+مامان یاد یه شعری افتادم
-چه شعری؟ بخونش برام
+ یادم نمیاد !
👦🏻امیر ۴ساله
#جهان_از_دریچه_چشم_بچهها
🆔️@mahya_family
یه روز خواهر زادهم اومد یهو بهم گفت الی من دست کشت رو پاره نکردم ، گفتم باشه خاله ، بعد گفت دستکش که اصلا واسه پا نیست، واسه دسته! بعدش فهمیدم پاشو کرده تو دستکشم پارهش کرده
✍الینااحمدی
#جهان_از_دریچه_چشم_بچهها
🆔️@mahya_family
برگه امتحان دخترمو دیدم از جواباش مردم از خنده 😂😂
سوال: چرا به حضرت محمد (ص) میگن محمد امین؟ ⬅️⬅️ چون اسم قشنگیه..
#جهان_از_دریچه_چشم_بچهها
🆔️@mahya_family
داشتم از خیابون رد میشدم، یه بچه کنارم بود یهو بلند به مامانش گفت: بیا از اینور بریم اگه ماشین زد اول بخوره به اون😶
“اون” من بودم🤡😶🤦
✍پدرخوانده
#جهان_از_دریچه_چشم_بچهها
🆔️@mahya_family
بچم داد زد: مااااماااان من تو دلم یه چیز قلمبه پیدا کردم
منم سریع اول هول کردم، تو ذهنم براش هزارتا مریضی و غده پیدا کردم بعد رفتم بالا سرش
دیدم دندههاش رو کشف کرده
گفتم: مامان اینا دندههاته
گفت: وای تُلمزم کجامه؟
✍khatere
#جهان_از_دریچه_چشم_بچهها
🆔️@mahya_family
به خانومه که نشسته تو صحن میگم : شما زائرید یا مجاور؟!
میگه : ما زائریم.
پسربچهش میگه: نه خانوم دروغ میگه ما کوردیم :))))))
✍جوین ریحون
#جهان_از_دریچه_چشم_بچهها
🆔️@mahya_family
دیروز صبحانه نخورده بودم خیلی گشنهام بود. بعداز عمری یه شیرموز گرفتم. لیوان خالیش موند تو ماشین. سر ظهر رفتم رزا رو از کلاس بیارم. تا نشست تو ماشین و چشمش به لیوان خالی افتاد انگار سند جنایت دیده باشه. با اخم گفت مامان خبر داره تنهایی میری کافه؟ تا آخر مسیرم باهام حرف نزد 😄😄
✍امیرعلی صفا
#جهان_از_دریچه_چشم_بچهها
🆔️@mahya_family
برادرزادهام میگه عتیقه یعنی چی؟!
میگم یعنی با ارزش.
میگه پس تو فاطمهی عتیقهی منی😍
✍فاطمه آذری
#جهان_از_دریچه_چشم_بچهها
🆔️@mahya_family
بعد از فوتبال دیشب از خواهرزادهم پرسیدم طرفدار کدوم تیمی؟
گفت کدوم الان برده؟
گفتم پرسپولیس
گفت پس پرسپولیسیام
#جهان_از_دریچه_چشم_بچهها
🆔️@mahya_family
تو مهمونی پسرم کنار من نشسته بود خودشو ولو کرده بود رو من. گفتم یا صاف بشین یا برو دراز بکش! مادر شوهرم دستشو کشید گفت پسرم بیا پیش خودم به من تکیه بده من تپلم جات نرم تره! پسرم خودشو کشید کنار گفت ولی بوی مامانمو که نمیدی!
✍مامانی که من باشم
#جهان_از_دریچه_چشم_بچهها
🆔️@mahya_family
+انقد عاشقتم چیکار کنم آخه
-خب اسباب بازی و خوراکی و این چیزا برام بخر
+😐🥲
✍امیر ۳ ساله
#جهان_از_دریچه_چشم_بچهها
🆔️@mahya_family
(صبح با گریه):
-تو مراقب حمله ی جانوران به من نیستی
+چی شده مگه باباجون؟
-پشه پامو خورده پامو تو دهنش کرده پامو گاز گرفته اینجای پام رفته تو شکمش تو هیچکاری نکردی. الان من زخمی ام نمیتونم راه برم نباید برم مهد تو هم باید نری سرکار خونه بمونی باهم کارتون ببینیم
✍من و دخترم
#جهان_از_دریچه_چشم_بچهها
🆔️@mahya_family
مکالمه آخرشبانه قبل خواب :
+مامان خیلی دوست دارم
- منم خیلی دوست دارم
+ اگه بابا باهات عروسی نکرده بود خودم باهات عروسی میکردم
✍امیر چهارساله
#جهان_از_دریچه_چشم_بچهها
🆔️@mahya_family
-مامان! اون گاوه میخواد با اون گُله ازدواج کنه؟ بعد ازدواجکنهدیگه گلنمیخوره؟
✍مانزی
#جهان_از_دریچه_چشم_بچهها
🆔️@mahya_family
قرار بود براش آب نبات بخریم، خیلی ترافیک بود، بهش گفتم میشه فردا آب نبات بخریم؟ گفت آره بابا میشه!
پنج دیقه بعد گفت بابا کی می رسیم مغازه آب نبات فروشی؟ گفتم بابا مگه قبول نکردی فردا بریم؟ گفت می تونم قبول کنم بابا ولی نمی تونم صبر کنم! 🤦♂️🤦♂️
فاطمهحسنا ۴ساله
#جهان_از_دریچه_چشم_بچهها
🆔️@mahya_family
ابراز علاقهی دختر ۵ سالهی فامیل ؛
- اگه بمیری انقد برات گریه میکنم 🥺😂
✍سیدعلی
#جهان_از_دریچه_چشم_بچهها
🆔️@mahya_family
قبل خواب اومده به باباش میگه :
بغل و ماچ!
میگم:
برو بخواب! یه ربع پیش که اومدی گرفتی،!
میگه:
اون دیگه قضا شد؛
وسطش کلی کار کردم!😅
✍حلماخانوم 7 ساله
#جهان_از_دریچه_چشم_بچهها
🆔️@mahya_family
گفتم ساندویچ سرد نمیخورم، پسرم رفته الویهشو گذاشته رو بخاری که ساندویچ گرم برام بیاره بخورم..
✍مامان زهرا
#جهان_از_دریچه_چشم_بچهها
🆔️@mahya_family
صبح این مرد رفت پرده اتاق پسره رو کنار زد بیدارش کنه، اونم غر زد پرده رو بکش میخوام بخوابم، باباش گفت بذار نور بیاد تو اتاقت!! زندگیت پرنور شه
گفت نور زندگی من مامانمه، به هیچ نور دیگهای نیاز ندارم 🥹🥹🥹
هیشکی اندازه این بچه نمیتونه قلب منو بلرزونه
✍آلام
#جهان_از_دریچه_چشم_بچهها
🆔️@mahya_family
سخنران داشت میگف اضطراب بهتره یا اضطرار؟
دختردایی چهارسالم بلند داد زد ازدواج :))))
✍بچه اخر
#جهان_از_دریچه_چشم_بچهها
🆔️@mahya_family
امیر میگه
-مامان میخوام اسممو عوض کنم بذارم امیرالمومنین
+عزیزم نمیشه این اسمو کسی برا خودش انتخاب کنه
-فامیلیمو میشه عوض کنم؟
+اره
-پس میرم فامیلیمو میذارم المومنین
✍امیر، چهارسالونیمه
#جهان_از_دریچه_چشم_بچهها
🆔️@bamaman_media
👧🏼: مامان خدا این پوست ما رو آفریده؟
🧕🏻 :بله.
👧🏼: پس وقتی ما پوست مون رو قلقلک میدیم، خدا هم خنده اش می گیره؟
👧🏼 فاطمه پنج ساله
📎 #جهان_از_دریچه_چشم_بچهها
امیر:کاش میشد خدارو دید
من:چرا ؟
امیر:که بشه بغلش کرد
من:نمیشه دیدش دیگه...
امیر:اشکال نداره به جاش تو رو بغل میکنم
من:🥺🥺🥺
امیر ۴ساله
#جهان_از_دریچه_چشم_بچهها
+ مادرجان پس فردا که بزرگ شدی خواستی دروازه بان بشی باید قوی باشی
- عه آخجون😍 پس فردا قراره بزرگ بشم ؟؟😍
امیر سه ساله😁
#جهان_از_دریچه_چشم_بچهها
رابطه بچهام با عروسکش خیلیی خوبه:)))) هرجا بریم باید باهامون بیاد. شبا اون نباشه خوابش نمیبره. هرچی بخوره به اونم تعارف میکنه. هی تبشو چک میکنه. حموم میبرتش. میذاره پاش براش لالا دختر قشنگم میخونه:))))) بعد اسمش چی باشه خوبه؟ حاجی=))))) چون کچله👩🦲
#جهان_از_دریچه_چشم_بچهها
#توییت