eitaa logo
『‌‌‌‌ بَناتُ‌المَھدۍ 』
1.3هزار دنبال‌کننده
8.6هزار عکس
1.4هزار ویدیو
400 فایل
﹝﷽﹞ ❁|ـاِی‌پــادشـہِ‌خـوبــان‌دادازغــمِ‌تنـهــایۍ ❁|ـدِل‌بی‌توبہ‌جان‌آمدوقت‌است‌کہ‌بازآیۍ ‌ ‌ ‌ - @MALJA2⇤اطلاعات - ‌ ‌ ⌝وقف‌ ِ حضرت ِ یاس ِ دلبرۍ⌞ ‌ ‌
مشاهده در ایتا
دانلود
صبور باش گاهےوقتا باید بدتࢪین ࢪو تجربہ ڪنے تا بہ بهتࢪین ها برسے..!🌿 ╭━━⊰❀•❀🌼❀•❀⊱━━╮         @banatolamahdi ╰━━⊰❀•❀🌼❀•❀⊱━━╯
~🕊 🌱 ٺخریب‌چی در میدان جنگ، اول نفس خود را تخریب میڪرد بعد مین را. . !(((:♥️ 💥 ╭━━⊰❀•❀🌼❀•❀⊱━━╮         @banatolamahdi ╰━━⊰❀•❀🌼❀•❀⊱━━╯
یك تـو برای تمامِ ثانیه هایَم بس استــ یك نگاهَت کفایتِ آرام و قرار استــ بشو تمامم آقـا «اکفِياني فَاِنَّكُما كافِيان» 📿 ╭━━⊰❀•❀🌼❀•❀⊱━━╮         @banatolamahdi ╰━━⊰❀•❀🌼❀•❀⊱━━╯
کاش میشد که تو با معجزه ای برگردی🥀 ╭━━⊰❀•❀🌼❀•❀⊱━━╮         @banatolamahdi ╰━━⊰❀•❀🌼❀•❀⊱━━╯
😍 🌻 من بࢪاے آمدنـــــش...♥️ چادࢪے شـدم...✌️🏻😌 تو بࢪآے🙂 آمدنـــــش چـہ مے ڪنے...؟🤔 ╭━━⊰❀•❀🌼❀•❀⊱━━╮         @banatolamahdi ╰━━⊰❀•❀🌼❀•❀⊱━━╯
🙂 مگہ‌خدآخآلقِ‌مآهآنیست!؟🤨 مگہ‌خدآازاول‌تآآخرزندگیمون‌خبرندآره!🤔 پس‌اعتمآدکن‌بہش☺️ مشکلۍکہ‌امروزدآرۍشآیدنتیجہ‌اش بشہ‌موفقیت‌فردآت!!!💜 گآهۍخدآهمہ‌درهآوپنجره‌هآروبہ‌روت میبنده‌تآازطوفآنۍکہ‌اون‌بیرون‌میآد حفظت‌کنہ🙃 توکل‌کن‌بہ‌خودش!❤️ موآظبتہ...اصلاعشقش‌ همین‌امتحآن‌دآدنآست✨ مدل‌خدآ اینطوریہ🙂 تو فقط بسپر به خدا(":😉 ╭━━⊰❀•❀🌼❀•❀⊱━━╮         @banatolamahdi ╰━━⊰❀•❀🌼❀•❀⊱━━╯
🎙 قرآن‌ عبادت‌ را مخصوص‌ خدای‌ یکتا می‌شمرد🌿 و پرستش‌ هر کس‌ و هر چیز دیگر جز خدا را حرام‌ و گناهی‌ بس‌ بزرگ‌می‌داند: «و قضی‌ ربک‌ الا تعبدوا الا ایاه‌...» «فرمان‌ خدا بر ان‌ رفته‌ که‌ جز او را نپرستید...» [شهیدبهشتے] ╭━━⊰❀•❀🌼❀•❀⊱━━╮         @banatolamahdi ╰━━⊰❀•❀🌼❀•❀⊱━━╯
🤞🏿🌸 به ڪوچیڪی‌گناھ؛نگاھ نڪن... به بزرگی‌ڪسی‌نگاه ڪن ڪه ازش نافرمانی ڪردی🌑⚡️ ╭━━⊰❀•❀🌼❀•❀⊱━━╮         @banatolamahdi ╰━━⊰❀•❀🌼❀•❀⊱━━╯
♥️به وقت رمان♥️
『‌‌‌‌ بَناتُ‌المَھدۍ 』
📚 رمان زیبای #هرچی_تو_بخوای 🌈 ✨ #پارت9 سریع رفتم توی حیاط.پشت در ایستادم.... تاصدای حرکت کردن ماشین
📚 رمان زیبای 🌈 ✨ استادشمس شروع به تدریس کرد. وسط کلاس گفت: _تو این صفر و یک های برنامه نویسی عشق معنایی نداره،👈مثل زندگی این بچه مذهبی ها. بعد نگاهی به امین و بعد به من کرد.. و به تدریسش ادامه داد. کلا استادشمس اینجوریه.یه دفعه، ، یه حرفی میگه.منتظر حرفی از 🌷امین🌷 بودم.ولی امین ساکت بود. آخرکلاس استاد گفت: _سؤالی نیست؟ وقتی دیدم امین ساکته و بچه ها هم سؤالی ندارن،گفتم: _من سؤال دارم.🙂☝️ استادشمس که انگار منتظر بود گفت: _بپرس.😏 -گفتین عشق تو زندگی مذهبی ها معنایی نداره؟ باپوزخند گفت: _بله،گفتم.😏 -معنی حرفتون این بود که عشق توی مذهب جایی نداره؟🙂 یه کمی فکر کرد و گفت: _نمیدونم عشق تو مذهب معنا داره یا نه.ولی تو زندگی بچه مذهبی ها که معنی نداره.😏 _ توی جایگاه ویژه ای داره. همه ی نگاهها برگشت سمت من،جز امین. گفتم: _عشق یعنی اینکه کسی تو زندگیت باشه که بدون اون نتونی زندگی کنی.زندگی منظورم نفس کشیدن،غذا خوردن و کار کردن نیست. مثل که اگه نباشه،اسکناس زندگی ارزشی نداره. اسکناس درسته ولی نداره..عاشق هرکاری میکنه تا به چشم معشوقش بیاد..هرکاری که معشوقش بگه انجام میده تا معشوقش ازش راضی باشه..عشق همون چیزیه که باعث میشه عاشق شبیه معشوقش بشه. استادشمس گفت: تو تا حالا عاشق شدی؟😕 -من هم عاشق شدم...🙂منم سعی میکنم هرکاری معشوقم بهم میگه انجام بدم...من اونقدر عاشقم که دوست دارم همه حتی از هم بفهمن معشوقم کیه...خوشم میاد هرکسی منو میبینه میفته.. بلند شدم،رفتم جلوی وایتبرد ایستادم و با تمام وجود گفتم: _من عاشق ✨مهربان ترین موجود عالم✨ هستم و به عشقم افتخار میکنم،با تمام وجودم.حتی دوست دارم همه تون بدونید که من عاشق کی هستم. با ماژیک روی وایتبرد پررنگ و درشت و خوش خط نوشتم *خدا*❤️✋ برگشتم سمت بچه ها و گفتم: _آدمی که مهربان ترین نباشه عاشق هیچکس دیگه ای هم باشه.😊👌 وسایلمو برداشتم،رفتم جلوی در... برگشتم سمت استادشمس و بهش گفتم: _کسیکه عاشق باشه کاری میکنه که معشوقش ازش باشه.شما تمام روزهایی که من میومدم کلاستون منو مسخره میکردید،چون میخواستم طوری باشم که معشوقم ازم راضی باشه.منم هرجایی باهاتون بحث کردم یا جایی سکوت کردم فقط و فقط بخاطر بوده. رفتم توی حیاط.... ادامه دارد... ⤵️♥️🌱 @banatolamahdi
『‌‌‌‌ بَناتُ‌المَھدۍ 』
📚 رمان زیبای #هرچی_تو_بخوای 🌈 ✨ #پارت10 استادشمس شروع به تدریس کرد. وسط کلاس گفت: _تو این صفر و یک
📚 رمان زیبای 🌈 ✨ رفتم توی حیاط.... ریه ها مو پر از هوای معشوقم کردم.😌حالا که عشقمو جار زده بودم حال خوشی داشتم.😇😍 بازهم کلاس داشتم... ولی روی نیمکت نشستم و بالبخند 😊✨ذکر میگفتم. موقع اذان ظهر🌇✨ رفتم مسجد دانشگاه.وضو داشتم،سعی میکردم باشم. تو حال و هوای خودم بودم و کاری به اطرافیانم نداشتم. عصر هم کلاس داشتم. تا عصر توی مسجد بودم.حالم تقریبا عادی شده بود.کلاس عصرم رو رفتم. ولی از نگاه 👀👀👀👀دانشجوهای کلاس و حیاط و راهرو معلوم بود خبرها زود میپیچه. مذهبی ترها لبخند میزدن،.. ☺️ بعضیها سؤالی نگاهم میکردن،😟بعضیها با تأسف و تمسخر سر تکان میدادن.😑 هرجور بود کلاسم تموم شد و رفتم خونه.مامان تا چشمش به من افتاد گفت: _هیچ معلوم هست کجایی؟😐 -سلام.آره،دانشگاه بودم دیگه.😕 -علیک سلام.چرا گوشیتو جواب نمیدی؟ -سایلنته.یادم رفت از سکوت درش بیارم.حالا چیشده مگه؟!🙁 -مگه تو با محمد قرار نداشتی؟😐 -آخ،تازه یادم افتاد.😅 -چند بار زنگ زده بهت،جواب ندادی،زنگش بزن.😕 گوشیمو از کیفم درآوردم... سیزده تا تماس بی پاسخ.😳پنج تاپیام. 😯اوه..چه خبره.... پنج تماس ازمحمد،😅سه تماس از خانم رسولی،😆سه تماس از حانیه،🙈دو تماس از یه شماره ناشناس.🤔دو پیام از محمد.😄 پیامهاشو بازمیکنم: 📲کجایی خواهرمن؟جواب بده.جوون مردم منتظره. 📲با سهیل قرار گذاشتم برای امشب،خوبه؟ سه پیام از حانیه و خانم رسولی: 📲دانشگاه رو ترکوندی. 📲کجایی؟ 📲خبری ازت نیست؟ دو پیام از شماره های ناشناس.یکیش نوشته بود: 📲سلام سهیل هستم.روی کمک شما حساب کرده بودم.آقا محمد میگه قرار امشب کنسله.میشه قرارو بهم نزنید لطفا؟ یکی دیگه ش نوشته بود: 📲سلام خانم روشن.🌷رضاپور 🌷هستم. متأسفم که مجبور شدم سکوت کنم و شما صحبت کنید.دلیل قانع کننده ای داشتم.حتما خواست خدا بوده،چون جواب شما مثل همیشه عالی بود.موفق باشید.. شماره ی محمد رو گرفتم. -چه عجب!خانوم!افتخار دادید تماس گرفتید،سعادت نصیب ماشد که صداتون رو بشنویم.😁 -خب حالا...سلام😅 -علیک سلام.معلوم هست کجایی؟😐 -بهت گفتم که تا عصر کلاس دارم.توی کلاس گوشیم رو سایلنته آقا.😌 -ولی قرار بود منتظر خبر من باشی.اینجوری؟😑 -قرار کنسل شد؟😕 -همین الان با سهیل صحبت کردم،گفت هنوز هم دیر نشده.تو چی میگی؟🤔 -الان کجایی؟ تا بیای دنبالم دیر نمیشه؟😟 -اگه زود آماده بشی نه.جلوی در خونه هستیم.😊 -خونه ی ما؟! اینجا؟!😳 -بعله.بامریم و ضحی.سریع آماده شو.😁 سوار ماشین محمد شدم... -کجا قرار گذاشتین؟😃 -دربند خوبه؟😁 بالبخند گفتم:... ادامه دارد... ⤵️♥️🌱 @banatolamahdi