاغ رسمی رئیسجمهور ندارم فقط سوال این است که اگر قرار است همان آپارتمانهای سابق را بسازیم بهتر نیست که دائما با واژه مسکن اسلامی بازی نکنیم و سرمایههای اجتماعی را به باد ندهیم؟!
@baladetayyeb